امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
هیس! تپه ها فریاد نمی زنند | اولین نگاه به Silent Hills
#1
ترس حس عجیبی است، حسی که علارقم آزار دادن انسان های مختلف همواره آدمی را در گیر خود کرده است تا جایی که ترس را می توان به حسی شیرین که برای سر کشیدن آن رنجش هایی نیز وجود دارد تشبیه کرد. به دلیل محبوبیت ترسیدن و جالب بودن زیر و بم دنیای ارواح و شیطاین از در باز تا کنون همواراه شاهد ساخته شدن فیلم های سینمایی و بازی های ویدیویی متفاوتی بوده ایم که از دید گاه های مختلفی به این معقوله پرداخته اند و گه گاه سر بلند از گیشه و نظر منتقدین بیرون آمده اند و در پاره ای دیگر از موارد موفقیت عنوان ساخته شده نیز همانند خود اثر در پیچ و خم راهرو های تاریکش گم شده است. در این بین اگر بخواهیم با دیدی محدود تر به سبک ترس در دنیای بازی های رایانه بنگریم با هر سلیقه و هر نظری نمی توان از سری بازی هایSilent Hill  چشم پوشید. سری بازی هایی که تلفیقی از سبک ترس ژاپنی با همان محیط های نیمه تاریک و در هایی که مدام در حال باز و بسته شدن و ایجاد صدا هستند به همراه الگو برداری تقریبا مثبت از آثار ترسناک غربی توانسته است در طول ادوار مختلف موفقیت های فروانی را نسیب خود کند.

اما به راستی چه کسی می تواند تحولی در خور توجه را در Silent Hill ایجاد کند؟ انتخاب چه کارگردانی برای رهبری تیم سازنده چشم ها را به خود خیره می کند و حتی شعله های امید به پیروزی ناشی از حضور وی را در دل هواداران روشن می کند؟ سوالی که تا پیش از گیمزکام سال 2014 همانند آینده ی این سری در هاله ای از ابهام قرار داشت. در کش و قوس معرفی و انتشار نمایش های عناوین پر زرق و برق دنیای بازی های رایانه ای بود که طی کنفرانس شرکت سونی حضور " کوجیما " بر روی صحنه را به همراه داشت موضوعی که اگر قرار بود پیش از کنفرانس در مورد آن از بازیبازان پرسیده می شد مسلما اکثر بازیبازان حضور کوجیما را مرتبط با سری بازی های MGS و نسخه ی پنجم آن می دانستند، اما درست در همین حال شاهد بودیم خالق سری بازی های به یاد ماندنی MGS قصد همکاری با استاد دل تورو و آن هم در مسند کارگردانی نسخه ی جدید تپه ی سکوت را دارد. عنواجدید و کارگردان وعده ی یک تغییر بزرگ اما مناسب را به همگان می دهد امری که حتی گریبان گیر اسم بازی نیز شده است و برای جالب توجه تر شدن این عنوان با ورود کوجیما یک " S " به انتهای نام سری نیز اشاره شده است و بازی جدید تحت عنوان Silent Hills به وسیله ی یک تیزر کوتاه به عموم معرفی شد.

[تصویر:  81ummw3o677t2q2wbit6.png]

نام بازی: Silent Hills
سبک: ترس و بقا
تاریخ انتشار: TBA 2015
پلتفرم ها: PS4 ( پلتفرم دیگری هنوز تایید نشده است )
استودیو سازنده: Konami St JP
ناشر: Konami

فریاد های خاموش:

خیابان، تنهایی، وزش باد، یک حس غریب.... تنها کلماتی هستند که در وصف نمایش معرفی SH می توان از آنها بهره گرفت. زیرا تنها نمایش رسمی منتشر شده و اطلاعاتی که به چگونگی بخش داستانی این بازی مربوط است همین است. این طور که پیداست جمع بزرگان و اینبار از نوع ترسناکش! جمع است زیرا آقای  Norman Reedus که همگی با بازی قابل توجه وی در سریال مرده ی متحرک ( Walking Dead ) در نقش دریل دیکسون می شناسیم  قرار است در SH نیز به جای یکی از شخصیت های اصلی بازی ایفای نقش کند. در همان خیابان سرد و تاریک  شخصیت احتمالا اصلی بازی با چراغ قوه ای در دست در حال قدم زدن است، قدم هایی محکم که با نگاه هایی به پشت سر نمایان گر یک فرار هستند، گریختن از خانه ای خوف ناک، گریختن از میهمانی ارواح. این بار هم قرار است بازیبازان سفری به شهر همیشه تاریک و مه گرفته ی تپه ی خاموش داشته باشند و احتمالا نقش قربانی بی اطلاع از حوادث پیشرویشان را ایفا کنند. همانطور که ملاحضه می کنید اطلاعات منتشر شده از بازی بسیار محدود و این طور که پیداست یکی دیگر ار پروژه های رازآلود کوجیما کلید خورده است. شاید تنها موضوع مرتبط با این عنوان که می توان در باره ی آن حرف زد نمایش و دمو قرار گرفته در PS Store برای دارندگان PS4 می باشد. بر اساس اطلاعاتی که از تجربه ی این نمایش بدست می آید ( البته برخی از آنها هنوز به تایید رسمی نرسیده اند ) احتمالا در بازی شما نقش پدری روانی یا حداقل نقش یکی از دوستان و نزدیکان فردی با ویژگی ذکر شده را ایفا می کنید. پدری که  اینک بر خلاف ستون بودن برای خانواده به اهرمی برای به انزوا کشیدن آن تبدیل شده است. زیرا به سادگی مشاهده می شود که شما در بازی ( در دمو ملاحضه شده ) همواره از زنی خونین که علت اصلی آزار و اذیت های او  او مشخص نمی شود گریزانید و با فرض اینکه شما پدر خانه باشید ( شخصیت اصلی بازی ) بهترین و ممکن ترین احتمال پیرامون این شخصیت که در دمو " لیزا " خطاب می شود، مادر بودن است. همچنین روح سرگردان خانه ی داستان ما جنینی ناقص و رنجور را در سرای خود جای داده است، جنین ناقصی که به سادگی با خونین بودن لیزا به دلیل وضع حمل پیش از موعد قابل توجیه است.
اما اسرار خانه ی موجود در دمو به این موارد خلاصه نمی شود، منزلی چالش بر انگیز که به طرز چشم گیری با به کار گیری این اتمسفر در طول بازی به همراه توهمات و نوشته هایی که بر روی دیوار های خانه برای درک بهتر داستان و در برخی موارد گیج کردن شما ظاهر می شوند می تواند کمک حال داستان پردازی SH باشد و به موفقیت بیش از پیش آن کمک نماید. این طور که در دمو مشاهده می شود قرار است با محیط هایی تو در تو رو به رو شویم، مکان هایی که ابتدای آنها انتهای آن نیست هست! زیرا به کرات در نمایش مشاهده می شود با عبور کردن از در پیش رویتان بر خلاف تصور به جای خارج شدن از اتاق به ابتدای آن باز می گردید اما با این تفاوت که اینک چیدمان محیط دست خوش تغییراتی شده است و رادیوی موجود بر روی میز درون اتاق در حال روایت بخشی دیگر از داستان قتل یک خانواده توسط پدر آن خانواده می باشد. حال به سبب آشنایی بیشتر با گیم پلی بازی به بررسی دمو اشاره شده می پردازیم.

خانه ی سکوت:

در ابتدای نمایش ملاحضه می شود شخصیت اصلی که کنترل وی را بر عهده دارید بر روی زمین افتاده است در اتاقی که تنها یک راه خروج دارد و فاقد راه ورود است! بله درست خواندید یکی از موارد تعجب برانگیز کار همین جاست که چگونه ممکن است در حالی که به یک اتاق راه ورودی  بجز یک در که مسلما از آن وارد نشده اید وجود دارد چگونه در اتاق حاضر شده اید؟ سوالی که فعلا پاسخی به آن داده نشده است. در ادامه شما می بایست درب رو به رویتان را باز کنید و با راهروهایی عجیب مواجه شوید. در راهروی اول تنها یک مسیر راست و تعدادی چراغ روشن به چشم می خورد امری طبیعی که در ابتدای کار انتظار می رود. کمی که در راهرو پیش روی می کنید خواهید دید در سمت راست یک کمد قرار دارد که قاب عکسی خانوادگی ( احتمالا پدر خانواده و لیزا یا همان روح سرگردان، افراد حاضر در تصویر موجود هستند ) و یک رادیو که در حال روایت کردن جنایتی که چندی قبل رخ داده است می باشد. در بخش انتهایی راهرو ( ابتدایی ) یک در وجود دارد که بعد از مدتی صبر کردن در راهرو بر روی شما باز می شود ( در ابتدا تمامی درها بسته هستند ) و شما با ورود به آن سر از ابتدای راهرو در می آورید غافل از اینکه محیط اطراف شما نسبت به لحظاتی قبل تغییراتی به خود دیده است. هنگامی که در راهرو دوم قرار دارید یکی از درب های موجود از داخل کوبیده می شود در حالی خانه خالی از سکنه می باشد و حتی در قفل شده است. اینبار نیز هنگامی که به پایان راهرو می رسید اتفاق قبلی تکرار می شود با این تفاوت که در خروج از همان ابتدا باز است و با عبور از آن به جای اولیه ی خود باز می گردید و بازهم راهرو دست خوش تغییر شده است. در راهروی سوم دست تقدیر پیشامد دیگری را برای شما در نظر گرفته است، این بار دربی که در قسمت قبل به صدا در آمد باز می شود اما توسط چه کسی؟ چه چیزی انتظار شما را می کشد؟ نا گهان صدای زجه و زاری یک طفل به گوش می رسد، چه چیزی در پس در انتظارتان را می کشد؟ برای یافتن جواب این سوال به سمت در باز شده حرکت می کنید که ناگاه در از داخل توسط موجودی غیرقابل تشخیص بسته و در همین دم درب خروج گشوده می شود و بازهم به ناچار مجبور به گذر از آن و بازگشت به ابتدای کار هستید.

[تصویر:  49ttlsgagf6qig5lbp0j.png]

یکی از عواملی که علاوه بر صدا های مجذوب کننده و دلهره آوری که در محیط به گوش می رسد گرافیک و نورپردازی S.H است که خوبی خود نمایی می کند. در طول راهرو چند چراغ کوچک آویزان هستند که روشنایی محدودی را ایجاد کرده اند تا به اتمسفر سنگین بازی کمک شایانی برسانند علاوه بر این موارد اشیا و دیوار های حاضر در راهرو نیز به خوبی در حد یک بازی تراز اول نسل هشتمی بوده و واقعا چشم نواز هستند. در ادامه ی نمایش و برای بار چهارمی که باید از راهروی عذاب آور و متغیر عبور کنید صدای گریه کودک و مردی توجه شما را به خود جلب می کند و در همین حال زمانی که به اواسط راهرو می رسید خواهید دید مردی در مقابل درب خروج قرار گرفته است که به دلیل خاموش بودن لامپ بالای سر او قادر به ملاحضه ی چهره ی وی نمی باشید و  زمانی که به سمت او حرکت می کنید در یک چشم به هم زدن مرد یا بهتر است بگوییم موجود ناشناخته از مقابل دیدگانتان محو می شود. با باز شدن درب می توانید وارد دور پنجم راهرویی که هر بار از بار قبل متفاوت تر است شوید. اما به راستی موجود یا همان مرد حاضر در تاریکی به کجا می رود؟ چه چیزی در حال رخ دادن است؟ خانه ای پر از ارواح؟ مردی نامشخص، کودکی گریان و نالان به همراه دربی که پی در پی باز و بسته می شوند به همراه جو حاکم در محیط حتی نفس کشیدن را برای شما طاقت فرسا می کنند چه به رسد به تکاپو و تلاش برای مبارزه، اما به ناچار در این دالان به نظر بی انتها مجبور به ادامه دادن راهتان هستید. این بار که وارد راهرو می شوید مشاهده خواهید نمود همان دری که چندبار کوفته شد و حتی یک بار به سرعت باز و سپس توسط موجود ( زنی ) عجیب بسته شد کاملا بر روی شما گشوده است و میتوانید به آن وارد شوید و با ورود به آنجا که درواقع حمام خانه است متوجه چراغ قوه ای بر روی زمین می شوید که با برداشتن آن با صحنه ی عجیب و در عین حال دل خراشی مواجه می شوید، منشا صدای ناله های کودک اشاره شده در کنار شما و در درون روشویی موجود در حمام قرار داد اما این گریه ها مربوط به یک کودک و یا نوزاد نمی شود بلکه متعلق به جنینی ناقص است که پیش از موعد و احتمالا بنا به اجبار متولد شده است و با قرار گرفتن در روشویی خانه به حال خود که محکوم به مرگی درد ناک در فقدان مادر است می گرید. اما جنین حاضر مادری دارد درست است؟ اما چرا یک تولد زود هنگام؟ چرا یک روح خونین که تمام شمایلات یک زن که به تازگی وضع حمل کرده است را دارد و در خانه پرسه می زند؟ ماجرا از چه قرار است؟ آیا پدر خانواده باعث مرگ مادر و به طبع در پی آن این تولد بدون شک منجر به مرگ شده است؟ و یا سوالات بی شمار دیگری از این قبیل فرضیات که همگی بی پاسخ می مانند و بدون انتخاب دیگری باید به ادامه ی دمو پرداخت. در بقیه ی مسیر بازیباز باز هم بعد از عبور از در خروج به راهروی بعدی یا می توان گفت به ابتدای مسیر باز می گردد اما این بار در طول راهرو ها تنها یک چراغ در ابتدای مسیر روشن است و صدای رادیو به گوش می رسد. هنگامی که به سمت میز موجود در سمت راست راهرو که یک قاب عکس از آقا و خانم خانه به همراه رادیو قرار دارد، می روید با گوش دادن به صدا های نه چندان واضح پخش شده از رادیو متوجه جملاتی از قبیل" به تلفن دست نزن" ،  " شما نمی توانید به شیر آب اعتماد کنید " و یا " به پشت سر خود نگاه کن، به تو گفتم به پشت سرت نگاه کن " شنیده می شود همچنین در میان این عبارات اعداد " 204863 " نیز بیان می گردد که مسلما در پشت خود اسراری را پنهان کرده است.  همچنین اگر شما به جای عبور از درب خروج کمی به عقب بر گردید ملاحضه خواهید کرد تلفنی که در ابتدای راهرو قرار دارد شروع به زنگ خوردن می کند و می گوید " این صدای من است. آن را می شنوید؟ " اگر تو به سمت من بیایی من برای همیشه صبر خواهم کرد " " این امضا رو می تونی بخوانی؟ "... صدای برید برده ی این مرد حاکی از چیست؟ چرا او برای ملاقات کردن ما حاضر است مدت زمان مدیدی را صبر کن؟ بعد از این اتفاق  شما برای پیشروی در مسیر می بایست از در خروج عبور کنید و وارد راهروی بعدی شوید. به هنگام عبور از کنار میزی که رادیو و قاب عکس بر روی آن قرار دارد ملاحضه می کنید چشم چپ زنی که در عکس حاضر است سوراخ می شود که این امر همان فرضه ی مادر بودن او و قاتل بودن پدر خانواده و.. ارتباط مستقیمی دارد که در ادامه ی متن به آن اشاره می شود. در راهروی بعدی اتفاق خاصی به نظر رخ نداده است و درب خروج باز است و تنها تغییر این راهرو این است که در بالای در خروج نوشته شده است " لیزا من فراموش نکن... تو وجود من یه هیولا هست " نوشته ای که باز هم بازیبازا را مشغول خود می کند، هیولا چه کسی است؟ یا این تفکرات یا دل نوشته های پدر خانواده است؟ آیا پدر خانواده پس از وقوع جنایت از لیزا کمک خواسته است؟ پرسش هایی که به خوبی توسط دل تورو و کوجیما به همراه دیگر سازندگان بازی در جای جای محیط نهفته شده است و هدف از آنها این است تا بازیبازا یک ترس شرقی را تجربه کند، ترسی که در آن علاوه بر عوامل محیطی لازم برای ترساندن مخاطب از القائیات ذهنی ( ایجاد یک باور در ذهن بیننده ) به خوبی بهره گرفته می شود. نکته ی جالب دیگر رفت و آمد های پی در پی در راهرو این است که عملا زمان متوقف شده است! بله زمانی که شما به ساعت ابتدای راهرو نگاه می اندازید خواهید دید از اولین راهرو تا آخرین راهرو زمان در 59 : 23 دقیقه یعنی یک دقیقه پیش از نیمه شب متوقف شده است اما این امر چگونه امکان پذیر است؟

[تصویر:  nso353oywlr7y7rke8nd.png]

در ابتدای راهروی بعدی همه چیز عادی است و آرام است اما اندکی که جلو می روید در کنار میز رادیو و عکس خانوادگی خواهید دید شیئی سفید و جعبه مانند از سقف آویزان شده است است و به صورت پیا پی از آن خون به بیرون می ریزد و در این بین رادیو باری دیگر جمله ای سوال بر انگیز اما اندکی روشن کننده را بیان می کند که به خوبی مشخص می شود پدر خانواده با به قتل رساندن اعضای خانواده خود را نیز از پای در آورده است. رادیو به این شکل می گوید " پدر بعد از اینکه خانواده اش را کشت، خود را با طنابی که در گاراژ داشت به دار کشید " بعد از این صحبت در باز است و به راهروی بعدی می رویم. در این قسمت باری دیگر صداگذاری بازی خودی نشان می دهد زیرا در طی راهرو صدای زجه و گریه های بچه ای به گوش می رسد که به خوبی نهال ترس را در دل  مخاطب می کارد. باری دیگر جعبه ای که در بالا به آن اشاره شد وجود دارد اما اینک خونی از آن نمی ریزد و بر روی دیوار نوشته ای با متن زیر ظاهر می شود " من صدای آنها را که مرا به جهنم فرا می خوانند می شنوم " درب خروج باز است و به راهروی بعدی می رویم. در راهروی بعدی به نظر اتفاق خاصی رخ نداده است و باید باز هم از در عبور کنید و به ابتدای مسیر برسید. در اینجا خواهید دید تک چراغ ابتدای مسیر نیز خاموش شده است و دیگر جعبه ی خون آلود جای خود را به یک چراغ با نور قرمز داده است که مدام تکان می خورد اما این بار موضوعی برای جلب توجه بازیباز ندارد و می بایست از راهرو را ترک کنید و به ابتدای مسیر بازگردید. در راهروی بعدی بالاخره ساعت یک دقیقه به جلو می رود و به 00 : 00 می رسد و علاوه بر این تغییر تمامی چراغ ها نور قرمزی از خود ساطع می کنند و تابلو های روی دیوار عکس یک چشم را نشان می دهد و از آن جالب تر این است که باید مدام در طول راهرو به دور خود بچرخید تا اینکه سوراخی بر روی دیوار ایجاد می شود شما با نگاه کردن در آن حمام را خواهید دید که در آن صدای زن و مردی را می شنوید که با هم درگیر هستند جملاتی مانند می دانی که چه کاری داری انجام میدی؟ و.. بین آنها رد و بدل می شود و در این زمان با توجه به صدا هایی که شنیده می شود، به یک باره مرد با چاقو چندین ضربه به زن می زند و او به قتل می رسد. بعد از این اتفاق همه چیز رو به عادی شدن می گذارد و در ادامه مسیر بعد از عبور از درب خروج با بازگشت به مکان اولیه ملاحضه خواهید کرد همه چیز همانند اولین راهرو شده است یعنی چراغ ها روشن هستند و موسیقی شنیده نمی شود و شما چراغ قوه ای در دست ندارید! ساعت کماکان 24 شب  00 : 00 است که به یک باره در صفحه چندین خط و شیار ایجاد می شود و صفحه ای مانند خطا ( ارور ) با پس زمینه ی قرمز نشان داده می شود که یک پیام با زبان های مختلف در آن تکرار شده است. بعد از این واقعه خواهید دید بازی لود می شود و باز هم مسیر را از ابتدا شروع می کنید با این تفاوت که چراغ قوه ی شما به دستانتان بازگشته است و از آن جالب تر ساعت یک دقیقه به عقب بازگشته ! و اینک 59 : 23 دقیقه نشان داده می شود! در این زمان صدای زنگ به گوش می رسد و یک روح که به نظر لیزا است به سمت شما می آید و از درونتان رد می شود. حال وقت آن است تا در باره ی مادر خانواده و روح سرگردان بیشتر توضیح دهیم، همان طور که در بالا اشاره شد در درون خانه یک زایمان پیش از موعد ( توسط زن خانواده )  انجام گرفته است و تصدیق کننده ی این امر جنین ناقص درون رویویی می باشد. همچنین اشاره شد که چشم چپ زن حاضر در قاب عکس سوراخ می شود که این قضیه در چهره ی روح سرگردان نیز مشاهده می شود. همچنین زن خانه در حمام از همسر ( یا مرد حاضر در صحنه ) تقاضا می کرد به وی آسیب نزند اما مرد رو را به قتل می رساند و همین اتفاق ممکن است باعث سرگردانی روح او شده باشد و دیگر مواردی از این قبیل که می تواند ثابت کند اسم روح سرگردان لیزا است، یعنی مادر جنین ناقص  درون رو شویی که توسط همسر خود یا همان پدر خانواه به قتل رسیده است و روح او سرگردان است. اما نقش شما ( شخصیتی که کنترلش را در دست دارید ) چیست؟ چرا پای شما به این خانه باز شده است؟ آیا این شخصیت پدر خانواده است؟ پدر... ؟

[تصویر:  gt11p8xdooa9lbu6kqmp.png]

در راهروی پایانی مدام صدای دل خراش خر خر های گلوی یک فرد و ناله های کودکی به گوش می سرد و بعد از گذشت مدتی تلفن شروع به زنگ خوردن می کند و با بیان این عبارت که " تو انتخاب شده ای " درب خروج واقعا باز می شود بازیبازا با گذر از آن خواهد دید مدت دمو به پایان رسیده و صفحه سیاه می شود. اما بعد از پایان دمو گوینده رادیو برای لحظاتی شروع به سخن گفتن می کند که عبارات بیان شده به این شرح می باشند: ( توصیف حالات پدر )

پدر درست مانند یک چنگک بود. هر روز یک نوع غذا می خورد، یک جور لباس می پوشید و یک فقط یک مدل بازی ها را دنبال می کرد. بله، اون فقط یک آدم ساده بود.
اما یک روز اون رفت و همه ی ما رو کشت!
اون هرگز نمی تونست عامل ( ریشه ی ) کارهایی باشه که انجام داد. البته من ناراضی نیستم چون داشتم از بی حوصلگی می مردم... چی حدث میزنی؟ من بر می گردم، و دارم اسباب بازی های جدید خودم رو می یارم.

• به این نکته می بایست اشاره کرد که روند کلی و انتهای این دمو برای همه ی بازیبازان یکسان بوده و اندکی چگونگی رقم خوردن آن و بعضی از قسمت های دمو مانند حمله ی روح به سمت شما، ترتیب نوشته های ظاهر شده بر روی دیوار ها و.. برای بازیبازان مختلف، متفاوت است.

به رنگ تاریکی، به زیبایی جنون:

یکی از ارکان لازم برای موفقیت یک بازی آن هم در نسل پر زرق و برق هشتم، بخش گرافیکی و جلوه های بصری آن می باشد. تیم سازنده نیز به خوبی این موضوع را درک کرده اند و تا حد ممکن کیفیت گرافیکی SH را بالا برده اند امری که به سادگی با دیدن تصاویر و نمایش های بازی به چشم می آید. همان طور که در بالا نیز اشاره شد کیفیت بافت ها و دیوار های حاضر در محیط بسیار خوب و مثال زدنی می باشد و حتی برخلاف برخی از عناوین مورد انتظار شاهد این نیستیم که تیم سازنده تنها تمرکز خود را بر روی نشان دادن یک محیط دل ربا در فضای اصلی بازی گذاشته  باشد بلکه هنگامی که، به گوشه و کنار راهرو های SH نگاهی می اندازید خواهید دید جزئیات به کار رفته در محیط و کیفیت اشیا حاضر در مکان های گوناگون بازی واقعا قابل توجه هستند و می توانند توجه شما را به خود جلب کنند. همچنین یکی از مواردی که در طول نمایش ها و دموی بررسی شده از بازی ملاحضه می شود ارواح تقریبا سرگردانی هستند که در جای جای خانه قرار گرفته اند که هر یک از آنها ساختار مخصوص به خود را دارند و همانند آن چیزی که در نمایش های بازی دیده شده است هر یک از موجودات حاضر در بازی از روح سرگردان لیزا گرفته تا جنین ناقص قرار گرفته در روشویی همگی چنان کیفیت بصری و گرافیکی بالایی دارند که با بهره مندی از انیمیشن و حرکاتی روان به خوبی توانایی ترساندن شما را دارند. یکی دیگر از نکات بارزی که مورد شخصیت های SH و گرافیک بازی بسیار قابل توجه است چهره ی به نمایش در آمده از آقای Norman Reedus می باشد که احتمالا قرار است نقش شخصیت اصلی بازی را ایفا کند. جزئیات چهره ی این شخصیت در بازی بسیار بالا می باشد تا جایی که با دیدن تیزر منتشر شده با اولین نگاه جمله ی " این همان دریل خودمان است " بر زبان شما جاری می شود و این نوید را به علاقه مندان می دهد که قرار است با چهره هایی نزدیک تر از هر بازی دیگری به واقعیت در SH مواجه شویم.

یکی دیگر از ویژگی های بارز SH کیفیت بالای نورپردازی در این عنوان می باشد به شکلی که سایه های ایجاد شده حاصل از منابع نور موجود در محیط بسیار طبیعی و قابل باور هستند و علاوه بر آن سازندگان با زیرکی تمام برای ترساندن هر چه بیشتر مخاطبان خود حتی از نور های مختلف نیز بهره برده اند و مثال بارز این امر را  طول دمو می توان هنگامی دانست که نور محیط رو به قرمز بودن می گذارد و همین عامل با ترکیب شدن به همراه یک موسیقی سر در گم کننده و گنگ به خوبی مخاطب را وحشت زده می کند.

یکی دیگر از مواردی که در مورد SH می بایست به آن اشاره کنیم بخش موسیقی های نواخته شده در بازی و صدا گذاری آن می باشیم. در قسمت صداگذاری که فعلا نمی توان حرف خاصی را به میان آورد زیرا در طول نمایش ها و تیزر های مشاهده شده صحبت خاصی از سوی شخصیت ها صورت نمی گیرد و در طول دموی قابل بازی تنها نوای انسانی که به گوش می رسد صدای گوینده ی رادیو است که به خوبی برازنده ی همین شغل نیز می باشد! جدا از مبحث صداپیشگی بازی این طور که به نظر می رسد تیم توسعه دهند قصد دارند با موسیقی و آهنگ هایی در گیر کننده که باب میل هواداران سری دوست داشتنی SH باشد به پیشواز بازیبازان بیایند چرا که در طول نمایش های بازی بار ها مشاهده می شود که در صورت لزوم موسیقی بازی همان طور که در بالا نیز اشاره شد ریتمی آهسته به خود می گیرد و در صحنه های حساس با تغییر در تن موسیقی نواخته شده آدرنالین خون شما افزایش می یابد و به طبع همین امر منجر به ترسیدن بیشتر شما خواهد شد. افزون بر این ها صدای قدم زدن شخصیت بازی در محیط و اتفاقاتی که در گوشه و کنار رخ می دهد همگی هنرمندانه کار شده اند و پس به همین دلایل می توان گفت از همین حالا  برای قسمت موسیقی و صداگذاری SH نیز مانند دیگر بخش های این عنوان انتظار یک موفقیت در خور توجه را کشید.

[تصویر:  fwgdv9n0ulzkxjw14toz.png]

کلام آخر:

در پایان می بایست گفت این طور که شواهد نشان می دهد و با استناد به نظر سایت معتبر گیم اینفورمر که می گوید " سایلنت هیل باز بازگشته است، بهتر از همیشه و یا جمله ی دیگری از سایت محبوب یورو گیمر که این چنین بیان می کند " هر چیزی که هواداران ( سبک ) ترس و بقا نیاز دارند در این بازی وجود دارد " می توان گفت عنوان Silent Hills قرار است نفسی تازه در کالبد نیاکان پیشین خود بدمد و باری دیگر نام سری بازی های Silent Hill  که از سال 1998 و بر روی کنسول خاطره انگیز PS1 با بر عرصه ی وجود نهاد را بر سر زبان های بازیبازان تشنه ی یک بازی ترسناک واقعی جاری کند. عنوانی که تمامی پتانسیل لازم برای موفق شدن را در خود دارد از تیم سازنده ای قدرتمند گرفته تا گرافیکی مثال زندنی، گیم پلی چالش بر انگیز که با قرار گرفتن در کنار جو و اتمسفر سنگین بازی به خوبی می تواند دل هر دوست دار صنعت بازی های رایانه ای را با خود همراه کند موضوعی که اگر کیفیت خوبی که از جنبه های شنیداری بازی که تا به امروز شنیده شده است را نیز به آن اضافه کنیم معجونی کم نظیر پدید می آید که بدون اغراق دوست داران سبک ترس و بقا برای سر کشیدن آن سر از پای نخواند شناخت...

مقاله ی بالا دارای چهار هزار و پانصد و شصت ( 4560 ) کلمه ی مفید می باشد.
پاسخ
#2
خیلی خوب واقعا عالی کار شده بود
من چند وقت پیش در برنامه React challenge این عنوان رو دیده بودم
ولی بیشتر از همه نوشتت منو تحت تاثیر قرار داد خیلی روون و جالب توضیح دادی 
اشتباه خاضی به چشمم نمیخوره
حتما مطلب رو کامل می خونم.
.Oh, then that's the rule you'll have to break to know the truth
پاسخ
#3
واقعا عالی بود!
جزو معدود مقالاتی بود که بی خیال خوندنش نشدم
فقط بعضی کلمات از نظر املایی مشکل داشت:
حدث :D
پاسخ
#4
عالي بود ماشالله داداش
[تصویر:  image.jpg]
پاسخ
#5
(03-16-2015, 08:13 PM)sir x نوشته است: واقعا عالی بود!
جزو معدود مقالاتی بود که بی خیال خوندنش نشدم
فقط بعضی کلمات از نظر املایی مشکل داشت:  
حدث :D

سعی کردهم تا حد ممکن غلط املایی نداشته باشه!

ولی پیش میاد دیگه! کاش می گفتی کجاس که اصلاحش کنم ;)
پاسخ
#6
خوب نوشتی ممنون ازت!
یکی از بهترین نقد های بود که خوندم.
ممنون
پاسخ
#7
بسیار خوب
نحوه نگارش خوب و جذابیت از  نکات بارز و مثبت این مقاله هستند و با اینکه شاید یک مقدار طولانی بنظر برسه ولی خسته کننده نمی شه
سطح رفته بالا این اواخر، این مقاله هم در سطح بسیار خوب هست، من که به شخصه لذت بردم .
موفق باشید
[تصویر:  Last_Warrior.png]
پاسخ
#8
خیلی نقد خوب و جذابی بود مخصوصا بخاطر اینکه تونسته بودین وصف گیم پلی و گرافیک رو به همراه داستان بصورت همزمان پیش ببرید که منو یاد طرز نوشتن ویکتور هوگو تو رمان بینوایان انداخت(البته یه ذره فرق داشت)…تنها مشکل غلطهای املایی بودن (علا رقم(خط اول)---->علی رغم) که البته باید ازشون چشم پوشی کرد.
موفق و پیروز باشید و سال خوبی به همراه سربلندی داشته باشین
[تصویر:  STALKER_2.jpg]
پاسخ
#9
قصد ناراحت کردنت یا کوبوندن مطلبتو ندارم ولی یه چندتا نکتست که لازم میدونم بهت بگم :
رو عنوان مطلبت باید بیش تر کار می کردیی. بهتر بود واسش یه عنوان ملموس تر میذاشتی.
مقاله ی بالا دارای چهار هزار و پانصد و شصت ( 4560 ) کلمه ی مفید می باشد!!!
خدایی این جمله رو اگر نمی نوشتی به سابقت شک نمی کردم. نویسنده ی با سابقه از این اظهار فضلا نمیکنه. اینو از آخرش بردار بذار خود خواننده تصمیم بگیره. نمیگم برای نوشتن مطلبت زحمت نکشیدی، ولی زیادی احساسی رفتار کردی. لحن نوشتاری یه نویسنده باید رسمی باشه. شروع خیلی از پاراگراف هات رو با واژه ی (یکی) آغاز کردی که باید بیش تر روش کار کنی. سعی کن زیاد از احساساتت توی نوشته هات استفاده نکنی، بیش تر مطالبتو بر پایه ی اطلاعاتی که میتونی از اون بازی در اختیار خواننده هات بذاری مطرح کن.  اگه زبان انگلیسی رو خوب متوجه میشی پیش نمایش سایتهای خارجی معتبری که پیرامون این بازی اطلاعات جالبی عنوان کردن رو مطالعه بکن، خییییلی به بار علمی مطلبت کمک میکنه. 
پاسخ
#10


واقعا نقدتون خوب بود اما به شخصه می گم یک نویسنده توانا هیچ چیز رو تقلید نمی کنه؛ برای مثال اسم نقدتون رو می تونستید از خودتون بنویسید که بهتر می بود

خسته نباشید :cool:

با آرزوی موفقیت بیشتر :heart:


پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ویدئو گیمفا: هر کسی از ظن خود شد یار من… | Inside “در یک نگاه” White Beard 1 1,628 04-11-2020, 01:59 PM
آخرین ارسال: peyman_eun
  داستان بازی Silent Hill 1 Ali726 9 12,301 10-27-2019, 12:55 AM
آخرین ارسال: Ali726
  اولین شکاف‌ها در زرهی پولادین (بررسی اجمالی Dark Souls III) Gabit0 1 2,351 06-05-2017, 01:20 AM
آخرین ارسال: TWO SOULS
  مهمانان ناخوانده‌ی تالوس | اولین نگاه به Prey Iker Casillas 0 1,321 09-24-2016, 04:16 PM
آخرین ارسال: Iker Casillas
  بررسی P.T دموی ترسناک Silent Hill - قسمت اول Rise of Duty 2 2,593 08-15-2016, 10:49 AM
آخرین ارسال: Rise of Duty

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان