06-16-2016, 09:36 PM
ماسک، نقاب، پنهان کردن چهره واقعی خود پشت یک شی بیجان؛ واقعاً برای چیست؟ آیا برای شناخته نشدن است؟ یا نشان دهنده قدرت است؟ و یا ترسی را در دل دشمن فرو میکند که از آن چه پشت نقاب است وحشت داشته باشد؟ شخصیتهای نقابدار به وفور در انیمهها، انیمیشنها، فیلمها، سریالها و بازیها یافت میشوند. افرادی که چهرههای خود را پشت نقابی پنهان میدارند و به انجام کارهای خود میپردازند. ماسک آنها، بیشتر با توجه به شخصیت و اعمالشان طراحی شده و هرکدام بیانگر احساسات درونیشان است. بیشتر ماسکها برای شناخته نشدن توسط پلیس یا سازمانهایی که به دنبال شخص هستند و یا افرادی که در زندگی روزمره جایگاهی قدرتمند در جامعه دارند و برای موقعیتشان، خوب نیست که با زدن نقابی بر چهره، به انجام اعمالی بپردازند که هر فردی قادر به انجامش نیست. نقاب داران، گاه هویت و شخصیت خود را پشت نقاب گذاشته و در صورت برداشتن آن، حتی به یاد نمیآورند که بودهاند! افراد نقابدار، با استفاده از ماسک خود، میتوانند باعث خوف دشمنانشان شوند و همواره ترس از چهره پشت نقاب، باعث کم شدن قدرت و سستی آنان، در هر زمانی میشود. به چهره کشیدن یک شخصیت ماسکدار واقعی، هنر سختیست. یک شخصیت نقابدار واقعی، نیازمند روحی در کالبدش، و روحی دیگر در ماسکش است. نقاب یک شخصیت، نیازمند داشتن روح است زیرا چیزی که بیننده در مدت زمان حضور او میبیند و درک میکند، نقاب است. وقتی نقاب نمایانگر چیزی نباشد، وقتی که نقاب یک شخصیت خالی و بیروح باشد، کم کم این بیروحی به فرد نقابدار نیز سرایت کرده و وجود نقاب و یا حتی خودش، بیمعنی میشود. انیمهای که شخصیت اصلیاش فردی نقابدار باشد، قطعاً کارش سختتر است. اگر محصولی بتواند یک شخصیت ماسکدار را در نهایت زیبایی و هنر ارائه دهد، قطعاً یکی از موفقترینها خواهد بود و شخصیت نقابدارش، از به یاد ماندنی ترین شخصیتها. در لیست زیر، پنج عدد از به بهترین شخصیتهای ماسکدار انیمهای با روایتی فوق العاده و شخصیتی عمیق را نام برده، و در مورد آنان، توضیحاتی ارائه میدهیم. قابل ذکر است که از ذکر انیمههای سال 2016 پرهیز شده و بیشتر انیمههایی که ممکن است قدیمی باشند اما روایتی فوق العاده و شخصیتی حائز اهمیت را ارائه دادهاند، نام برده شده است. لیست، نظر شخصی بنده در مورد شخصیتها بوده و شخصیتهایی مهم که داستان انیمه حول آنها در گردش است و یا اهمیتی در داستان دارند ذکر شدهاند.
( مقاله دارای اسپویل کمی از قسمت اول و دوم انیمههای ذکر شده است. انیمه Bleach به دلیل ماسکدار شدن شخصیت در قسمتهای آینده دارای اسپویلهای کمی از قسمت 59 است و انیمه کدگیاس که باز نیز به دلیل ماسکدار شدن شخصیت مورد نظر در قسمتهای آینده تا قسمت 5 و 6 اسپویل شده است.)
5- Death Gun از انیمه Sword Art Online
قاتلی خاموش، با تفنگی از جنس مرگ! دث گان!
انیمه Sword Art Online (هنر شمشیر آنلاین) یکی از خوش ساختترین و پرگرافیکترین انیمهها است. طراحی محیطهای این انیمه بسیار زیبا و طبیعی صورت گرفته و گاه مانند این است که به یک تابلوی هنری خیره شدهاید! این انیمه شخصیتهای به یاد ماندنی و داستانهای جالبی را در خود دارد که در هر فصل به روایت دو یا سه عدد از آنها میپردازد. شخصیت موردنظر ما، شخصیت Death Gun (تفنگ مرگ) از فصل دوم انیمه است. در یک بازی آنلاین به نام Gun Gale Online (باد تفنگ آنلاین)، که یک بازی سبک Shooter است؛ طرفداران بسیار زیادی دارد و توسط یک شرکت آمریکایی ساخته شده است، همواره شخصیتهای قدرتمند و نامدار که به سبب مبارزه بسیار عالی و مهارتهای دیدنی معروف شدهاند، یافت میشود. در هنگام مصاحبه با یکی از آنها در داخل بازی، در یکی از مکانهای عمومی که از تلویزیون آن جا مصاحبه به نمایش در میآید، فردی با شنلی بلند و اسلحهای در دست، برخاسته و به سوی تلویزیون میرود. خطاب به فردی که از او مصاحبه میشود، یعنی زکسید، میگوید " زکسید... برندهی متقلب... تو توسط قدرت واقعی مورد قضاوت قرار خواهی گرفت!" سپس مانند مسیحیها، دعای مرگ او را خوانده و با تفنگش به سر او در تلویزیون شلیک میکند. به ظاهر چیزی ساده است و افرادی که در آن جا قرار دارند به او میخندند. صدایش بسیار عجیب، ترسناک و خوفآور است که باعث میشود کمی از او ترسید. زکسید، دچار حالتی عجیب شده و دستش را بر روی قلب خود میگذارد! ممکن است یک حمله قلبی باشد. ارتباط او با بازی قطع شده و مصاحبه بدون او با فرد دیگری ادامه مییابد. سپس دث گان میگوید "این قدرت واقعیه! قدرت مخرب. احمقا... این اسم رو به ذهنتون بسپرید و وحشت کنید! منو این تفنگ توی اسمهامون وجه اشتراک داریم! اسم من، دث گان هستش!" سپس صورت او که ماسکی شبیه جمجه بر روی آن است مشخص میشود. چشمان قرمز آن ماسک درخشیده و از آن دودی خارج میشود. این گونه دث گان خودش را معرفی میکند. این شخصیت، بیشتر وجههای یک فرد ماسکدار را دارا است. او به دلیل مرموز بودن، قدرتمند بودن و ترسناک بودن یکی از جالبترین شخصیتها است که در طول انیمه بیننده به شدت در مورد او و هویتش کنجکاو میشود. دث گان، شخصیتی است که با داشتن گذشتهای تاریک، به روایت هرچه جالبتر این انیمه کمک شایانی کرده است و باعث شده است که این آرک از انیمه، بعد از بررسی سایر آرکها که از داستان و هدف اصلی دور شده بودند بسیار جالب بود و داستانی شایسته اسم انیمه ارائه کرد. توانایی و مهارت بالای او در استفاده از اسلحههای مختلف و انجام قتلهای بسیار تمیز و فراوان، باعث ترسناکتر شدن او میشود. دث گان، فردی بیروح، خشن و عاشق کشت و کشتار است و از قتل مردم لذت میبرد. راز پشت ماسک او نیز، بسیار جالب است و باعث میشود در مورد پایین آمدن کیفیت داستان انیمه، گذشت داشت. دث گان، برای شناسایی نشدن توسط افراد مختلف، و خوفناک بودن از ماسکی عجیب استفاده میکند، همچنین این ماسک یادآور برخی خاطرات گذشته او است. دث گان در این مقاله در رتبه پنجم قرار میگیرد.
4- Hei از انیمه Darker Than Black
ماسکی خندان، مردی افسرده! کنتاکگر برقی، هی!
ماسکی خندان، مردی افسرده! کنتاکگر برقی، هی!
Darker Than Black انیمهای است که ضمن قرار دادن یک داستان تاریک و احساسی در پیش زمینه خود، با داشتن شخصیت اصلی کم نظیر و قدرتمند به نام Hei (هی) به یکی از برترین انیمهها با داستانی تاریک تبدیل شد. شخصیت اصلی که یک کنتاکگر (افرادی بی احساس که با داشتن نوری قرمز در چشمانشان قدرتهایی عجیب دارند. به نوعی این افراد ماشین آدم کشی محسوب میشوند.) است، با پوشیدن ماسکی به دلیل شناسایی نشدن هویتش، به انجام کار برای سازمان سندیکا (سازمانی که کنتاکگران ویژه را برای ماموریتهای خود نظیر قتل، دزدی، خراب کردن و یا آدم ربایی استفاده میکنند.) میپردازد. او با 3 نفر دیگر نیز در انجام کارها و ماموریتهایش همکاری میکند، دختری به نام یین که یک ابزار است (ابزارها مانند کنتاکگرها افرادی با قدرتهایی عجیب هستند که روح ندارند و یک جسم توخالی محسوب میشوند.) ، گربهای به نام مائو که در گذشته یک کنتاکگر با توانایی کنترل بدن حیوانات بوده و در اتفاقی بدن خود را از دست داده است، و مردی تقریباً 40 ساله به نام هوانگ که قبلاً پلیس بوده است. هی در واقع از کنتاکگران متنفر است و از کشتن آنها لذت میبرد. توانایی او، کنترل الکتریسیته است و سلاح او، چاقویی است که به کمک یک سیم به کمرش وصل است و میتواند از طریق آن الکتریسیته را به بدن دشمنان انتقال داده و با یک شوک بسیار قوی باعث ایستادن قلبشان بشود. او در زمانی که زندگی معمولیاش را میگذراند خود را با نام لی شنشون معرفی میکند. شخصیت عمومیاش بر عکس شخصیت واقعیاش، بسیار شوخ طبع، جالب و اهل معاشرت است. هی، این گونه نیست. او کمتر اهل معاشرت و حرف زدن است و بیشتر در سکوت کار کرده و فقط به دیگران گوش میدهد و خود بسیار کم حرف میزند. شخصیت خشک و جدی هی، و قدرت باور نکردنی او در میان کنتاکگران بسیار کم است. هی در مبارزات تن به تن نیز بسیار عالی است و میتواند در بیشتر اوقات اهداف خود را بدون استفاده از قدرتش به قتل برساند. پلیس، او را به عنوان BK201 میشناسد. اسم ستاره او (هر کنتاکگر یک ستاره در آسمان دارد که اگر بمیرد ستاره نیز سقوط میکند و اگر از قدرتش استفاده کند ستاره میدرخشد). او به دلیل شناساسی نشدن از ماسک استفاده میکند. اگر پلیس به عکس او دسترسی پیدا کند، مزدورانی را برای قتل وی استخدام میکند به همین دلیل مجبور است از ماسک استفاده کند. او در بیشتر موقعیتها یک لباس سیاه بلند به تن دارد که لایهای زد گلوله درونش جاسازی شده است و میتواند مانع برخورد گلوله به او شود. همچنین هی در تاکتیکها و فریبهای جنگی استاد است و بیشتر مواقع با ضعیف نشان دادن خود به دشمنان باعث میشود که آنها او را دست کم گرفته و در نهایت باعث مرگ خودشان بشوند. جایگزین قدرت (کنتاکگرها برای استفاده از قدرتشان باید بهایی پرداخت کنند که مال هر کدام متفاوت است) او، مشخص نیست و در دو فصل انیمه نمایش داده نمیشود. ظاهراً قدرت او جایگزینی ندارد. هی، با داشتن شخصیت خشکش و قدرت فوق العادهاش، در مقام چهارم این مقاله جای میگیرد.
3- Kurosaki Ichigo از انیمه Bleach
ایچیگو در حالت هولو! ترسناکتر و تاریکتر از همیشه!
Bleach یکی از زیباترین و مطرحترین انیمههای بلند است. این انیمه 366 قسمتی، بیشتر زیبایی خود را مدیون شخصیتهای بسیار جالب و به یادماندنیاش و مبارزههای نفسگیر و به شدت هیجان انگیزش است. کوروساکی ایچیگو، شخصیت اصلی انیمه، یک پسر جوان دبیرستانی است که میتواند با ارواح حرف بزند! او شوخ طبع و قوی است و بیشتر برای محافظت از ارواح با مردم درگیر میشود. اما زندگی او، زمانی که یک شینیگامی (فرشته مرگ در ژاپن؛ در انیمه، به افرادی گفته میشود که قدرتهایی فراطبیعی داشته و ردایی سیاه و بلند میپوشند) در اطراف خانهاش با یک Hollow (هولو) مبارزه میکند (هولوها ارواح بد و خبیثی هستند که به خوردن روح انسانها و روحهای سرگردان در زمین میپردازند. گفته میشود که مادر ایچیگو، توسط یکی از این هولوها کشته شده است) و هولو باعث تخریب خانه آنها شده و خواهر کوچک ایچیگو را گروگان میگیرد. شینیگامی که کوچیکی روکیا نام دارد به شدت زخمی شده و قدرتش را به ایچیگو میبخشد و از آن پس، او به شینیگامی جایگزین تبدیل شده و وظیفهاش مبارزه با هولوها در زمین است. حتماً با خود میگوید این شخصیت که ماسکدار نیست و ربطی به مقاله ندارد! ولی ایچیگو، در طی اتفاقاتی تبدیل به یک نیمه هولو شده و فردی هولو مانند، در درون او زندگی میکند. این فرد، زمانی که ایچیگو به شدت زخمی و ضعیف شده و نمیتواند با دشمنش مقابله کند، کنترل بدن او را به دست میگیرد. او به شدت سریع، قوی و دیوانه است و قصد دارد ایچیگو را نابود کرده و خود صاحب آن بدن شود! ایچیگو، یکی از شینیگامیهای بسیار قوی است که تا به حال بوده است! زانپاکتوی او، (به شمشیر شینیگامیها که از آن برای کشتن هولوها و فرستادن ارواح سرگردان به آن دنیا استفاده میشود، زانپاکتو میگویند) بسیار بزرگ است و به دلیل قدرت روحی فراوان ایچیگو است. اندازه و قدرت زانپاکتوی هر فرد، بر اساس شخصیت او و قدرت روحیش طراحی میشود. ایچیگو، همواره سعی در کمک به مردم دارد و فرد خوشقلبی است. در بیشتر مواقع، سعی میکند از دوستانش محافظت کند و برای محافظت از آنها، هرکاری انجام میدهد. او، توسط اوراهارا کیسکه، تمرین داده شده و آموزش دیده است. آن مرد، فردی عجیب است که کلاهی به سر دارد و صندلهایی بزرگ میپوشد و همیشه عصایی همراه خود دارد. در اصل این عصا، زانپاکتوی اوست که مخفی است. اوراها کیسکه، در گذشته یک کاپیتان (در مکانی که شینیگامیها در آن جا زندگی میکنند رئسایی هستند که گروههای مختلف از سربازان خود را دارند و به کاپیتان معروفاند. 12 کاپیتان وجود دارد) بوده است اما به دلایلی محکوم شناخته شده، درجه کاپیتانیاش گرفته شده و به زمین تبعید میشود. ایچیگو، به حدی قدرتمند است که حتی با کاپیتان معروف گروه 11، یعنی زاراکی کنپاچی که قویترین کاپیتان شناخته میشود، جنگیده و او را شکست میدهد! قدرت هولویی او، بسیار خطرناک و وحشیانه است و میتواند بدون خسته شدن عده زیادی از افراد را نابود کند. هرچه بیشتر هولو بدن او را کنترل کند، ماسکش بیشتر و بیشتر رشد کرده و زمانی که کامل صورت ایچیگو را در بر بگیرد او به یک هولو تبدیل خواهد شد و ایچیگوی اصلی، از بین خواهد رفت. زانپاکتوی ایچیگو، یکی از قویترین زانپاکتوها است و تحت نام زانگتسو شناخته میشود (زانپاکتوها نیز مانند افراد اسم دارند و شینیگامی که اسم زانپاکتویش را بنداند میتواند از 2 قدرت او، یعنی شیکای و بانکای استفاده کند). زانگتسو، شیکای ندارد (شیکای قدرت اول یک زانپاکتو است که میتواند کارهایی از قبیل بزرگتر شدن، قویتر شدن، تغییر شکل و ... انجام دهد) ولی به جای آن، یک بانکای (بانکای حالت دوم یک زانپاکتو است. بانکای به راحتی به دست نمیآید و کسی که آن را داشته باشد در حد یک کاپیتان است) بسیار قوی دارد. بانکای او، باعث میشود لباس ایچیگو به لباسی سیاه و بلند تغییر پیدا کند، خود زانپاکتو از حالت ساطور مانند بیرون میآید و مانند یک شمشیر معمولی به نظر میرسد. این به ایچیگو سرعت بسیار میدهد و میتواند افراد و هولوهای رده پایین و متوسط را حتی بدون این که دیده شود سلاخی کند! زمانی که بانکای او با حالت هولویی ترکیب میشود، ایچیگو بسیار قدرتمند شده و حتی میتوان گفت شکست ناپذیر میشود! شخصیت پردازی ایچیگو، در حد بسیار عالی است و او، یکی از جالبترین و بهترین شخصیتهای انیمهای است. واقعاً اگر شخصیت اصلی بلیچ فرد دیگری به غیر از ایچیگو بود، تحمل 366 قسمت بسیار سخت میشد! ایچیگو، با قدرت فوق العادهاش، و شخصیت جالب و متفاوتش، در مقام سوم مقاله جای میگیرد.
2- Kaneki Ken از انیمه Tokyo Ghoul
ماسکی از جنس تاریکی! فردی گم شده در اعماق آن! کانکی کن!
ماسکی از جنس تاریکی! فردی گم شده در اعماق آن! کانکی کن!
تاریکی، غم، مرگ و ترس برای بقا! حسهایی که با دیدن انیمه توکیو گول و داستان غم انگیز آن در یک بیننده تداعی میشود، اینها هستند. انیمه توکیو گول، با قرار دادن دنیایی تاریک و غم انگیز در پیش زمینه خود، خونریزی بسیار و شخصیتهایی بسیار عالی، یکی از بهترین انیمهها است. شخصیت اصلی، کانکی کِن، یک دانش آموز ساده است که نه قدرتی دارد و نه وارد دنیای تاریک گولها (افرادی که به شکل انسان هستند که در زمان استفاده از قدرتشان، چشمانشان سرخ شده و از خون مردم تغذیه میکنند) شده بود. او علاقهای به این دنیا و گولها نداشت و زندگی تنهای خود را میگذراند. وقتی در کافهای به نام آنتیک نشسته بود، دختری را چندباری دیده و عاشقش میشود. در یک روز بالاخره با او حرف زده و خود را معرفی میکند. بعد از حرف زدن آنها، آن دختر که خود را ریضه معرفی میکند، از کانکی درخواست میکند که او را تا خانهاش همراهی کند زیرا محله آنها خطرناک است و گولهایی در آن جا دیده شدهاند. کانکی قبول میکند. در راه، از دو راهی میگذرند. در آن طرف، دختری که در کافه آنتیک کار میکند را میبینند؛ او قیافه عجیبی دارد و نگاهی عجیب به ریضه میکند، جوری که انگار او را میشناسد. ریضه کانکی را به یک ساختمان نیمه کاره میبرد و سپس به او حمله میکند! آن دختر در واقع یک گول است و هدفش کشتن و فریب دادن کانکی بوده است! وقتی او بالاخره کانکی را گیر میاندازد، یک آهن بزرگ از بالای ساختمان به پایین پرتاب میشود و ریضه را میکشد و کانکی نیز به شدت زخمی میشود. نصف بدن او از بین رفته و سریع او را به بیمارستان میرسانند. دکترها، اطلاعی از این که ریضه یک گول است ندارند و نصف بدن او را به بدن کانکی پیوند میزنند. در واقع، با این کار زندگی کانکی به کل دگرگون شده و او به یک گول تبدیل میشود. دیگر نمیتواند غذای معمولی که انسانها میخورند را بخورد و فقط میتواند گوشت انسان بخورد! او فقط یک چشمش سرخ است و به دلیل دیده نشدن آن، از یک چشم بند بر رویش استفاده میکند. گولهای یک چشم، بسیار قویتر و وحشیتر از گولهای معمولی هستند. در واقع، گول یک چشم، از ازدواج یک گول و انسان پدید میآید و اگر بچهشان سالم باشد و نمیرد که احتمال مرگش بسیار بالاست؛ میتواند یکی از قویترین و خطرناکترین گولهای ممکن است. کانکی، مجبور است مخفیانه، به تغذیه از گوشت انسان بپردازد و همچنین خود را از گزند دیگر گولها نیز حفظ کند. گولها با یکدیگر همکاری نمیکنند و بیشتر آنها با هم دشمن هستند. کانکی، بعد از گول شدن، تصمیم میگیرد از دوست صمیمیاش هیده و بقیه دوستان گولش، محافظت کند. کانکی، در اول کار، فردی ترسو، خشک و بیشتر اوقات گیج است و از گول شدن به هیچ وجه خوشش نمیآید. او در ابتدا نمیخواست کسی را بکشد و گوشتی را که میخورد، از بدن افرادی بود که با حوادث گوناگونی مانند تصادف، برق گرفتگی و ... کشته میشدند که آن هم توسط فرد دیگری تامین میشد. سپس، با پیشرفت و آشنایی بیشتر با دنیای گولها، بالاخره به فردی قدرتمند تبدیل میشود. کانکی، بعد از قدرتمند شدن، مرتکب اشتباههای بزرگی میشود و از هدفش نیز دور شده و بیشتر به یک گول بیرحم و خونریز تبدیل میشود. زندگی او، تلخ، ناامید کننده و غم انگیز است و اتفاقاتی که برایش رخ میدهد، باعث میشود او از شخصیت خود دور و دورتر شود. ترسی که در زمانی که تازه گول شده بود در دلش بود، باعث ضعیف شدنش میشود و کانکی، بیشتر و بیشتر به اعماق تاریکی دنیای گولها وارد میشود و حتی تبدیل به یک جنایتکار بزرگ شده و افراد CCG (گروه مسئول مبارزه و کشتن گولها) را نیز به قتل میرساند. کانکی، در مقایسه با دیگر شخصیتهای این لیست، زندگی سختتر و به مراتب تاریکتری را تجربه کرده است و همواره، با ترس از کشته شدن دوستانش، افرادی که برایش اهمیت دارند و مردم، زندگی میکند. او، با وجود لحظات سخت و تاریک زندگیاش، فرد خوش قلبیست و همواره سعی در کمک به مردم و گولهای ناتوان و ضعیف دارد. او، در مورد تبدیل شدنش به یک هیولا (گول) میگوید " چرا باید برای این که یه هیولام عذرخواهی کنم؟ مگه کسایی که منو به این تبدیل کردن عذرخواهی کردن؟". او، هدف خاصی از استفاده از ماسک ندارد و بیشتر گولها به دلیل شناسایی نشدن، در هنگام درگیر شدن با نیرویهای CCG از ماسک استفاده میکنند. کانکی کن، شخصیت اصلی انیمه توکیو گول، با داشتن گذشتهای پر از تنهایی و غم، و آیندهای شکسته و مخدوش، در مقام دوم این لیست قرار میگیرد.
لولوش لامپروژ! زرو! فردی که دنیا را تغییر داد!1- Lelouch Lamperouge از Code Geass: Hangyaku No Lelouch
انیمه Code Geass (کدگیاس) قطعاً یکی از زیباترین و بهترین آثار ساخته شده در دنیای انیمه است. اثری با شخصیتهایی فوق العاده، داستانی بسیار متفاوت، و شخصیت اصلی انقلابی. لولوش لامپروژ، نوجوان بریتانیایی، در اصل پرنس بریتانیا است که بعد از مرگ مادرش توسط پادشاه بریتانیا به ژاپن تبعید شده است؛ البته اگر بشود آن را ژاپن نامید. بریتانیا، به فاتحی عظیم تبدیل شده و بیش از نصف جهان را فتح کرده است. ژاپن، یکی از کشورهای فتح شده توسط بریتانیا، اسم و حتی زبان خود را از دست داده است. ژاپنیها، به عنوان یازدهای شناخته میشوند و ژاپن، به عنوان منطقه 11 شناخته میشود؛ 11مین منطقهای که بریتانیا فتح کرده است. لولوش، قصدش انتقام گرفتن از پدرش، و به راه انداختن شورشی بزرگ و جنگی عظیم در مقابل بریتانیا و همچنین تغییر دنیا، برای خواهر کوچکترش نانالی است. نانالی، زمانی که مادرشان توسط عدهای به قتل میرسد در آن جا بوده و دچار شک عظیمی میشود که باعث از دست رفتن بیناییاش و فلج شدنش میشود. لولوش، با به دست آوردن قدرت گیاس، قدرتی که میتواند مردم را مجبور به انجام کاری کند، به گروهی از تروری.ستان کمک کرده و باعث پیروزیشان در مقابل بریتانیا میشود. این گروه، از عدهای ژاپنی تشکیل شده که قصدشان بازپس گرفتن ژاپن و برگرداندن اسم و رسم آن است. لولوش، با لباسی سیاه و ماسکی عجیب، در میان اظهار عمومی ظاهر شده و خود را زرو معرفی میکند. او قصدش از استفاده از ماسک را برای پنهان کردن چهرهاش و شناسایی نشدن توسط دیگر افراد گروه و مهمتر از آن پادشاه بریتانیا و دیگر پرنسهای بریتانیا است. لولوش، به خاطر سخنان بسیار جالب و تاثیرگذارش معروف است. او، برای تغییر دنیا هرکاری میکند و اولین گام آن، به قتل رساندن پادشاه بریتانیا است. او شخصیتی گاهاً خشک، سرسخت و قدرتمند دارد و بیشتر اوقات روی تصمیمش و کاری که انجام میدهد مصمم است. او، قتلهای زیادی مرتکب میشود و دروغهای زیادی میگوید، ولی با رسیدن به هدفش، تمام این کارها ارزشش را دارد. شخصیت لولوش، بسیار متفاوت و منحصر به فرد است. تصمیماتی که او میگیرد باعث میشود در هربار نظر بیننده نسبت به اول تغییر کند؛ ممکن است با تصمیمی از او متنفر شده و با تصمیمی دیگر، به شدت به او علاقهمند شوید. گذشته از نوع تصمیمات وی، لولوش شخصیتی ثابت داشته و از یک محور رفتاری پیروی میکند. او فردی با شخصیت، با غرور و اهل معاشرت است و سعی میکند با همه خوش برخورد و خوش رو باشد. لولوش، تحت عنوان زرو، نظر همه ژاپنیها و افراد متخلف را به سوی خود جلب کرده و بسیاری او را نماد امید و تلاش، و عدهای نیز او را رئیس ژاپن مینامند. با به وجود آمدن گروه شوالیههای سیاه توسط زرو، افراد زیادی به حامی آنها تبدیل شده و زرو نیز قصد خود را از تاسیس این گروه، اجرای عدالت و کمک به مردم ظلم دیده توسط بریتانیا و دیگر کشورهای استعمارگر، بیان میکند. قصد او، به قتل رساندن تک تک پرنسهای بریتانیا و در نهایت رسیدن به پادشاه است. او برای بسیاری از کارها از گیاس استفاده میکند ولی گیاس او محدودیتهایی دارد؛ در هر فرد، فقط یک بار کار میکند و برای عمل کردن آن، باید مستقیم به چشم فرد نگاه کرد. لولوش در مورد هدفش از ایجاد هرج و مرج آشوب میگوید "خفه شو! من کاری رو که مجبور بودم انجام دادم. مردم برای زنده موندن دروغ میگن. کسی مقصر نیست." او، خود برای تحقق بخشیدن به اهدافش، دروغهای فراوانی گفت و افراد بیگناه زیادی را به قتل رساند و در این راه، خود نیز افرادی را که برایش عزیز بودند از دست داد. لولوش لامپروژ، زرو و یا لولوش بریتانیایی، فردی متفاوت است که واقعاً معنی تلاش و داشتن امید را معرفی میکند. او، با دروغ گفتنهایش، قتلهایش و کارهایش، قصد دارد دنیایی را به وجود بیاورد که در آن، نه قتلی باشد و نه دروغی و نه گناه و جنایتی. او میخواهد زمانی که خواهرش چشمانش را باز کرد، این دنیای زیبا را ببیند. لولوش، با وجود کارهایی که انجام داده و افرادی که به قتل رسانده و دروغهایی که به دنیا و همرزمانش تحویل داده است، در مقام اول این مقاله جای میگیرد. به راستی او حق بودن در این مقام را دارد.
این مقاله بنده نیز به پایان رسید! از دوستان و اساتید نهایت تشکر رو دارم که وقت ارزشمند و زیباشون رو برای خوندن مقاله بنده صرف کردند. اگر وقت دارید و می تونید، بنده خوشحال می شم که حتی ایرادی کوچک مثل یک غلط املایی و یا رعایت نکردن یک نیم فاصله دیده شد، به بنده اطلاع داده شود. در مقاله سعی شده نقل قول ها به صورت گفتاری نوشته شوند و عکس ها والپیپر های انیمه می باشند. بابت اسپویل کردن برخی از آن ها عذرخواهی می کنم زیرا واقعاً توضیح در مورد شخصیت، بدون اسپویل کردن نکته ای، غیر ممکن بود. دوباره از دوستانی که مطالعه کردن نهایت تشکر رو دارم و اگر می تونند و مقاله بنده رو لایق می بینن، یک تشکر کوچک باعث خوشحالی می شود.
این مقاله بنده نیز به پایان رسید! از دوستان و اساتید نهایت تشکر رو دارم که وقت ارزشمند و زیباشون رو برای خوندن مقاله بنده صرف کردند. اگر وقت دارید و می تونید، بنده خوشحال می شم که حتی ایرادی کوچک مثل یک غلط املایی و یا رعایت نکردن یک نیم فاصله دیده شد، به بنده اطلاع داده شود. در مقاله سعی شده نقل قول ها به صورت گفتاری نوشته شوند و عکس ها والپیپر های انیمه می باشند. بابت اسپویل کردن برخی از آن ها عذرخواهی می کنم زیرا واقعاً توضیح در مورد شخصیت، بدون اسپویل کردن نکته ای، غیر ممکن بود. دوباره از دوستانی که مطالعه کردن نهایت تشکر رو دارم و اگر می تونند و مقاله بنده رو لایق می بینن، یک تشکر کوچک باعث خوشحالی می شود.