امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فلسفه و هنر در بازی‌های ویدیویی (قسمت دوم)
#1
نوشته‌ی یونس بهرامی:
آن رسالتی که قرار است یک بازی ویدئویی برای کاربرش انجام دهد این است که او را «سرگرم» کند و تردیدی در این قضیه‌ی لازم‌التباع نیست. ولی در این‌که چگونه خالق اثر می‌خواهد مخاطبش را سرگرم کند حداقل در فرنام‌ها و اسم‌هایی که به‌تازگی جوانه زده‌اند دچار کج‌تابی شده، و حقیقتاً که مفهوم و معنای سرگرمی در مقام «هجو» و «هوچی‌گری» قرار گرفته است. سرگرمی یک مقوله‌ی جداست و هجو هم مقوله‌ای دیگر که نباید به‌قصد تجارت یا هر چیزی دیگری کنار هم قرار گیرند. سرگرمی‌‌ای که اکنون در هنر هشتم می‌شناسیمش خیلی سال پیش به مدد پیشرفت‌های دمدمی‌اش با حضور مغزهای نبوغ‌آمیز به سطح و سطوح جدیدی راه پیدا کرده است، و دشوار است اگر بازی‌ها را بعد از فرگشت‌ها و تکوین‌های دمادمش دوباره به همان عصری برد که تنها به‌جهت سپری کردن اوقات و فراغت ساخته شده بود. این بار می‌شود این نگاره‌ی بلوغ‌یافته‌ی سرگرمی را مالک مباحثی مثل «فلسفه» و «هنر» قلمداد کرد. قسمت قبل بیش‌تر در باب کشمکش‌های این سؤال مهم بودیم که آیا واقعاً‌ می‌شود بازی‌ها را هم به حتمیت جزو دنیای هنر به‌شمار آورد؟ اکنون بعد از ارائه‌ی یک جواب محکمه‌پسند به این پرسش، می‌خواهیم استنتاج و استدلال‌هایمان را با ارائه‌ی چند مثال محکمه‌پسند‌تر کنیم. در ادامه با گیمفا همراه باشید.

[تصویر:  download-1.jpg]
گاهی ما انتخاب می‌کنیم که با این حقیقت روبه‌رو‌ نشویم، ولی گاهی هم این حقیقت خودش به‌سراغ ما می‌آید.
نقل‌قول:
«یک ضرب‌المثل قدیمی چینی می‌گوید: «محققی که عشق به آسودگی و مایه تسلی [دیگران] را گرامی داشته باشد شایسته نیست که اسمش را محقق بگذاریم.» اما انیشتین به شکل دیگری این جمله‌ را می‌گوید؛ یعنی فقط زندگی و عمری که برای دیگران باشد یک زندگی ارزشمند است.»
— می لینگ
در زندگی مدرن امروز در زیر سایه‌ی آسمان‌خراش‌های برج‌العرب تا برج‌های دوقلوی فقید و دودهای قارچی‌شکل که از لوله‌ی کارخانه‌ها حلقه‌وار بیرون می‌آیند، رسیدن به ساده‌زیستی و ساده‌گرایی سخت‌ترین کار است. ما محصور در دنیایی هستیم که درش کامپیوترها، ماشین‌ها‌ی آن‌چنانی، اینترنت و به‌طور خلاصه دنیای صفر و یک حکم‌فرماست. ما دورمان وسایلی هست که از ذهن انسان هم سریع‌تر عمل می‌کنند و فرآیند توسعه‌ی فناوری‌های دیجیتال سریع‌تر از آن. برای این‌که یک قدم به عقب برگردیم و به‌درستی بفهمیم که چه کسی هستیم باید دنبال ساده‌گرایی باشیم، که با وجود اسامی مذکور چنین کاری طاقت‌فرساست و نیازمند یک اراده‌ی قوی. مردان و زنان زیادی در تاریخ توانستند با این موضوع برخورد کرده و آن را درک کنند. اما گاهی ما انتخاب می‌کنیم که با این حقیقت روبه‌رو‌ نشویم، ولی گاهی هم این حقیقت خودش به‌سراغ ما می‌آید.
در اولین شماره‌ی متال گیر سالید، یکی از افرادی که پشت خط دشمن در کدک سالید اسنیک را راهنمایی می‌کند زنی است به نام می‌ لینگ؛ یک چینی چشم‌بادامی از دیار شرق که به فلسفه‌ی شرقی و سنتی احترام می‌گذارد. او در حریان حوادث جزیره‌ی «شادو موزس» سالید اسنیک را با ضرب‌المثل‌ها و حکایات چینی راهنمایی می‌کند و جالب است که این ضرب‌المثل‌ها در ماْموریت اسنیک به‌طور غیرمستقیم اثر می‌گدارد.  او در جای دیگری بین مکالمات کدک می‌گوید: «اسنیک،‌ به این ضرب‌المثل لاو-تزو گوش کن که می‌گوید: «کسی که می‌داند کافی چیست، کافی است و کافی خواهد بود.»
این ضرب‌المثل‌ها همیشه به چیزی مرتبط‌ هستند و بسیار ساده‌‌اند. حرف‌های فلسفه‌ی شرق را می‌شود شنید و سپس با همین دنیا و چرخه‌ای که می‌بینیم مقایسه کرد تا به معانی‌اش پی برد. بروس لی در جایی می‌گوید: «مثل آب باشید»؛ این عبارت یکی از ساده‌ترین و کوتاه‌ترین جمله‌هایی است که بدون هیچ مغلطه یا حرف اضافه‌ی دیگری اگر تجزیه‌اش کنید روی شنونده‌اش می‌تواند تاْثیرگذار باشد. در حقیقت، زیبایی نهفته‌ی فلسفه‌ی شرق در همین مینیمال بودنش هست.

«هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که به من چی گفتی باس. ما فردایی نداریم، اما به آینده امیدواریم. میان کشمکش‌ها و جنگ‌های ما برای بقا در زمان حاضر، ما آن آینده‌‌ی [ایده‌آل] را از خودمان دورتر می‌کنیم.»

اتوپیا بز وزن دیستوپیا
شاید هدف غایی برای فلسفه، مفهوم و ایده‌ی اتوپیا (آرمان‌شهر) است؛ آرمان‌شهری با یک جامعه‌ی ‌همه‌چیزتمام و اجتماعی کاملاً‌ آرمانی برای آرمان‌گرایانی که به این آرمان باور دارند؛ جامعه‌ای کاملاً‌ سفید که حتی یک لکه‌ی خاکستری یا سیاه نمی‌شود در آن دید و زندگی در آن طوری است که باید باشد. چنین ایده‌آلی در متال گیر سالید هم به آن اشاره می‌شود؛ به تعبیر دیگر ما از طریق کلی‌نگری می‌توانیم بگوییم که متال گیر سالید نبرد بین طرفداران اتوپیا (آرمان‌شهر) و دیستوپیا (پادآرمان‌شهر) است. استاد سابق نیکد اسنیک یعنی باس، کسی بود که می‌خواست یک اتوپیای حقیقی درست کند؛ دنیایی بدون اسلحه و سرزمین‌هایی آزاد و کشورهایی بدون بمب اتمی و ابزارهای کشتار دسته‌جمعی. همان‌طور که ونوم اسنیک در پایان مخفی بمب اتمی در این مورد می‌گوید: «هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که به من چی گفتی باس. ما فردایی نداریم، اما به آینده امیدواریم. میان کشمکش‌ها و جنگ‌های ما برای بقا در زمان حاضر، ما آن آینده‌‌ی [ایده‌آل] را از خودمان دورتر می‌کنیم. آیا من می‌توانم آن آینده را در زندگی‌ام ببینم؟ شاید نه، و این یعنی من نباید وقتی را تلف کنم. بالاخره یک روزی می‌آید که دیگر دنیا به ما [سربازها] نیاز ندارد. نه نیازی به اسلحه و نه نیازی به سرزمینی برای آزادی. من برای ساخت یک آینده‌ی بهتر، شیطان وجودم را بیرون می‌کنم. این چیزی هست که من — چیزی هست که ما — باید به‌عنوان میراث‌مان باقی بگذاریم. یک ماْموریت دیگر باس؟»
پروتاگونیست‌ها و آنتاگونیست‌های متال گیر همگی خودشان را مدعی همان اتوپیای ذهن باس می‌دانند، درصورتی‌که هیچ‌کدامشان نتوانستند مقصود حرف او را بفهمند و بدتر به شعله‌های جنگ دامن زدند. حتی خود بیگ باس که به باس بسیار نزدیک بود نتوانست آرمان دیرینه‌ی باس را با با تشکیل «اوتر هیون» تخقق بخشد. در طول تاریخ هم فلاسفه از زمان افلاطون تا الآن هر کدام‌شان راه‌کارهایی برای برپایی یک آرمان‌شهر پیشنهاد می‌دهند و دنیای متال گیر هم از سال ۱۹۶۴ همین‌گونه است و همه از راهی اشتباه دنبال یک اتوپیا هستند؛ یکی از این نمونه‌ها در دنیای متال گیر گروه «میهن‌پرستان» است که با راه اشتباهش (کنترل همه‌چیز) بدتر یک پادآرمان‌شهر درست می‌کند. در واقع سایفر همان راهی را می‌رود که سوسیال انگلیسی در رمان ۱۹۸۴ پیش گرفت و تصور می‌کرد با کنترل همه‌چیز می‌تواند اتوپیا بسازد. سایفر با کنترل همه‌چیز شاید بتواند جلوی هرج‌ومرج را بگیرد، اما زمانی که همه‌چیز کنترل شده باشند دیگر در آن جامعه راه ورود «آزادی» بسته می‌شود، و یکی از مهم‌ترین اساس‌های یک آرمان‌شهر زیر سؤال می‌رود. نمی‌شود با این شیوه‌ها و راه‌هایی که شخصیت‌های متال گیر سالید پیش گرفتند شاهد یک آرمان‌شهر بود. همان‌طور که سالید اسنیک در چهارمین‌ نسخه‌ی این مجموعه هنگام شروع بازی می‌گوید: «نانوماشین به بدن‌هایشان تزریق می‌شود و توانایی‌هایشان افزایش پیدا می‌کند. زنتیک کنترل می‌شود، اطلاعات کنترل می‌شود و همین‌طور میدان‌نبرد. همه‌چیز تحت مراقبت و زیرنطرشان است.»
حالا سؤالی که باید از خودمان بپرسیم این است که آرمان‌شهر چیست؟ این‌که بیاییم صلح را در جهان برپا کنیم؟ یا مایه تسلی و آرامش را در درونمان قرار دهیم؟ شاید هم باید برای این‌که رنگ حقیقت بگیرد هرج‌ومرج را کنترل کنیم؟ یا در حامعه باید آزادی برپا کنیم؟ هیچ‌کدام‌. آرمان‌شهر فقط یک آرمان است، به‌ همین سادگی. آرمانی غیرقابل دستیابی — حدافل در حال کنونی — که ممکن است در سودایش باشیم و شاید برایش بجنگیم، ولی هیچ‌وقت به آن نخواهیم رسید. این چیزی است که در متال گیر سالید به تصویر کشیده شد؛ یعنی ما هیچ‌وقت در تایم‌لاین سری بعد از آن همه خون‌وخون‌ریزی و خیانت‌ها و عوام‌فریبی‌ها و امثالهم آخر دیدیم که هیچ‌خبری از تحقق یافتن آرمان باس و آرمان‌شهر نیست. جنگیدن برای چیزی که به آن باور داریم تنها کاری هست که می‌شود انجام داد. شما همیشه دنیای ایده‌آل را تصور می‌کنید و آرمان‌شهر همان جایی است که همه آن چیزی را باور دارند که می‌خواهند باور کنند.

در این دستوپیای بی‌رحم غریزه‌ی آدم حکم می‌کند شکار کند، ولی این بسته به تصمیم خودتان است که می‌خواهید با طاهری اخلاقی شکار کنید یا شکل‌وشمایلی غیراخلاقی.

منطق اخلاق
«فال‌اوت ۳»، آمریکا و واشنگتن بایر و بی‌آب و علفی را نشان می‌دهد که در آن آشکارا می‌شود هرج‌ومرج و فساد جامعه ابزاری را در آن دید. البته این‌که یک بازی در هنر هشتم بیاید قطع‌عضو و خشونت عریان را به این صریحی در مضامینش نشان دهد ارتباطی به فلسفه ندارد؛ زیرا بازی‌های خیلی زیادتری هستند که می‌توانند خشونت را به چندش‌ترین شکل ممکن روی پرده بیاورند. اما آن نکته‌ی کلیدی که باعث تمایز خشونت فال‌اوت ۳ نسبت به باقی هم‌رده‌هایش می‌شود دیالکتیک‌ خشونتی است که به تصویر می‌کشد. شما در این بازی مختارید خشونت خرج دهید یا زور بگویید، اما در جهتی دیگر می‌توانید اخلاقی رفتار کنید. فال‌اوت از آن دست بازی‌هاست که در منطق فلسفی ارسطو قرار می‌گیرند؛ منطق عملی دانستن این موضوع که چگونه می‌‌شود تصمیمی اخلاقی در شرایطی خاص گرفت. بازی‌های ویدئویی در یک دنیای مجازی به کاربرانشان این حق تصمیم را می‌دهند که خودشان انتخاب کنند چگونه در مقابله با دشمن‌ها یا شخصیت‌های داستان واکنش نشان دهند؛ آن هم بدون این‌که نگران باشند عواقب این تصمیم‌شان در دنیای واقعی یا سرنوشت‌ آینده‌شان می‌خواهد چه تاْثیری بگذارد. در حقیقت، هنر بازی‌ها همین حق تصمیم‌گیری و به چالش کشیدن اخلاق کاربر هنگام انتخاب‌هایش است. نه‌تنها فال‌اوت ۳ و بقیه‌ی نسخه‌هایش، بلکه بازی‌های بسیاری موجودند که چنین هنری را در کاربرانشان بروز می‌دهند؛ هنری که نه در نقاشی است نه در سینما و نه در جای دیگری. چنین هنری — که امروزه در بین بازی‌ها دارد گسترده‌تر می‌شود — تنها از عهده‌ی بازی‌های ویدئویی برمی‌آید. بازی‌هایی مثل فال‌اوت ۳ که حق تصمیم می‌دهند حتی گاهی می‌توانند یک ابزار آموزشی تقریباً‌ مفید در شکل‌گیری خلق و خوی افراد باشند؛ این تصمیم‌ها و عواقبی که رقم می‌خورد همان‌قدری می‌تواند روی مخاطب تاْثیر بگذارد که یک گیم‌پلی یا یک صحنه‌ی تکان‌‌دهنده و حتی خشونت‌آمیز می‌تواند اثر بگذارد. زمانی که کاربر بین نجات یا به‌‌ قتل رساندن چند نفر در جریان بازی اخلاقی تصمیم می‌گیرد و سعی می‌کند اخلاق‌مدارانه رفتار کند، یا حتی برعکس آن غیراخلاقی، قبلش سعی می‌کند شرایط را بسنجد و این یک هم یک شیوه‌ی تمرین برای فعل و انفعال با محیط و شرایط است. همان‌طور که در دیدگاه و منطق ارسطویی، قرار گرفتن در شرایط تصمیم‌گیری اخلاقی — یا غیراخلاقی — باعث می‌شود تا آن آدم در مقابل تصمیم‌گیری‌های اخلاق‌مدارانه‌ی آینده‌اش به شکلی آگاهانه‌تر استراتژی‌اش را بچیند.

در پورتال فرایند گذر کردن از مراحل به‌تنهایی انجام می‌شود؛ تنهایی افسرده کننده‌ای که یارای رقابت با پوچی موجود در «دارک سولز» اثر هیدتاکا میازاکی را دارد. تنها مونس و همدم کاربر در پورتال سلاحی شگفت‌آور است. تکامل این شگفتی زمانی فرا می‌رسد که تک‌تک موارد استفاده از این سلاح خوش‌دست و ناب با گیم‌پلی نوین بازی گره می‌خورند؛ زمانی که همه چیز قشنگ‌تر به‌نظر می‌رسد.

