01-19-2016, 10:37 PM
به نام خدا و سلام به تمام شما خوانندگان عزیز.
همانطور که از نام مقاله پیداست، قرار است تا در این مقاله ( یا سری مقالات ) به بررسی رابطه بین آموزش و بازی های ویدئویی بپردازیم. اینجانب به عنوان نویسنده این مقاله، بچه ای سوم ابتدایی نیستم که به خاطر نمره کم گرفتن در اولین امتحان ریاضی ای که به بررسی مبحث ضرب و تقسیم می پرداخته، از مدرسه حالم به هم خورده باشد و قصد انتقام گرفتن از معلم خود را به خاطر نمره کمم داشته باشم. بدون هیچ گونه ادعایی مبنی بر برتری نسبت به دیگر اعضای محترم سایت گیمفا، دانش آموزی هستم 18 ساله که امسال کنکور دارد و در مدرسه تیزهوشان(!) شهرش در حال گذراندن 2 ماه آخر سال چهارم ( یا شاید پیش دانشگاهی. راستش را بخواهید، خودم نه میدانم کدام هستم و نه اهمیتی می دهم) دبیرستان است.
اگر اغراق نکرده باشم، از 4-5 سالگی مشغول بازی کردن بوده ام و سابقه گیمری خود را از بازی کردن VirtuaCop 2 و میکرو آغاز کرده ام. از سال دوم راهنمایی، برای اولین بار به وسیله Modern Warfare 2 وارد منجلاب ( ) بازی های چند نفره شده ام که تا کنون نیز ادامه دارد؛ پس، من بیش از آنکه درس خوانده باشم، بازی کرده ام.
اما، بهتر است از معرفی خودم صرف نظر کنم و به موضوع اصلی بپردازم. پیش از ادامه مقاله، لازم است بگویم که تحلیل های بنده در رابطه با موضوع فقط و فقط در رابطه با مدارسی است که در آنها سه رشته انسانی، تجربی و ریاضی موجود است و چون نه در حوزه عملیه تحصیل کرده ام و نه در هنرستان ها ساعتی سر کلاس نشسته ام، نمی توانم در رابطه با آنها صحبتی بکنم. به علاوه، انسان موجودی جایزالخطاست؛ پس اگر تحلیل یا مطلبی اشتباه در این مقاله مشاهده کردید، از بیان و گوشزد کردن آن دریغ ننمایید.
بخش اول : نگاهی اجمالی بر سیستم آموزشی ایران
در ایران، از حدود 2 سال پیش، همانند فرنگ، سیستم آموزشی 6-3-3 در حال پیاده سازی است.در این سیستم، 6 سال اول آموزش ابتدایی نام دارد و در طی آن، مفاهیم بسیار پایه ای علومی که در 3 و 3 سال آینده قرار است به دانش آموز ارائه گردد، به دانش آموزان آموخته می شود. ضرب، تقسیم، تغییرات فیزیکی و شیمیایی، جغرافیا، علوم اجتماعی و ... بخشی از مباحثی هستند که به دانش آموز ارائه می گردند.علاوه بر اینها، پیش دبستانی به میزان کمتر و این 6 سال به میزان خیلی بیشتر، در شکل گیری شخصیت اجتماعی کودک تاثیر گذار هستند؛ چراکه مدرسه و پیش دبستان، در واقع اولین محیط های اجتماعی ای هستند که کودک پس از 6 سال قرار است تعامل 12 ساله خود را با آن آغاز نماید و شخصیت خود را پایه گذاری نماید. خوشبختانه به جرأت می توانم بگویم که آموزش ابتدایی در ایران، از چارچوب نسبتا مناسبی برخوردار بوده است.چرا بوده است؟ زیرا اگر کمی به کتاب های پایه های پنجم و ششم توجه کنید، متوجه شیب مثبت ناگهانی سطح مطالب و مباحث آموزشی مطرح شده در آنها می شوید.این شیب مثبت در پایه های هفتم، هشتم و نهم نیز ادامه دارد و چون هنوز دهم، یازدهم و دوازدهم نداریم، خدا می داند که به آنها چه آموخته خواهد شد.در نظام پنج ساله ای که من آنرا گذرانده ام، مطالب 5 پایه از پیوستگی بسیار بسیار مناسبی برخودار بودند و در واقع، دانش آموز، هنگام یادگیری مباحث جدید، سختی چندانی احساس نمی کرد، چرا که در طی سالیان گذشته، پیوستگی مناسب مباحث، باعث استحکام پایه های علمی ذهن دانش آموز گردیده بود.
به علاوه، به مطالب آموخته شده در این 5 یا 6 سال ابتدایی نیز انتقادی وارد نیست. چرا که هر بچه ای باید حساب و کتاب بلد باشد و در قالب دروس تاریخ، جغرافیا و تعلیمات دینی و اجتماعی، با چارچوب های جامعه اطراف خود آشنا گردد.
