امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زیباتر از افسانه، فراتر از شاهکار | نقد و بررسی بازی Dark Souls III
#1
“تریلر جدیدی از Dark Souls III منتشر شد”، “به گفته سازندگان Dark Souls III پایانی شایسته بر ۳ گانه‌ Souls است”. انتظار کار بسیار دشواری است. خیلی سخت است که صبر کنی و صبر کنی و صبر کنی و تازه هر روز کلی خبر جدید و طنازی‌های مختلف نیز از عنوانی که منتظرش هستید بشنوید و ببینید و دلتان بیشتر آب شود. انتظار در هر حوزه‌ای که به آن علاقه داشته باشید سخت و زجرآور است و در حوزه هدف مورد علاقه ما که بازی‌های رایانه‌ای هستند این انتظار در مورد بازی‌ها و صبر کردن برای انتشار آن‌هاست که رخ می‌نماید. البته از دیدی دیگر هم می‌توان به سختی این نوع انتظار نگریست، به این شکل که در حقیقت وقتی به بطن موضوع بنگریم این انتظار به نوعی شیرین هم هست چرا که ما در حال صبر کردن هستیم تا به لذتی که خیلی‌خیلی شیفته و دلباخته‌اش هستیم دست یابیم و این در حقیقت نوعی شیرینی و سختی کشیدن توامان است.
حتما خیلی از شما تا به حال برای انتشار یک بازی که بسیار به آن علاقه دارید انتظار کشیده‌اید و یا در حال انتظار کشیدن هستید. یک نفر به شدت منتظر Uncharted 4 است و یکی منتظر Mafia III. یکی سال هاست دل به معرفی Half Life 3 خوش کرده است و دیگری در راه معرفی نسخه جدید سری محبوبش آن قدر انتظار کشیده که دیگر ناامید شده است.
وقتی که منتظر معرفی شدن یک بازی باشید زیاد کار سختی ندارید زیرا عنوانی رسما معرفی نشده است که هر روز در ذهنت مرور شود و در واقع شاید هر از چند گاهی به یاد آن بیافتی و آرزو کنی معرفی شود. اما وقتی یک بازی که خیلی به آن علاقه دارید معرفی و تاریخ انتشارش مشخص می‌شود تازه قضیه تلخ و شیرین آغاز می‌شود. صبح از خواب برخاسته و وارد گیمفا می‌شوی و در صدر خبرها می‌خوانی “تریلر جدیدی از Dark souls III منتشر شد” یا “سازندگان بازی از فوق‌العاده بودن Dark Sous III می‌گویند”. اینجاست که حسی به انسان دست می‌دهد که انگار دیگر نمی‌تواند صبر کند و می‌خواهد هر طور شده است به بازی محبوبش برسد.
حالا اوضاع وقتی تلخ و شیرین‌تر می‌شود که قبل از انتشار بازی نمرات و امتیازات آن منتشر شده و پشت سر هم می‌خوانی که فلان سایت مشهور و معتبر به بازی نمره کامل ۱۰ اعطا کرده است یا سایتی دیگر از بی‌نظیر بودن بازی و این که برترین نسخه در کل این فرنچایز، همین شماره است و … سخن گفته است. در این حالت تحمل آن یک ماه آخر برای انتشار بازی از کل آن یک سال و شاید بیشتر، سخت‌تر می‌شود.

سرانجام روز موعود رسید و موفق شدیم بازی را تحربه کنیم… انتظاری که واقعا ارزشش را داشت…

تمامی این روند در مورد بازی Dark Souls III برای من و شاید خیلی‌های دیگر طی شد تا این که سرانجام چندین روز قبل بالاخره چشممان به جمال کاور این بازی از فاصله نردیک روشن شد و مثل روز برایم روشن بود که در آستانه تجربه یک شاهکار و شاید برترین بازی تمام عمرم هستم. عشق و علاقه من به سری Souls چیزی فراتر از علاقه به یک بازی بوده است و دورانی طولانی از زندگی خود را با این سری گذرانده‌ام. اگر بخواهم در کل زندگی خود از برترین و لذت بخش‌ترین خاطراتم یاد کنم حتما تجربه کردن سری سولز و بلادبورن یکی از مواردی است که در جمع صدرنشینان آن لیست به چشم خواهد خورد.
پس از تجربه کردن نسخه سوم سری Dark Souls (تنها در حدی که بتوانم نقد آن را بنویسم، چون اگر می خواستم بعد از تجربه کامل بازی نقد را بنویسم انشالله سال آینده همین موقع نقد منتشر می شد!) و طبق قول و قراری که از قبل انتشار بازی با علاقمندان آن و کاربران فهیم گیمفا گذاشته بودیم بنا شد تا نقد و بررسی بازی Dark Souls III را به رشته تحریر در بیاورم و در مورد نکات مختلف و المان‌های گوناگونی که در این بازی وجود دارند با یکدیگر صحبت کنیم. در همین ابتدا می‌گویم که اگر هدفتان از مطالعه این نقد تصمیم‌گیری برای خرید یا عدم خرید بازی است همین الان آن را رها کنید و سریعا وقت با ارزشتان را به خرید بازی و تجربه آن صرف کنید. چون اگر نقد را بخوانید و بعد بازی را نخرید عذاب وجدان خواهید گرفت! با من و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا در ادامه مقاله نقد و بررسی بازی Dark Souls III همراه باشید.