نوشته‌ی حمزه سروری: 
دیافراگم‌های انتقال هنر
سرآمد هنرنامه نویسی در دنیای بازی‌های ویدیویی میان چند تن از بزرگان به اشتراک گذاشته شده. لوین، کوجیما، فومیتو اودا، میازاکی و لیستی که برخلاف بسیاری از لیست‌های مکتوم‌الحال پایانی مشخص دارد و طولش به درازا نمی‌کشد. در باب استمرار و در امتداد نام‌های عرض شده، چند نفری که نامشان به چشم خواهد خورد همانند کوجیما یا لوین می‌توان بر روی موفقیت عناوینشان قسم خورد و قماری به‌راحتی نوشیدن آب کرد. گیبل نویل هم از نوابغ این صنعت است که دستش به هر چه بخورد هنر در رگ‌های آن تزریق می‌شود و در عرشه آن لیست جایگاهی از پیش تعیین شده دارد. گیب نویل نامی است که اگر به اندازه افراد فوق‌المذکور اعتبار نداشته باشد، کمتر هم ندارد. سری «نیمه-جان» و «پورتال» سندی گران‌مایه بر اثبات این ادعا هستند.
در این متن مؤظفم تا آنچه در پورتال با درون‌مایه هنر یا فلسفه گذشت را مورد بررسی قرار دهم و به اندازه خوشحالی‌ و حس نویی که از گذر شعف‌آور مرغ لذت بر فوقِ روزهای پژمرده‌کننده پرش از این درگاه به درگاهی دیگر در عنوان پورتال دست‌گیرم می‌شد را به روی کاغذ آورم. این عنوان که مغز را به چالشی شیرین دعوت می‌کند، یک اکتشاف الگوریتمیک در روند خود دارد. این جست‌و‌جوی پله‌به‌پله نبرد یک انسان را در مقابل پروسه محاسباتی شرکتی فناوری‌خواه در دنیای تخیلی سری نیمه-جان، نشان می‌دهد؛ نبردی که انسان را همانند پرنده‌ای آزادی‌طلب به سوی پنجره امید و رویا می‌راند. شخصیت اصلی بازی که با نام «چل» می‌شناسیم‌اش، موشی آزمایشگاهی برای انجام یک تسهیلات علمی است. به وی وعده آزادی از طرف GLaDOS – یک ربات هوشمند که توضیحات لازم را ارائه می‌کند — ابلاغ شده، تمام مراحل باید تک‌به‌تک به اتمام برسد تا منتظر رسیدن زمان موعود باشیم. در طی این آزمایش‌هاست که ساده‌لوحی، امید و اعتماد آدمی به چالش کشیده می‌شود. سال گذشته بود که فیلم «اکس مشینا» با همین فرمول به بازار ارائه شد و با مضمونی جذاب همانند پورتال سعی در نشان دادن اعتماد و احساسات انسان در مقابل هوش مصنوعی را داشت؛ فلسفه‌ای که امروزه آسان پنداشته می‌شود، ولی مطمئناً همان‌قدر که پروسه پیشرفت در امر بهبود و ساختن هوش مصنوعی پیشرفت می‌‎کند، همانند توجه و اهمیت در وجود منطق و احساس در هوش‌های مصنوعی مهم شمرده خواهد شد. در پورتال فرایند گذر کردن از مراحل به‌تنهایی انجام می‌شود؛ تنهایی افسرده کننده‌ای که یارای رقابت با پوچی موجود در «دارک سولز» اثر هیدتاکا میازاکی را دارد. تنها مونس و همدم کاربر در پورتال سلاحی شگفت‌آور است. تکامل این شگفتی زمانی فرا می‌رسد که تک‌تک موارد استفاده از این سلاح خوش‌دست و ناب با گیم‌پلی نوین بازی گره می‌خورند؛ زمانی که همه چیز قشنگ‌تر به‌نظر می‌رسد. هنر گیبل نویل و زیردستانش در «ولو» به ساختن گیم‌پلی‌ای کاملاً مرتبط و تمام و کمال منتهی نمی‌شود. در پورتال نوعی مینیمالیسم (ساده‌گرایی) به کار گرفته شده که نظیر آن در صنعت بازی‌های ویدیویی به زحمت یافت می‌شود. کمینه‌گرایی استفاده شده در همه جای بازی قابل رویت است و خودش را بیشتر در قالب چینش آبجکت‌ها در محیط، دشمنان ساده و محیطی که توازن رعنایی در به تصویر کشیدن دو رنگ سفید و آبی دارد، نمایان می‌کند. به پیش بردن یک اکتشاف در دنیای ساده و نو پورتال لذت‌بخش است، زمانی که هنر هم آغوشش را به‌روی شما باز می‌کند دیگر رها شدن از بازی کاری می‌شود بس دشوار!
هنر پورتال در توازن فوق‌العاده‌ای است که گیم‌پلی‌اش به نمایش می‌گذارد. تنها یک سلاح در بازی موجود است!

هنری که در پورتال مد نظر است، نه با داستانِ دراماتیک و نه با صحنه‌های تمیز و شسته رفته شده که در آن درامی خالص به صفحه نمایشگر پا می‌گذارد، نظاره نمی‌شود. هنر پورتال در توازن فوق‌العاده‌ای است که گیم‌پلی‌اش به نمایش می‌گذارد. تنها یک سلاح در بازی موجود است! از این گذشته این سلاح هیچ‌گونه فشنگ و مهماتی ندارد. تیر خلاص هم بزنم، فقط دو نوع شلیک دارد! البته شلیک‌های زندگی، دو نوع شلیک که به وسیله آن‌ها دو دیافراگم ایجاد می‌شود؛ دیافراگم مقصد و دیافراگم مبدأ. شاید در نگاه اول به‌نظر برسد که بازی هیچ تنوعی ندارد. تازه اگر آن محیطی مینیمال‌گرای بازی را هم اضافه کنید، شاید هیچ میلی برای انجام بازی در وجودتان رسوخ نکند. ولی همین جاست که هنر معنی می‌شود؛ جابه‌جایی میان دو روزنه و مکان‌هایی که می‌توان آن‌ها را ایجاد کرد، کاملاً هنرمندانه‌اند. هیچ نقصی در راستای روزنه‌ها نمی‌توان یافت چرا که توازن فوق‌العاده بازی در هر چیزی آن را به این شکل در آورده. یک محیط نه‌چندان بزرگ در هر تستی که بر روی چل انجام می‌گیرد، پیش‌ روی مخاطب قرار دارد. به هر نحوی که شده باید راهی برای رسیدن به اتاق پایان مرحله که آرامشی عجیب برای معمایی سخت‌تر یا به اصطلاح «آرامش قبل از طوفان» در آن وجود دارد، رساند. زمانی که چشم‌انداز نگاه‌تان را جابه‌جا می‌کنید و به طراحی این محیط کوچک می‌نگرید، به‌راحتی متوجه می‌شوید که برای ساختن سانتی‌متر به سانتی‌متر مکان وقت و فکر گذاشته شده. همه‌چیز گیم‌پلی تحسین برانگیز است. هنری متفاوت و خاص در پورتال جریان دارد.
با این‌که که پورتال در زمینه هنری نو و شگفت‌آور است، ولی نمی‌توان آن را در زمره و سردمدار فلسفه‌پردازی در بازی‌ها دانست. با این‌حال رگه‌هایی از فلسفه در بازی جریان دارد که می‌توانند معلمی نمایان در برابر بازی‌باز باشند. معلمی که در مورد زندگی به ما می‌آموزد و مواردی مبهم و محّرک از آن‌را برای‌مان مشخص می‌کنند. پورتال بازی خوبی برای وجودگرایی است.
پروفسور مایکل ابوت –از اساتید کالج واباش-، از عنوان پورتال به عنوان پایه‌ای اساسی در کلاس «سوالات پایدار»ـش استفاده کرد و در این زمان متوجه شد که دانش‌آموزانش در حین کنترل چل پاسخ‌های عاطفی مشاهده می‌کنند و به‌نوعی تحت تأثیر بازی قرار می‌گیرند. با کپی‌های بازی از طرف ولو، دانش‌آموزان آقای ابوت وارد دنیایی از روشن‌گری و پر از مسائل تفکر برانگیز شدند. پیش‌روی‌هایی که در بازی ایجاد می‌شد، پروفسور را به یاد کتابی از دکتر گافمن به نام «ارائه فرد در زندگی روزمره» می‌انداخت. این کتاب از دکتر گافمن نشان می‌دهد که افراد در موقعیت‌های مختلف چگونه نسخه‌هایی از خود را بروز می‌دهند و تصویر اجتماعی‌شان در نزد هر فرد چگونه است؛ به عنوان مثال زمانی که ما در میان افراد و درون یک جمع هستیم با نسخه خود در زمان تنهایی سر تا پا متفاوت‌تریم. یا به عبارتی دیگر رفتارهای ما بسته به موقعیت‌های مختلف متفاوت است که این موقعیت‌ها باعث می‌شوند افراد از ما دیدگاهی منحصر به فرد داشته باشد. گاهی اوقات جمله‌‌ای به کار می‌رود با این زمینه :« او مرا بهتر از خودم می‌شناسد.» برای این جمله نمی‌توان ارزش چندانی قائل شد، چراکه انسان‌ها با هیچ‌کس بیشتر از خودشان صادق نیستند و هر چه‌قدر هم از رازهای زندگی خود را برای دیگران فاش کنند، باز هم چیزهایی می‌ماند که شاید انسان‌ها با خودشان به‌گور می‌برند و پیش کسی نم پس نمی‌دهند.
پورتال عنوانی بود که در نگاه اول ساده به نظر می‌رسید ولی اگر به لایه‌های درونی آن رسوخ کنیم می‌‌توانیم چکیده‌هایی از فلسفه به همراه هنری واقعی را دریابیم.