در 3 سال راهنمایی یا همان متوسطه دوره اول امروزی، ادامه مباحث پایه ای البته به صورت کمی تخصصی تر، به دانش آموز ارائه می گردد که با یک تقریب کلی می توان این مطالب را نیز برای دانش آموز مناسب دانست؛ زیرا هنوز به صورت تخصصی ای که در دوران دبیرستان مباحث ارائه می گردند وارد نشده ایم. درواقع، آشنایی با گروه های جانوری، انواع قرقره ها و اهرم ها، معادلات خط و درجه 2، برای هر کسی لازم است.
شاید بپرسید چرا؟ جواب ساده است.ابتدا بگذارید بگویم که قبول دارم ممکن است کمی دور از ذهن و مسخره به نظر برسد، اما تا وقتی از ذهنتان کار نکشید، ذهن شما نیز کارایی رو به افزایشی نخواهد داشت.مطرح شدن مباحثی که ذکر گردید و دیگر مباحث مطح شده در طی این سه سال، هیچ فایده ای هم نداشته باشند – که صد البته دارند و کاربرد های زیادی خواهند داشت – با به چالش کشیدن ذهن دانش آموز و درآوردن فضای تفکر او از انیمشین بن 10 و وارد وادی علم و دانش کردن، باعث می شود که او بیشتر نسبت به دنیای اطراف خود کنجکاو شده و واکنش نشان دهد.همچنین، دست و پنجه نرم کردن با مسائل پیچیده ذهنی، باعث تقویت مهارت حل مسأله در دانش آموز شده و او را برای مهم ترین اتفاق این دوران زندگی اش آماده می سازد؛ بلوغ.
از راهنمایی یا متوسطه اول بگذریم، وارد دوران دبیرستان یا متوسطه دوم می شویم.جایی که بیشترین انتقاد به نظام آموزشی ایران – البته از نظر بنده – وارد است. در نگاه اول، توانایی انتخاب رشته از بین سه گروه انسانی، تجربی و ریاضی، به نظر نقطه قوت و جای امیدواری است؛ اما در پایان این دوره، غول مرحله آخر دوران تحصیلتان قرار دارد؛ کنکور.
اگر بخواهیم بین انتخاب رشته دوران دبیرستان، حین دوران دبیرستان و پایان آن که کنکور باشد با بازی های تشبیهی نصفه و نیمه بیان کنیم، میتوان آنرا به اینگونه بیان کرد:
انتخاب رشته دوران دبیرستان همانند آن Stage قبل از غول آخر بازی است که محیط اطراف شما مملو از ادوات سطح بالا و مثلا معجون های سلامتی است.
حین دوران دبیرستان، همانند آن بخش قبل از غول آخر بازی است که دسته دسته، دشمنان به سر شما می ریزند و معجون های شما رو به پایان می گذارد.
پایان دوران دبیرستان نیز که مشخص است ...
خوب، بیایید به بررسی مشکلات این دوره تحصیل بپردازیم.
همانطور که گفته شده، در اولین نگاه به نظر می رسد که انتخاب رشته تحصیلی دادن آزادی عمل به شماست. اما وقتی وارد رشته مورد نظرتان می شوید، تازه می فهمید که عجب رکبی(!) خورده اید. آیا غیر از این است که بین رشته ریاضی و تجربی، تنها مباحثی از ریاضی، بخش کوچکی از فیزیک سال سوم دبیرستان و زیست و زمین شناسی تفاوت وجود دارد؟ قصد زیر سؤال بردن هیچ کدام از رشته ها را ندارم. اما آیا درست است بین کسی که مثلا قرار است مهندس مملکت بشود با کسی که قرار است پزشک مملکت بشود این تفاوت های اندک باشد؟
بگذارید بهتر بگویم، دندانپزشک مملکت چه احتیاجی به دانستن معادله مقاطع مخروطی و انتگرال یک تابع دارد تا بتواند به درمان مریض خود بپردازد؟؟؟؟!!!!
اما راه حل چیست؟
اولین و بهترین راه حلی که به نظر این نویسنده می رسد، واگذاری انتخاب برخی دروس به دانش آموز است.در اینجا، هم حق آن کسی که به مبحثی علاقمند است رعایت می شود و هم حق دیگری.به زبان ساده تر، با این روش، اگر کسی میخواهد پزشک شود و علاقه ای به ریاضی ندارد، ریاضی را به عنوان دروس ضمن سال خود انتخاب نمی کند و کس دیگری که هم می خواهد پزشک شود و هم بسیار به ریاضی علاقمند است، هم پزشک می شود و هم به ریاضی خود می رسد.در نهایت، هیچکدام نسبت به دیگری برتری ای نخواهند داشت.نمی توان کسی را به خاطر علاقه نداشتن به مبحثی سرزنش کرد و او را پایین تر از دیگری دانست.
اما، راه حل ارائه شده، تنها مشکل حین دوران دبیرستان را حل می کند.تکلیف غول آخر چه می شود؟
در کنکور، مجموعه مباحثی که در طی سالهای دبیرستان به دانش آموز تدریس گردیده اند، از دانش آموز خواسته می شود.برای رعایت حق دانش آموز هم که شده، زیرگروه هایی برای هر زیرگروه آزمایشی در نظر گرفته شده که در هر زیرگروه، ضریب های متفاوت به دروس متفاوت اعمال می شود.این کار، تا حدی از اثرات سوء کنونی حاکم بر این آزمون می کاهد، اما نه آنقدر که باید و شاید.به علاوه، گذر از دروسی که دانش آموز نه به ان علاقه ای دارد و نه در آن استعدادی، باعث تغییر سرنوشت او خواهد شد.