کلمه نابغه در وصف طراحان باس‌های بازی کوچک است و حق مطلب را ادا نمی‌کند…

قبل از انتشار بازی و از زمان نمایش آن در نمایشگاه گیمز‌کام ۲۰۱۵ تاکنون ۳ مقاله در مورد این بازی برای شما عزیزان به رشته تحریر در‌آورده‌ام و در مورد بخش‌های مختلف بازی به کرات و به صورت کامل توضیح داده‌ام. در این مطلب که به نقد و بررسی این بازی می‌پردازد نیز گاها گریزی به توضیحات مقالات قبلی خواهیم زد و اشاره‌ای به آن‌ها نیز خواهیم داشت.
اگر دقت کرده باشید روند محبوبیت سری عناوین سولز به ترتیب با انتشار نسخه‌های مختلف و به مرور زمان نزد بازیبازان بیشتر و بیشتر شد و مخصوصا انتشار عنوان Bloodborne که مقداری عامه‌پسندتر از سری سولز بود باعث شد تا بسیاری از بازیبازان عنوان دارک سولز ۳ را به لیست عناوین مورد انتظار خود اضافه کنند و به آن علاقمند شوند در حالی که همین افراد به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی قبلا حاضر به تجربه بازی Demon’s Souls یا نسخه‌های قبلی این سری نمی‌شدند و به دلیل سختی زیاد اصلا علاقه‌ای به آن‌ها نداشتند. به همین خاطر هم هست که در روزهای اخیر با تعداد زیادی از افرادی صحبت کرده‌ام که نسخه سوم تازه نقطه شروع آن‌ها به این سری و یا تجربه دوم آن‌ها پس از انجام Bloodborne است و جالب این که وقتی نسخه سوم را بازی کرده‌اند تازه علاقمند شده‌اند که به سراغ Dark Souls 2 یا عنوان اول بروند که این نشان‌دهنده جادوی خاص عناوین میازاکی است که با وجود سختی بسیار زیاد و گاها آزاردهنده باز هم بازیباز را جذب می‌کند و در واقع او را دچار نوعی اعتیاد به بازی می‌کند، زیرا پس از این که قوانین و چارچوب‌های دنیای بازی را پذیرفتید متوجه عدالتی که حتی در درجه سختی بازی وجود دارد نیز خواهید شد و دل کندن از آن برایتان به نوعی غیرممکن می‌شود.

مبارزات بازی فوق‌العاده تاکتیکی و نفس‌گیر و جذاب هستند، به ویژه وقتی پای باس در میان باشد

داستان: همچنان پیچیده ، مرموز و کمی شخصی
شاید یکی از عجیب‌ترین انواع داستان‌سرایی در بازی‌های رایانه‌ای متعلق به عناوین میازاکی هستند و مشابه آن را در بازی‌های دیگر سازندگان کمتر مشاهده کرده و یا اصلا ندیده‌ایم. همان‌طور که قبلا نیز بارها عرض کرده‌ام “در عناوین میازاکی همواره شاهد داستان گویی محیطی هستیم و در واقع داستان بازی را دنیای بازی و مردمان آن بیان می کنند و بازیباز باید با گشت و گذار در محیط و صحبت با آدم‌های عجیب و غریب آن و … برداشت خود را از داستان کلی بازی به دست آورد. در این سری مانند عناوین روتین و معمولی شاهد این نیستیم که یک داستان خیلی سر راست و واضح وجود داشته باشد که تمام بازیبازان دنیا آن را به یک شکل تجربه کنند و به راحتی آن را دریابند.
اینجا برداشت‌ها از داستان بازی می‌تواند متفاوت باشد و دنیای بازی برای هر کس با هر سطحی از برداشت می‌تواند داستان خود را به همراه داشته باشد. برخی که عادت دارند تمام زیر و بم بازی را در آورند و کوچکترین نقاط آن را جستجو کنند و بارها و بارها با شخصیت‌های مختلف بازی صحبت کنند قطعا برداشت کامل‌تر و بهتری را از داستان دنیای بازی کسب خواهند کرد نسبت به کسانی که تنها و تنها در مسیر اصلی بازی پیش می‌روند و کاری با کسی ندارند. در صحبت با شخصیت‌های مختلف بازی می‌توانید از سرنوشت افراد و حتی باس‌های مختلف بازی اطلاعات کسب کنید و متوجه شوید که چگونه شده است که این دنیا به این روز افتاده است تا در ویرانی و غم و اندوه دست و پا بزند. داستان در این عنوان می‌تواند برای هر بازیبازی شخصی باشد و برداشت متفاوتی را از دیگر بازیبازان برای او به همراه داشته باشد.”
داستان Dark Souls 3 هم مانند پیشینیان خود در دنیایی مشابه اتفاق می‌افتد و حول ماجرای نخستین شعله (First Flame) و چرخه روشنایی و تاریکی می‌چرخد. در این نسخه شما در نقش قهرمانی تاریک و پروتاگونیستی به نام “Unkindled Ash” قرار دارید که قصد دارد چهار  Lords of Cinder را به تاج و تختشان در Firelink Shrine بازگرداند تا دوباره شعله را شعله‌ور کند.
Lords of Cinder ها نگهبانان شعله هستند و احتمالا به همراه Gwyn ارتباط مستقیمی به First Flame دارند. در گذر زمان آن‌ها مرده‌اند و تنها Gwyn به عنوان Lord of Cinder باقی مانده است ولی اکنون آن‌ها دوباره به زندگی بازگشته‌اند ولی دیگر صاحب تاج و تخت نیستند و این وظیفه شما یعنی “Unkindled Ash” است که آن‌ها را بار دیگر به حق خود برسانید. ۵ Lord of Cinder در بازی وجود دارند که هر کدام برای خود نام و نشان خاصی دارند و شما باید هر کدام را مجددا بر تخت پادشاهی خود بنشانید. بگذارید تا نام این ۵ لرد را برای شما عزیزان بازگو کنیم.
نام ۵ لرد یاد شده در بالا شامل Aldritch saint of the Deep ،Yhorm the Giant ،Farron and his Abyss watchers ،Holy King Lothric و همچنین Ludleth است. سالی که این نسخه در آن اتفاق می‌افتد دقیقا مشخص نیست که آیا در پایان عصر جدید آتش (new age of fire) است و یا در اواسط عصر تاریکی (age of dark). به طور کلی همان‌طور که گفته شد محوریت داستان بازی در این نسخه حول بازگرداندن Lords of Cinder توسط شما (Unkindled Ash) به تاج و تختشان و به نوعی نجات شعله است که کماکان اغلب توسط یافته‌های محیطی و صحبت با اشخاص مختلف در دنیای بازی روایت می‌شود و میزان درک شما از آن حالتی شخصی دارد و بسته به مقدار کنکاش و کاوش شما در دنیای بازی برای فهمیدن بیشتر ‌آن است.
داستان بازی در Dark Souls III به مانند نسخه‌های قبلی هیچ گونه ایراد و ضعفی را در خود نمی‌بیند و همچنان شاهد داستانی با پایه‌های قدرتمند و البته رازآلود و مبهم هستیم که شما را به کام خود فرو برده و تشنه پیشروی در خود نگاه می‌دارد. شاید اگر نوع روایت این داستان به هر شکل دیگری بود و مثلا مانند یک بازی اکشن ماجرایی سر راست و کاملا آشکار روایت می‌شد به هیچ وجه چنین جذابیتی را نداشت و حتی تا حد یک داستان معمولی نزول می‌کرد ولی این میازاکی و سازندگان باهوش بازی هستند که با توع روایت خاص و هیجان‌انگیز و گاها وابسته به برداشت شخصی شما، کاری کرده‌اند که همین داستان تبدیل به یک نقطه قوت مطمئن برای بازی شود و جلوی هر گونه حرف و حدیثی را در مورد کیفیت آن بگیرد. کاری که شاید تنها و تنها از عهده این تیم بر‌آید و بس.

طراحی دنیای بازی خارق‌العاده را رد کرده و بی‌نظیر فقط برای یک دقیقه‌اش است!

گرافیک: جلوه‌گاه نبوغ و زیبایی
از لحظه اولی که بازی Dark Souls III را آغاز می‌کنید محو دنیای زیبا و جادویی آن و همچنین گرافیک فنی بدون‌ ایراد و قدرتمند آن خواهید شد. بازی در زمینه گرافیکی چه از لحاظ فنی و چه هنری هیچ گونه کوتاهی از سوی سازندگان را در خود نمی‌بیند و یکی از برترین‌های نسل هشتم محسوب می‌شود. عنوانی که در جای جای آن زیبایی و نبوغ در طراحی مراحل و محیط  با کیفیت فنی بالای بازی، ترکیبی را شکل داده است که بازیباز را محو در قدرت و عظمت این بازی می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا لحظه‌ای از دنیای بازی چشم بردارید که البته نباید هم بردارید زیرا در این صورت کارتان تمام است! اجازه دهید تا همانند قبل بخش گرافیکی بازی را به دو جنبه فنی و هنری تقسیم کنیم و در مورد هر کدام جداگانه به بحث بپردازیم.
اگر بخواهیم در مورد گرافیک فنی بازی بحث کرده و از این منظر به بررسی بازی بپردازیم و آن را با نسخه‌های قبلی Dark Souls مقایسه کنیم باید گفت نسبت به نسخه‌های نسل هفتمی Dark Souls شاهد یک جهش گرافیکی فوق‌العاده در کیفیت بافت‌ها و و همچنین نورپردازی هستیم و بازی کاملا از جلوه نسل هشتمی برخوردار است.
بازی به هیچ عنوان دچار افت فریم نمی‌شود و همواره بر روی فریم ریت ۳۰ ثابت می‌ماند. اصلا و ابدا شاهد دیر لود شدن بافت‌ها و تکسچرها و یا بی‌کیفیتی بافت‌ها و … نیستیم و همه چیز در بازی به بهترین شکل پردازش می‌شود. نورپردازی بازی در سطح بسیار بالایی انجام شده است و تلالو زیبای اشعه‌های نور بر دنیای بازی جلوه بسیار زیباتری به آن می‌بخشد. عمق و افق دید بازی نیز بسیار عالی و چشم‌نواز است و گاهی ایستادن در بازی و خیره شدن به دوردست‌ها، مناظر، قصر‌ها و بناهای عظیمی که در دوردست‌ها دیده می‌شوند بسیار لذت‌بخش و جذاب است. البته در نسخه‌های قبلی که نسل هفتمی هم بودند خیره شدن به مناظر دوردست به همین شکل هیجان‌انگیز و فوق‌العاده بود اما حساب کنید که در Dark Souls III که یک عنوان کاملا نسل هشتمی است و گرافیک بسیار پیشرفته‌تری دارد چقدر این موضوع می تواند جذاب و خیره‌کننده باشد.
از آن‌جا که دیگر عنوان این سازنده در نسل هشتم بازی بی‌نظیر Bloodborne بوده است شاید ناخودآگاه آن عنوان را با Dark Souls III مقایسه کنیم و در این مورد باید گفت نمی‌توان برترین خاصی بین این دو بازی بر یکدیگر قائل شد و هر دو در بهترین فرم صیقل‌یافتگی و کیفیت فنی قرار دارند و در هیچ کدام نکات ضعف فنی قابل مشاهده نیست. در پیش نمایش بازی خدمت شما عرض کرده بودم که با توجه به نمایشی‌های قبل از انتشار بازی شاید بتوان گفت Bloodborne کمی صیقل یافته تر و پولیش شده تر به نظر می‌رسد ولی همان‌طور که در آن مقاله هم خدمت شما گفته بودم شاید با انتشار بازی این مسئله فرق کند که همین طور هم شده است و نسخه نهایی Dark Souls III کاملا ترو تمیز و پولیش شده و فاقد کوچکترین ایراد و اشکال فنی است. در مجموع از لحاظ گرافیک فنی Dark Souls III نمره کامل را کسب می‌کند و سازندگان جای هر ایراد گرفتنی را از ما گرفته‌اند.

نسخه زیبای Collector’s Edition… خدا قسمت ما هم بکند!

از منظر طراحی هنری که واقعا اگر چیزی نگویم بهتر است. واقعا نمی‌دانم که طراحان هنری این سری چه در سر دارند و چگونه این حجم از نبوغ و خلاقیت را در ذهن خود حمل می‌کنند! واقعا می‌توان گفت که طراحی محیط و مراحل و دنیای بازی و از آن مهم‌تر طراحی دشمنان و باس‌های بی‌نظیر بازی به هیچ عنوان از یک ذهن سالم و معمولی بر‌نمی‌آید و زاییده یک ذهن مریض از نبوغ و جنون است که می‌تواند چنین اشکال و موجوداتی را در ذهن خود حتی متصور شدود.
طراحی مراحل بازی و گرافیک هنری آن به نوعی است که باید اعتراف کنم تا به امروز تنها عنوانی که در این سطح از زیبایی و نبوغ در کارگردنی هنری دیده‌ام دیگر شاهکار میازاکی یعنی Bloodborne است که توان رقابت با Dark Souls III را داراست. نکته جالب اینجاست که همان‌طور که قبلا هم خدمت شما عزیزان گفته بودم “هنگامی که Dark Souls III را از منظر گرافیک و طراحی محیط با عناوین قبلی این سازنده مقایسه می کنیم به وضوح می‌توانیم در مورادی هرچند معدود رد پای دیگر شاهکار میازاکی یعنی Bloodborne را نیز ببینیم. در برخی نقاط (البته کم تعداد)، طراحی محیط‌ها را کاملا وام‌دار طراحی گوتیک و مدرن‌گونه Bloodborne می بینیم. البته اشتباه برداشت نشود که Dark Souls III و بازی یاد شده مانند یکدیگر هستند و از طراحی محیط یکسانی بهره می برند بلکه هدف بیان این نکته است که درطراحی دو بازی تشابهاتی از لحاظ برخی محیط‌ها و معماری ساختمان‌ها و فضاسازی‌های مختلف به چشم می‌خورد که قطعا نه تنها مورد منفی برای بازی به شمار نمی‌رود بلکه از آن جایی که Bloodborne هم یک شاهکار بی‌بدیل در طراحی محیط و فضاسازی است قطعا شباهت با آن برای یک بازی نکته مثبت و امتیازی خاص به شمار می‌رود. این شباهت‌ها بسیار زیبا و جذاب هستند و سبب شده‌اند در برخی قسمت‌های معدود، جهان Dark Souls از آن تم قدیمی و باستانی همیشگی کمی فاصله بگیرد و به محیط هایی با طراحی و معماری قرون وسطی شباهت‌هایی پیدا کند” ولی نکته مثبت این‌جاست که این شباهت‌ها بسیار کم‌تعداد هستند و اصلا باعث نمی‌شوند تا بازی شخصیت محیطی و طراحی خاص دنیای سولز را از دست بدهد و تنها به عنوان گریزی کوچک به بازی Bloodborne برای علاقمندان محسوب می‌شود.
در خصوص طراحی دشمنان و باس‌های بازی تنها کاری که می‌شود انجام این است که به احترام طراحان بازی و نابغه‌ای به نام هیدتا میازاکی بایستیم و کلاه از سر برداریم و اذعان کنیم که دیگر از این بهتر امکان ندارد! هر چقدر که طراحی هنری محیط و دنیای بازی درجه یک و فوق‌العاده است، طراحی دشمنان و باس‌ها از آن هم بی‌نظیرتر است و انسان به هنر طراحان این موجودات غبطه می‌خورد و البته لذت می‌برد که می‌تواند با چنین موجودات مخوفی درگیر شود و با آن‌ها مبارزه کند. طراحی باس‌ها از همیشه مخوف‌تر و عجیب‌تر به نظر می‌رسد و تلفیقی است از طراحی باس‌های مختلف در هر ۳ بازی قبلی این سری و Bloodborne. در واقع باید گفت که Dark Souls III تکامل هنر و نبوغی است که در بازی‌های Demon’s Souls ،Dark Souls ،Dark Souls 2 و Bloodborne وجود داشت و به نوعی اوج قدرت و هنرنمایی میازاکی تیمش در خلق یک دنیای وحشت‌انگیز و مخوف با موجوداتی عجیب و دهشت‌انگیز است. در مجموع از منظر گرافیک فنی و هنری Dark Souls III یک شاهکار محسوب می‌شود و نه تنها امتیاز کامل را به خود اختصاص می‌دهد بلکه باید امتیازی بیشتر از کامل را نیز کسب کند زیرا مخصوصا از نظر کارگردانی هنری چند قدم بالاتر از دیگر عناوین این نسل است.

به محیط بازی و تضاد زیبای گل‌ها با محیط دقت کنید…

گیم‌پلی: من پهلوان عالمم…  من تیغ رویارو زنم
از همان قبل از انتشار بازی و با مشاهده ویدئوهای آن و البته شنیدن صحبت کسانی که موفق شده بودند مقداری از بازی را تجربه کنند واضح و مبرهن بود که با یک الگو و یک اسطوره در زمینه گیم‌پلی و مبارزات یک بازی اکشن‌ نقش‌آفرینی روبرو خواهیم بود و اکنون که خود به شخصه بازی را تجربه کرده‌ام باید بگویم گیم‌پلی بازی حتی از آن چیزی که فکر می‌کردیم نیز خفن‌تر است!
گیم‌پلی بازی همان حالت آشنا و دلنشین عناوین قبلی را برای طرفداران به همراه دارد و از طرفی با اضافه کردن مواردی به بازی، بازیباز را از ایجاد هر گونه حس خستگی و کهنگی رهانیده است و باعث می‌شود تا در عین این که حس کنیم در حال یک تجربه کاملا جدید و نو هستیم اما در ذهنمان داشته باشیم که همچنین در قالب چارچوب و قوانین دنیای سولز است که به بازی می‌پردازیم و نه خارج از آن. اجازه دهید تا ابتدا در مورد سیستم مبارزات بازی در Dark Souls III بپردازیم و آن را از جنبه‌های مختلف بررسی کنیم.
سری سولز است و سیستم گیم‌پلی و مبارزات بی‌نظیر آن. “نقطه قوت یک عنوان در این سری بدون شک گیم‌پلی آن است که با مکانیسم‌ها و نوع مبارزات خاص خود توانسته است تا نوع جدیدی از سیستم سختی را به دنیای بازی‌ها معرفی کند و تبدیل به یکی از اعتیاد آورترین و در عین حال دشوارترین سیستم های مبارزات در تاریخ بازی‌های رایانه ای شود. مهمترین نکته در گیم پلی نسخه ی سوم این سری استفاده از سیستم جدیدی به نام Battle Art ها است که جلوه و عمق تازه ای را به مبارزات کامل و دوست داشتنی این سری می بخشد. باورتان نمی‌شود که اضافه شدن Battle Artها به مبارزات بازی تا چه حد آن را جدید و نو کرده است و عمق بسیار زیادی به مبارزات بازی که قبلا هم بسیار عمیق بود بخشیده است. بدون شک همان‌طور که قبلا هم خدمت شما عزیزان عرض کرده بودم” battle art ها تفاوت اصلی مبارزات این نسخه با بازی های قبلی هستند و روح جدیدی را در سیستم مبارزات این عنوان دمیده‌اند. در واقع آن‌ها ستاره بی چون و چرای نسخه سوم در مسیر تکراری نشدن مبارزات بازی و تفاوت با نسخه های قبلی می باشند و یک سیستم ریسک و پاداش جدید را به بازی Dark Souls 3 اضافه کرده‌اند”.

کشتن دشمنان از پشت لذت خاصی دارد. (تو که می گفتی من تیغ رویارو زنم! چی شد پس؟!)

این Battle Artها ضربات قدرتمند و ویژه ای هستند که برای هر اسلحه به صورت اختصاصی وجود دارند و نسبت به حملات معمولی سلاح های شما آسیب بسیار بیشتری را به دشمنان وارد می کنند. شما می توانید در مبارزاتی که کارتان سخت می شود از آن ها استفاده کنید و مثلا زمانی که دو اسلحه در دو دست خود گرفته اید می توانید از قابلیت چرخش های ۳۶۰ درجه ای برای آسیب زدن به دشمنانی که اطرافتان هستند استفاده کنید. شما می توانید از این battle art ها حتی زمانی که سپر به دست گرفته اید نیز استفاده کنید. اما باید بدانید که اضافه شدن این ضربات قدرتمند به این معنا نیست که مبارزات بازی آسان شده اند.
شاید تا قبل از تجربه بازی حسی مشکوک به Battle Artها داشتم و گمان می‌کردم شاید (به احتمال خیلی کم) مبارزات بازی کمی آسان‌تر شده باشند ولی بعد از تجربه بازی باید گفت به هیچ وجه این طور نیست. اولا که استفاده از این ضربات محدودیت دارد و ثانیا “زمانی که شما از این حملات استفاده می‌کنید بسیار در برابر ضد حملات دشمنان آسیپ‌پذیر هستید و کاملا با گارد باز آماده دریافت ضربات مرگبار خواهید بود. Battle Artها مانند Estus flask ها هر بار با استراحت در bonfire مجددا پر می‌شوند. حتما می‌دانید که به این راحتی نیست که هر بار به bonfire بازگردید و بخواهید پشت سر هم این ضربات را پر کنید. زیرا با هر استراحت تمامی دشمنان آن منطقه که با زحمت کشته‌اید دوباره در خدمتتان خواهند بود” و می‌دانید که این بعنی چه! از همه مهم تر این است که در ازای اضافه شدن ضربات قدرتمند Battle Art سازندگان مبارزات بازی را مقداری دشوارتر نیز کرده‌اند تا مبادا خدایی نکرده شما کمی آسوده خاطر باشید!
باید به این نکته اشاره کنم که برخلاف نسخه دوم بازی که وقتی دشمنان هر منطقه را ۱۳ بار می‌کشتید دیگر ظاهر نمی‌شدند (مگر این که از Bonfire Ascetic استفاده می کردید و آن بخش یک درجه سخت‌تر می شد) در Dark Souls III به این شکل نیست و هر چند بار که دشمنان یک منطقه را شکست دهید باز هم پس از استراحت کردن شما ظاهر می‌شوند.

اگر می خواستم بعد از تجربه کامل بازی (کامل از نظر خودم) نقد را بنویسم انشالله سال آینده همین موقع نقد منتشر می شد!

روند سختی مبارزات و باس‌های بازی در عناوین قبلی ریتم زیاد منظمی نداشت یعنی مثلا شاید یک باس در اول بازی بسیار سخت‌تر از یک باس در اواسط یا اواخر بازی باشد ولی در نسخه سوم تاحدودی (نه کاملا) چنین ریتمی به وجود آمده است و باس های بازی رفته رفته سخت تر می‌شوند. البته نه به صورت یک قانون و یک روند کاملا ثابت و منظم ولی ریتمیک‌تر از نسخه های قبلی.
مبارزات بازی نسبت به قبل مقداری سرعتی‌تر شده اند و همان طور که در پیش نمایش بازی هم خدمت شما عزیزان عرض کرده بودم گاها برای ما یادآور Bloodborne می شود.  “البته منظور از سریع‌تر شدن روند بازی چیزی دقیقا مثل عنوان Bloodborne نیست. به هر حال این دنیا، دنیای Dark Souls است و قوانین خودش رادارد. در اینجا مجددا سپر داریم که همین وجود سپر در بازی بازی را نسبت به Bloodborne کند‌تر می‌کند و دوباره برای طرفداران قدیمی سری Souls سیستم ” سپر را همیشه بالا بگیر مگر این که خلافش ثابت شود! ” وجود خواهد داشت. یعنی دفاع مطلق با سپر سپس یک ضربه و دوباره دفاع مطلق. همین موضوع سرعت بازی را نسبت به Bloodborne که در ان تنها باید به اطراف غلت می‌زدیم و جاخالی می‌دادیم پایین تر می‌آورد. در Dark Souls III نیز مانند نسخه‌های قبلی شاهد تاثیر وزن آیتم‌ها بر روی سرعت شخصیت بازی هستیم که این نیز یکی دیگر از عوامل کندتر بودن بازی نسبت به Bloodborne است که چنین سیسیتمی در آن وجود نداشت.
به طور کلی روند مبارزات و حرکت شخصیت در Dark Souls III نسبت به ۳ نسخه ی قبلی سری Souls مقداری سریع‌تر به نظر می‌رسد ولی نه تا مقداری که بخواهد به ریشه های این سری پشت کند و یک بازی سرعتی را برای ما نمایش دهد. بلکه این بازی هنوز هم با تمام وجود یک Dark Souls است و بس.”
به مانند نسخ گذشته این سری و همچنین عنوان تحسین شده Bloodborne در Dark Souls III نیز شاهد تغییر کاربری دادن باس ها در میانه نبرد و برحسب میزان خط سلامتی شان هستیم. این تغییر الگوی حملات باس ها که تاکنون در تمامی نسخه های بازی وجود داشته، سیستمی است در راستای سخت تر کردن بازی که بر روی رفتار باس های بازی تاثیر می گذارد و باعث تغییر در عملکرد آن ها می شود تا با کمتر شدن خط سلامتی الگوی جملات آن ها نیز تغییر کند و حملات سخت تر و مرگبار تری را بر روی بازی باز اجرا کنند تا کار وی برای شکست آن ها سخت تر شود و استرس بیشتری نیز گریبان وی را بگیرد. مشاهده این که تنها مقدار کمی از خط سلامتی یک باس خوفناک باقی مانده است ولی وی آن قدر وحشی شده است که حتی اجازه این که یک حمله به او بزنید را به شما نمی دهد بسیار استرس زا و خودمانی بگویم، “حرص در آور” است. کاری که میازاکی در آن استاد است!

تلاش زیادی کردم تا ایرادی از بازی بگیرم و نمره از آن کم کنم ولی الحق والانصاف نشد که نشد…

اگر بخواهیم به صورت کلی گیم پلی بازی را بررسی کنم باید بگویم باز هم به مانند همیشه در این سری و عناوین میازاکی، این گیم پلی است که حرف اول را می زند و در کنار طراحی هنری فوق العاده بازی، فضایی بکر را برای بازیبازان فراهم آورده است تا با خیال راحت بمیرند! میازاکی هوشمندانه برای این که مبارزت بازی رنگ و بوی تکرار و کهنه شدن به خود نگیرند مکانیسم Battle Art ها را به گیم‌پلی بازی افزوده است که جدا از حس نو و تازه ‌ای که به گیم‌پلی بازی بخشیده است عمق مبارزات را نیز بسیار بالا برده است. البته از آن‌جا که در این بازی هیچ پاداشی بدون پیامد نیست مبارزات و دشمنان و باس‌های بازی مقداری نسبت به گذشته سخت‌تر شده‌اند تا مبادا از Battle Art ها زیادی لذت ببرید!
روند طراحی مراحل و مسیر های مختلف بازی و راه‌هایی که در ادامه به یکدیگر متصل خواهند شد همه و همه باز هم به بهترین شکل در بازی وجود دارند و شما را از این پیوستگی و نبوغ در طراحی مراحل شگفت‌زده خواهند کرد. کلاس‌های مختلف به خوبی بالانس شده‌اند و بازی کاملا شما را در مسیر خلق و پیشبرد مراحل با کلاس و استایل مورد علاقه‌تان یاری می‌کند و هیچ برتری یا اجباری در روند ارتقای شخصیت خود مشاهده نخواهید کرد. البته قاعدتا طرفداران قدیمی سری راحت‌تر خواهند بود تا با همان استایل و کلاسی که ساعت‌ها و روزها و ماه‌ها را در نسخه‌های قبلی با‌ آن گذرانیده‌اند همراه شوند و در همان مسیری که تبحر دارند گام بردارند. مثلا برای بنده که تاکنون در نسخه های قبلی همواره از کلاس مبارز و یک شمشیر و یک سپر استفاده کرده‌ام قطعا بهتر بود که باز هم همین روش را انتخاب کنم و روند شروع بازی را برای خود ساده‌تر کنم.
یکی از نکاتی که در صحبت با جند نفر از طرفداران بازی که آن را به صورت چند نفره هم تجربه کرده بودند دریافتم این بود که آن‌ها اذعان داشتند که وقتی مثلا در مبارزه با یک باس دوست خود را نیز با خود همراه کنید مبارزه نسبت به نسخه‌های قبلی کمی بیشتر آسان خواهد شد البته اصلا منظور آسان شدن نیست بلکه نسبت به قبلی‌ها کمی آسان‌تر می‌شود. در عناوین قبلی وقتی با دوستانتان به صورت چند نفره به مبارزه باس می‌رفتید هر ضربه شما یا دوستانتان به نسبت تعدادتان مثلا یک دوم یا یک سوم زمانی که تنها بودید از خط سلامتی باس می‌کاست ولی گویا این بار مقداری بیشتر به باس ضربه وارد می‌شود. البته از آن‌جا که بنده هنوز بخش چند نفره را تجربه نکرده‌ام و تا دو مرتبه که بازی به پایان برسانم حتی آن را آنلاین نیز نخواهم کرد، نمی توانم به هیچ وجه در مورد این بخش صحبت یا نتیجه‌گیری دقیقی مطرح کنم و نکته‌ای در بالا مطرح کردم تنها شنیده‌ای بود و بس.
Dark Souls III برترین و تکامل‌یافته‌ترین گیم‌پلی را در مقایسه با تمامی عناوین قبلی این سری و بازی Bloodborne دارد و در واقع از هرکدام از این عناوین بهترین‌هایشان در این بازی استفاده شده است. اگر هدف از عناوین مختلف یک بازی این است که با بالارفتن هر شماره بازی تکامل‌یافته‌تر شود و تجربه بهتری را در اخیتار بازیباز قرار دهد (که اکثر بازی‌ها در این مورد برعکس هستند) باید گفت Dark Souls III دقیقا مصداق بارز این روند تکاملی با بالارفتن هر شماره است و میازاکی در این نسخه به وضوح نشان داده است که قادر است به بهترین شکل از تمام تجربیات گذشته خود استفاده کند و به قدری تیزبین باشد که حتی کوچکترین اشتباهی را هم در ساخت نسخه پایانی این ۳‌ گانه افسانه‌ای انجام ندهد و هیچ بهانه‌ای را به دست طرفداران و منتقدان و … ندهد. در حقیقت تمام کسانی که این عنوان را تجربه کرده‌اند به زیان‌های مختلف یک حرف را در مورد بازی زده‌اند آن هم این است که Dark Souls III، گیم‌پلی آن، مبارزاتش و … در اوج نبوغ ساخته و پرداخته شده‌اند و شایسته هر ستایشی هستند.

Dark Souls III نسخه تکمیل شده و بهبود یافته تمام شاهکارهای قبلی میازاکی و در واقعا اوج هنر و توان این نابغه ژاپنی است.Dark Souls III تجسم یک رویا در دل کابوسی مطلق است.

نتیجه گیری: با زندگی من چه می کنی؟ تا کجا را خواهی برد؟
Dark Souls III شاید بی‌رقیب ترین و بی‌نظیر ترین عنوان سال ۲۰۱۶ میلادی و حتی سال‌های اخیر برای خیلی‌ها از جمله من است و مطمئن هستم که برای تعداد خیلی زیادتری جزو ۳ بازی برتر سال ۲۰۱۶ است. عنوانی که از منتقدان بیش از ۶۰ سایت مختلف در دنیا که بسیاری از آن ها آدم های عجیب و غریب با عقاید عجیب و غریب هستند (کسانی که به خاطر باس سخت ار بازی نمره کم می کنند) باز هم موفق می‌شود در ممجموع متای ۹۰ را کسب کند دیگر نیاز به تعریف و تمجید و نمره بالای یک سایت ندارد زیرا شعور جمعی همیشه بالاتر از شعور فردی است و بازده شعور جمعی در مورد بازی Dark Souls III واضح و مشخص است و یک جمله را فریاد می زند، Dark Souls III یک شاهکار است، آن هم نه شاهکاری که مثل و مشابه آن وجود داشته باشد. وقت تلف نکنید دوستان، Dark Souls III تجربه و درک شما از بازیباز بودن را تغییر خواهد داد و حس قدرتی به شما اعطا خواهد کرد که در هیچ عنوان دیگری نخواهید دید.
این ها شعار نیست، عین واقعیت است… Dark Souls III پایانی افسانه‌ای بر سری شاهکاری است که با توجه به صحبت‌های میازاکی شاید تا چند سال نامی از آن نشنویم. به راحتی این فرصت را از دست ندهید و آن را غنیمت شمرده و وارد دنیای تاریک و پر رمز و راز و البته سخت و مرگبار Souls شوید و مطئن باشید پس از تجربه این بازی است که تازه خواهید فهمید چه جواهری را تاکنون و در نسخه‌های قبلی از دست داده اید و به نسخه اول و دوم باز خواهید گشت. Dark Souls III مجموعه‌ای از بسیاری از کلمات است. نبوغ، خلاقیت، زیبایی، تاریکی، وحشت، چالش، مصیبت، رنج، پاداش، جزا، سختی، شیرینی، استقامت و بسیاری کلمات دیگر که همگی در مورد آن صدق می‌کنند. به جرات می‌گویم تنها عنوانی که در این یکی دو سال اخیر از نظر بنده یارای رقابت و حتی شکست دادن ابرشاهکاری به نام Witcher 3 را دارد تنها و تنها Dark Souls III است و بس.
میازاکی با Demon’s Souls فرمولی جهنمی ولی شیرین را کشف کرد، در Dark Souls آن را بسط داد و گسترده‌تر و جذاب تر کرد، در Bloodbone آن را تا حد کمال ارتقا داد و به مرز پختگی رساند و اکنون، بله اکنون با Dark Souls III کامل‌ترین شکل ممکن از فرمول مرگبار خود را به دنیا در قابی از هنر ناب معرفی کرده است. فرمولی که مو لای درز آن نمی‌رود و این بار دیگر هیچ خرده‌ای نمی‌توان به آن گرفت. Dark Souls III نسخه تکمیل شده و بهبود یافته تمام شاهکارهای قبلی میازاکی و در واقع اوج هنر و توان این نابغه ژاپنی است که تا ابد نام خود را در تاریخ این صنعت و از آن مهم‌تر در قلب بازیبازهایی مثل من حک کرده است. از دست دادن Dark Souls III گناه و اشتباهی نابخشودنی (در حق خود بازیباز) و تجربه آن چیزی فراتر از لازم و ضروری است. پس لجظه‌ای، حتی ثانیه‌ای درنگ نکنید و بازی را آغاز کنید. Dark Souls III تجسم یک رویا در دل کابوسی مطلق است.

[تصویر:  dark-souls-3-1.png]
[url=https://gamefa.com/go.php?https://gamefa.com/wp-content/uploads/2016/04/dark-souls-3-1.png][/url]
[تصویر:  iya6_thumb-1920-546659.jpg]
پاسخ
#2
تشکر و خسته نباشید ویژه میگم به دوست خوبم سعید عزیز؛ واقعا مقاله خواندنی بود سعید جان دمت گرم 113

با تمام لذتی که از مقاله بردم باید بگم خیلی جاها با بازی، احساسی برخورد کردی. به نظر من احساسی به بازی نمره دادی و چنین بازی لایق نمره 10 نیستش. دارک سولز باز نیستم و نبودم و قطعا هم نخواهم بود؛ منتهی خواستم برای یک بار هم که شده، با نسخه سوم وارد این دنیا بشم که زیاد به دلم ننشست؛ نمی‌دونم حداقل برای من یکی اینطوری بود. تجربه ده ساعتی من میرسونه که زاویه دوربین بازی نمیتونه به اون صورت کمکیار باشه و آدم لذت نمیبره ازش. سخت بودن باس های بازی و اعصاب خردکن بودنشون هم هست که منتهی من اونو ایراد محسوب نمی‌کنم و مشکل بنده ست.
در هر حال به نظرم با همه توصیف‌ها و تفاسیر، می‌شد سخت‌گیری هم کرد؛ به نظر من چنین بازی نباید در کنار چیزی مثل ویچر ۳ (که از گیمفا نمره کاملو گرفت) قرار بگیره.
گرافیک هنری بازی الحق و والانصاف که بی نظیره و آدم از دیدنش لذت می‌بره؛ اما همچون بازی بلادبورن، من اصلا با محیط تاریک و سوزناک حال نمیکنم و نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. دارک سولز، بلادبورن و حتی بازی تیف، از بازی‌هایی بودن که محیط نه‌چندان جالبشون درجا کنارم زد ازبازی
در کل خسته نباشی اما به نظرم احساسی بازی رو بررسی کردی S0 (74) S0 (62)
پاسخ
#3
واقعا بازی جذابی هست ولی ای کاش درباره بخش مولتی هم مینوشتید(البته بخش مولتی مشکل داره)

ممنون بابت نقد عالیتون


 [تصویر:  Screen_Shot_2016-06-12_at_5.02.41_PM.0.png]
پاسخ
#4
(04-28-2016, 09:33 AM)Mobin Ahmadi نوشته است: تشکر و خسته نباشید ویژه میگم به دوست خوبم سعید عزیز؛ واقعا مقاله خواندنی بود سعید جان دمت گرم 113

با تمام لذتی که از مقاله بردم باید بگم خیلی جاها با بازی، احساسی برخورد کردی. به نظر من احساسی به بازی نمره دادی و چنین بازی لایق نمره 10 نیستش. دارک سولز باز نیستم و نبودم و قطعا هم نخواهم بود؛ منتهی خواستم برای یک بار هم که شده، با نسخه سوم وارد این دنیا بشم که زیاد به دلم ننشست؛ نمی‌دونم حداقل برای من یکی اینطوری بود. تجربه ده ساعتی من میرسونه که زاویه دوربین بازی نمیتونه به اون صورت کمکیار باشه و آدم لذت نمیبره ازش. سخت بودن باس های بازی و اعصاب خردکن بودنشون هم هست که منتهی من اونو ایراد محسوب نمی‌کنم و مشکل بنده ست.
در هر حال به نظرم با همه توصیف‌ها و تفاسیر، می‌شد سخت‌گیری هم کرد؛ به نظر من چنین بازی نباید در کنار چیزی مثل ویچر ۳ (که از گیمفا نمره کاملو گرفت) قرار بگیره.
گرافیک هنری بازی الحق و والانصاف که بی نظیره و آدم از دیدنش لذت می‌بره؛ اما همچون بازی بلادبورن، من اصلا با محیط تاریک و سوزناک حال نمیکنم و نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. دارک سولز، بلادبورن و حتی بازی تیف، از بازی‌هایی بودن که محیط نه‌چندان جالبشون درجا کنارم زد ازبازی
در کل خسته نباشی اما به نظرم احساسی بازی رو بررسی کردی S0 (74) S0 (62)

