واقعیتی در مورد اساسین ها

[only-pc]

سلام دوستان عزیز گیمفا.
امروزه در هر بازی ویدیویی داستان یکی از مهمترین بخش های بازیسازی است و داستان های بازی ها اکثرا افسانه هایی هستند که بر اساس تخیل بازی ساز بر روی بازی پیاده سازی میشوند.اما در این میان بازی هایی هستند که داستان های انها با بعضی از اتفاقات در تاریخ همخوانی دارد.
بگذارید برگردیم به سال2007 ان سالی که اولین نسخه از سری بازی های اساسین وارد بازار شد.
اساسین ها افرادی بودند پاپبند به مذهب و انسان هایی که اماده فدا کردن جان خود به پای اعتقادات بودند که میتوان در رفتار اولین شخصیت بازی یعنی الطایر ان را دریافت.
اگر به یاد داشته باشید در اولین نسخه در قلعه ای بودید که تعداد زیادی اساسین در انجا بودند و همگی پیرو یک استاد در بازی بودند.شکل قلعه و اتفاقاتی که در بازی می افتد و شخصیت بازی و اتمسفر در این عنوان خیلی اشناست!!! انگار قبلا چیزی در مورد ان شنیده بودیم درست میگم؟!!
تا قبل از این که بحث را شروع کنیم باید توضیخاتی اولیه را بهم.
اول این که اساسین یک افسانه نیست بلکه افرادی در تاریخ به همین نام بودند.
در دوره ای که اعتقاد شیعه هفت امامی رواج پیدا کرد شخصی به نام حسن صباح نماینده ان سلسله در ایران بود.(اول باید بگم که نمیخواهم توضیحاته زیادی در مورد حسن صباح بدهم و میخواهم زودتر کار او را در ان دوره بازگو کنم پس اگر میخواهید در مورد این شخصیت بیشتر بدانید سری به ویکی پدیا بزنید)
حسن صباح طبق اتفاقاتی قدرت خود را از دست داد و حاکمان دیگری شروع به حکومت کردند که جنگ با ان ها کاری بسی احمقانه و نا ممکن بود.
حسن صباح در فکر راهی بود که خیلی راحت حاکمان ان دوره را از صحنه روزگار حذف کند.
در ادامه ماجرا دو روایت در مورد حسن صبح است که دو روایت را بازگو میکنیم.
روایت اول:حسن صباح به خاطر این که کار خود را به اسانی پیش ببرد به فکر کاری می افتد.او در غذای تعدادی از افرادش حشیش میریزد و به قول معروف انها را چیز خور میکند سپس ان ها را به اتاقی میبرد که از قبل اماده کرده بود و ان افراد فکر میکنند به بهشت وارد شدند.بعد از چند روز حسن صباح ان ها را از اتاق خارج میکند و به انها میگوید کجا بودید انها میگویند بهشت و حسن صباح سپس میگوید شما به اذن من به بهشت وارد شدید و به انها میگوید دوست دارید بار دیگر بهشت را ببینید همه جواب مثبت میدهند سپس صباح میگوید باید به دستورات من عمل کنید تا من شما را دوباره به ان بهشت ببرم.و همه افراد حیله صباح را باور میکنند و از ان به بعد جان خود را برای او فدا میکنند.به همین دلیل که به انها حشیش داده میشود به انها حشاش یا حشاشیون می گویند.

روایت دوم:این روایت بدین صورت است که حسن صباح یک فرد دارو فروش بوده و بازار داروی بزرگی داشته و دارو ها به قیمت خیلی نا چیزی فروخته میشده چون او معتقد بوده که باید به انسان ها به رایگان کمک کرد و دست یاری به سمتشان دراز کرد.و از این رو که او و یارانش دارو فروش بودند به ان ها حشاشیون میگفتند که حشیش به معنای دارو بوده است.

در ادامه کار حسن صباح دو روایت را دیدیم و این نکته را باید بگم که در هر کتابی چیزی روایت شده و حقیقت را فقط خدا میداند.
به خاطر این انقدر قضیه ی صباح مبهم است که تمام کتاب های او که در مورد خودش نوشته بود با حمله مغولان به ان ها از بین رفته و اگر این اتفاق نمی افتاد بدان حقیقت اگاه بودیم.

بگذریم این حشاشیون به صورتی بودند که به انها دستوری داده میشد که یک بالا مقامی را در حکومت بکشند ان ها باید به سخترین روش این کار را میکردند مثلا نباید از تیر کمان یا تیغ زهر الود استفاده میکردند و باید ان را با دشنه ای که همراه خود داشتند ان فرد را از نزدیک بکشند و وقتی که ماموریت انها به پایان میرسید فرار نمیکردند و انقدر انجا می ایستادند که به قتل برسند و اگر هم کسی از حشاشیون زنده از ماموریت خود بر میگشت برای ان مایه ننگ بود!!
در ان دوره کشور های اروپایی از این حشاشیون خیلی میترسیدند و انها را انسان هایی بی رحم و سنگ دل میدانستند معادل کلمه حشاشیون به انگلیسی کلمه assassin است که همین طور که میدانید معنی ادم کش را میدهند و این از اعتقاد اروپایی ها به این حشاشیون سرچشمه میگیرد.
البته بعد از سال ها در بعضی این کشور ها کلمه اساسین رواج پیدا کرد به صورتی که در نامه های عاشقانه مینوشتند من اساسین تو هستم یعنی من جانم را برایت فدا میکنم.
از بحث دور نشویم این حشاشیون در قلعه الموت در ایران ساکن بودند.

حالا با این تفسیر ها میبینیم داستان اساسین خیلی نزدیک به داستان این حشاشیون است ولی باز خیلی تفاوت وجود دارد.
گفتیم اساسین ها باید با دشنه ای دشمنان خود را نابود کنند و از وسایلی که باعث سهولت در کار میشود خود داری کنند ولی ما بار ها در بازی اساسین میبینیم که تیر کمان تیغ های زهر الود و چاقو های کوچک برای کشتن دشمنان استفاده میشود.
یا مثلا حشاشیون وقتی به دام افتادند یا به قتل میرسند یا به خاطر این که فرقه انها لو نرود اقدام به کشتن خود میکنند که در بازی اساسین پدر ادزیو که یک اساسین بود وقتی به زندان افتاد و تا پای دار اعدام رفت اقدامی برای خودکشی نکرد.
و ما گفتیم که حشاشیون افرادی بسیار مذهبی بودند ولی ما بار ها در زندگی ادزیو دیدیم در کار عیش و نوش و خوش گذرانی است و کار هایی میکند که شایسته اساسین ها نیست.

در کل ما داستان حشاشیون و فرقه حسن صباح را گفتیم و با داستان اساسین ها مقایسه کردیم در این میان همخوانی ها و تناقض های زیدی وجود داشت.
و با تفاسیری که من کردم احساس میکنم یوبی سافت با نسخه اول سری اساسین میخواست بازی در مورد اساسین ها بسازد و این فرقه را در قالب یک بازی قرار دهد ولی با نسخه های بعدی از این فرانچایز از این موضوع دورتر و دورتر شد تا موضوع را به کلی نابود کرد.

به خاطر همین است که نسخه اول اساسین به فرقه حشاشیون نزدیک است و هر وقت این نسخه را بازی میکنیم حس یک اساسین واقعی را به ما میدهد.

[Gray Fox]

Assassin's Creed بر اساس همین حشاشیون الموت و مصیاف ساخته شده دیگه :/ پایه داستان حسن صباح و گروهشن
اینو ک تو خود بازی هم میگفتن ^_^
اساسین هم شکل غربی حشاشین ـه

نکته ی جدید مطلب چی بود ؟

[علیرضا!]

قلعه الموت یا دژ حسن صباح در قزوین یکی از محل های حشاشین ها بوده

[only-pc]

Assassin's Creed بر اساس همین حشاشیون الموت و مصیاف ساخته شده دیگه :/ پایه داستان حسن صباح و گروهشن
اینو ک تو خود بازی هم میگفتن ^_^
اساسین هم شکل غربی حشاشین ـه

نکته ی جدید مطلب چی بود ؟

دوست عزیز درود.
همه درباره حشاشیون نمیدونن و خیلیا هم سطحی راجبش میدونن.
اگر هم مقاله رو خونده باشی درباره این چیزا که گفتی به طور کامل توضیح داده شده بود و هدف اصلی نیز مقایسه اساسین ها و حشاشیون بود که چه نقاط تشابه و تفاوت هایی دارند حالا این که میگی "نکته ی جدید مطلب چی بود ؟" نمیدونم فازت چیه!

[only-pc]

قلعه الموت یا دژ حسن صباح در قزوین یکی از محل های حشاشین ها بوده

بله در این مکان واقع شده خیلی دلم میخواد قلعه رو از نزدیک ببینم :)

[DJ-BisMark]

جالبه ! یه سری ها میگن حسن صباح عربی بوده یه سری ها هم میگن ایرانی
ما که آخرش نفهمیدیم!

[Ainur]

پدر حسن صباح از حمیریان یمن بوده که از کوفه به قم مهاجرت می کنه و بعد از مدتی هم در ری سکونت می کنن. ( پس با توجه به این پیشینه بله ایشون اصالت عرب داشتن) اما خود حسن صباح در قم در سال 1050 به دنیا اومدن.