چاره چیست؟
پیاده شدن نظام زیرگروه اندر زیرگروه، بسیار کار مفید و مناسبی است، اما به شرطی که به شکل درست پیاده گردد؛ نه به شکلی که الان است. مثالی میزنم، ضریب درس شیمی در زیرگروه 1 تجربی 3 و در زیرگروه 2، 4 است.زیرگروه 1، شامل رشته های زیرگروه پزشکی( پزشکی، دندانپزشکی، دامپزشکی) و رشته های پیراپزشکی( مانند فیزیوتراپی) است. زیرگروه 2 شامل رشته هایی از جمله داروسازی است که تمرکز این رشته ها بیشتر بر بیوشیمی است.
توضیحات ارائه شده، کاملا نشان دهنده وضع اسف بار(!) موجود است. ضریب 3 برای درس مردافکن شیمی که سال به سال هم سوالاتش سخت تر می گردد، برای رشته هایی که وابستگی – اگر نگویم غیر وابسته – کمی به شیمی دارند، در زیر گروه 1.
چاره کار این است که ضرایب ارائه شده، ترجیحا از حالت زیرگروهی درآمده و هر رشته، ضرایب خاص خود را داشته باشد. اگر بگویید این کار غیر ممکن است، می توانید به دفترچه انتخاب رشته کارشناسی ارشد مراجعه کنید.
اما فرض بگیریم که دو مشکل اصلی مطرح شده حل گرید؛ اما به شما قول میدهم، تنها درصد اندکی از نارضایتی ها کاسته خواهد شد.
چرا؟
بخش دوم : علاقه ، گمگشته ی آموزش آکادمیک
گفتیم که با رفع شدن دو مشکل اصلی مطرح شده در دوران دبیرستان، که واقعا مشکلات جدی ای هستند، تنها درصد اندکی از نارضایتی کاسته خواهد شد و پرسیدیم چرا.
پاسخ ساده است.بگذارید یکم مساله را بپیچانم. اگر از شما بپرسند که آیا به مدرسه و درس علاقه دارید، احتمالا اکثرتان می گویید "نع!". چرا؟ چون به درسی که می خوانید علاقه ندارید.
در واقع، انتخابی شدن برخی دروس در دوران دبیرستان و اختصاصی شدن ضریب هر رشته، قدم اول برای ایجاد علاقه در دانش آموز برای درس خواندن است و به همین دلیل است که در کاهش نارضایتی تاثیر گذار خواهد بود.اما، این دو کار، با اینکه شروط احتمالا لازم ایجاد علاقه هستند، اما شروط کافی نیستند.
اولین قدم در ایجاد علاقه در یک فرد، این است که او را با آنچه که قرار است به آن علاقمند شود، آشنا کنید. در نظام آموزش آکادمیک، این یعنی چه؟ این یعنی اینکه با برگزاری کارگاه های آموزشی و مطرح کردن خصوصیات و ویژگی تک تک رشته ها، دانش آموز را با آنچه که می خواهد در آینده به آن بپردازد آشنا کنیم.اگر از شماها بپرسند که دوست دارید در آینده چه کاره شوید، بسیاری از شما خواهید گفت بازیساز یا بازیباز!اما چرا؟شاید یکی از اصلی ترین دلایل این پاسخ این باشد که شما، با حرفه و رشته دیگری به طور تخصصی آشنا نیستید. آیا واقعا، بازیسازی و بازیبازی، ارج و قربی بیشتر از مثلا بیوتکنولوژی نزد شما دارد؟ آیا واقعا اگر بدانید که شاید با تحصیل در رشته بیوتکنولوژی بتوانید به جامعه خود خدمت بیشتری بکنید تا با یک بازیساز شدن، حاضر نیستید به سراغ بیوتکنولوژی بروید؟
در واقع، به یک صورت کلی می توان راه حل کلی مشکلات موجود را در سه قدم بیان کرد:
1- آشنا کردن دانش آموز با رشته های تحصیلی به صورت کامل و تخصصی، قبل از ورود به دوره دبیرستان و انتخاب رشته
2- انتخابی کردن برخی دروس در دوره دبیرستان
3- اختصاصی کردن ضرایب دروس برای هر رشته در آزمون سراسری
البته، بگذارید بگویم که این بی علاقگی، تنها مختص به دانش آموزان ایرانی نیست و در دیگر کشور ها نیز وجود دارد.
بخش سوم: بازی های ویدئویی ، موفق ترین و در دسترس ترین منبع ایجاد علاقه
این بخش را با یک سوال شروع می کنم: برای بستن Tranquil Boots در DotA چه چیز هایی لازم است؟
Ring Of Regeneration + Ring Of Protection + Boots Of Speed = Tranquil Boots
این معادله البته، شامل قیمت هر کدام از آیتم ها نمی شود.
سوالی که در اول بخش مطرح شد را اگر از هر DotA باز حداقل 3 ماهه بپرسید، جوابش را به شما خواهد می دهد.
اما الان به این سوال توجه کنید: واکنش تولید جوش شیرین در کیسه هوای خودرو چیست؟(دانش آموزان سال دوم دبیرستان نیازی به دانستن جواب این سوال ، الان ، ندارند)
Na2O + 2CO2 + H2O --> 2NaHCO3
معادله بالا در اواخر بخش اول شیمی 3 مطرح می شود و اگر از یکی از ما، یک هفته بعد از تدریس واکنش های کیسه هوای خودرو این معادله را بخواهند، پس از له شدن در زیر یک علامت سوال بزرگ و مبلغی سرخ و سیاه شدن، هیچ جوابی نخواهیم داد. اما سوال اول را یک DotA باز حتی بدون 6 ماه بازی کردن، جواب خواهد داد.
بدون جانب داری و رد کردن هرچه مربوط به مدرسه می شود، جواب بدهید که یادگیری اسامی ترغلطی آیتم های DotA برای بستن Tranquil Boots راحت تر است یا معادله تشکیل ماده ای که طول معادله اش، از نصف معادله Tranquil Boots کمتر است؟؟
پس چرا ما چشم بسته می توانیم Tranquil Boots ببندیم اما نمیتوانیم معادله تشکیل جوش شیرین را پس از ده ها بار کلنجار رفتن با کتاب درسی، بعد از یک هفته روی کاغذ بیاوریم؟
دلیل کاملا مشخص است: ما جانمان برای DotA در می رود اما حالمان از شیمی به هم می خورد. ما به DotA علاقه ای وصف ناپذیر داریم، اما آشکارا و پنهانی، به هر کس که در شکل گیری علم شیمی نقش داشته است، دشنام می دهیم.
پس، بازی های ویدئویی، نه تنها به عنوان یک مانع برای تحصیل علم مطرح نیستند، بلکه می توان با ساخت بازی هایی که مبانی علم را به عنوان عامل پیشروی داستان و مراحل و بخش های مختلف بازی به کار می گیرند، علاقه به علم را در دانش آموز ایجاد نمود و پس از به وجود آمدن این علاقه، با مهیا کردن بستر مناسب و منطقی در مدارس، به ارضای علاقه دانش آموز به علم پرداخت.
چرا نشود در یک بازی فرآیند هابر به عنوان یکی از عوامل ساخت یکی از برترین سلاح های بازی مطرح شود و با محدود کردن هیدروژن و نیتروژن موجود در بازی، بازیباز را وادار به این کرد که با مطالعه عوامل مؤثر بر سرعت واکنش و همچنین اصول لوشاتلیه، بازده تولید آمونیاک خود را بالاتر ببرد و زودتر به سلاح عزیز خود برسد؟
شاید به نظر شما من دیوانه باشم و کسی هرگز همچنین بازی ای را خریداری نکند و به بازی کردن آن نپردازد، اما، کیست که از Minecraft خوشش نیاید؟
و در آخر ...
در این مقاله به بررسی نظام آموزشی و موانع سر راه تحصیل پرداخته شد.گرچه باید بیشتر به بازی های ویدئویی می پرداختم، اما نشد. اما، باید بگویم که هدف از مطرح کردن اینها، بیزار کردن کسی از مدرسه نیست، بلکه راهکارهای ارائه شده در این مقاله در واقع برای بهبودی وضع مدرسه بیان شد.نباید فراموش کرد که تحصیل علم و مدرسه، هر چقدر هم سخت و طاقت فرسا، یکی از اصلی ترین عوامل خوشبتی و بالارفتن سطح رفاه نه یک فرد و یک خانواده، بلکه کل جامعه و یک کشور است.همواره باید این نکته را در نظر داشت که هرچقدر سطح بی سوادی در جامعه ای کمتر و مردم آن به علوم مختلف مسلط تر باشند، آن جامعه و کشور، در تمامی زمینه ها موفقیت خواهد بود. به قولی، انسان عاقل و دانا، پیرو عقل و منطق است و نه پیرو هوی و هوس و دیگران.مدرسه نیز به عنوان یکی از مهمترین نهاد های اجتماعی، بهترین جا برای کسب دانش و پرورش عقل هر فرد است.بنابراین، نه تنها بستن مدارس و کن فیکون کردن مدارس باعث بهبود وضع موجود نمی شود، بلکه آن را از آنچه هست نیز بدتر می کند. بهتر است به جای آنکه صورت مسأله را پاک کنیم، به حل آن بپردازیم و در واقع، با بهبود وضع تحصیل در مدارس از طریق راه هایی که ارائه گردید و دیگر راه ها، به پیشرفت و بهزیستی جامعه کمک نماییم.
سرتان را درد آوردم.بابت تمرکز آزاردهنده مقاله بر روی رشته تجربی عذر خواهی میکنم؛ چون خودم تجربی هستم.
به عنوان آخرین نکته، باید بگویم که در بخش چهارم مقاله، فقط یک شکل از تعامل و برهم نهی سازنده ای که تواند میان بازی های ویدئویی و آموزش باشد، بحث شد و اگر عمری باشد، در مقالات دیگر به نمونه هایی دیگر خواهم پرداخت.
همچنین، وضع تحصیل نیز تنها اشکال موجود در مدارس نبوده، نیست و نخواهد بود ...
همانطور که از نام مقاله پیداست، قرار است تا در این مقاله ( یا سری مقالات ) به بررسی رابطه بین آموزش و بازی های ویدئویی بپردازیم. اینجانب به عنوان نویسنده این مقاله، بچه ای سوم ابتدایی نیستم که به خاطر نمره کم گرفتن در اولین امتحان ریاضی ای که به بررسی مبحث ضرب و تقسیم می پرداخته، از مدرسه حالم به هم خورده باشد و قصد انتقام گرفتن از معلم خود را به خاطر نمره کمم داشته باشم. بدون هیچ گونه ادعایی مبنی بر برتری نسبت به دیگر اعضای محترم سایت گیمفا، دانش آموزی هستم 18 ساله که امسال کنکور دارد و در مدرسه تیزهوشان(!) شهرش در حال گذراندن 2 ماه آخر سال چهارم ( یا شاید پیش دانشگاهی. راستش را بخواهید، خودم نه میدانم کدام هستم و نه اهمیتی می دهم) دبیرستان است.
اگر اغراق نکرده باشم، از 4-5 سالگی مشغول بازی کردن بوده ام و سابقه گیمری خود را از بازی کردن VirtuaCop 2 و میکرو آغاز کرده ام. از سال دوم راهنمایی، برای اولین بار به وسیله Modern Warfare 2 وارد منجلاب ( ) بازی های چند نفره شده ام که تا کنون نیز ادامه دارد؛ پس، من بیش از آنکه درس خوانده باشم، بازی کرده ام.
اما، بهتر است از معرفی خودم صرف نظر کنم و به موضوع اصلی بپردازم. پیش از ادامه مقاله، لازم است بگویم که تحلیل های بنده در رابطه با موضوع فقط و فقط در رابطه با مدارسی است که در آنها سه رشته انسانی، تجربی و ریاضی موجود است و چون نه در حوزه عملیه تحصیل کرده ام و نه در هنرستان ها ساعتی سر کلاس نشسته ام، نمی توانم در رابطه با آنها صحبتی بکنم. به علاوه، انسان موجودی جایزالخطاست؛ پس اگر تحلیل یا مطلبی اشتباه در این مقاله مشاهده کردید، از بیان و گوشزد کردن آن دریغ ننمایید.
بخش اول : نگاهی اجمالی بر سیستم آموزشی ایران
در ایران، از حدود 2 سال پیش، همانند فرنگ، سیستم آموزشی 6-3-3 در حال پیاده سازی است.در این سیستم، 6 سال اول آموزش ابتدایی نام دارد و در طی آن، مفاهیم بسیار پایه ای علومی که در 3 و 3 سال آینده قرار است به دانش آموز ارائه گردد، به دانش آموزان آموخته می شود. ضرب، تقسیم، تغییرات فیزیکی و شیمیایی، جغرافیا، علوم اجتماعی و ... بخشی از مباحثی هستند که به دانش آموز ارائه می گردند.علاوه بر اینها، پیش دبستانی به میزان کمتر و این 6 سال به میزان خیلی بیشتر، در شکل گیری شخصیت اجتماعی کودک تاثیر گذار هستند؛ چراکه مدرسه و پیش دبستان، در واقع اولین محیط های اجتماعی ای هستند که کودک پس از 6 سال قرار است تعامل 12 ساله خود را با آن آغاز نماید و شخصیت خود را پایه گذاری نماید. خوشبختانه به جرأت می توانم بگویم که آموزش ابتدایی در ایران، از چارچوب نسبتا مناسبی برخوردار بوده است.چرا بوده است؟ زیرا اگر کمی به کتاب های پایه های پنجم و ششم توجه کنید، متوجه شیب مثبت ناگهانی سطح مطالب و مباحث آموزشی مطرح شده در آنها می شوید.این شیب مثبت در پایه های هفتم، هشتم و نهم نیز ادامه دارد و چون هنوز دهم، یازدهم و دوازدهم نداریم، خدا می داند که به آنها چه آموخته خواهد شد.در نظام پنج ساله ای که من آنرا گذرانده ام، مطالب 5 پایه از پیوستگی بسیار بسیار مناسبی برخودار بودند و در واقع، دانش آموز، هنگام یادگیری مباحث جدید، سختی چندانی احساس نمی کرد، چرا که در طی سالیان گذشته، پیوستگی مناسب مباحث، باعث استحکام پایه های علمی ذهن دانش آموز گردیده بود.
به علاوه، به مطالب آموخته شده در این 5 یا 6 سال ابتدایی نیز انتقادی وارد نیست. چرا که هر بچه ای باید حساب و کتاب بلد باشد و در قالب دروس تاریخ، جغرافیا و تعلیمات دینی و اجتماعی، با چارچوب های جامعه اطراف خود آشنا گردد.
در 3 سال راهنمایی یا همان متوسطه دوره اول امروزی، ادامه مباحث پایه ای البته به صورت کمی تخصصی تر، به دانش آموز ارائه می گردد که با یک تقریب کلی می توان این مطالب را نیز برای دانش آموز مناسب دانست؛ زیرا هنوز به صورت تخصصی ای که در دوران دبیرستان مباحث ارائه می گردند وارد نشده ایم. درواقع، آشنایی با گروه های جانوری، انواع قرقره ها و اهرم ها، معادلات خط و درجه 2، برای هر کسی لازم است.
شاید بپرسید چرا؟ جواب ساده است.ابتدا بگذارید بگویم که قبول دارم ممکن است کمی دور از ذهن و مسخره به نظر برسد، اما تا وقتی از ذهنتان کار نکشید، ذهن شما نیز کارایی رو به افزایشی نخواهد داشت.مطرح شدن مباحثی که ذکر گردید و دیگر مباحث مطح شده در طی این سه سال، هیچ فایده ای هم نداشته باشند – که صد البته دارند و کاربرد های زیادی خواهند داشت – با به چالش کشیدن ذهن دانش آموز و درآوردن فضای تفکر او از انیمشین بن 10 و وارد وادی علم و دانش کردن، باعث می شود که او بیشتر نسبت به دنیای اطراف خود کنجکاو شده و واکنش نشان دهد.همچنین، دست و پنجه نرم کردن با مسائل پیچیده ذهنی، باعث تقویت مهارت حل مسأله در دانش آموز شده و او را برای مهم ترین اتفاق این دوران زندگی اش آماده می سازد؛ بلوغ.
از راهنمایی یا متوسطه اول بگذریم، وارد دوران دبیرستان یا متوسطه دوم می شویم.جایی که بیشترین انتقاد به نظام آموزشی ایران – البته از نظر بنده – وارد است. در نگاه اول، توانایی انتخاب رشته از بین سه گروه انسانی، تجربی و ریاضی، به نظر نقطه قوت و جای امیدواری است؛ اما در پایان این دوره، غول مرحله آخر دوران تحصیلتان قرار دارد؛ کنکور.
اگر بخواهیم بین انتخاب رشته دوران دبیرستان، حین دوران دبیرستان و پایان آن که کنکور باشد با بازی های تشبیهی نصفه و نیمه بیان کنیم، میتوان آنرا به اینگونه بیان کرد:
انتخاب رشته دوران دبیرستان همانند آن Stage قبل از غول آخر بازی است که محیط اطراف شما مملو از ادوات سطح بالا و مثلا معجون های سلامتی است.
حین دوران دبیرستان، همانند آن بخش قبل از غول آخر بازی است که دسته دسته، دشمنان به سر شما می ریزند و معجون های شما رو به پایان می گذارد.
پایان دوران دبیرستان نیز که مشخص است ...
خوب، بیایید به بررسی مشکلات این دوره تحصیل بپردازیم.
همانطور که گفته شده، در اولین نگاه به نظر می رسد که انتخاب رشته تحصیلی دادن آزادی عمل به شماست. اما وقتی وارد رشته مورد نظرتان می شوید، تازه می فهمید که عجب رکبی(!) خورده اید. آیا غیر از این است که بین رشته ریاضی و تجربی، تنها مباحثی از ریاضی، بخش کوچکی از فیزیک سال سوم دبیرستان و زیست و زمین شناسی تفاوت وجود دارد؟ قصد زیر سؤال بردن هیچ کدام از رشته ها را ندارم. اما آیا درست است بین کسی که مثلا قرار است مهندس مملکت بشود با کسی که قرار است پزشک مملکت بشود این تفاوت های اندک باشد؟
بگذارید بهتر بگویم، دندانپزشک مملکت چه احتیاجی به دانستن معادله مقاطع مخروطی و انتگرال یک تابع دارد تا بتواند به درمان مریض خود بپردازد؟؟؟؟!!!!
اما راه حل چیست؟
اولین و بهترین راه حلی که به نظر این نویسنده می رسد، واگذاری انتخاب برخی دروس به دانش آموز است.در اینجا، هم حق آن کسی که به مبحثی علاقمند است رعایت می شود و هم حق دیگری.به زبان ساده تر، با این روش، اگر کسی میخواهد پزشک شود و علاقه ای به ریاضی ندارد، ریاضی را به عنوان دروس ضمن سال خود انتخاب نمی کند و کس دیگری که هم می خواهد پزشک شود و هم بسیار به ریاضی علاقمند است، هم پزشک می شود و هم به ریاضی خود می رسد.در نهایت، هیچکدام نسبت به دیگری برتری ای نخواهند داشت.نمی توان کسی را به خاطر علاقه نداشتن به مبحثی سرزنش کرد و او را پایین تر از دیگری دانست.
اما، راه حل ارائه شده، تنها مشکل حین دوران دبیرستان را حل می کند.تکلیف غول آخر چه می شود؟
در کنکور، مجموعه مباحثی که در طی سالهای دبیرستان به دانش آموز تدریس گردیده اند، از دانش آموز خواسته می شود.برای رعایت حق دانش آموز هم که شده، زیرگروه هایی برای هر زیرگروه آزمایشی در نظر گرفته شده که در هر زیرگروه، ضریب های متفاوت به دروس متفاوت اعمال می شود.این کار، تا حدی از اثرات سوء کنونی حاکم بر این آزمون می کاهد، اما نه آنقدر که باید و شاید.به علاوه، گذر از دروسی که دانش آموز نه به ان علاقه ای دارد و نه در آن استعدادی، باعث تغییر سرنوشت او خواهد شد.
چاره چیست؟
پیاده شدن نظام زیرگروه اندر زیرگروه، بسیار کار مفید و مناسبی است، اما به شرطی که به شکل درست پیاده گردد؛ نه به شکلی که الان است. مثالی میزنم، ضریب درس شیمی در زیرگروه 1 تجربی 3 و در زیرگروه 2، 4 است.زیرگروه 1، شامل رشته های زیرگروه پزشکی( پزشکی، دندانپزشکی، دامپزشکی) و رشته های پیراپزشکی( مانند فیزیوتراپی) است. زیرگروه 2 شامل رشته هایی از جمله داروسازی است که تمرکز این رشته ها بیشتر بر بیوشیمی است.
توضیحات ارائه شده، کاملا نشان دهنده وضع اسف بار(!) موجود است. ضریب 3 برای درس مردافکن شیمی که سال به سال هم سوالاتش سخت تر می گردد، برای رشته هایی که وابستگی – اگر نگویم غیر وابسته – کمی به شیمی دارند، در زیر گروه 1.
چاره کار این است که ضرایب ارائه شده، ترجیحا از حالت زیرگروهی درآمده و هر رشته، ضرایب خاص خود را داشته باشد. اگر بگویید این کار غیر ممکن است، می توانید به دفترچه انتخاب رشته کارشناسی ارشد مراجعه کنید.
اما فرض بگیریم که دو مشکل اصلی مطرح شده حل گرید؛ اما به شما قول میدهم، تنها درصد اندکی از نارضایتی ها کاسته خواهد شد.
چرا؟
بخش دوم : علاقه ، گمگشته ی آموزش آکادمیک
گفتیم که با رفع شدن دو مشکل اصلی مطرح شده در دوران دبیرستان، که واقعا مشکلات جدی ای هستند، تنها درصد اندکی از نارضایتی کاسته خواهد شد و پرسیدیم چرا.
پاسخ ساده است.بگذارید یکم مساله را بپیچانم. اگر از شما بپرسند که آیا به مدرسه و درس علاقه دارید، احتمالا اکثرتان می گویید "نع!". چرا؟ چون به درسی که می خوانید علاقه ندارید.
در واقع، انتخابی شدن برخی دروس در دوران دبیرستان و اختصاصی شدن ضریب هر رشته، قدم اول برای ایجاد علاقه در دانش آموز برای درس خواندن است و به همین دلیل است که در کاهش نارضایتی تاثیر گذار خواهد بود.اما، این دو کار، با اینکه شروط احتمالا لازم ایجاد علاقه هستند، اما شروط کافی نیستند.
اولین قدم در ایجاد علاقه در یک فرد، این است که او را با آنچه که قرار است به آن علاقمند شود، آشنا کنید. در نظام آموزش آکادمیک، این یعنی چه؟ این یعنی اینکه با برگزاری کارگاه های آموزشی و مطرح کردن خصوصیات و ویژگی تک تک رشته ها، دانش آموز را با آنچه که می خواهد در آینده به آن بپردازد آشنا کنیم.اگر از شماها بپرسند که دوست دارید در آینده چه کاره شوید، بسیاری از شما خواهید گفت بازیساز یا بازیباز!اما چرا؟شاید یکی از اصلی ترین دلایل این پاسخ این باشد که شما، با حرفه و رشته دیگری به طور تخصصی آشنا نیستید. آیا واقعا، بازیسازی و بازیبازی، ارج و قربی بیشتر از مثلا بیوتکنولوژی نزد شما دارد؟ آیا واقعا اگر بدانید که شاید با تحصیل در رشته بیوتکنولوژی بتوانید به جامعه خود خدمت بیشتری بکنید تا با یک بازیساز شدن، حاضر نیستید به سراغ بیوتکنولوژی بروید؟
در واقع، به یک صورت کلی می توان راه حل کلی مشکلات موجود را در سه قدم بیان کرد:
1- آشنا کردن دانش آموز با رشته های تحصیلی به صورت کامل و تخصصی، قبل از ورود به دوره دبیرستان و انتخاب رشته
2- انتخابی کردن برخی دروس در دوره دبیرستان
3- اختصاصی کردن ضرایب دروس برای هر رشته در آزمون سراسری
البته، بگذارید بگویم که این بی علاقگی، تنها مختص به دانش آموزان ایرانی نیست و در دیگر کشور ها نیز وجود دارد.
بخش سوم: بازی های ویدئویی ، موفق ترین و در دسترس ترین منبع ایجاد علاقه
این بخش را با یک سوال شروع می کنم: برای بستن Tranquil Boots در DotA چه چیز هایی لازم است؟
Ring Of Regeneration + Ring Of Protection + Boots Of Speed = Tranquil Boots
این معادله البته، شامل قیمت هر کدام از آیتم ها نمی شود.
سوالی که در اول بخش مطرح شد را اگر از هر DotA باز حداقل 3 ماهه بپرسید، جوابش را به شما خواهد می دهد.
اما الان به این سوال توجه کنید: واکنش تولید جوش شیرین در کیسه هوای خودرو چیست؟(دانش آموزان سال دوم دبیرستان نیازی به دانستن جواب این سوال ، الان ، ندارند)
Na2O + 2CO2 + H2O --> 2NaHCO3
معادله بالا در اواخر بخش اول شیمی 3 مطرح می شود و اگر از یکی از ما، یک هفته بعد از تدریس واکنش های کیسه هوای خودرو این معادله را بخواهند، پس از له شدن در زیر یک علامت سوال بزرگ و مبلغی سرخ و سیاه شدن، هیچ جوابی نخواهیم داد. اما سوال اول را یک DotA باز حتی بدون 6 ماه بازی کردن، جواب خواهد داد.
بدون جانب داری و رد کردن هرچه مربوط به مدرسه می شود، جواب بدهید که یادگیری اسامی ترغلطی آیتم های DotA برای بستن Tranquil Boots راحت تر است یا معادله تشکیل ماده ای که طول معادله اش، از نصف معادله Tranquil Boots کمتر است؟؟
پس چرا ما چشم بسته می توانیم Tranquil Boots ببندیم اما نمیتوانیم معادله تشکیل جوش شیرین را پس از ده ها بار کلنجار رفتن با کتاب درسی، بعد از یک هفته روی کاغذ بیاوریم؟
دلیل کاملا مشخص است: ما جانمان برای DotA در می رود اما حالمان از شیمی به هم می خورد. ما به DotA علاقه ای وصف ناپذیر داریم، اما آشکارا و پنهانی، به هر کس که در شکل گیری علم شیمی نقش داشته است، دشنام می دهیم.
پس، بازی های ویدئویی، نه تنها به عنوان یک مانع برای تحصیل علم مطرح نیستند، بلکه می توان با ساخت بازی هایی که مبانی علم را به عنوان عامل پیشروی داستان و مراحل و بخش های مختلف بازی به کار می گیرند، علاقه به علم را در دانش آموز ایجاد نمود و پس از به وجود آمدن این علاقه، با مهیا کردن بستر مناسب و منطقی در مدارس، به ارضای علاقه دانش آموز به علم پرداخت.
چرا نشود در یک بازی فرآیند هابر به عنوان یکی از عوامل ساخت یکی از برترین سلاح های بازی مطرح شود و با محدود کردن هیدروژن و نیتروژن موجود در بازی، بازیباز را وادار به این کرد که با مطالعه عوامل مؤثر بر سرعت واکنش و همچنین اصول لوشاتلیه، بازده تولید آمونیاک خود را بالاتر ببرد و زودتر به سلاح عزیز خود برسد؟
شاید به نظر شما من دیوانه باشم و کسی هرگز همچنین بازی ای را خریداری نکند و به بازی کردن آن نپردازد، اما، کیست که از Minecraft خوشش نیاید؟
و در آخر ...
در این مقاله به بررسی نظام آموزشی و موانع سر راه تحصیل پرداخته شد.گرچه باید بیشتر به بازی های ویدئویی می پرداختم، اما نشد. اما، باید بگویم که هدف از مطرح کردن اینها، بیزار کردن کسی از مدرسه نیست، بلکه راهکارهای ارائه شده در این مقاله در واقع برای بهبودی وضع مدرسه بیان شد.نباید فراموش کرد که تحصیل علم و مدرسه، هر چقدر هم سخت و طاقت فرسا، یکی از اصلی ترین عوامل خوشبتی و بالارفتن سطح رفاه نه یک فرد و یک خانواده، بلکه کل جامعه و یک کشور است.همواره باید این نکته را در نظر داشت که هرچقدر سطح بی سوادی در جامعه ای کمتر و مردم آن به علوم مختلف مسلط تر باشند، آن جامعه و کشور، در تمامی زمینه ها موفقیت خواهد بود. به قولی، انسان عاقل و دانا، پیرو عقل و منطق است و نه پیرو هوی و هوس و دیگران.مدرسه نیز به عنوان یکی از مهمترین نهاد های اجتماعی، بهترین جا برای کسب دانش و پرورش عقل هر فرد است.بنابراین، نه تنها بستن مدارس و کن فیکون کردن مدارس باعث بهبود وضع موجود نمی شود، بلکه آن را از آنچه هست نیز بدتر می کند. بهتر است به جای آنکه صورت مسأله را پاک کنیم، به حل آن بپردازیم و در واقع، با بهبود وضع تحصیل در مدارس از طریق راه هایی که ارائه گردید و دیگر راه ها، به پیشرفت و بهزیستی جامعه کمک نماییم.
سرتان را درد آوردم.بابت تمرکز آزاردهنده مقاله بر روی رشته تجربی عذر خواهی میکنم؛ چون خودم تجربی هستم.
به عنوان آخرین نکته، باید بگویم که در بخش چهارم مقاله، فقط یک شکل از تعامل و برهم نهی سازنده ای که تواند میان بازی های ویدئویی و آموزش باشد، بحث شد و اگر عمری باشد، در مقالات دیگر به نمونه هایی دیگر خواهم پرداخت.
همچنین، وضع تحصیل نیز تنها اشکال موجود در مدارس نبوده، نیست و نخواهد بود ...
پایان