هارمونی بین مکانیک‌های بازی و داستان‌اش و همین‌طور سکوت چل هنگام کار با سیستم، احساس ناامیدی بازی‌کن را در جریان بازی تضمین می‌کند. برخلاف بقیه‌ی کارهای هنری، پورتال نه‌تنها خودش تلاطم و هیجان خلق می‌کند بلکه به بازی‌کن اجازه می‌دهد تا خودش هم به این هیجان دست یابد؛ مثلاً زمانی که روایت بازی شل را در کنار GlaDOS قرار می‌دهد، خود بازی‌کن هم مایل است تا از کنترل شدن توسط GlaDOS خارج شود؛ یعنی اهداف خود بازی‌کن و پروتاگونیست در پورتال همسان‌سازی می‌شود و به مرور این خودتان هستید که با توجه به موقعیت‌ها می‌فهمید، چه چیزی مناسب است و چه چیزی نامناسب؛ به عبارت دیگر، سعی کنید بازی «ندای وطیفه» را ثانیه‌ای تصور کنید. شما در خلق موقعیت‌های بزن و بکوب بازی نقشی ندارید و بازی احترام چندانی برای هوش شما قائل نیست. و برای کوچک‌ترین کارها لقمه را آماده در دهانتان می‌گذارد و این رابط‌کاربری و نوع طراحی مراحل است که شما را به یک صحنه‌ی اسکریپت شده‌ی انفجاری رسانده و مخاطب را به قهقرای تلاطم و هیجان می‌برد. اما در پورتال این‌چنین نیست و ولو با احترام به ذکاوت کاربرش، او را مسئول خلق هیجان و شعف بعد از حل پازل می‌داند، نه خودش را! در باب این امر و تکامل توضیحم باید جواب نهایی دانش آموزانِ آقای ابوت در خصوص شخصیت چل و انگیزه‌اش در بازی را سپر کنم. پس از پایان بازی، بعضی از دانش‌آموزان وی می‌گفتند که با شخصیت اصلی همزات پنداری کرده‌اند و خواستار و امیدوار رهایی او بودند. بعضی دیگر هم احساسی متفاوت را لمس کرده بودند، جوری که آن‌ها موفقیت شخصیت چل را در می‌یافتند، طوری هم‌اکنون هم در حال فرار هستند.
GLaDOS، شخصیت معروف بازی که بالاتر توضیح دادم، نمونه‌ای است که به متن کتاب دکتر گافمن بسیار نزدیک است. این شخصیت مثالی کامل از برداشتن لایه‌های درونی خود تا رسیدن به نزدیکی‌های «خوددرونی» است و هرچه‌قدر در بازی و در تست‌های چل جلو می‌رویم، او را بهتر می‌شناسیم و لایه‌های متفاوتی از شخصیت او را می‌بینیم. تا جایی که متوجه می‌شویم او واقعاً در خلوت خود چگونه است؛ یک حقه‌باز و ضد-قهرمانِ شوخ کامپیوتری!
پورتال عنوانی بود که در نگاه اول ساده به نظر می‌رسید ولی اگر به لایه‌های درونی آن رسوخ کنیم می‌‌توانیم چکیده‌هایی از فلسفه به همراه هنری واقعی را دریابیم. در تکمیل حرف باید سخنی از پیکاسو را به میان آورم و با جمله معروف بازی تطابق دهم:
نقل‌قول:
«ما همه می‌دانیم که هنر حقیقت نیست؛ هنر دروغی است که حقیقت را به ما می‌فهماند.»

— پابلو پیکاسو، هنرها (۱۹۲۳)

«کیک یک دروغ است!»

— پورتال، ولو، ۲۰۰۷
پاسخ
#2
یکی از زیباترین مقاله‌هایی بود که تو چند ماه اخیر خوندم... 113
 خسته نباشید ویژه به یونس و حمزه عزیز که فوق‌العاده نوشتن این مقاله رو  S0 (62)
[تصویر:  y0m7deepvqx6.jpg]

Darkness travels along my sight...Opening the windows to reveal the light
BAT#
پاسخ
#3
خب، سلام
نقل‌قول: واقعا نمی‌دونم چی بگم! یک سری از دوستان یا دارن زیادی از حد نسبت به رسالتی که تو گیمفا دارن مایه می‌ذارن، یا بیش از حد سطح و درک جامعه‌ی بازی‌باز هارو نسبت به مفاهیم بکار رفته تو مقاله دارن می‌سنجند!
ببینید دوست عزیز، آقای بهرامی نویسنده گیمفا هستند و رسالت ایشون مشخصه، ولی من این وسط نفهمیدم رسالت شما چیه؟!
خودنمایی؟! حاشیه سازی؟! یا انتقاد؟

نقل‌قول: ما قبلاً میومدیم از کاربران انجمن و یک سری دوستان ایراد می‌گرفتیم که دوست محترم، تکلف نکن! فعل‌ها رو «خز» نکن برادر! از کلمات عربی تو فارسی استفاده نکن! علائم نگارشی رو درست استفاده کن برادر! حروف ربط را در جای خود استفاده کن برادر و هزاران کارهای دیگری که قرار بود «برادرانِ» هم سطح بنده انجام بدن و حالا که فکر می‌کنم وضعیت اساتید هم بهتر از ما نیست!

راستش دوست عزیز من منکر پیشرفت سریع شما در استفاده از نکات نگارشی نیستم؛ اما فکر نمی کنید یه مقدار زشت باشه که شما بیاید از خود کسانی که این نکته ها رو به خودتون گفتن ایراد بگیرید؟ یعنی همون چیزایی که به خودتون گفتن رو تحویل خود همین افراد بدید.
تصور هم نمی کنم با نوشتن چند تا مقاله و چند تا نکته که امثال همین آقای بهرامی به شما گفتن و نوشتن چند تا متن توی بازی شوت کسی بشه استاد ادبیات!

نقل‌قول: فکر کنم بعضی وقت‌ها باید یادآوری کنیم که آقا بخدا بچه‌ی 10 ساله هم میاد داخل سایت و مطالب شمارو می‌خونه، اون‌ هم با نصف اطلاعاتی که من و شما داریم (شایدم کمتر!). حالا تکلف بسیـــــــــــــــــــار اعصاب خوردکن مقاله به‌کنار! مشکلات نگارشی هم کم نیست در این وسط! تکرر افعال در همین مقدمه اون هم در یک نیم‌جمله دیده میشه و خب زیبا نیست! و اکثراً میشه فعل‌ها رو به قرینه‌ حذف کرد (حالا به همون دو طریقی که خودتون بهتر بلدید).

مورد بعدی در مورد استفاده از حروف ربطه! فکر کنم می‌دونید که بعد از ویرگول هیچ‌وقت از حروف ربط نباید استفاده کرد؛ چرا که این دسته از حروف برای این ساخته شدن که دو جمله رو به هم متصل کنن، نه این‌که بین اون‌ها وقفه ایجاد کنن. این مشکل هم دوبار در مقدمه دیده شد...

اینکه خودتون رو با بقیه جمع می بندید برام خیلی جالبه واقعا. حالا اون به کنار، وقتی می گید بچه 10 ساله هم میاد توی سایت و این چیزا رو درک نمی کنه، به این نکته فک نمی کنید که بچه 10 ساله از نکات نگارشی هم سر در نمیاره؟ مگه اینجا کلاس ادبیاته؟ خیلی ضد و نقیضه، معذرت می خوام، به قول شما زد نقیضه.

نقل‌قول: علائم نگارشی رو درست استفاده کن برادر! حروف ربط را در جای خود استفاده کن برادر و هزاران کارهای دیگری که قرار بود «برادرانِ» هم سطح بنده انجام بدن و حالا که فکر می‌کنم وضعیت اساتید هم بهتر از ما نیست!

دوست عزیز اینجا کلاس ادبیات نیست، یه دونه ویرگول این طرف یا اون طرف هیچ مشکلی ایجاد نمی کنه. باز هم که خودتون رو جمع بستید با دیگران. کدوم سطح؟!

نقل‌قول: مورد بعدی در مورد استفاده از حروف ربطه! فکر کنم می‌دونید که بعد از ویرگول هیچ‌وقت از حروف ربط نباید استفاده کرد؛ چرا که این دسته از حروف برای این ساخته شدن که دو جمله رو به هم متصل کنن، نه این‌که بین اون‌ها وقفه ایجاد کنن. این مشکل هم دوبار در مقدمه دیده شد...

متاسفانه توی گیمفا «نگارش» جوری جا افتاده که هر وقت یه ویرگول جا به جا شد، انگار آسمون به زمین اومده. دوست عزیز فکر می کنید چند درصد از بازدیدکننده های سایت یا به قول خودتون بچه های 10 ساله متوجه اشتباه بودن جای ویرگول می شن؟

نقل‌قول: دو کلمه‌ی «اوقات و فراغت» هم اشتباهن و باید نوشته بشه «اوقاتِ فراغت»! چرا که در اون صورت معنی مبهم و اشتباهی داره. اوقات یعنی «وقت‌ها» و فراغت یعنی «سرگرمی»! و اگه بنویسیم «اوقات و فراغت» معنی «وقت‌ها و سرگرمی» میده که اشتباهه. ولی «اوقاتِ فراغت» یعنی «وقت‌های سرگرمی»...

کاری ندارم که اصلا خیلی از خواننده های متن، احتمالا اون «واو» رو بین اوقات و فراغت ندیده باشن، اما این جا دقت کنید اصلا فراغت یعنی رهایی، نه سرگرمی!


در کل دوست عزیز، توصیه من به شما اینه که اینقدر خودتون رو سنگ رو یخ نکنید و با گفتن جملاتی مثل «مقدمه به دلم ننشست» و نوشتن چند تا مقاله و درست استفاده کردن از ویرگول باعث نمیشه شما خودتون رو در حد استاد ادبیات بالا حس کنید.


راستی تا یادم نرفته، خیلی خوبه که شما انتقاداتون رو هم تراز از دو طرف می کنید. S0 (45)
پاسخ
#4
حیطه من خبرنگاریه و خیلی لازم نیست که در این موارد دخالتی داشته باشم اما تازگی‌ها موجی در مورد مقاله‌ها به راه افتاده که باعث شده بیام و دخالت کنم در این موارد.

اخیرا موضوعی ذهن من رو درگیر کرده... بعد از منتشر شدن یک مقاله یا نقد یا هر مطلب دیگه‌ای، عده‌ای هستند که مسائل خیلی پیش پا افتاده و کم اهمیتی رو ترجیح میدن به مسائل خیلی بزرگ‌تر... دیدی که نویسنده‌های این مقاله به بازی‌ و ارتباط اون با هنر و موارد دیگه داشتن انقدر با ارزش و غنیه که در نگاه اول فقط دوست داریم (در مورد من که اینطور بود) مقاله رو بخونیم و لذت ببریم... از واژه‌های به جای نویسنده، از تمثیل‌ها و نقل قول‌ها و... فقط زیبایی در نوشته میبینیم ولی خب دید بعضی از افراد فرق میکنه.... برای این افراد مهم این نیست که فلسفه و مفهوم درونی مقاله چیه... مهم اینه که ویرگولی جا افتاده، بعد از «ی:» از «ای» استفاده شده و .... 

من عادت ندارم حرف‌های کسی رو تیکه نقل قول کنم و بکوبمش فقط خیلی سر راست و بدون بی احترامی میخوام حرفم رو بزنم... استفاده درست از علائم نگارشی مهمه ولی فکر میکنم باید دیدمون رو یکم باز تر و عمیق تر کنیم... امیر حسین یک حرف قشنگی زد:« متاسفانه توی گیمفا «نگارش» جوری جا افتاده که هر وقت یه ویرگول جا به جا شد، انگار آسمون به زمین اومده.» 

این که سجاد محمدی پور (یا هر کس دیگه‌ای) در استفاده از علائم نگارشی تبحر داره خیلی چیز خوبیه ولی هیچ چیز دلیل نمیشه که سجاد محمدی پور یا هر کس دیگه‌ای از سبک نوشتاری یک نویسنده ایراد بگیره... یونس بهرامی سنگین و پرتکلف مینویسه، دانیال دهقانی با کلمات بازی میکنه، سعید آقابابایی جذاب و خواندنی می‌نویسه و من روان مینویسم (همه این‌ها مثال بود) اما کسی حق نداره بگه شما سبکت خوب نیست  یا چون من باهاش ارتباط برقرار نکردم پس به درد نمیخوره... من از مقاله‌های یونس و حمزه لذت می‌برم چون یکی از معدود نویسندهایی هستند که برای خوندن مقاله‌هاشون باید وقت بذاری و کلمه به کلمه تو ذهنت تحلیل کنی و دقیقا هم به خاطر همین سبک نوشتاری سنگین هست. 

والسلام
[تصویر:  y0m7deepvqx6.jpg]

Darkness travels along my sight...Opening the windows to reveal the light
BAT#
پاسخ
#5
(06-26-2016, 02:20 PM)سجاد محمدی پور نوشته است:
سلام خدمت نویسنده محترم و عزیز پست.
واقعا نمی‌دونم چی بگم! یک سری از دوستان یا دارن زیادی از حد نسبت به رسالتی که تو گیمفا دارن مایه می‌ذارن، یا بیش از حد سطح و درک جامعه‌ی بازی‌باز هارو نسبت به مفاهیم بکار رفته تو مقاله دارن می‌سنجند! با دوستانی که اومدن و تعریف و تمجید کردن از مقاله اصلا کاری ندارم، چون بدون شک و تردید این دوستان به خودشون حتی زحمت خوندن «مقدمه» رو هم ندادن و با خوندن متن زیر عکس‌ها چنان «بَه بَه و چَه چَهی» راه انداختن که واقعا جای تعجب داره برام! استاد بهرامی هم که اصولاً با انتقادات سازگاری ندارن و با من و شمای منتقد کلاً راه نمیان! اینکه ایشون دایره‌ واژگان بسیار گسترده‌ای دارن واقعاً خوبه و باید بهشون تبریک گفت، اما اینکه بیاین متنی رو بر اساس سطح دانش شخصی خودتون بنویسید مثل این می‌مونه که دارین وقت خودتون و خواننده رو تلف می‌کنید. آقا اشکان عزیز هم براش احترام زیادی قائلم، اما کاملاً با حرفاشون مخالفم!
یه نگاه به مقدمه‌ مقاله بندازین:
نقل‌قول: آن رسالتی که قرار است یک بازی ویدئویی برای کاربرش انجام دهد این است که او را «سرگرم» کند و تردیدی در این قضیه‌ی لازم‌التباع نیست. ولی در این‌که چگونه خالق اثر می‌خواهد مخاطبش را سرگرم کند حداقل در فرنام‌ها و اسم‌هایی که به‌تازگی جوانه زده‌اند دچار کج‌تابی شده، و حقیقتاً که مفهوم و معنای سرگرمی در مقام «هجو» و «هوچی‌گری» قرار گرفته است. سرگرمی یک مقوله‌ی جداست و هجو هم مقوله‌ای دیگر که نباید به‌قصد تجارت یا هر چیزی دیگری کنار هم قرار گیرند. سرگرمی‌‌ای که اکنون در هنر هشتم می‌شناسیمش خیلی سال پیش به مدد پیشرفت‌های دمدمی‌اش با حضور م*****ای نبوغ‌آمیز به سطح و سطوح جدیدی راه پیدا کرده است، و دشوار است اگر بازی‌ها را بعد از فرگشت‌ها و تکوین‌های دمادمش دوباره به همان عصری برد که تنها به‌جهت سپری کردن اوقات و فراغت ساخته شده بود. این بار می‌شود این نگاره‌ی بلوغ‌یافته‌ی سرگرمی را مالک مباحثی مثل «فلسفه» و «هنر» قلمداد کرد. قسمت قبل بیش‌تر در باب کشمکش‌های این سؤال مهم بودیم که آیا واقعاً‌ می‌شود بازی‌ها را هم به حتمیت جزو دنیای هنر به‌شمار آورد؟ اکنون بعد از ارائه‌ی یک جواب محکمه‌پسند به این پرسش، می‌خواهیم استنتاج و استدلال‌هایمان را با ارائه‌ی چند مثال محکمه‌پسند‌تر کنیم. در ادامه با گیمفا همراه باشید.
خدا گواهه بنده شخصاً کوچک‌ترین برداشتی نتونستم از متن بالا بکنم! نه این‌که دانش فنی‌م پایین باشه و این حرفا، اما همون دکتر عزیزی که این همه وقت سر تحصیلاتش کرده هم اون‌قدر بیکار نشده که بیاد 2000 و خورده‌ای کلمه، با مغزش کلنجار بره که آی این چی بود و آن چی می‌شذ! آقا اصلا کلماتش به کنار! مشکلات نگارشی هم بی‌داد می‌کنه این وسط!
این تعداد اشکالات رنگارنگی که در متن بالا می‌بینید همه و همه مربوط به مقدمه‌ست. کاری نداریم آقا... میرم سر اصل مطلب که همون انتقاد بنده نسبت به اینجور مقالات فلسفیه: ما قبلاً میومدیم از کاربران انجمن و یک سری دوستان ایراد می‌گرفتیم که دوست محترم، تکلف نکن! فعل‌ها رو «خز» نکن برادر! از کلمات عربی تو فارسی استفاده نکن! علائم نگارشی رو درست استفاده کن برادر! حروف ربط را در جای خود استفاده کن برادر و هزاران کارهای دیگری که قرار بود «برادرانِ» هم سطح بنده انجام بدن و حالا که فکر می‌کنم وضعیت اساتید هم بهتر از ما نیست!
کلمات قلمبه سلمبه رو که کاریش ندارم؛ چرا که قبلاً گفتیم و گوش ندادید! اما منِ خواننده، خداشاهده هیچ برداشتی نتونستم از 90% حرفاتون بکنم. اصلا که چی این همه تکلف و جملات پیچ تو پیچ؟ اصلا هدف چیه آقای بهرامی؟ فکر کنم بعضی وقت‌ها باید یادآوری کنیم که آقا بخدا بچه‌ی 10 ساله هم میاد داخل سایت و مطالب شمارو می‌خونه، اون‌ هم با نصف اطلاعاتی که من و شما داریم (شایدم کمتر!). حالا تکلف بسیـــــــــــــــــــار اعصاب خوردکن مقاله به‌کنار! مشکلات نگارشی هم کم نیست در این وسط! تکرر افعال در همین مقدمه اون هم در یک نیم‌جمله دیده میشه و خب زیبا نیست! و اکثراً میشه فعل‌ها رو به قرینه‌ حذف کرد (حالا به همون دو طریقی که خودتون بهتر بلدید).
مورد بعدی در مورد استفاده از حروف ربطه! فکر کنم می‌دونید که بعد از ویرگول هیچ‌وقت از حروف ربط نباید استفاده کرد؛ چرا که این دسته از حروف برای این ساخته شدن که دو جمله رو به هم متصل کنن، نه این‌که بین اون‌ها وقفه ایجاد کنن. این مشکل هم دوبار در مقدمه دیده شد... 
و اما در مورد واژه‌ی «سرگرمی‌ای» باید بگم که استفاده از این کلمه هم کاملاً نادرسته. در کلماتی که به «ی» ختم می‌شن به هیچ‌وجه از «ای» نمیشه استفاده کرد و برای اینکه مفهوم جمله آسیب نبینه، همیشه «ای» رو به کلمه‌ قبلی اضافه می‌کنیم و اگر بازهم نشد، کلاً ساختار اون جمله رو تغییر می‌دیم. علت اینکه نمیشه از اینجور واژگان استفاده کرد اینه که این دسته از واژگان از دو حرفی تشکیل شدن که «واج‌گاه» یکسانی دارن! این مورد خوشبختانه فقط یک‌بار وجود داشت...
در مورد کلمه‌ی «سطح و سطوح» هم باید بگم که اینجور واژگان حشو محسوب میشن و هر جفت یک معنی رو میدن. البته استفاده کردن از این مورد مشکل بزرگی نیست اما بهتر بود که استفاده نمی‌کردید.
«حتمیت» هم که کلاً ساختارش اشتباهه. چون یک واژه‌ عربی رو با جمع عربی در زبان فارسی استفاده کردین که رسماً غلطه. واژه‌ی «حتم»  از حروف عربی تشکیل شده ولی تو زبان فارسی کاربرد داره (تمام کلماتی که از انواع مختلفی از «ح» بغیر «ه» تشکیل شده باشن عربی هستن و به همین روال در مورد مابقی حروف هم‌تلفظی)
دو کلمه‌ی «اوقات و فراغت» هم اشتباهن و باید نوشته بشه «اوقاتِ فراغت»! چرا که در اون صورت معنی مبهم و اشتباهی داره. اوقات یعنی «وقت‌ها» و فراغت یعنی «سرگرمی»! و اگه بنویسیم «اوقات و فراغت» معنی «وقت‌ها و سرگرمی» میده که اشتباهه. ولی «اوقاتِ فراغت» یعنی «وقت‌های سرگرمی»...
در کل مقدمه مقاله شما اصلاً به دل بنده ننشست و درکش برام خیلی سخت بود. توضیحاتی رو هم که دادم مربوط به شما نیست؛ چرا که مطمعنم روی اکثر این‌ها تسلط دارین و عمدتاً از روی سهل‌انگاری بوجود اومدن. این‌ها رو خطاب به دوستانی گفتم که اومدن ابراز رضایت و در مواقعی از اصطلاح «بی‌نقض‌ترین» استفاده کردن! شاید کلیت مقاله خیلی محتوای خوبی داشت ولی من نتونستم از اون محتوا بهره ببرم و کلاً یک ساعت وقتمو الکی صرف کردم که در این بین مغزم هم حسابی خسته شد S0 (2)  خداشاهده برای ما هم کاری نداره بیایم این‌همه جمله سر هم کنیم تا ایرادات نویسنده رو بگیم، ولی هم من و هم خیلی از دوستان دیگه تقریباً مطمعنیم که زیر بار این انتقادات نخواهید رفت!! ولی خب از ما گفتن بود...
دوست ندارم هربار بیام اینجا و جملات زد نقیض و گاهاً انتقادی بزنم، اما واقعاً این راهی که دارید می‌رید اشتباهه و خودتون رو دارین کوچیک می‌کنید. برای آقای بهرامی هم آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم سطح این مقالات فلسفی رو کمیش کنن. چون حقیقتاً مابقی مقالاتتون خیلی عالیه و کلاً نمی‌دونم چرا بعضی اوقات اینجوری میشه... برای تک تک گیمفایی‌ها آرزوی موفقیت دارم. روز خوش...
سلام به شما. وقت بخیر.
از انتقادتون متشکریم و حتماً مسئله رو بررسی می‌کنیم. منکر برخی ایرادات مقاله نیستیم و حتماً مسئله پیگیری میشه. فقط بهتره اگر انتقادی هم هست با بیان کاملاً جدی و به دور از هرگونه طنز و تمسخر مطرح بشه. به هر حال هرقدر هم که نویسنده مقصر باشه درست نیست با استفاده از طنز و متاسفانه تمسخر زحمتش رو به حاشیه ببریم. اینجوری "انتقادتون هم جدی‌تر گرفته میشه."
متاسفانه این مسئله در سایت باب شده که با تیکه انداختن و تمسخر میشه بهتر از خجالت نویسنده دراومد (!) و حرف رو بهتر به کرسی نشوند، ولی این کاملاً اشتباهه و امیدوارم همه یاد بگیرن به دور از این حواشی انتقاد خودشون رو به گوش مسئولین برسونن. منظورم جناب محمدی پور نیست (که با احترام انتقاد کردن) و کلاً در سایت‌های مختلف اخیراً این مسئله شایع بوده.
باز هم از انتقاد سازنده شما تشکر می‌کنم و امیدوارم موفق باشید و ما هم هرچه بهتر بتونیم در راستای خدمت رسانی به جامعه بزرگ گیمینگ قدم برداریم.



پ.ن: لطفاً پست دیگه‌ای در این رابطه داده نشه.
Life begins at the end of your comfort zone
پاسخ
#6
دوست عزیز، دلنبدم، با کمال احترام باید بهت بگم که تمام حرف‌هایی که الان زدی نمونه‌ بارزی از خودنمایی بود. واقعا برام خنده داره و هنوز هم نمی‌تونم جلوی خندمو بگیرم، ولی استاد عزیز، دوست محترم، بین هرچیزی که گفتی و واژه‌ی «چرند» یک مساوی بذار! کجای بحث‌ بودی که یهو پریدی وسط من نمی‌دونم
خودنمایی؟ برای کی؟ دوست عزیز یه نگاهی به پست هات توی سایت بنداز. توی اکثر مقاله ها میای و ایرادهای الکی می گیری؛ جالب هم هست که 90%ــشون هم «تراز از دو طرف» بودن یا نبودن نوشته است.
نقل قول: نوشته است:[تصویر:  s0%20%2843%29.gif][تصویر:  s0%20%2843%29.gif][تصویر:  s0%20%2843%29.gif]  پوکر فیس هم در بیان حالت چهره‌ی من ناتوانه... رسالت بنده انتقاد کردنه! بنده هر رسالتی نسبت به گیمفا داشته باشم از پاچه‌خواری‌های بی سر و ته جناب‌آلی بهتره [تصویر:  s0%20%2822%29.gif] مگه من با آقای بهرامی کاری داشتم؟ من با مقاله‌ی ایشون کار داشتم که اتفاقاً برای منِ خواننده نوشته شده. پس لطفا تا وقتی که درک درستی از واژه «انتقاد» پیدا نکردی، اینجا بحث راه ننداز و صفحه‌ی گیمفا رو باز نکن الکی... خداشاهده من در عجب دوستانی هستم که این وسط بندری می‌زنن برای طرفداری از گیمفا! آقا به ولله قسم اونی که میاد انتقاد می‌کنه هم طرفدار گیمفاست! با این تفاوت که منِ منتقد نمیام از درِ خود‌شیرینی و واژگانی از این قبیل، برای گیمفا ارزش قائل بشم و عده‌ای مثل شما، میان. حالا حست رو درک می‌کنم، چون برای آینده‌ی خودت در سایت گیمفا برنامه داری و خب این از نظر بنده هم ارزشمنده، چون گیمفا بی قید و شرط یکی از پرطرفدار ترین سایتا‌ی ایرانیه، اما این راهش نیست دلبندم...

انتقاد؟ واقعا فکر می کنید چیزی که نوشتید انتقاده؟ من حدود یک ساله که توی این انجمن عضوم و امثال شما که از سایتای دیگه میاید و حاشیه سازی می کنید رو زیاد دیدم. پس نمی خواد تز دلسوزی بردارید.
آینده خودم توی سایت؟! واگذارت می کنم به پوکر فیس  [تصویر:  s0%20%2843%29.gif] و سایر دوستانی که با خوندن این بخش از متنت پوکر فیس شدن.
نقل قول: نوشته است:واقعا این چه ربطی به گفته‌های من داشت؟ [تصویر:  blink.gif] به هر خدایی که می‌پرستی قسم، اولاً من کلمه‌ای از جناب بهرامی و سروری یاد نگرفتم! [تصویر:  s0%20%2824%29.gif] اگر چه خودم معتقدم به فضای انجمن و تک تک مدیران بیشتر از اونی که فکرشو بکنی مدیونم. ایشون چیزی به من نگفتن که من به خودشون برگردونم! در ثانی این چه ربطی داشت دلبندم؟ [تصویر:  blink.gif] چون ایشون به من چیزی یاد داده (که نداده) من نباید بیام ازشون ایراد بگیرم؟ [تصویر:  blink.gif]  منطق‌ت جف‌پا تو حلقم [تصویر:  s0%20%282%29.gif]یعنی با این حرفت الان یک سری در افق محو شدن... من میگم مقاله ایراد داره، تو میگی چون از اینا یاد گرفتی نباید بهشون چیزی بگی و بذاری هرچقدر دوست‌ دارن اشتباه کنن [تصویر:  blink.gif] فکر کنم خودتم قانع شدی [تصویر:  s0%20%282%29.gif]
این دوباره همون فاز جوگیری هست که با نوشتن چند تا مقاله برداشتیا. مگه من گفتم از آقای بهرامی یا آقای سروری یاد گرفتی؟
پیشنهادم اینه که دوباره یه سری به مقاله های قبلی خودت بزنی و یه نگاهی بهشون بندازی و دوباره یادت بیاد در چه جایگاهی هستی.

نقل قول: نوشته است:ببین تا اینجای کار من وقتی داشتم باهات حرف می‌زدم کلاً کوچک‌ترین بی احترامی به کسی نکردم، اما شما این کار رو کردید! اولاً بگم که  بی‌احترامی کردن رو بلدم، ولی اون‌قدری برای شخص شما و مدیران انجمن ارزش قائل هستم که اینجا اون‌‌ها رو بیان کنم.

اولاً بگم که شما تصمیم بگیر از این به بعد دیگه «تصور» نکنی! [تصویر:  s0%20%282%29.gif] اولاً بازی‌شوت نه و «گیــم‌شات»! دوماً سر پیازی؟ ته پیازی؟ خود پیازی؟ کجای کاری برادرم؟ صرفاً جهت اطلاع جناب‌آلی بگم که سطح اطلاعات یک فرد هیچ ربتطی به نوشتن مقاله در سایتی نداره و اینکه چجوری ربطش دادی رو خودمم نمی‌دونم. درثانی من مگه گفتم استاد ادبیاتم؟ [تصویر:  s0%20%2843%29.gif] خوبه خودم رو با امثال تو هم سطح اعلام کردم تو انتقادم! تو رو به خدا بیا و نظر نده [تصویر:  s0%20%282%29.gif] در ضمن بنده در گیـــم‌شات «نکته» نمی‌نویسم [تصویر:  blink.gif] و برای بار هزارم، من از جناب استاد بهرامی چیزی یاد نگرفتم که اگر هم گرفته باشم، هیچ ربطی به انتقاد کردن یا نکردن نداره [تصویر:  97119.gif]

جالبه حتی با متوجه نمیشی چی بهت گفتم، بعد میای و خودت رو با بقیه جمع می بندی.

نقل قول: نوشته است:بیخیــــــــــــــــــــــال [تصویر:  4fvgdaq_th118.gif] [تصویر:  84117.gif] ویرگول این‌طرف و اونطرف‌ترش فرقی نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ [تصویر:  s0%20%2843%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif]  داداش از همین الان نویسندگی رو ببوس و بذار کنار لطفا [تصویر:  s0%20%282%29.gif] (اگه می‌خوای در آینده بنویسی) مثال می‌زنم برات:
قاضی، نیاز نیست بُکشیدش!
قاضی نیاز نیست، بُکشیدش!
توی این جمله بخاطر یه ویرگول، حکم یه نفر از مرگ به زندگی تغییر می‌کنه [تصویر:  s0%20%2824%29.gif] لطفا از چیزی که نمی‌دونی حرف نزن [تصویر:  s0%20%2822%29.gif] منظورم از سطح هم نویسندگانی مثل من و تو هست. شما هم خیـــلی فاز روشن‌فکری برداشتی فکر می‌کنی ما سطحی نداریم! باشه آقا قبول... با نظرت مشکلی ندارم، ولی با منطقی که داری مشکل دارم.

آفرین [تصویر:  s0%20%2862%29.gif]  خوبه که هنوز مثالی که توی کتاب زبان فارسی سال اول دبیرستان هست یادت مونده. در ضمن این مثال ربطی به ایرادی که گرفتی نداره! صرفا جهت اطلاع
اتفاقا تو فاز برداشتی فکر می کنی خیلی سطـــــــــــــح بالایی داری. نه عزیز، در اشتباهی. یادمه یه جایی گفته بودی که تو گیمفا رو ساختی، این جوگیری نیست؟ درکی هم از فازی که داری، دقیقا همین شکلیه.
نقل قول: نوشته است:داداش از همین الان نویسندگی رو ببوس و بذار کنار لطفا [تصویر:  s0%20%282%29.gif] (اگه می‌خوای در آینده بنویسی)

[تصویر:  4fvgdaq_th118.gif]
نقل قول: نوشته است:[تصویر:  s0%20%2843%29.gif]   فراغت یعنی «رهایی»؟؟؟؟؟؟؟ [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif] [تصویر:  s0%20%285%29.gif]  خب هیچی دیگه، زدین دایره‌ی واژگان مملکت را به فنا دادید که [تصویر:  s0%20%282%29.gif] اون «فراغ» هست دلبندم. «فراغت» یه چیز دیگه‌ست [تصویر:  s0%20%282%29.gif] فراغ یعنی «دوری» و فراغت یعنی «سرگرمی» [تصویر:  s0%20%2824%29.gif]

[تصویر:  s0%20%2845%29.gif]
فراغ یعنی دوری؛ فراغت یعنی آسودگی، رهایی، بی تابی. اون اوقات فراغت هم که شنیدی ربطی به سرگرمی نداره.
نقل قول: نوشته است:جواب این حرفارو تو پروفایل بهت میدم عزیز. خیلی کلاً تو فاز بی‌احترامی کردن به‌سر می‌بری، ولی خب سوال من اینه که شما خودتون بزرگترین حرکتی که تو عمرتون در سطح مقاله‌نویسی زدین، نوشتن انشای «آب بابا نان داد» در دوران ابتداییتون بوده. پس لطفا در  جایی که به شما مربوط نیست نظر ندین [تصویر:  s0%20%2824%29.gif]
آدم با چنگال آب بخوره بهتر از اینه که در مورد چیزی که اطلاع نداره صحبت کنه. [تصویر:  s0%20%2843%29.gif]


با احترام به دانیال دهقانی عزیز، لازم بود جواب این دوستمون رو بدم. امیدوارم سوء تفاهمی پیش نیاد.
پاسخ
#7
قصد دخالت کردن در موضوع رو ندارم.
من چند پاراگراف بیشتر نخوندم اصلا. به چه دلیل. یک هیچی متوجه نشدم. S0 (43) دو از این نوع موضوعات خوشم نمیاد.  S0 (2) استراژی نویسنده از به کار بردن جملات قلمبه سلمبه بسیار عالی هست و جای تحسین داره.  به قول آقای نوروزی : نویسنده ی مقاله سعی داره با جملات قلمبه سلمبه اشکالات مقالشو بپوشونه.
در کل گرچه یک چهارم مقاله رو نخوندم ولی ممنون بابت مقاله.
پاسخ
#8
" ببخشید قصد دخالت نداشتم/ دوست عزیز/ نمی‌دونم چی بگم/ با احترام/ ....."
جالبه که برخی از اعضای انجمن قصد گفتن چیزی رو ندارند ولی از جملات فوق که اشاره کردم استفاده می کنند و شروع به صحبت و بحث و جدل می کنند!
واقعا باید شرم کنید که میاید توی پستی با مضمون" مقاله" مشغول عمل " بگو تا بشنوی" میشید. قبول کنید همین کارهاست که ملت ایران رو معروف کرده! همین ندونستن این که " چه حرفی رو کجا و چه و قت و چطور باید زد".
نظرتون رو به عنوان خواننده دادید، بسیار خب؛ منتظر جواب نویسنده پست یا مسئول تحریریه میمونید به مدت 24 ساعت{ 2 سالی میشه که این اصل پیش پاافتاده و ساده رو دارم تکرار میکنم برای اعضای گرامی!!}. اگر بعد از این تایم کسی پاسخ نداد، به مسئول تیم مربوطه مراجعه می کنید و موضوع رو مطرح می کنید و مسلما مسئول مورد نظر هم پاسختون رو میدند و موضوع حل و فصل میشه. برای این پست و مقاله، دیدید که سرپرست پاسخ دادند، پس جای حرفی نمیمونه و اگر هم مونده، طبق روش بالا پیش برید.
درست نیست نقل قول در نقل قول کنید و با جملات بازی کنید که آخر سر دیگری رو متقاعد کنید یا یکی از طرفین کوتاه بیاد. پروفایل ها رو برای همین کارها گذاشتند البته بشرطی که به نحو احسن این کارو انجام بدین و از خوشمزه بازی و غلدری دست بکشید.

شب و روز همگی بخیر باشه انشاالله. S0 (74)
[تصویر:  Wolves_ofThe_North.jpg]
پاسخ
#9
مرسی که می‌خونید و انتقاد می‌کنید، ولی من به‌عنوان یه شبه‌نویسنده توقع دارم علما و فقهایی که انتقاد می‌کنند، انتقادشون سازنده باشه و به مای گردن‌شکسته‌‌ و به زعم شما «آماتور» یه چیزی اضافه کنن، نه این‌که بدتر یه ایرادی بگیرید که تازه من بیام اصلاح کنم.

درباره‌‌ی سنگین بودن مقاله؛ خب این بحث رو قبلاً‌ گفتم. هر کسی سبک خودش رو داره و منم سبکم همینه. اگه باهاش مشکل دارید و متوجهش نمی‌شید چرا سعی می‌کنید بیاید بخونید؟ خب مشخصه وقتی نمی‌فهمید چی نوشتم فکر می‌کنید مشکل از منه. سبک من همینی هست که می‌بینید، و اگه ازش خوشتون نمی‌یاد که دیدگاهتون قابل‌احترامه اما باید بگم کلی نویسنده دیگه هست می‌تونید برید مقالات اون‌ها رو بخونید.

نقل‌قول: علائم نگارشی رو درست استفاده کن برادر! 

درباره‌ی نگارش؛ خب این ایرادات هم دوباره باید بگم کامل باطله و این هم باز مشکل من نیست که نمی‌گیرید موضوع رو. زبون فارسی مدام در حال دگرگونی بوده و همیشه داره یه سری مواردش تغییر می‌کنه. به‌قول شیوه‌نامه‌ی نشریه‌ی دنیای بازی که من خوندم، اونجا ویراستار مجله که مهدی علومی بود نوشته بود هیچ رسم‌الخط فارسی هنوز نیست که مورد تاْیید همه اساتید ادبیات و زبون فارسی باشه. این چیزهایی که به‌قول شما ایراده تو اکثر کتاب‌ها ایراد نیست و با همین شیوه نگارش می‌نویسن. این‌که بیای پشت «اما» و «ولی» «و» و... کاما بذاری یا نقطه هیچ اشکالی نداره. اگه شما این‌ها رو ایرادات نگارشی می‌دونید پس حتماً امثال طه رسولی و کلی نویسنده‌ی قدیمی‌تر مقالاتشون تا الآن پر ایراد نگارشی بوده ما نمی‌دونستیم! یه زمانی نوشتن «املا» غلط بود اما الآن «املاء» شده غلط، و شاید دوباره در آینده اینها تغییر کنند و حتی کلاً استفاده از همزه هم به دلیل عربی بودنش اشتباه حساب بشه. 

نقل‌قول: در مورد کلمه‌ی «سطح و سطوح» هم باید بگم که اینجور واژگان حشو محسوب میشن و هر جفت یک معنی رو میدن. البته استفاده کردن از این مورد مشکل بزرگی نیست اما بهتر بود که استفاده نمی‌کردید.

مترادف استفاده کردن حشو نیست، اگه این‌جوری بخوایم حساب کنیم تا الآن نصف کتاب‌های اساتید نصف بیش‌ترش حشو بوده.

نقل‌قول: «حتمیت» هم که کلاً ساختارش اشتباهه. چون یک واژه‌ عربی رو با جمع عربی در زبان فارسی استفاده کردین که رسماً غلطه.
من الآن نفهمیدم، مگه کلمه فارسی بوده که جمع عربی بسته شده؟ من یه کلمه‌ی عربی رو با خودش عربی جمع بستم. وقتی کلمه عربیه پس می‌شه با زبون عربی هم جمع بسته بشه و اگه فارسیه با فارسی؛ مثل خطرات (عربی) یا آزمایش‌ها (فارسی). شما مشکلت اینه حروف عربی استفاده نکنیم، که من نمی‌دونم کی جا انداخت استفاده از حروف عربی اشتباهه. اگه بخوایم کل حرف‌های عربی رو از زبون‌مون بیرون کنیم پس دیگه همین «سلام» هم نگیم و با زبون شاهنامه بنویسیم. 

من باز تشکر می‌کنم که مطالعه می‌کنید، ولی باز این هم می‌گم که بهتره انتقادتون صحیح باشه.
پاسخ
#10
اوه اوه واجب شد یه چیزی بگم.
نقل‌قول: علائم نگارشی رو درست استفاده کن برادر!
من اینو به شما نگفتما... فکر می‌کنم که منظورمو بد منتقل کردم، ولی طرف حساب من کاربرای عادی بودن. وگرنه من با شما با چنین لحنی عمراً صحبت نمی‌کنم S0 (24) (هرچند با توجیهی که آوردین کاملاً مخالفم S0 (2) ) من با توجه به همون ایراداتی که اساتید در پست‌های نقدنویسی ازمون می‌گرفتن اومدم این حرفارو زدم (حالا غلط یا درست) همون ایراداتی که اصولا برای ورود به تیم و یا افزایش سطح مقاله اصولا توی پست‌های انجمن به وفور دیده میشه... ولی خب حرفتون قبول.
نقل‌قول: مترادف استفاده کردن حشو نیست، اگه این‌جوری بخوایم حساب کنیم تا الآن نصف کتاب‌های اساتید نصف بیش‌ترش حشو بوده.
این یه مورد رو خودم گفتم که مشکلی نداره، اما بهتره که اینطوری نباشه.

نقل‌قول: من الآن نفهمیدم، مگه کلمه فارسی بوده که جمع عربی بسته شده؟ من یه کلمه‌ی عربی رو با خودش عربی جمع بستم. وقتی کلمه عربیه پس می‌شه با زبون عربی هم جمع بسته بشه و اگه فارسیه با فارسی؛ مثل خطرات (عربی) یا آزمایش‌ها (فارسی). شما مشکلت اینه حروف عربی استفاده نکنیم، که من نمی‌دونم کی جا انداخت استفاده از حروف عربی اشتباهه. اگه بخوایم کل حرف‌های عربی رو از زبون‌مون بیرون کنیم پس دیگه همین «سلام» هم نگیم و با زبون شاهنامه بنویسیم.
استاد منظورم جمع‌های عربیه که نباید تو فارسی استفاده بشه! وگرنه 70% کلمات تو زبان فارسی، عربین و مشکلی نیست استفاده ازشون. جمع‌های عربی در زبان فارسی جایی ندارن... ___ (حتمیت)
حرفتون صحیحه ولی خب من به کسی بی‌احترامی نکردم و از راه درستش وارد شدم. حالا دوستان بد برداشت کردن از حرفای ما، اون دیگه یک بحث جداست... مرسی از شما که خوش‌بختانه همیشه انتقادات رو به بهترین شکل ممکن جواب میدین و به قول خودمونی، دمتون جلیز ولیز S0 (2)

مرسی از همگی...
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  تاپیک جامع اسپویل داستان بازی های ویدیویی Devil Prince 106 49,750 05-17-2023, 12:38 AM
آخرین ارسال: Ali Gudarzi
  بررسی بازی The Quarry : فیلم خوب، بازی معمولی علی امینی 0 1,113 06-14-2022, 03:46 PM
آخرین ارسال: علی امینی
  زمین بازی خدایان،نقد بازی INJUSTICE GODS AMONG US Funny Man 29 14,694 11-28-2020, 06:39 AM
آخرین ارسال: saeid15
  دنیای خمیری (نقدی کوتاه از بازی بیاد ماندنی neverhood)+دانلود بازی ALAN PAYNE 14 9,588 04-11-2020, 02:31 PM
آخرین ارسال: peyman_eun
  [مقاله] قاب‌های مینیمال | برترین بازی‌های اندروید و iOS (قسمت اول) White Beard 0 1,559 08-24-2019, 11:03 PM
آخرین ارسال: White Beard

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان