امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
غم ها، یأس ها، شکست ها ... و اینک رستگاری [ نقد و بررسی عنوان Dark Souls ]
#1
[تصویر:  4507aqjgvke37eo92nqn.jpg]

" آنقدر شکست خوردم تا راه شکست دادن را بیاموزم " - ناپلئون بناپارت

بدون شک همه ما شکست خوردن در بازی های ویدئویی را تجربه کرده ایم، این شکست ها در بعضی بازی ها کم و در بعضی بازی ها بیشتر اتفاق می افتد اما آیا عنوانی را تجربه کرده ایم که هنگام بازی گاهی غم و یأس تمام وجودمان را فرا بگیرد و خود را ناتوان ببینیم، پیاپی شکست بخوریم و کشیدن نفسی به راحتی و آسوده، آرزویمان شود، به جایی برسیم که دیگر بگوییم : " نه، نمی توانم، شدنی نیست " . یاد کاراکتر برخی قهرمانان در فیلم ها می افتم که در میدانی با یک حریف به مراتب قدرتمندتر و در نبردی ناجوانمردانه متحمل ضربات سنگینی می شوند و به زمین می افتند، حال هنگام تلاش برای بلند شدن و به صورت نشسته به یک زانو به حریف خود نگاه می کنند، در آن حال به چه فکر می کنند؟ از چشمان این قهرمان چه چیز را می توان خواند؟
Dark Souls مانند این احساسات را برای من و شاید بسیاری از بازی کننده های دیگر ایجاد کرد، وقتی بازی را آغاز کردم و با اولین رویارویی با دشمنان، فهمیدم که این بازی فرق دارد اما فرقش در چیست؟ در به ظاهر یا حتی  به باطن سخت بودن آن است یا ...
و این گونه بود که ماجرای من و Dark Souls آغاز شد

           

[تصویر:  spdffjo87spe7tuct88u.jpg]


سبک : Action-RPG

سازنده : From Software

    ناشر : From Software -  Bandai Namco Games

  تاریخ انتشار : 2012
پلتفرم : PC

موتور گرافیکی : Havok





[تصویر:  7gq9me65c1mae5l7ryos.png]


در سیاهچالی نشسته است، بدون امید، مثل همه افراد سرزمینش. نفرینی همه را دچار کرده، شوالیه هایی که زمانی شکوهی داشتند اکنون به Undead تبدیل شده اند، همه جا پر شده از ارواح تاریک و موجودات شیطانی، انگار کسی قدرت مقابله با آنها را ندارد ولی او با اینکه جسمش مانند بقیه به Undead تبدیل شده اما هنوز روح خود را به تاریکی نفروخته؛ او یک انتخاب شده است. کسی که همه برای بازگرداندن روشنایی به جهان تاریکشان به او امید بسته اند؛ Chosen Undead ؛ او را با این نام می شناسند. ابتدای بازی که با یافتن کلید از سلول خود خارج شد، خود او هم مثل من نمی دانست که ماجرا از چه قرار است و چه راهی در انتظار اوست، نمی دانست چه باید بکند اما باید می رفت. بعد از خروج از زندان و رسیدن به Firelink Shrine تازه به آغاز راه رسیده بود، آغاز راهی مبهم و پر از مشقت برای یک هدف ...
ُِِ Dark Souls ما را با قهرمان داستانش یکی می کند تا ما با او همراه باشیم، آلام او را درک  و رنجش را احساس کنیم  .  او به جز اطلاع از وقایع محدود هیچ چیز نمی داند، پس ما هم چیزی نمی دانیم، او نمی داند که چه در انتظار اوست ما هم نمی دانیم، او نمی داند چه باید بکند، از کجا باید شروع کند و ... ما هم مثل او . روایت Dark Souls بار غم پنهانی را یدک می کشد، ما اینجا تنهای تنهای تنها هستیم. فقط چند نفر محدود هستند که با ماصحبت می کنند تا حرف های آنها برای ما در سکوت این سرزمین موسیقی گوش نوازی باشد. کسی نیست که با او دردودل کنیم، اینجا سرزمین غم انگیزی است. آن چند نفر هم یا کم حرف می زنند و یا راهنمایی محدودی به ما می کنند باقی کار با خودمان می باشد، انگار غباری از یأس همه جا را فرا گرفته است. جایی شوالیه ای را دیدم که خیره به تلألو نوری که از لابلای ابرها می رسد، ایستاده و نگاه خود را به آن دوخته، انگار منتظر است که این نور یأس ها و تاریکی های دلش را از بین ببرد.
 اینجا کسی به ما کمک نخواهد کرد، خودمانیم و خودمان، خودمان باید در سرزمینی که تا دلتان بخواهد موجودات اهریمنی وجود دارند و در هر کجای آن انتظار ما را می کشند، گلیم خود را از آب بیرون بکشیم. خودمان باید تکه های داستانی را که از زبان چند نفر محدود می شنویم کنار هم بگذاریم تا شاید بدانیم، ماجرا چیست.


[تصویر:  1m69fp05y3njz8umoywq.png]

اصلا خود ما چه کسی هستیم، یک زندانی در قلعه یا یک Undead مثل بقیه؟ تنها این را می دانیم که باید ادامه دهیم و جواب سوالات بیشماری را بیابیم تا شاید برای این سرزمین و برای خود موجب رهایی و رستگاری شویم.
در ابتدای بازی که کلاس های مختلفی وجود داشت ( از جمله Knight ، Warrior ، Theif و ... ) فهمیدم که محدودیت و سختی این بازی از همین جا شروع می شود اما خوشم آمد، باید با حساب و کتاب کلاس مورد نظر و تجهیزات او را انتخاب کنیم و بدون شک علاقه هم در این انتخاب نقش دارد، البته  در ادامه می توان تجهیزات بیشتر و بهتری پیدا کرد به طوری که کلاس انتخابی اولیه چندان مفهومی نخواهد داشت. در اولین رویارویی با دشمنان از همه رنگ و نوع، بازی اولین درس را به ما می دهد؛ اینجا باید با فکر بجنگیم، اینجا جای پیاپی شمشیر زدن نیست، هر ضربه و دفاع باید حساب شده باشد. هیچ یک از دشمنان شوخی  ندارند، مبارزه با آنها هم شوخی نیست، شاید بعضی از آنها را تنها پیدا کنید و شکست دهید ولی اگر یکی شد دوتا یا سه تا، دیگر آن حریف راحت هم به حریفی سرسخت تبدیل می شود.
دشمنان کوچک و بزرگ بازی از انواع مختلف و با روش های مبارزه متفاوتی هستند پس باید روش های ما هم فرق کند و نمی توان با یک تاکتیک همه را شکست داد. اینجا بازی دست ما را آنچنان نبسته است، تجهیزات گوناگون از انواع و اقسام و با کارایی های مختلف در بازی یافت می شوند که می توان از آنها بهره برد البته خبری از بهترین نیست و شاید بعضی شمشیرها و سپرها را دوست داشته باشیم ولی همین شمشیر خوب هم ممکن است در مقابل یک حریف به درد بخورد و در مقابل حریف دیگر کم اثر باشد. در مورد زره ها و سپرها و سایر تچهیزات هم همین ها را می توان گفت. زره هایی برای محیط  مسموم مناسبند، زره هایی قدرت تحمل ضربات را دارند، زره هایی برای مقابله با آتش هستند و ... از هر کدام هم باید در جای مناسب بهره برد .


[تصویر:  6yj9ttf151yk0m9c6e5w.jpg]

بعضی از لوازم هم مانند کمان ها و انواع طلسم و جادو نیز در بازی وجود دارند که در مواقعی بسیار به درد می خورند، این تجهیزات آنقدر زیاد و از انواع مختلف هستند که شاید تا پایان بازی هم از بسیاری از آنها استفاده نکنید اما بدون شک هر یک در جایی به کار خواهند آمد و در واقع استفاده از آنها در مکان مناسب ضروری است. انگشتر های خاص با نیروهای جادویی هم یافت می شوند که می توان از آنها البته به صورت محدود استفاده کرد( این محدودیت در تعداد است زیرا فقط دو انگشتر می توان انتخاب و استفاده کرد) به کار بردن بعضی از انگشترها آنچنان ضروری است که بدون استفاده از آنها ادامه بازی ممکن نیست. انواع و اقسام ارتقا هم برای تجهیزات وجود دارد که می توان این کار را انجام داد؛ از تبدیل وسائل به تجهیزات جادویی و یا سلاح هایی که به قدرت آتش مجهزند و ... از توانایی های این مکان ها است، البته بعد از افزایش در سطح ارتقا، هر کدام از این آهنگرها و سلاح ساز ها وسیله ای را طلب می کنند که بدون آن امکان ارتقاء بیشتر مقدور نمی باشد و این هم از محدودیت های دیگر و البته زیبای بازی است. همه این ارتقاها با خرج ارواحی است که از کشتن دشمنان به دست می آوریم اما باید حواسمان باشد زیرا با هر شکست، تمام روح ما در مکان کشته شدن باقی می ماند و باید از محل Save که شاید در فاصله ای دور باشد به آنجا برسیم که اگر در این راه شکست بخوریم، تمام آن روح هم به فنا می رود که این مورد چندین بار برای خود من اتفاق افتاد که نزدیک بود در آن لحظه از شدت ناراحتی فریاد بکشم! چون تمام آن روحی که برایش نقشه ها داشتم و به زحمت به دست آورده بودم، بر باد رفته بود.  البته به جای فریاد کشیدن هم فقط به گفتن یک وای طولانی بسنده کردم!
ارتقاء خود شخصیت هم در بازی به مرور سخت تر و هزینه بر می شود و باید برای هر بار ارتقا، دقیق حساب و کتاب کنید که کدام یک از نیروهایتان را نیاز دارید تا قوی کنید.
در هنگام مبارزات، بازی درس بعدی را به ما می دهد و آن درس چیزی نیست جز اینکه باید به حریف خود احترام بگذاریم، باید مانند یک شوالیه با دشمنان خود رفتار کنیم، بی احترامی و دست کم گرفتن همانا و شکست همانا ! اما با این حال قدرت دشمنان گاهی اوقات در بازی به طرز ناجوانمردانه ای بالا بوده و هیچ چاره ای جز شکست های پیاپی برای ما باقی نمی ماند. بعضی اوقات باید راه خود را کج کنیم و از مسیری دیگر برویم تا شاید با افرایش قدرت و مهارت بتوان دوباره به آن مسیر باز گشت .


[تصویر:  wio3ircwp7oy6q0etvk3.png]

غول آخرهای بازی هم با طراحی بسیار خوب و از انواع مختلف می باشند، بعضی کند و بعضی تند، برخی بسیار غول پیکر و برخی با اندام کوچکتر هستند، هرکدام هم نقطه ضعف هایی دارند، بعضی در مکان های مخصوص انتظار ما را می کشند و برخی در بسیاری از مکان ها در بازی حضور دارند. مبارزه با آنها و شکست دادنشان جزو لذت های بی بدیل و البته مشقت بار بازی است. به شخصه از مبارزات در Dark Souls لذت می بردم، با اینکه بعضی از حریفان آنچنان قدرتمند بودند که مأیوس می شدم اما حس اینکه حتما راهی برای پیروزی وجود دارد از یأس من کم می کرد. در بازی همان قدر که دشمنان قدرت خوبی دارند، آزادی و حرکات کاراکتر ما هم خوب است و اگر با فکر و تاکتیک درست مبارزه کنیم شاید حریفی قدرتمند را نیز به راحتی شکست دهیم. در همین مبارزات بود که بازی درس پنهان بعدی خود را به من داد و آن استفاده ار تمام توانایی های خود و همین طور تمام توانایی های محیط بازی بود. گاهی در مبارزه با حریفی به ظاهر شکست ناپذیر از پستی و بلندی های میدان مبارزه به نفع خود سود می بردم و او در حملات ناکام می ماند و من در همان لحظه ضربات را وارد می کردم و این گونه با صبر و حوصله و تاکتیک درست بر آنها پیروز می شدم .


[تصویر:  2b7vfi7suks30ywzz0t4.jpg]

دشمنان بازی از لحاظ طراحی با فضاسازی محیط خود نیز پیوند هایی دارند. این محیط ها در بازی متنوع هستند، از جنگل تاریک و کم نور گرفته تا مناطقی در اعماق با باتلاق های مسموم و مقبره هایی که در آن چشم چشم را نمی بیند و درهر سایه ای هیولایی آماده هجوم به ما است. تعداد این فضاها و طراحی آنها و حتی طراحی هیولاها در بازی به گونه ای است که بعضی اوقات در حین بازی با خود می گفتم که آیا موجود دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد؛ چقدر تنوع درشکل محیط ، موجودات و هیولاها، که هر کدام از مکان ها و هیولاها علاوه بر نمای بصری و هنری بر روی گیم پلی بازی نیز تاثیر مستقیم می گذارد. شاید از لحاظ فنی و کیفیت گرافیکی کمی بازی افت داشته باشد اما این طراحی هنری تا حد زیادی آن را جبران می کند. مکان های بازی بعضی اوقات حالت بسته دارند و کمتر منطقه ای بسیار باز و آزاد برای حرکت می بینیم اما این به این معنی نیست که آزادی عمل نداریم، شاید اینگونه طراحی در جهت القای محیط سرد و سنگین و در عین حال سخت بازی باشد. سلاح ها و زره ها و ... هم طراحی های مختلف و متنوع دارند که علاوه بر تنوع ظاهری بازی بر روی گیم پلی هم تاثیر مستقیم می گذارند.
این طراحی محیط  علاوه بر تاثیر بروی گیم پلی و تنوعی که دارد حتی با داستان و روایت بازی نیز ارتباط مستقیم دارد، اینجا انگار فضاسازی هم نفرین شده است. از تاریکی ها و محیط های کم نور تا مناطقی پر از حالت ویرانی، بر این غم و یأس داستان بازی می افزاید. جایی از متن که به شوالیه ای که رو به نور ایستاده اشاره کردم، یادتان هست، برخی از مناطق در بازی آنچنان طراحی سنگینی برای محیط دارد که خود ما هم ممکن است با دیدن نوری زیبا محو تماشای آن شویم چون معلوم نیست کی دوباره به نور و روشنایی برسیم.


[تصویر:  vehdx89tf8wpzqfu6bpy.jpg]

همه اجزای بازی با هم هماهنگ هستند و دست در دست هم دارند  و حتی طراحی مراحل هم ممکن است ما را در جاهایی غافل گیر کند، خود من در هنگام بازی کردن با خود اشکالاتی از بازی می گرفتم( از جمله نبود امکان Fast Travel در اوایل بازی، نبود مکانی برای مبادله سلاح های اضافه و ... ) که در بیشتر آنها خود بازی با حل این موارد مرا غافل گیر و البته خوشحال می کرد و باز به زیبایی و هماهنگی اجزای آن پی می بردم، البته گاهی اوقات برخی موارد ممکن است ما را آزار دهند، از آن جمله کم بودن مکان های Fast Travel و محدودیت در این کار که بعضی اوقات به همین دلیل ممکن است مسیری طولانی را آن هم با مبارزات سنگین و تکراری، بارها طی کنیم. مشکل دیگری که از نظر اجرای بازی گریبان گیر من و شاید بسیاری از افرادی که این عنوان را بر روی PC تجربه کردند، شد، لرزش تصویر و دیده شدن نشانگر موس در بازی بود البته مورد دومی با یک فایل Fix تا حدی حل می شد ولی در مورد اولی من که سعی کردم فقط به آن عادت کنم ! مبارزات در بازی به اندازه کافی ذهن بازی کننده را درگیر می کنند حالا این مشکلات اجرای بازی هم از طرف دیگر روی اعصاب بودند !


[تصویر:  c6nhowk6t0m19ivqjjem.jpg]

حضور و حس واقعیت در بازی موج می زند، هنگام مبارزه با اکثر دشمنان فقط صدای حرکات افراد و ضربات شمشیر را می شنوید، دیگر یک موسیقی پر ضرب و آهنگ حماسی برایتان پخش نمی شود تا  حس  ابرقهرمان بودن را پیدا کنید، جنگ و مبارزه واقعی اینجاست، فقط صدای ضربات ، درد و زخم .
موسیقی ها در بازی بسیار اندک هستند اما این اندک هم تاثیر خود را می گذارد زیرا آنقدر آهنگ ها کم هستند که همین اندک هم آرامش بخش و تاثیرگذار است. گاهی اوقات هم در رویارویی با غول آخرها یا بعضی افراد  در بازی موسیقی متناسب با محیط پخش می شود، اما همان طور که گفته شد اکثر اوقات سکوت محض بر بازی حاکم است که باز هم متناسب با فضاسازی روایی و بصری بازی است و نکته دیگر که البته به نظر من نکته خوبی است، نبود صدایی برای کاراکتر ما در بازی است، در واقع او هیچ گاه حرف نمی زند که البته در بعضی از بازی های RPG هم همین طور است ولی سکوت  در اینجا بسیار متناسب با شخصیت و روایت بازی است.


[تصویر:  c8fam87xwjuijokupw6y.png]

وقتی بازی را تمام کردم، با اینکه در هنگام بازی گاهی عصبانی می شدم، بعضی اوقات می ماندم که چه کار کنم و بعضی وقت ها از مبارزات سنگینش خسته می شدم اما در پایان فقط حس لذت از این بازی برایم باقی مانده بود و وقتی موسیقی زیبای پایانی از  Motoi Sakuraba   پخش شد، بلند شدم و کمی در اتاق قدم زدم  و به زیبایی هایی که در این بازی تجربه کرده بودم فکر می کردم .
سکانس فیلم مقدمه متن را یادتان هست، آن قهرمان بر روی یک زانو نشسته و به حریف خود نگاه می کند، اینجا ما جای او هستیم  و دو انتخاب داریم، یکی اینکه با چشمان پر از ترس میدان را خالی کنیم، یا اینکه خون کنار لبمان را پاک کنیم، به حریفمان (که اینجا بازی Dark Souls است) لبخندی بزنیم و دوباره بلند شویم اما این بار تجربه شکست را داریم و اینکه باید برای رسیدن به پیروزی جرأت شکست خوردن را هم داشته باشیم .
من راه دوم را انتخاب کردم، شما چطور ؟



امتیاز : 9/10



با تشکر از دوستانی که این مقاله را مطالعه کردند.
نقد های پیشین :
وداع با اسلحه [ تحلیل و بررسی عنوان Call Of Juarez : Bound In Blood ]
ورود نیوتون ممنوع ! [ تحلیل و بررسی بازی Inversion ]





[تصویر:  cnvzgxinsyw6mre3135l.jpg]
موسیقی پایانی از Motoi Sakuraba 

 
                                                       
[تصویر:  Last_Warrior.png]
پاسخ
#2
بینهایت زیبا ولی به نظر من بهتر بود بجای توصیف بازی از صدا و گرافیک بازی بیشتر میگفتی.این مقاله شما بیشتر توصیف یا یک بررسی بود تا یک نقد ولی خداییش خیلی قشنگ بوود Clap
ای کاش زندگی هم "Trainer" داشت! 63
پاسخ
#3
(03-17-2015, 12:35 AM)Ahmad Reza نوشته است: بینهایت زیبا ولی به نظر من بهتر بود بجای توصیف بازی از صدا و گرافیک بازی بیشتر میگفتی.این مقاله شما بیشتر توصیف یا یک بررسی بود تا یک نقد ولی خداییش خیلی قشنگ بوود Clap

ممنون از نظرتون
راستش گفتم یخورده متفاوت بنویسم نسبت به نقدهای قبلیم و تلاش کردم به همه بخش ها هم بپردازم
تشکر 
[تصویر:  Last_Warrior.png]
پاسخ
#4
سلامی گرم خدمت داداش گلم
باز هم شاهد یک مقاله ی زیبا ازت بودیم
راستی داداش چرا تو عضو آکادمی نشدی؟
پاسخ
#5
(03-17-2015, 01:25 AM)badboyX نوشته است: سلامی گرم خدمت داداش گلم
باز هم شاهد یک مقاله ی زیبا ازت بودیم
راستی داداش چرا تو عضو آکادمی نشدی؟

سلام کسرای عزیز
ممنون از نظر لطفت
راستش من این چند وقت اخیر  تمرکزم روی این مقاله بود و البته تو فکر یکی دیگه هم بودم و فکرم مشغول اونا بود، البته بازی های اخیر رو هم بازی نکردم
 فعلا دارم نوشتن  روی بازی هایی که قدیمی تره  و روشهای مختلف نوشتن نقد رو  امتحان می کنم و خودمو توش می سنجم
همین کاربر ساده بودن هم خوبه S0 (24)
[تصویر:  Last_Warrior.png]
پاسخ
#6
(03-17-2015, 01:49 AM)Last Warrior نوشته است:
(03-17-2015, 01:25 AM)badboyX نوشته است: سلامی گرم خدمت داداش گلم
باز هم شاهد یک مقاله ی زیبا ازت بودیم
راستی داداش چرا تو عضو آکادمی نشدی؟

سلام کسرای عزیز
ممنون از نظر لطفت
راستش من این چند وقت اخیر  تمرکزم روی این مقاله بود و البته تو فکر یکی دیگه هم بودم و فکرم مشغول اونا بود، البته بازی های اخیر رو هم بازی نکردم
 فعلا دارم نوشتن  روی بازی هایی که قدیمی تره  و روشهای مختلف نوشتن نقد رو  امتحان می کنم و خودمو توش می سنجم
همین کاربر ساده بودن هم خوبه S0 (24)

آره حق با توعه ولی تو آکادمی نقد بازی های قدیمی هم هست و حتما لازم به نقد بازی های جدید نیست
خود من هم زیاد جدیدا رو بازی نکردم 
به هر حال خیلی خوب بود 
دمت گرم
پاسخ
#7
با درودی بی پایان و سپاسی به بی نهایتی کیهان بر سجاد جان عزیز
آقا خسته نباشی واقعا نقد خوبی بود به خصوص با جمله ی اول و مقدمه ی اول نقد واقعا زیبا بود خیلی تاثیر گزار بود.
خسته نباشی و باز هم منتظر کار های بیشتر از شما هستیم.
موفق باشید.
[تصویر:  bazb_thevideogamegallery_29143_1200x1697.jpg]
پاسخ
#8
خیلی عالی داداش
جدا از مشکلات نگارشی(شما استادی) ما هم که کاره ای نیستیم
ولی خداییش بسیار لذت بردم
واقعا خسته نباشی
از نحوه ی نوشتنت خیلی خوشم میاد
همیشه موفق باشی
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نقد و بررسی بازی مافیا officialamir 1 1,993 05-10-2023, 04:01 PM
آخرین ارسال: برنا زرین
  بررسی بازی The Quarry : فیلم خوب، بازی معمولی علی امینی 0 1,101 06-14-2022, 03:46 PM
آخرین ارسال: علی امینی
  بررسی بازی Lego Star Wars: The Skywalker Saga ساسان گیمر 0 1,127 04-18-2022, 11:40 AM
آخرین ارسال: ساسان گیمر
  زنگ ورزش | نقد و بررسی FIFA 14 White Fang 23 8,563 02-28-2022, 03:36 PM
آخرین ارسال: alireza663
  نقد و بررسی گوشی سامسونگ a51 pishrotech 0 1,279 10-20-2021, 07:48 PM
آخرین ارسال: pishrotech

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان