02-11-2016, 07:10 PM
(آخرین ویرایش: 02-11-2016, 08:56 PM، توسط سجاد محمدی پور.)
زندگی نامه (3)| پدر خواندهی وحشت
پدرِ وحشت را بشناسید ...
شینجی میکامی (Shinji mikami) در تاریخ یازدهم اوت سال 1965 میلادی در استان "یاماگوچی" کشور ژاپن متولد شد. او از کودکی علاقه بسیاری به سینمای وحشت و ترس داشت و چیزی نگذشت که به او لقب پدر ژانر وحشت را دادند. شینجی میکامی نیز مانند بسیاری از بزرگان صنعت گیم به علت نداشتن بودجهی کافی نتوانست ایده های خود را در عرصهی سینما عملی کرده و به تصویر بکشد. از همان دوران کودکی داستان هایی مینوشت که موی بدن خوانندگان را سیخ میکرد. او در سن 25 سالگی وارد یک شرکت کوچک بازیسازی شد که تحت نظارت سه شرکت بزرگ دیگر بود. مدتی نگذشت که آثار ارزشمندی همچون Resident Evil، Onimusha، Devil May Cry را به دنیای بازی های ویدئویی هدیه کرد. شرکتی که شینجی در آن فعالیت میکرد FlagShip نام داشت که تحت سرپرستی شرکت های بزرگی همچون Capcom، Nintendo و SEGA بود. بعد ها بخش عمدهای از سهام شرکت Flagship بدست Capcom افتاد و به این ترتیب میکامی نیز به استخدام Capcom در آمد و طی سال هایی که در این شرکت فعالیت داشت، موفق به ساخت بازی های بزرگی شد. شینجی میکامی پس از پیوستن به این شرکت به سرعت مشغول کار بر روی عنوان Quiz شد که حدودا سه ماه از استارت ساخت بازی گذشته بود.
وحشت متولد شد...
پس از مدتی میکامی عنوان Alone In The Dark را روانه بازار کرد و بدین ترتیب متوجهی عطش مخاطبان برای تجربهی عنوان هایی با ژانر ترس و وحشت شد. این امر باعث شد که شرکت Capcom، میکامی را برای ساخت یک بازی در ژانر ترس و بقا وادار کند و شینجی نیز که بسیار به این امر علاقهمند بود، پیشنهاد Capcom را قبول کرد و برای اولین بار در سال 1996 عنوان Biohazard را روانهی بازار کرد. عنوانی که در غرب با نام Resident Evil شناخته شد. در آن موقع این بازی فروش بی سابقهای را بدست آورد و نظر بسیاری از منتقدان را نسبت به خود جلب نمود. از آن پس شنیجی دیگر میکامی نبود، بلکه او تبدیل به پدرِ وحشت و ترش شده بود.
پدر وحشت پس از ساخت اولین Resident Evil، خیلی زود قسمت های دوم و سوم آن را تولید کرد که آنها نیز مانند قسمت اول بازی در میزان فروش غوغا کرد. این امر باعش شد که میکامی مدیریت بخش جدیدی را بدست بگیرد و Capcom نیز این ریسک را پذیرفت.
او پس از ورود به استودیوی جدید خود تصمیم گرفت که ایده های دیگری را به نمایش بکشد. همین شد که دست به ساخت عنوانی بنام Dino Crisis زد. این بازی نیز مانند ایده های قبلیِ میکامی به موفقیت رسید و در بازار تجارت و اقتصاد سود بزرگی را نصیب Capcom کرد. شرکت Capcom که بیش از پیش به شهرت رسیده بود خیلی زود بر حقوق میکامی افزود تا این شخصیت گرانبها را از دست ندهد.
اینجانب شینجی میکامی هستم!!
در سال 2000 میلادی که شرکت سونی کنسولِ PlayStation 2 را روانهی بازار کرده بود، شینجی تصمیم گرفت که چهارمین قسمت از سری بازی های Resident Evil را به دست تولید برساند اما از طرفی آنقدر ایده های نو در ذهن خود داشت که میتوانست آن هارا در یک عنوان جدید پیاده سازی کند. پس از تلاش های فراوان از سوی میکامی شرکت Capcom ساخت یک بازی جدید با نام Devil May Cry را بدست میکامی سپرد. پس از انتشار این عنوان سیر موفقیت های میکامی تبدیل به واژه ای تکراری شد و باز هم او یک بازی موفق را به عرصهی بازی های ویدئویی معرفی کرد. اما این پایان خلاقیت های او نبود، چرا که هنوز میتوانست بازی هایی را ارائه بدهد که شهرت و موفقیت های زیادی را هم برای خود و هم برای Capcom بدست بیاورد. شرکت Capcom که دیگر حرف روی حرف میکامی نمیزد، خیلی زود با ساخت بازی Onimusha موافقت کرد. واضح بود که این بازی هم به موفقیت خواهد رسید و همین گونه نیز شد.
در تاریخ 13 سپتامبر سال 2001 میلادی خبر شکه کننده فضای مجازی را پر کرد. این خبر حاکی از آن بود که سری بازی های Resident Evil به انحصاری شرکت نینتندو وکنسول جدیدش به نام "گیم کیوب" در خواهد آمد. خبری که دارندگان کنسول PlayStation 2 را روز ها انگشت بر دهان گذاشت.
بلاخره نوبت به انتشار سری چهارمِ بازیِ پر طرفدار Resident Evil شد. در سال اول این عنوان موفق به فروش یک و نیم ملیون نسخه گردید. پس از انحصاری شدن این بازی بر روی کنسول "گیم کیوب" شینجی بارها و بارها شرکت سونی را به کلاهبرداری متهم کرد. در طول این سال ها چندین و چند بار از شینجی سوال شد که آیا این بازی برای کنسول PlayStation 2 منتشر میشود یا خیر و او نیز جواب داد که اگر این اتفاق بفتد سرش را قطع میکند!!
اما زمان زیادی نگذشت که این اتفاق افتاد و میکامی نیز زیر سیبیلی رد کرد و هنوزم که هنوزه سرش سرِ جای خودش قرار دارد...
بدرود Capcom ...
سرانجام پس از زد و خورد های فراوان میان میکامی و Capcom، وی تصمیم گرفت که این شرکت را برای همیشه ترک کند و بدین ترتیب همکاری چندین و چند سالهی او با این شرکت به پایان رسید. پس از خروج او قسمت پنجم بازی Resident Evil منتشر شد اما اینبار دیگر نه خبری از ترس بود و نه از رضایت طرفداران. با اینکه این قسمت نیز فروش قابل قبولی داشت اما به هیچ وجه نتوانست رضایت طرفداران این سری را جلب کند و منتقدان نیز مانند گذشته این عنوان را موفق نمپنداشتند. بازی های موفق Capcom سیر نزولی خود را به ترتیب طی کردند. شرکت Capcom که در نظر داشت تا افتخارات گذشته را دوباره کسب کند، اینبار دست به انتشار قسمت ششم عنوان Resident Evil کرد. اما این عنوان نتنها هواداران Resident Evil را خشنود نکرد بلکه باعث ناامیدی آن ها نیز شد. چراکه این عنوان نه بویی از وحشت برده بود و نه عناصر مهمی که بازی Resident Evil را تشکیل میداد. عنوانی که تنها یک اکشن خالی بود که نتنها گیمپلی قابل قولی نداشت، بلکه از وحشت نیز در آن خبری نبود و اگر اندک مایه ای از داستان در آن وجود نداشت، قطعا این بازی را تبدیل به یکی از بزرگترین شکست های Capcom میکرد.
شینجی به گفتهی خودش حدود یکسال بازی Resident Evil 5 را تجربه نکرد. زیرا یقین داشت کسی به جر خود او نمیتواند بازی را آنگونه که باید به طرفداران تقدیم کند.
پس از خروج میکامی از Capcom استودیوی CS نیز کاملا منحل شد و از هم پاشید. اما بازیسازان این استودیو بار دیگر در کنار هم جمع شدند و استودیوی Seesds را تشکیل دادند. سپس این استودیو با ODD ترکیب شد تا در نهایت شرکت بازیسازی Platinum Games بوجود بیاید.
شینجی پس از آنکه Capcom را برای همیشه ترک کرد، تصمیم گرفت که افرادی را برای ساخت بازی پرورش دهد. این امر باعث شد پس از پند ماه شرکتی بنام Tango را تاسیس کند.
او که در حال کار بر روی بازی جدید خود بنام The Evil Within بود، اعلام کرد که این بازی آخرین عنوانی است که خودش کارگردانی آن را به عهده خواهد گرفت.
سخن پایانی...
صنعت محبوبمان شخصیت هایی دارد که از آن ها به عنوان قهرمان یاد میشود. کسانی که بنا و ریشهی برخی از سبک ها با نام آنها به شکوه امروزی رسیدهاند. اما چیزی که مهم است این است که هیچ چیز غیر ممکن نمیباشد فقط کافیست بخواهیم تا عنوانی خلق کنیم که دنیا را تحت تاثیر خود قرار دهد. شاید گاهی اوقات یک عمر تحصیل و گاهی اوقات چنتا کلیک مسیر زندگیمان را تغییر دهد. در این میان فقط خواستن مهم است. اگر بخواهیم ما هم میتوانیم شینجی میکامی باشیم. فراموش نکنیم که خواستن توانستن است.
یا حق...
پدرِ وحشت را بشناسید ...
شینجی میکامی (Shinji mikami) در تاریخ یازدهم اوت سال 1965 میلادی در استان "یاماگوچی" کشور ژاپن متولد شد. او از کودکی علاقه بسیاری به سینمای وحشت و ترس داشت و چیزی نگذشت که به او لقب پدر ژانر وحشت را دادند. شینجی میکامی نیز مانند بسیاری از بزرگان صنعت گیم به علت نداشتن بودجهی کافی نتوانست ایده های خود را در عرصهی سینما عملی کرده و به تصویر بکشد. از همان دوران کودکی داستان هایی مینوشت که موی بدن خوانندگان را سیخ میکرد. او در سن 25 سالگی وارد یک شرکت کوچک بازیسازی شد که تحت نظارت سه شرکت بزرگ دیگر بود. مدتی نگذشت که آثار ارزشمندی همچون Resident Evil، Onimusha، Devil May Cry را به دنیای بازی های ویدئویی هدیه کرد. شرکتی که شینجی در آن فعالیت میکرد FlagShip نام داشت که تحت سرپرستی شرکت های بزرگی همچون Capcom، Nintendo و SEGA بود. بعد ها بخش عمدهای از سهام شرکت Flagship بدست Capcom افتاد و به این ترتیب میکامی نیز به استخدام Capcom در آمد و طی سال هایی که در این شرکت فعالیت داشت، موفق به ساخت بازی های بزرگی شد. شینجی میکامی پس از پیوستن به این شرکت به سرعت مشغول کار بر روی عنوان Quiz شد که حدودا سه ماه از استارت ساخت بازی گذشته بود.
وحشت متولد شد...
پس از مدتی میکامی عنوان Alone In The Dark را روانه بازار کرد و بدین ترتیب متوجهی عطش مخاطبان برای تجربهی عنوان هایی با ژانر ترس و وحشت شد. این امر باعث شد که شرکت Capcom، میکامی را برای ساخت یک بازی در ژانر ترس و بقا وادار کند و شینجی نیز که بسیار به این امر علاقهمند بود، پیشنهاد Capcom را قبول کرد و برای اولین بار در سال 1996 عنوان Biohazard را روانهی بازار کرد. عنوانی که در غرب با نام Resident Evil شناخته شد. در آن موقع این بازی فروش بی سابقهای را بدست آورد و نظر بسیاری از منتقدان را نسبت به خود جلب نمود. از آن پس شنیجی دیگر میکامی نبود، بلکه او تبدیل به پدرِ وحشت و ترش شده بود.
پدر وحشت پس از ساخت اولین Resident Evil، خیلی زود قسمت های دوم و سوم آن را تولید کرد که آنها نیز مانند قسمت اول بازی در میزان فروش غوغا کرد. این امر باعش شد که میکامی مدیریت بخش جدیدی را بدست بگیرد و Capcom نیز این ریسک را پذیرفت.
او پس از ورود به استودیوی جدید خود تصمیم گرفت که ایده های دیگری را به نمایش بکشد. همین شد که دست به ساخت عنوانی بنام Dino Crisis زد. این بازی نیز مانند ایده های قبلیِ میکامی به موفقیت رسید و در بازار تجارت و اقتصاد سود بزرگی را نصیب Capcom کرد. شرکت Capcom که بیش از پیش به شهرت رسیده بود خیلی زود بر حقوق میکامی افزود تا این شخصیت گرانبها را از دست ندهد.
اینجانب شینجی میکامی هستم!!
در سال 2000 میلادی که شرکت سونی کنسولِ PlayStation 2 را روانهی بازار کرده بود، شینجی تصمیم گرفت که چهارمین قسمت از سری بازی های Resident Evil را به دست تولید برساند اما از طرفی آنقدر ایده های نو در ذهن خود داشت که میتوانست آن هارا در یک عنوان جدید پیاده سازی کند. پس از تلاش های فراوان از سوی میکامی شرکت Capcom ساخت یک بازی جدید با نام Devil May Cry را بدست میکامی سپرد. پس از انتشار این عنوان سیر موفقیت های میکامی تبدیل به واژه ای تکراری شد و باز هم او یک بازی موفق را به عرصهی بازی های ویدئویی معرفی کرد. اما این پایان خلاقیت های او نبود، چرا که هنوز میتوانست بازی هایی را ارائه بدهد که شهرت و موفقیت های زیادی را هم برای خود و هم برای Capcom بدست بیاورد. شرکت Capcom که دیگر حرف روی حرف میکامی نمیزد، خیلی زود با ساخت بازی Onimusha موافقت کرد. واضح بود که این بازی هم به موفقیت خواهد رسید و همین گونه نیز شد.
در تاریخ 13 سپتامبر سال 2001 میلادی خبر شکه کننده فضای مجازی را پر کرد. این خبر حاکی از آن بود که سری بازی های Resident Evil به انحصاری شرکت نینتندو وکنسول جدیدش به نام "گیم کیوب" در خواهد آمد. خبری که دارندگان کنسول PlayStation 2 را روز ها انگشت بر دهان گذاشت.
بلاخره نوبت به انتشار سری چهارمِ بازیِ پر طرفدار Resident Evil شد. در سال اول این عنوان موفق به فروش یک و نیم ملیون نسخه گردید. پس از انحصاری شدن این بازی بر روی کنسول "گیم کیوب" شینجی بارها و بارها شرکت سونی را به کلاهبرداری متهم کرد. در طول این سال ها چندین و چند بار از شینجی سوال شد که آیا این بازی برای کنسول PlayStation 2 منتشر میشود یا خیر و او نیز جواب داد که اگر این اتفاق بفتد سرش را قطع میکند!!
اما زمان زیادی نگذشت که این اتفاق افتاد و میکامی نیز زیر سیبیلی رد کرد و هنوزم که هنوزه سرش سرِ جای خودش قرار دارد...
بدرود Capcom ...
سرانجام پس از زد و خورد های فراوان میان میکامی و Capcom، وی تصمیم گرفت که این شرکت را برای همیشه ترک کند و بدین ترتیب همکاری چندین و چند سالهی او با این شرکت به پایان رسید. پس از خروج او قسمت پنجم بازی Resident Evil منتشر شد اما اینبار دیگر نه خبری از ترس بود و نه از رضایت طرفداران. با اینکه این قسمت نیز فروش قابل قبولی داشت اما به هیچ وجه نتوانست رضایت طرفداران این سری را جلب کند و منتقدان نیز مانند گذشته این عنوان را موفق نمپنداشتند. بازی های موفق Capcom سیر نزولی خود را به ترتیب طی کردند. شرکت Capcom که در نظر داشت تا افتخارات گذشته را دوباره کسب کند، اینبار دست به انتشار قسمت ششم عنوان Resident Evil کرد. اما این عنوان نتنها هواداران Resident Evil را خشنود نکرد بلکه باعث ناامیدی آن ها نیز شد. چراکه این عنوان نه بویی از وحشت برده بود و نه عناصر مهمی که بازی Resident Evil را تشکیل میداد. عنوانی که تنها یک اکشن خالی بود که نتنها گیمپلی قابل قولی نداشت، بلکه از وحشت نیز در آن خبری نبود و اگر اندک مایه ای از داستان در آن وجود نداشت، قطعا این بازی را تبدیل به یکی از بزرگترین شکست های Capcom میکرد.
شینجی به گفتهی خودش حدود یکسال بازی Resident Evil 5 را تجربه نکرد. زیرا یقین داشت کسی به جر خود او نمیتواند بازی را آنگونه که باید به طرفداران تقدیم کند.
پس از خروج میکامی از Capcom استودیوی CS نیز کاملا منحل شد و از هم پاشید. اما بازیسازان این استودیو بار دیگر در کنار هم جمع شدند و استودیوی Seesds را تشکیل دادند. سپس این استودیو با ODD ترکیب شد تا در نهایت شرکت بازیسازی Platinum Games بوجود بیاید.
شینجی پس از آنکه Capcom را برای همیشه ترک کرد، تصمیم گرفت که افرادی را برای ساخت بازی پرورش دهد. این امر باعث شد پس از پند ماه شرکتی بنام Tango را تاسیس کند.
او که در حال کار بر روی بازی جدید خود بنام The Evil Within بود، اعلام کرد که این بازی آخرین عنوانی است که خودش کارگردانی آن را به عهده خواهد گرفت.
سخن پایانی...
صنعت محبوبمان شخصیت هایی دارد که از آن ها به عنوان قهرمان یاد میشود. کسانی که بنا و ریشهی برخی از سبک ها با نام آنها به شکوه امروزی رسیدهاند. اما چیزی که مهم است این است که هیچ چیز غیر ممکن نمیباشد فقط کافیست بخواهیم تا عنوانی خلق کنیم که دنیا را تحت تاثیر خود قرار دهد. شاید گاهی اوقات یک عمر تحصیل و گاهی اوقات چنتا کلیک مسیر زندگیمان را تغییر دهد. در این میان فقط خواستن مهم است. اگر بخواهیم ما هم میتوانیم شینجی میکامی باشیم. فراموش نکنیم که خواستن توانستن است.
یا حق...
نویسنده: سجاد محمدی پور