09-15-2015, 07:57 PM
[font=tahoma]یکی از مسائلی که به طور حتم ما بازیبازهای ایرانی در زندگی با آن روبرو بوده ایم و یا روبرو خواهیم شد مسئله ی موضع گرفتن والدین در برابر بازی کردن بازی های رایانه ای توسط فرزندانشان می باشد که وابسته به سن والدین و سن فرزند، تعداد ساعت های بازی کردن در روز متفاوت است ولی به هر حال کم و بیش برای همه ی ما رخ داده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم دیدگاه پدران و مادران ما نسبت به بازی های ویدئویی دیدگاه مثبتی نیست و اگر ما صدها تحقیق و مقاله و در مورد مفید بودن بازی های رایانه ای به آنها نشان دهیم کافی است تا در یک خبر و یا یک مورد بشنوند که “فلان نفر در فلان جای دنیا بر اثر بازی کردن زیاد بازی های ویدئویی به خود یا دیگران اسیب رسانده است” و یا “تحقیقی انجام شده است که طی شرایطی خاص بازی های ویدئویی را مضر دانسته است.”
[/font]
بازی کردن جرم نیست…قابل توجه خیلیها
” گیمر بودن من به این دلیل نیست که تصمیم گرفته ام زندگی نداشته باشم، بلکه به این دلیل گیمر هستم که تصمیم گرفته ام زندگی های زیادی داشته باشم “.
بازی کردن در خون من است…قطعا همین طور است. نه؟
یک بازی باز از آخرالزمان نمیترسد چون بارها آن را دیده است!
بدون بازی بازان کاری به پیش نمیبردند…
[font=tahoma]پس بیایید بازی کردن خود را پنهان نکنیم و افتخار کنیم که یک بازی باز هستیم. ما یک جامعه هستیم. جامعه ای که کسی نمی تواند به این راحتی پایه های آن را سست کند. حتی اگر در داخل این جامعه با هم درگیری هایی داشته باشیم اما با این حال در قدرت و سلامت جامعه ی خود شکی نداریم. به ما می گویند بازی باز. ما صبر و پشتکار را از مراحل Dark Souls آموخته ایم و خشم کریتوس را کنترل کرده ایم. بارها و بارها بشریت را نجات داده ایم. عاقبت ایده های آرمان گرایانه و آرمان شهرها را در بایوشاک و رپچر و کلمبیا دیده ایم. در سخت ترین ماموریت ها اسنیک بزرگ را همراهی کرده ایم و در واقع همه کاره ی او بوده ایم. فکر می کنید چه کسانی این شخصیت ها را تبدیل به افسانه کرده اند؟ بدون شک ما… بازی بازان…[/font]
[/font]
همین کافیست تا همه چیز را فراموش کنند و شروع به بد گفتن و انتقاد کردن از بازی های ویدئویی کنند و ما را با جملاتی نظیر “خجالت نمی کشی با این سنت بازی می کنی؟”، “کی می خوای دست برداری از بازی کردن”، “بازی کردن برای بچه ها است” و… متهم می کنند. تازه این یک قسمت قضیه است و قسمت دیگر این است که حتی اگر بازی های ویدئویی را مضر نیز ندانند این گمان را دارند که این بازی ها تنها برای کودکان است چون اسمش بازی است!
این دیدگاهی است که لااقل در جامعه ی ما در مورد بازی های ویدئویی وجود دارد و نسل ما با آن روبرو بوده است. موضوع اینجاست که بازی های ویدئویی نیز مانند هر چیز دیگری در دنیا نسبی هستند و می توانند با استفادهی درست به یک ابزار مفید تبدیل شوند و یا با استفاده ی افراطی و غلط مسیر زندگی را منحرف کنند.
بازی کردن جرم نیست…قابل توجه خیلیها
اگر بخواهیم در مورد افراط و اعتیاد حرف بزنیم که خب این فقط مختص بازیهای رایانهای نیست. افراط و اعتیاد حتی در مورد مسائل مثبت نیز مضر هستند و زندگی را از روند عادی خود خارج می کنند. چه فرقی میکند که یک شخص هر روز ۱۵ ساعت بازی رایانهای انجام دهد و یا مثلا مشغول تماشای فیلم باشد یا حتی ۱۵ ساعت از وقت تمام روزهای زندگی خود را کتاب (غیر درسی) بخواند و از تمام مسائل مختلف زندگی و روابط با خانواده و دوستان و…. غافل شود. باور کنید در تمام این موارد فرد از دیگر فعالیتهای زندگیاش باز می ماند و لطمه می خورد ولی در دیدگاه والدین ما اینطور نیست. بگذارید رک و پوست کنده همین ۳ مورد را با هم مقایسه کنیم. اگر روزی ۱۵ ساعت کتاب بخوانیم واقعا فرزند خوبی هستیم. اگر ۱۵ ساعت فیلم ببینیم می توان گذشت و ایراد نگرفت ولی اگر ۱۵ ساعت بازی کنیم ما قطعا از دیدگاه والدین مریض هستیم و مشکل جدی داریم! این طرز فکر منصفانه نیست ولی خواه ناخواه وجود دارد. منظور این نیست که ۱۵ ساعت بازی کردن ایراد ندارد بلکه خیلی هم بد است ولی نه بدتر از ۱۵ ساعت فیلم دیدن و شاید حتی ۱۵ ساعت کتاب خواندن و …..
در مورد مسئله ی سن مناسب بازی کردن نیز متاسفانه همین مشکلات و مسائل در کشورمان برای والدین وجود دارد. آخر چطور می شود یک بازی که تنها برای سن بالای ۱۸ سال ساخته شده است برای کودکان باشد؟ متاسفانه برای والدین ما بازی کردن عنوانی مثل GTA با کلی صحنه های نامناسب برای کودکان توسط یک کودک ۱۰ ساله بسیار قشنگ تر و منطقی تر از بازی کردن آن توسط یک فرد مثلا ۲۷ ساله است و با کمال میل حاضرند این بازی را برای کودک خود خریداری نمایند و در اختیارش قرار دهند ولی به دیگر فرزند خود که ۲۵ سال دارد و آن را بازی می کند ایراد بگیرند و او را بچه خطاب کنند و فکر کنند که دارند درست ترین کار دنیا را انجام می دهند و فرزندشان را از ورطهی خانمان سوز بازی های رایانه ای نجات می دهند. متاسفانه این مسئله تنها در کشور ما وجود دارد و نسل ما با آن درگیر بوده است و درگیر است و درگیر خواهد بود تا روزی که شاید خود ما در صدد از بین بردن آن برآییم.
به هر حال همه ی ما روزی پدر و مادرخواهیم شد و شاید همین مسئله را با فرزاندمان داشته باشیم. نکته اینجاست که ما چگونه با این مسئله برخورد خواهیم کرد؟ قطعا ما که خود در دنیای فوق العاده زیبای بازی های رایانه ای سیر و سفر کرده ایم نباید برخوردی مانند پدر و مادرانمان با بازی های ویدئویی داشته باشیم و در برابر آن موضعی کاملا خصمانه بگیریم. این تنها راهی است که می توان امیدوار بود تا نسل های آینده با مشکلی که ما با آن روبرو بوده ایم درگیر نشوند و یا لا اقل کمتر درگیر باشند.
” گیمر بودن من به این دلیل نیست که تصمیم گرفته ام زندگی نداشته باشم، بلکه به این دلیل گیمر هستم که تصمیم گرفته ام زندگی های زیادی داشته باشم “.
بگذارید کمی از جنبه ی تفریح به این مقوله نگاه کنیم. واقعا کدام سرگرمی و تفریح است که به ما اجازه دهد تا در غایت تخیل خود غوطه ور شویم و به دنیاهایی سفر کنیم که هر گز نمی توان در واقعیت در آن ها بود و در نقش شخصیت هایی قرار گیریم که شاید قهرمان تمام زندگی ما بوده اند. غیر از یک بازی رایانه ای چگونه می توان با اتوموبیلی رانندگی کرد که شاید در دنیای واقعی نمونه اش را حتی از نزدیک هم نبینیم. چگونه می توان طعم واقعی هدایت یک ارتش بزرگ را در یک نبرد هیجان انگیز در جریان جنگ جهانی چشید و با تمام وجود آن را حس کرد. چگونه می توانیم در قالب شوالیه ی تاریکی قرار بگیریم و مردم را از شر جوکر و دیگر دشمنان جامعه نجات دهیم؟ بازی های رایانه ای دنیایی هستند که به ما اجازه می دهند رویاهایمان را کنترل کنیم و آن ها را رقم بزنیم. مانند فیلم های سینمایی نیستند که فقط به تماشای آنها بنشینیم و کاری جز نگاه کردن نداشته باشیم. اینجا خود ما گردانندگان وقایع هستیم و به آن ها جهت می دهیم. اینجا ما تصمیم می گیریم و سپس با عواقب تصمیمان روبرو می شویم. اینجا ما نقش اول هستیم و همه چیز در کنترل ماست. راه می رویم ، اکتشاف می کنیم ، می کشیم ، کشته می شویم، عاشق می شویم، انتقام می گیریم، اشک می ریزیم ، می خنیدم، خواننده و نوازنده می شویم، در کالبد محبوب ترین ورزشکارانمان قرار می گیریم، در نقش ابر قهرمانان زندگیمان قرار می گیریم، تصمیمات مهم و حیاتی می گیریم، رانندگی می کنیم، تصادف می کنیم، بین خوبی و بدی انتخاب می کنیم، خیانت می بینیم و خیانت می کنیم و درس می گیریم، تاریخ را رقم می زنیم و صدها عمل دیگر که تنها و تنها در این دنیای شگفت انگیز ممکن می شوند. واقعا نگاهی به نکاتی که ذکر کردم بیاندازید و با خود فکر کنید که کجا می شود این همه تفریح و سرگرمی مختلف را با هم داشت و این تعداد تجربه را کسب کرد.
بازی کردن در خون من است…قطعا همین طور است. نه؟
اگر فقط به جنبه های سرگرمی نگاه نکنیم و بخواهیم از جنبه های آموزشی نیز بازی های ویدئویی را بررسی کنیم حرف های بسیاری برای گفتن داریم. به راستی که همین بازی ها کلی اطلاعات عمومی ما را بالا برده اند. توسط همین بازی ها با کلی از وقایع مختلف تاریخی آشنا شده ایم. توسط همین بازی ها با فرهنگ و معماری و تاریخ بسیاری از شهرها و کشورهای دنیا در دوره های تاریخی مختلف آشنا شده ایم، استرتژی ها و نقشه های مختلف را به کار برده ایم و شکست خورده ایم و یاد گرفته ایم، با بازی های شبیه ساز بسیاری از مهارت ها را تا حدودی آموخته ایم و اگر روزی در واقعیت با آنها روبرو شویم قطعا مانند یک فرد صفر کیلومتر نیستیم، با زندگی و سرنوشت بسیاری از شخصیت های مهم تاریخ آشنا شده ایم و از آن ها درس گرفته ایم. در دنیای بازی های ویدئویی ما با مفهوم تیم و کار گروهی آشنا شده ایم، لذت همکاری با دوستان و حتی غریبه ها را چشیده ایم و دوستان جدید پیدا کرده ایم. مگر زندگی غیر از این است؟ مگر تمام ورزش ها و آموختنی ها قصدشان آموزش همین مسائل به ما نیست؟ بازی های ویدئویی با استفاده ی درست به ما درس هایی از زندگی می دهند. این بی انصافی است که از ریشه و پایه این صنعت را به مضر بودن متهم کنیم و همه چیز را به گردن آن بیاندازیم. بازی های رایانه ای به وضوح ذهن و دید ما را باز می کنند و ما را با مسائلی آشنا می کنند که هرگز نمی توان در جای دیگری جستجو کرد. آیا نباید به بازیباز بودن خود افتخار کنیم؟ وقتی بازی های رایانه ای این همه نکات مثبت و جذاب و آموزنده و سرگرم کننده را برای ما به ارمغان آورده اند، به ما چه که در فلان کشور یک شخص غیر نرمال ۴ روز در کافی نت پشت سر هم بازی کرده تا جان خود را از دست داده است. آیا اگر بازی رایانه ای نبود چنین فردی راه دیگری برای اعتیاد و از بین بردن خود پیدا نمی کرد؟ ایا این تقصیر بازی های ویدئویی است؟ خیر این طور نیست. این ما هستیم که با استفاده ی صحیح یا غلط، خوب و بد بودن یک حوزه را تعیین می کنیم و بر آن اساس هدف گذاری انجام میدهیم.
یک بازی باز از آخرالزمان نمیترسد چون بارها آن را دیده است!
کاش والدین ما بدون تعصب این مسائل را می دیدند و درک می کردند. لا اقل کاش زمانی که ما خود در نقش والدین قرار بگیریم تمام این مسائل و لذت هایی را که در این دنیای بی انتها چشیده ایم فراموش نکنیم و فرزاندمان را از آن منع نکنیم. بالاخره باید روزی این دیدگاه در کشورمان اصلاح شود و شاید نسل ما که از این مسئله آسیب دیده است و متهم شده است و حرف شنیده است باید شروع کننده ی از بین بردن این تعصبات باشد. تعصباتی که هر کدام از ما را آزار داده است، کسانی را بیشتر و کسانی را کمتر. یادمان باشد که اگر روزی جایگاهمان از فرزند به والدین تغییر کرد یاد همین روزهای خود نیز باشیم و همه چیز را فراموش نکنیم. هر چیزی که به ما مربوط نباشد لا اقل این یکی به ما مربوط است و ما بیشترین صلاحیت را برای تغییر این دیدگاه و تعصبات داریم چون ما یک بازیباز هستیم.شخصی که دنیاهای بسیار بسیار بیشتری را از سایرین دیده است و تخیل قوی تری دارد. شخصی که سریع تر از دیگران تصمیم گیری می کند. شخصی باهوش و قابل احترام که تخیل خود را محدود نکرده است و در انواع و اقسام افسانه ها و واقعیت های تاریخی نقش آفرینی کرده است.ما از اشتباهات خود درس می گیریم و یاد گرفته ایم که هیچ مرحله ای را رها نکنیم حتی مراحل سخت و دشوار زندگی را. ما می توانیم تقلب کنیم ولی با درستی و عدالت بازی می کنیم. باید به خود افتخار کنیم که یک بازیباز هستیم و امیدوار باشیم روزی برسد که پدران و مادران نیز دیدگاه بهتری در این باره پیدا کنند. شاید بهترین جمله در مورد ما گیمرها این باشد:
” گیمر بودن من به این دلیل نیست که تصمیم گرفته ام زندگی نداشته باشم، بلکه به این دلیل گیمر هستم که تصمیم گرفته ام زندگی های زیادی داشته باشم “.
بدون بازی بازان کاری به پیش نمیبردند…
[font=tahoma]پس بیایید بازی کردن خود را پنهان نکنیم و افتخار کنیم که یک بازی باز هستیم. ما یک جامعه هستیم. جامعه ای که کسی نمی تواند به این راحتی پایه های آن را سست کند. حتی اگر در داخل این جامعه با هم درگیری هایی داشته باشیم اما با این حال در قدرت و سلامت جامعه ی خود شکی نداریم. به ما می گویند بازی باز. ما صبر و پشتکار را از مراحل Dark Souls آموخته ایم و خشم کریتوس را کنترل کرده ایم. بارها و بارها بشریت را نجات داده ایم. عاقبت ایده های آرمان گرایانه و آرمان شهرها را در بایوشاک و رپچر و کلمبیا دیده ایم. در سخت ترین ماموریت ها اسنیک بزرگ را همراهی کرده ایم و در واقع همه کاره ی او بوده ایم. فکر می کنید چه کسانی این شخصیت ها را تبدیل به افسانه کرده اند؟ بدون شک ما… بازی بازان…[/font]