سلام. ممنونم مبین جان. سلامت باشی.
به هر حال نظر شماست و محترمه  کاملا. تا همیشه هر بازی موافق و مخالفانی داره. ما اولین سایتی نیستیم که به بازی 10 دادیم و شما هم تنها کسی نیستی که از بازی خوشت نمیاد.
نقد برای هر منتقده و تجربه ای که از بازی داشته و البته علاقه ای که به بازی داره. اتفاق برعکس نظر شما این بازی تنها عنوانیه که یارای رقابت با ویچر رو داره. حالا شما اون رو بیشتر دوست داشتی نمی تونی با قطعیت بگی که این بازی می تونه 10 بگیره یا نه. از نظر بنده قطعا می تونه و هیچ نوع ایرادی در این بازی با تحربه ای که تا به حال داشتم ندیدم و این عنوان هم مانند نسخه های قبلی و بلادبورن نمره اش برای من 10 هست.
نظر شماست و محترم ولی از نظر من کاملا غلط. احساس هم جزوی از نقد نویسنده است و حسی که به یه بازی داره خیلی مهمه. حالا شما چون دوست نداشتی بازی رو توی نقدتون هم این رو لحاظ خواهید کرد و نمره پایین خواهید داد پس احساس چه برای کسی که بد می نویسه و چه برای کسی که خوب می نویسه دخیله در نقد. شما در نقدتون به بازی نمره ای رو بدین که حس می کنید لیاقتشه. از نظر بنده لیاقت بازی فقط 10 هست.
ممنون از نظرت مبین جان.
[تصویر:  iya6_thumb-1920-546659.jpg]
پاسخ
#5
یعنی من بعد از این نسخه علاقم به سری dark souls ده برابر شد!
نسخه 2 رو عاشقش شدم ولی چون زیاد بلد نبودم باهاش کارکنم صد دفعه ریختم رو کامپیوتر و بعد از از دست دادن کامل سول هام( S0 (2))
بازی رو پاک کردم!
اما با این نسخه تمام فوت و فن های سری دارک رو یاد گرفتم و فهمیدم چطوری از آیتم ها و .. استفاده کنم.
موقعی که تو این نسخه به اولین lord of cinder رسیدم انقدر صحنه سینماتیکش قشنگ و زیبا بود داشت اشکم در میومد!
بعد موقعی که ردش کردم(بعد از پارگی های فراوان)رو صفحه نوشت lord of cinder fallen مو های تنم سیخ شد!
یعنی این بازی یه شاهکاریه که بعد از تموم کردن چند بار دیگم میرم!
راستی آقا سعید منتظر مقاله اصلی بعد از تموم کردن بازی هستیم! S0 (2) S0 (2) S0 (2) S0 (2)
[تصویر:  76561198355324646.png]
پاسخ
#6
(04-28-2016, 10:36 AM)EXECUTIONER نوشته است: یعنی من بعد از این نسخه علاقم به سری dark souls ده برابر شد!
نسخه 2 رو عاشقش شدم ولی چون زیاد بلد نبودم باهاش کارکنم صد دفعه ریختم رو کامپیوتر و بعد از از دست دادن کامل سول هام( S0 (2))
بازی رو پاک کردم!
اما با این نسخه تمام فوت و فن های سری دارک رو یاد گرفتم و فهمیدم چطوری از آیتم ها و .. استفاده کنم.
موقعی که تو این نسخه به اولین lord of cinder رسیدم انقدر صحنه سینماتیکش قشنگ و زیبا بود داشت اشکم در میومد!
بعد موقعی که ردش کردم(بعد از پارگی های فراوان)رو صفحه نوشت lord of cinder fallen مو های تنم سیخ شد!
یعنی این بازی یه شاهکاریه که بعد از تموم کردن چند بار دیگم میرم!
راستی آقا سعید منتظر مقاله اصلی بعد از تموم کردن بازی هستیم! S0 (2) S0 (2) S0 (2) S0 (2)

سلام امیر حسین جان. 
خدارو شکر که با این نسخه به سری علاقمند شدی و حال مطمئنم که برخواهی گشت و نسخه دوم و شاید اول رو هم بازی خواهی کرد. امیر جان نسخه دوم رو که بازی نکردی حتما بازی کن چون بی نظیره. نسخه اول رو واسه این نگفتم که شاید یکم قدیمی شده باشه ولی اون هم معرکه اس بازیش. و همینطور نسخه دوم برای نسل هشت هم با 60 فریم موجوده.
انشالله بعد از چندین ماه یکی دیگه کامل می نویسم.
[تصویر:  iya6_thumb-1920-546659.jpg]
پاسخ
#7
خسته نباشید آقا سعید بابت نقد! بسیار زیبا و عالیه!
واقعاً نسخه سوم از هر نظر از نسخه های قبلی کامل تر و بهتر بود! بنده که تا الان اوایل بازی هستم از دقیقه به دقیقه ش لذت بردم و برای کشتن یه باس هزاران نقشه کشیدم و راه متفاوت رو امتحان کردم! این بازی برخلاف بیشتر بازی ها ثابت می کنه که همیشه شخصیت اصلی مثل یه ماشین آدم کشی نیست بره جلو و باس بود هرچی بود بزنه زمین بکشه! در این بازی حتی اگه یکی از کوچک ترین دشمنان ضربه ای بهت بزنه نتیجه ش بعداً نابودت می کنه! واقعاً ایرادات به شدت کم هست! و تنها ایرادی که از کل بازی می تونم بگیرم اونم در نسخه PC دکمه های Xbox به جای کیبورد هست! که اینم با توجه به نسخه های قبلی که همه شون این جوری بودن می شه ازش صرف نظر کرد و چیزی از زیبایی بازی و تجربه فوق العاده ش کم نمی کنه.
بازم ممنون آقا سعید.
[تصویر:  e4f7_3ea4f3ff8d45616e224e2b324bba4603.png]
پاسخ
#8
گفتم در کنار این مقاله عالی موسیقی اصلی بازی رو هم گوش بدید شاد شید! S0 (2)

[تصویر:  76561198355324646.png]
پاسخ
#9
سلام سعید جان من تو این مرحله گیر کردم نمیدونم چیکار کنم و کجا برم ممنون میشم راهنمایی بکنی منو.

[تصویر:  24z61uh0a2edjpuyn2in.jpg]
همیشه در اوج و شکوه باش مانند عقاب...
پاسخ
#10
(04-28-2016, 12:25 PM)amir_waker نوشته است: سلام سعید جان من تو این مرحله گیر کردم نمیدونم چیکار کنم و کجا برم ممنون میشم راهنمایی بکنی منو.

[تصویر:  24z61uh0a2edjpuyn2in.jpg]

تاپیک رفع مشکلات بازی Dark Souls III براتون توضیح دادم
[تصویر:  ss_043801a1ee5c5c7e3df3f7f90989b009078ff...1469526684]
بیاین با نوب ها مهربان باشیم !!
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نقد و بررسی بازی مافیا officialamir 1 1,989 05-10-2023, 04:01 PM
آخرین ارسال: برنا زرین
  بررسی بازی The Quarry : فیلم خوب، بازی معمولی علی امینی 0 1,098 06-14-2022, 03:46 PM
آخرین ارسال: علی امینی
  بررسی بازی Lego Star Wars: The Skywalker Saga ساسان گیمر 0 1,122 04-18-2022, 11:40 AM
آخرین ارسال: ساسان گیمر
  زنگ ورزش | نقد و بررسی FIFA 14 White Fang 23 8,556 02-28-2022, 03:36 PM
آخرین ارسال: alireza663
  نقد و بررسی گوشی سامسونگ a51 pishrotech 0 1,275 10-20-2021, 07:48 PM
آخرین ارسال: pishrotech

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان