امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مرگ شیرین | نگاهی به ۳ گانه Dark Souls و تاثیرات آن بر صنعت بازی‌های رایانه‌ای
#11
(07-28-2016, 05:34 PM)saeed aghababaee نوشته است:
(07-28-2016, 05:11 PM)ROMAN REIGNS نوشته است: واقعا دارک سولز یکی از بهترین فرنچایز های زندگیمه فقط حیف بلادبورن رو بازی نکردم Confused Confused Confused Confused

مقاله آقا سعیدم که لازم نیست تعریف کنم مثل همیشه عالی 113 113 113 113 113

خیلی از شما ممنونم. 
انشالله حتما بازی کنید چون حیفه واقعا کسی که سولز رو بازی کرده بلادبورن رو بازی نکنه.البته شاید به خاطر کنسول نتونستین بازی کنین.

بله دقیقا به خاطر نداشتن کنسول نتونستم بازی کنم Wall Wall Wall
زدم تو خیابونایی که اصل نمیدونستم تش کجا بود
منم مثل تو خاطره هام تنها میگذشت تو برف و بارون...
پاسخ
#12
(07-28-2016, 09:23 PM)Punished Snake نوشته است:
دارک سولز از اون دسته آثار کالت می‌تونم بگم هستش که می‌تونست زمان خودش خیلی‌خیلی بیش‌تر بهش بها بدن. هنوزم اون بهای کافی که در شأنش باشه رو نداره. زمان انتشار Dark Souls و Demon Souls این بازی می‌تونست نمره‌های بیش‌تری بگیره و هیچ‌وقت هم تو جوایز آخر سال چه از نظر Game of the Year چه از نظر Big Winner شدن تو تعداد جوایز سالانه شانس زیادی نداشت. ولی ارزش این بازی‌ها هر چی بیش‌تر می‌ریم جلو، نسبت به قبل بیش‌تر مشخص می‌شه. طوری که EDGE می‌یاد آخر نسل هفتم بهترین بازی نسل رو اختصاص می‌ده به اولین دارک سولز. معنی‌ش چیه؟ به زعم من ابراز پشیمونی. می‌شه خوش‌بین بود که سال‌های دیگه این تمجیدها مثل دنباله‌دار هالی از این بازی ادامه داره و مثل یه آوانگاردیسم هنری «زمان» ارزش این بازی‌ها رو بیش‌تر نشون می‌ده. 

جا داره از تعجب چشم‌هامون گرد بشه که چرا دارک سولز که از نظر داستانی بین بازی‌ها بهترین مصداق فلسفه‌ی نیچه و هگل هست ازش مطلب خاصی نوشته نشده هر چه‌قدر تو نت سرچ کنیم و فقط باید دنبال تئوری‌ طرفدارها تو ساب‌ردیت‌های ردیت بگردیم. بزرگ‌ترین جفا به حق دارک سولز همین حیث داستانی‌ش هست. ولی یه بازی با چند تا نقل‌قول کاملاً بی‌ربط فلسفی‌نما که لقمه رو می‌جَوه می‌ذاره دهن کاربر، تبدیل می‌شه به یه بازی هنری و بهترین داستان تاریخ و... Blah Blah Blah. نکته عجیب داستانی دارک سولز سکوت حاکم بر فضاش هست. هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای تو قالب یه میان‌پرده‌ی بزن‌بزن قرار نیست اتفاق بیفته تو داستان. دیالوگ‌ها خیلی کمن و بازی بیش‌تر داره یه چرخه رو نشون می‌ده. از این جهت این بازی من رو یاد فیلم‌های «بلا تار» و مخصوصاً The Turin Horse می‌ندازه که بدون یه صحنه‌ی هالیوودی و دیالوگ‌‌های مختلف، یه داستان عمیق فرامتنی رو ارائه می‌ده که می‌تونه تو کلی مضامین جالب که دغدغه‌ی مردم از آغاز تا الآن بوده ریشه پیدا کنه. این خودش به‌نوعی یه هنره، نیست؟ نمونه‌های خیلی کمی می‌تونن مثل دارک سولز پیاده‌ش کنن، که آخرش هم به‌درستی درک نمی‌شن. جای افسوس داره که این سری هنوز نتونسته توئیست‌ها و پلات‌های هنری داستانی‌ش رو به کاربرها ثابت کنه. اما همون‌طور که گفتم زمان این مورد رو مشخص می‌کنه. 

از جهت گیم‌پلی اما اون‌قدر به اندازه کافی بهش توجه شده و حتی گاهی هم اورریت شده تعریف‌ها از گیم‌پلی این بازی. (آخر کار توضیح می‌دم چرا). درباره‌ی تأثیرات گیم‌پلی که این بازی گذاشت رو مفصل تو مقاله بهش اشاره شده و طبعاً نیازی نیست که من دوباره اشاره بکنم. ولی جا داره درباره‌ی Level Design بازی صحبت بشه که تو دو نسخه‌ی اول Zeldaوارترین طراحی مرحله رو داشت. از اول بازی می‌تونستی بری آخر بازی یا این‌که آروم‌آروم شروع کنی به پیشروی. اما یه همچین نکته مثبت بزرگی همیشه داره کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شه تو بازی‌های میازاکی. هنوز که هنوزه هیچ کدوم از بازی‌های بعد از دارک سولز 1 -- چه بلادبورن چه دارک سولز -- نتونسته اون لِوِل دیزاین پیچیده‌ی قبل رو ارائه بده. تو دارک سولز 3 هم ضعف تو لِوِل دیزاین به اوج رسید و بیش‌تر Run & Gun شده بود و من کم‌تر تو بازی گیر می‌کردم به لطف بون‌فایرهای زیاد و میان‌برهای کاملاً تابلو. این مشکل به مقدار خیلی کم‌تر تو بلادبورن هم وجود داشت. این‌ها برمی‌گرده به ریسک‌پذیری بسیار پایین میازاکی و به‌خاطر همین هست که می‌گم گیم‌پلی بازی دچار بزرگ‌نمایی شده. البته گیم‌پلی همچنان معتادکنندست و منی که معتقدم گیم‌پلی افتاده تو ورطه‌ی تکرار تا NG+5 پیش رفتم. اما چه‌قدر خوب می‌شد اگه این‌قدر از بون‌فایرها استفاده نمی‌کردن و از لِوِل دیزاین کاملاً خطی دور می‌شدن. بازی که قطعاً‌ برای تازه‌واردها سخت هستش ولی خب منی/مایی که از قدیم این سری رو شروع کردم/کردیم چرا باید بازی برامون آب‌خوردن بشه؟ یه تغییر تازه سخت بود؟ نصف باس‌فایت‌ها که می‌شد همون First Try زد کشت؛ این یعنی بازی یکی از بزرگ‌ترین اِلمان‌های حیاتی‌ش که برای طرفدارها مهم بود رو از دست داده. من بازی‌های میازاکی رو انجام می‌دادم چون همیشه به‌خاطر محیط‌های پیچیده‌ش یه دلهره‌ای بهم می‌داد و دست‌هام عرق می‌کرد و این عرق کردن و تپش قلب تو باس‌فایت‌های سخت بازی به اوج خودش می‌رسید. اما حالا منی که راه این جاده رو چد سال پیش رفتمش دقیقاً چه‌طور باید مقابل باس‌فایت‌های دارک سولز که به مقدار قابل‌توجهی تعدادشون کم شده، اون حس قدیم رو داشته باشم؟ گیم‌پلی بازی تو نسخه‌ی سوم کاملاً اشباع شده بود و البته جای خوشحالی داره که خودِ میازاکی هم این عامل رو فهمید و می‌خواد بره سراغ یه چیز دیگه. خیلی خوب می‌شه اگه بازی بعدی این آدم یه فرمول کاملاً جدید و مثل قبل اعتیادآور پیاده کنه تا دوباره اون حس قدیمی که عرض شد برگرده به رگ‌های بازی. جز این عدم ریسک‌پذیری بازی‌های فرام‌ سافت‌ور که تأثیر خوبی رو گیم‌پلی نداره عیب دیگه‌ای نیست.
بدیهی هستش که همه‌ی صحبت‌هام درباره‌ی گیم‌پلی دیدگاه شخصی‌ خودم هست و قول می‌دم که تحمیلی در کار نیست. عذر می‌خوام سرتون رو درد اوردم. 

خسته نباشید و تشکر فراوان بابت این مقاله که فرصتی شد تراوشات ذهنی‌مون رو درباره بازی بگیم.

خیلی متشکرم یونس عزیز. کلی زحمت کشیدی و نوشتی.
یونس جان باهات کاملا موافق هستم منتها فرق من و شما بین نسخه اول و دوم هست. به نظر من نسخه دوم اون الماسی بود که توی کل این سری و بازی های میازاکی می درخشه هر چند کارگردان مستقیمش میازاکی نبود ولی خب مشخثص بود که نقش اول رو داشته توی ساخت بازی. نسخه دوم به نظر من تکمیل کننده نسخه اول بود. سخت ترین محیطی  که توی کل بازی های میازاکی که مطمئن هستم هیچ کدومتون اندازه من بازی نکردیدنشون دیدم محیط برفی دی ال سی دارک سولز 2 هست که جلوت رو اصلا نمی تونی ببینی کلا و هر چندین ثانیه یه بار یه نمای کلی از محیط توی طوفان می بینی و باز دوباره میره توی مه و دیده نمیشه و دشمنان هی ظاهر میشن و ظاهر میشن اون اسب های لعنتی که یه دفعه میان و بدبخت میکنن ادم رو. باسش هم دو تا ببر بزرگ هستن که یکشون رو قبلا تنها به عنوان باس کشتی و حیوون خونگی شاه بوده. 
کلا داستان در این سری فوق العاده اس. من اینجور روایت داستان محیطی که بر پایاه گشتن خودته رو خیلی بیشتر دوست دارم چون کسی بیشتر می فهمه که بیشتر بگرده و اینجوری من از همه بیشتر می فهمم داستان رو!!!!!!!!!!! شوخی کردم........    داتیان های گنگی که معلوم نیست اصلا توی دنیای واقعیت هستن یا دنیای خیال یا دنیای خواب یا برزخ. مردمی که معلوم نیست خوبن و بدن و دشمنن یا دوستن. هر کس انگیزه ای برای خودش داره و اون از همه چی براش مهمتره. حتی تو هم براش مهم نیستی و لازم باشه میزنه می کشتت. دیوی که به شکل انسان در اومده و ازت عاجزانه می پرسه به من جای پتاهگاهت رو بگو و اگر بگی هر بار که میری می بینی یکی رو کشته و به تو میخواد رشوه بده که بذاری باشه. و وقتی میزنیش تازه میبینی که وای چه دیو مخوفی بوده. این جور داستان گویی که خیلی چیزها رو به خودت می سپاره خیلی خوبه. خیلی ها به اون دیو جای پناهگااه رو گفتن چون واقعا داغون و بدبخت بود ولی بعد باید پای دلسوزیشون و تصمیمی که گرفتن وایسن. ...
[تصویر:  iya6_thumb-1920-546659.jpg]
پاسخ
#13
Punished Snake
نقل‌قول: جا داره از تعجب چشم‌هامون گرد بشه که چرا دارک سولز که از نظر داستانی بین بازی‌ها بهترین مصداق فلسفه‌ی نیچه و هگل هست ازش مطلب خاصی نوشته نشده هر چه‌قدر تو نت سرچ کنیم و فقط باید دنبال تئوری‌ طرفدارها تو ساب‌ردیت‌های ردیت بگردیم. بزرگ‌ترین جفا به حق دارک سولز همین حیث داستانی‌ش هست. ولی یه بازی با چند تا نقل‌قول کاملاً بی‌ربط فلسفی‌نما که لقمه رو می‌جَوه می‌ذاره دهن کاربر، تبدیل می‌شه به یه بازی هنری و بهترین داستان تاریخ و... Blah Blah Blah. نکته عجیب داستانی دارک سولز سکوت حاکم بر فضاش هست. هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای تو قالب یه میان‌پرده‌ی بزن‌بزن قرار نیست اتفاق بیفته تو داستان. دیالوگ‌ها خیلی کمن و بازی بیش‌تر داره یه چرخه رو نشون می‌ده. از این جهت این بازی من رو یاد فیلم‌های «بلا تار» و مخصوصاً The Turin Horse می‌ندازه که بدون یه صحنه‌ی هالیوودی و دیالوگ‌‌های مختلف، یه داستان عمیق فرامتنی رو ارائه می‌ده که می‌تونه تو کلی مضامین جالب که دغدغه‌ی مردم از آغاز تا الآن بوده ریشه پیدا کنه. این خودش به‌نوعی یه هنره، نیست؟ نمونه‌های خیلی کمی می‌تونن مثل دارک سولز پیاده‌ش کنن، که آخرش هم به‌درستی درک نمی‌شن. جای افسوس داره که این سری هنوز نتونسته توئیست‌ها و پلات‌های هنری داستانی‌ش رو به کاربرها ثابت کنه. اما همون‌طور که گفتم زمان این مورد رو مشخص می‌کنه. 

   خب این قضیه که کسی به داستان بازی بها نداده و سرسری ازش گذشتن، چندین تا دلیل داره که دست به دست هم دادن تا حداقل 80% مخاطب ها بازی رو کاملا گیمپلی محور بدونن و داستان بازی رو بی معنی و ضعیف خطاب قرار بدن! اولین دلیلش همونی ـه که خودتون گفتید. بازی از هیچ میان پرده ای استفاده نکرده. عناصر داستانی رو در محیط پخش کرده و به پیچیده ترین حالت ممکن طراحیشون کرده و روایت رو برعهده ی ذهن مخاطب گذاشته. خیلی از گیمر ها و حتی منتقد های امروزی حوصله ی این جور داستان ها رو ندارن. این دوستان یه داستان شسته رفته که سازنده دو دستی و بدون واسطه بهشون تقدیم کنه، می طلبن. البته یه نکته ی دیگه هم هست. سازنده ها حتی خودشون هم اذعان نکردن که مثلا داستان DS خیلی از اون چیزی که فکر می کنید پیچیده تره (تا اونجا که من می دونم نگفتن!). یعنی پتانسیل های داستان تبلیغ نشده. واسه همین بعضی ها هم بدون اینکه روحشون باخبر باشه، از این بخش می گذرن و به فرض اینکه بازی داستان نداره، پرونده ی بازی رو می بندن ... یه دلیل دیگه هم برمیگرده به منتقد ها. متاسفانه نقد ها طوری شده که دیگه منتقد رکن ریسک که یکی از جذاب ترین فاکتور های هر نقد ـه رو کنار گذاشته. یعنی جرات نداره بر خلاف نظر خیلی از سایت های بزرگ بیاد و بگه داستان اونی که تو نقدهای دیگه توصیف شده نیست. یعنی یه نفر اول میاد داستان رو معمولی توصیف میکنه و بقیه هم تاییدش می کنن! اگه یه منتقد کله گنده (از سایت های تاپ مثل Gamespot، IGN، GameInformer و ...) پیدا بشه که برخلاف بقیه حرف بزنه (با منطق و دلیل)، مطمئنا نظر بقیه هم به این قضیه جلب میشه و بهتر به داستان بازی هایی مثل Dark Souls که در زیرین ترین لایه‌ی بازی پنهان شدن پی میبره. حالا از DS  که بگذریم، بازی های دیگه ای هم بودن که به خاطر همین سطحی بینی منتقد ها و مخاطب ها مورد بی مهری و کم توجهی قرار گرفتن. شما بازی The Vanishing of Ethan Carter رو در نظر بگیرید. بعید میدونم حتی خیلی ها حتی یک بار اسمش رو شنیده باشن. داستان این بازی به نظر من یه چیز فوق العاده ناب و بدیع بود که تا به حال تو سایر بازی ها ندیده بودم. یه روایت فوق العاده زیبا و استادانه که عناصر داستان رو به قدری حرفه ای و هدفمند کنار هم می چینه و با هم ادغامشون میکنه که آخر بازی متوجه میشید با چه چیزی طرف هستید. یه بازی که برای درک داستانش به حداقل سه بار اتمام نیازمنده. یه چیزی تو مایه های فیلم Sixth Sense که تحلیل های داستانیش واسه خودش دنیایی داره و از استارتش داره همش به مخاطب نشونه و راهنمایی های غیرمستقیم میده، اما اکثر نقد ها دقیقا همون بخشی که برگ برنده ی داستان ـه رو نمی بینن و ازش می گذرن! منتقد وقتی به یه بازی مستقل یا بی ادعا میرسه همینطوری بازی رو له میکنه! آیا واقعا داستان بازی لیاقت دیده شدن به اندازه ی حداقل نصف Bioshock Infinite رو نداشت؟! جواب من مثبت ـه، اما بازی فدای فروتنی و بی ادعایی ـه خودش شد (تا حدودی مثل سری DS. البته سری DS بعد از گذشت مدتی دیده شد که ذکر دلایلش و مقایسش با این موضوع، خودش 3 بند مطلب میخواد!) چون نیومد مثل Levine (سازنده ی Bioshock) از اولِ ساخت بازی، شیپور دستش بگیره و عظمت داستانش رو فریاد کنه! مثال دیگه ی این قضیه، دقیقا همون وضعیت Demon Souls ـه. بازی بدون ادعای تحول در سبک RPG منتشر شد و زیر تیغ منتقدین رفت! وقتی Kevin Van Ord این بازی رو نقد کرد، سختی بازی رو جزو نکات منفی اش دونست و به خاطرش از بازی نمره کم کرد، اما با گذشت زمان و دیده شدن ارزش های این حرکت و تبدیل شدن این سختی به بهترین ویژگی بازی، به سرعت موضعش رو تغییر داد و در نقد DS I سختی بازی رو بهترین ویژگی بازی دونست! متاسفانه ذهن ها ناخودآگاه دچار جهت گیری میشه، اما دقیقا مثل همون مثالی که از Edge زدید، ممکنه این ویژگی ها و خصوصیاتی که یه زمانی دیده نشده بود، بالاخره با گذشت زمان دیده شه! شاید ...
[تصویر:  peter_popken_03.jpg]
!Praise Prince of Persia
پاسخ
#14
(07-29-2016, 05:45 PM)Devil Prince نوشته است: Punished Snake
نقل‌قول: جا داره از تعجب چشم‌هامون گرد بشه که چرا دارک سولز که از نظر داستانی بین بازی‌ها بهترین مصداق فلسفه‌ی نیچه و هگل هست ازش مطلب خاصی نوشته نشده هر چه‌قدر تو نت سرچ کنیم و فقط باید دنبال تئوری‌ طرفدارها تو ساب‌ردیت‌های ردیت بگردیم. بزرگ‌ترین جفا به حق دارک سولز همین حیث داستانی‌ش هست. ولی یه بازی با چند تا نقل‌قول کاملاً بی‌ربط فلسفی‌نما که لقمه رو می‌جَوه می‌ذاره دهن کاربر، تبدیل می‌شه به یه بازی هنری و بهترین داستان تاریخ و... Blah Blah Blah. نکته عجیب داستانی دارک سولز سکوت حاکم بر فضاش هست. هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای تو قالب یه میان‌پرده‌ی بزن‌بزن قرار نیست اتفاق بیفته تو داستان. دیالوگ‌ها خیلی کمن و بازی بیش‌تر داره یه چرخه رو نشون می‌ده. از این جهت این بازی من رو یاد فیلم‌های «بلا تار» و مخصوصاً The Turin Horse می‌ندازه که بدون یه صحنه‌ی هالیوودی و دیالوگ‌‌های مختلف، یه داستان عمیق فرامتنی رو ارائه می‌ده که می‌تونه تو کلی مضامین جالب که دغدغه‌ی مردم از آغاز تا الآن بوده ریشه پیدا کنه. این خودش به‌نوعی یه هنره، نیست؟ نمونه‌های خیلی کمی می‌تونن مثل دارک سولز پیاده‌ش کنن، که آخرش هم به‌درستی درک نمی‌شن. جای افسوس داره که این سری هنوز نتونسته توئیست‌ها و پلات‌های هنری داستانی‌ش رو به کاربرها ثابت کنه. اما همون‌طور که گفتم زمان این مورد رو مشخص می‌کنه. 

   خب این قضیه که کسی به داستان بازی بها نداده و سرسری ازش گذشتن، چندین تا دلیل داره که دست به دست هم دادن تا حداقل 80% مخاطب ها بازی رو کاملا گیمپلی محور بدونن و داستان بازی رو بی معنی و ضعیف خطاب قرار بدن! اولین دلیلش همونی ـه که خودتون گفتید. بازی از هیچ میان پرده ای استفاده نکرده. عناصر داستانی رو در محیط پخش کرده و به پیچیده ترین حالت ممکن طراحیشون کرده و روایت رو برعهده ی ذهن مخاطب گذاشته. خیلی از گیمر ها و حتی منتقد های امروزی حوصله ی این جور داستان ها رو ندارن. این دوستان یه داستان شسته رفته که سازنده دو دستی و بدون واسطه بهشون تقدیم کنه، می طلبن. البته یه نکته ی دیگه هم هست. سازنده ها حتی خودشون هم اذعان نکردن که مثلا داستان DS خیلی از اون چیزی که فکر می کنید پیچیده تره (تا اونجا که من می دونم نگفتن!). یعنی پتانسیل های داستان تبلیغ نشده. واسه همین بعضی ها هم بدون اینکه روحشون باخبر باشه، از این بخش می گذرن و به فرض اینکه بازی داستان نداره، پرونده ی بازی رو می بندن ... یه دلیل دیگه هم برمیگرده به منتقد ها. متاسفانه نقد ها طوری شده که دیگه منتقد رکن ریسک که یکی از جذاب ترین فاکتور های هر نقد ـه رو کنار گذاشته. یعنی جرات نداره بر خلاف نظر خیلی از سایت های بزرگ بیاد و بگه داستان اونی که تو نقدهای دیگه توصیف شده نیست. یعنی یه نفر اول میاد داستان رو معمولی توصیف میکنه و بقیه هم تاییدش می کنن! اگه یه منتقد کله گنده (از سایت های تاپ مثل Gamespot، IGN، GameInformer و ...) پیدا بشه که برخلاف بقیه حرف بزنه (با منطق و دلیل)، مطمئنا نظر بقیه هم به این قضیه جلب میشه و بهتر به داستان بازی هایی مثل Dark Souls که در زیرین ترین لایه‌ی بازی پنهان شدن پی میبره. حالا از DS  که بگذریم، بازی های دیگه ای هم بودن که به خاطر همین سطحی بینی منتقد ها و مخاطب ها مورد بی مهری و کم توجهی قرار گرفتن. شما بازی The Vanishing of Ethan Carter رو در نظر بگیرید. بعید میدونم حتی خیلی ها حتی یک بار اسمش رو شنیده باشن. داستان این بازی به نظر من یه چیز فوق العاده ناب و بدیع بود که تا به حال تو سایر بازی ها ندیده بودم. یه روایت فوق العاده زیبا و استادانه که عناصر داستان رو به قدری حرفه ای و هدفمند کنار هم می چینه و با هم ادغامشون میکنه که آخر بازی متوجه میشید با چه چیزی طرف هستید. یه بازی که برای درک داستانش به حداقل سه بار اتمام نیازمنده. یه چیزی تو مایه های فیلم Sixth Sense که تحلیل های داستانیش واسه خودش دنیایی داره و از استارتش داره همش به مخاطب نشونه و راهنمایی های غیرمستقیم میده، اما اکثر نقد ها دقیقا همون بخشی که برگ برنده ی داستان ـه رو نمی بینن و ازش می گذرن! منتقد وقتی به یه بازی مستقل یا بی ادعا میرسه همینطوری بازی رو له میکنه! آیا واقعا داستان بازی لیاقت دیده شدن به اندازه ی حداقل نصف Bioshock Infinite رو نداشت؟! جواب من مثبت ـه، اما بازی فدای فروتنی و بی ادعایی ـه خودش شد (تا حدودی مثل سری DS. البته سری DS بعد از گذشت مدتی دیده شد که ذکر دلایلش و مقایسش با این موضوع، خودش 3 بند مطلب میخواد!) چون نیومد مثل Levine (سازنده ی Bioshock) از اولِ ساخت بازی، شیپور دستش بگیره و عظمت داستانش رو فریاد کنه! مثال دیگه ی این قضیه، دقیقا همون وضعیت Demon Souls ـه. بازی بدون ادعای تحول در سبک RPG منتشر شد و زیر تیغ منتقدین رفت! وقتی Kevin Van Ord این بازی رو نقد کرد، سختی بازی رو جزو نکات منفی اش دونست و به خاطرش از بازی نمره کم کرد، اما با گذشت زمان و دیده شدن ارزش های این حرکت و تبدیل شدن این سختی به بهترین ویژگی بازی، به سرعت موضعش رو تغییر داد و در نقد DS I سختی بازی رو بهترین ویژگی بازی دونست! متاسفانه ذهن ها ناخودآگاه دچار جهت گیری میشه، اما دقیقا مثل همون مثالی که از Edge زدید، ممکنه این ویژگی ها و خصوصیاتی که یه زمانی دیده نشده بود، بالاخره با گذشت زمان دیده شه! شاید ...
عجیبه نظرتون واقعا در مورد منتقدها. هیچ کس در دنیا تا به حال به داستان سری سولز خرده ای نگرفته و نه یکی از منتقدهای سایت های بزرگ بلکه همشون از داستان بازی تعریف کردن و روایت داستان برپایه محیط رو تحسین کردن. نمیدونم چطور میگید که از داستان گذشتن و ریسک نکردن و.... تنها یه سری کاربرا و بحث های بین اونها هست که داستان رو الکی میدونن چون متوجهش نشدن.
در مورد اتن کارتر هم همینطور. میتونید نقدهای بازی رو در دنیا که اتفاقا همگی هم ازش تعریف کردن بخونید و حتی نقد سایت خودمون رو که نوشته من هست که در همه جا اشاره شده این بازی کاملا داستان محوره و داستانش برگ برنده اش هست. کسی از داستان این بازی خرده ای نگرفته و همه یکصدا تعریف کردن ازش. این عناوین از همون اول هم ارزششون معلوم بود و همه می دونستن فقط موضوع اینجا بود که در اندازه ای که حقشون بود ارزششون رو نمی دونستن و با گذشت زمان هی بیشتر این ارزش گرامی داشته خواهد شد.
[تصویر:  iya6_thumb-1920-546659.jpg]
پاسخ
#15
ِDevil Prince
نقل‌قول:  یه دلیل دیگه هم برمیگرده به منتقد ها. متاسفانه نقد ها طوری شده که دیگه منتقد رکن ریسک که یکی از جذاب ترین فاکتور های هر نقد ـه رو کنار گذاشته. یعنی جرات نداره بر خلاف نظر خیلی از سایت های بزرگ بیاد و بگه داستان اونی که تو نقدهای دیگه توصیف شده نیست. یعنی یه نفر اول میاد داستان رو معمولی توصیف میکنه و بقیه هم تاییدش می کنن! اگه یه منتقد کله گنده (از سایت های تاپ مثل Gamespot، IGN، GameInformer و ...) پیدا بشه که برخلاف بقیه حرف بزنه (با منطق و دلیل)، مطمئنا نظر بقیه هم به این قضیه جلب میشه و بهتر به داستان بازی هایی مثل Dark Souls که در زیرین ترین لایه‌ی بازی پنهان شدن پی میبره
تا جایی که من یادمه کوین ون اورد و کلهم مجله اج از همون اول دهن خودشون رو سرویس کردن از بس گفتن Lore، Lore، عظمت داستانی و این چیزا. نمی‌دونم چطور همچین حرفی می‌زنی دویل پرنس جان.  S0 (2)

نقل‌قول: وقتی Kevin Van Ord این بازی رو نقد کرد، سختی بازی رو جزو نکات منفی اش دونست و به خاطرش از بازی نمره کم کرد، اما با گذشت زمان و دیده شدن ارزش های این حرکت و تبدیل شدن این سختی به بهترین ویژگی بازی، به سرعت موضعش رو تغییر داد و در نقد DS I سختی بازی رو بهترین ویژگی بازی دونست
می‌تونم منبع‌ رو بخوام؟ بدون هیچ غرض و جانب گیری اینُ میگم. صرفاً کنجکاو شدم، چون تا جایی که یادمه دیمون سولز رو به شدت تحسین کرد کوین ون اورد. و یکی از باعث و بانی‌های معروف شدن سری سولز و کلاً میازاکی بود!
پاسخ
#16
Saeed Aghababai
نقل‌قول: عجیبه نظرتون واقعا در مورد منتقدها. هیچ کس در دنیا تا به حال به داستان سری سولز خرده ای نگرفته و نه یکی از منتقدهای سایت های بزرگ بلکه همشون از داستان بازی تعریف کردن و روایت داستان برپایه محیط رو تحسین کردن. نمیدونم چطور میگید که از داستان گذشتن و ریسک نکردن و.... تنها یه سری کاربرا و بحث های بین اونها هست که داستان رو الکی میدونن چون متوجهش نشدن.

در مورد اتن کارتر هم همینطور. میتونید نقدهای بازی رو در دنیا که اتفاقا همگی هم ازش تعریف کردن بخونید و حتی نقد سایت خودمون رو که نوشته من هست که در همه جا اشاره شده این بازی کاملا داستان محوره و داستانش برگ برنده اش هست. کسی از داستان این بازی خرده ای نگرفته و همه یکصدا تعریف کردن ازش. این عناوین از همون اول هم ارزششون معلوم بود و همه می دونستن فقط موضوع اینجا بود که در اندازه ای که حقشون بود ارزششون رو نمی دونستن و با گذشت زمان هی بیشتر این ارزش گرامی داشته خواهد شد.
خب همونطور که فکر می کردم، دوستان اشتباه برداشت کردن. اول از همه بگم که برخلاف چیزی که شما دوستان تصور کردید، حرف من بین خوب و بد نیست؛ بین عالی و شاهکار ـه! بنده کی گفتم کسی به داستان سری سولز خورده گرفته؟! اون حرفی هم که درباره ی سلیقه ی اکثر مخاطب ها و منتقد ها زدم، یه چیز کلی و حقیقت محض بود. شما به راحتی می تونید این قضیه رو در تعداد طرفداران بازی های RPG ببینید. از خیلی ها که دلیل نپسندیدن داستان این بازی ها رو جویا میشی، میگن داستانش رو نمی تونیم درک کنیم و خیلی سخته درکش! حالا دارک سولز رو در نظر بگیرید که دیگه بین بقیه نور الی نور ـه! این از این. حالا برمیگردیم به بحث عالی و شاهکار. بله هیچکس به داستان ایرادی نگرفت. ولی به نظر من اونجور که باید هم ازش تعریف و تمجید نکردن. بزارید یه داستان کوتاه برای درک بهتر حرفام تعریف کنم (اگه حال دارید!). قبل از خریدن بازی DS II به سایت گیم اسپات سر زدم و نقد مشترک KVO و یه دوست دیگه رو کامل خوندم. نقد کاملا جنبه ی مثبتی داشت ... از همه ی قسمت های بازی تعریف شده بود، اما حرف زیادی درباره ی داستان زده نشده بود. شاید تک و توک و بین هر بند گهگاهی به داستان اشارات کوتاهی میشد. با توجه به شناختی که با خوندن تعداد زیادی از نقد های KVO پیدا کرده بودم، متوجه شدم که داستان در حدی ـه که انتظارات از یه بازی گیم پلی محور رو برآورده کنه و شاهکار یا مثلا یه چیز توپی نیست. بازی رو انجام دادم و منم با همین منطق جلو رفتم تا اینکه چند هفته بعد مجله ی بازی رایانه رو خریدم و نقد DS II رو که 6 صفحه فضا اشغال کرده بود و خیلی مفصل بود، خوندم. منتقد (اسم شریفشون یادم نمیاد) چنان زیبا و قشنگ داستان رو تحلیل کرده بود که آدم کیف می کرد. بازی رو New Game کردم و دوباره شروعش کردم. 180 درجه دیدم به داستان تغییر کرد. متوجه شدم چیزهایی رو از دست داده بودم که شیرازه (TRUE?!) ی داستان بود. اونجا بود که کلمه به کلمه ی حرف های ایشون تو بازی واسم هجا شد! یه تیکه از تحلیل ایشون از داستان رو پایین ذکر می کنم: (البته با کمی تغییرات به دلیل یاری نکردن حافظه!)
داستان بازی برخلاف چیزی که به نظر میرسد، به شدت غنی و جذاب است. داستان یک لایه ی سطحی دارد که برای همه قابل رویت است، اما مهم ترین بخش داستان در زیر این لایه پنهان شده است .... هرکس به اندازه ی ظرف خود داستان را که مانند باران بر چهره‌ی مخاطبین میریزد، درک می کند. شخصی ممکن است حتی قطره ای از داستان را هم در ظرف خود نیابد و با بی اطلاعی کامل از داستان، بازی را ترک کند یا کسی دریایی از این اطلاعات و جزئیات داستانی را به دست آورد و در آنها غرق شود ....... داستان بازی مانند دایره ای است که مدام میچرخد. درست در همان لحظه ای که فکر می کنید داستان بازی به اتمام رسیده است، درواقع از نو آغاز شده است. مانند سه گانه ی ماتریکس. هیچ ماتریکسی از بین نمی رود بلکه با پایان هر یک، هزاران ماتریکس دیگر آغاز می شود ... (البته باید ذکر کنم که قلم ایشون خیلی خیلی زیباتر بود و من انقدر بد توصیفش کردم. از همینجا از ایشون عذرخواهی می کنم).
حالا شما به من بگید. کدوم نقد داستان رو اونطور که باید توصیف کرده بود؟! منظور من این ـه. اگه منتقدی که به گفته ی خودش بیش از 100 ساعت بازی رو تجربه کرده بود و بازی مورد علاقه اش بوده، باید اینطوری داستان رو تحلیل می کرد؟! بازم تاکید می کنم. بحث خوب و بد نیست. بحث نقد شاهکار و نقدِ عالی ـه. آقای VO کارش رو انجام داد و کسی نمی تونه بهشون ایراد بگیره، ولی منتقد بازی رایانه با قلمش جادو کرد (حداقل واسه من) و  به زیبایی ارزش های داستان رو ریخت بیرون! یه جورایی VO مثل فوتبالیستی که تو بازی به خوبی وظیفه اش رو انجام میده و یه گل میزنه، اما اونور این یکی دوستمون فراتر از انتظارات و وظایفش عمل می کنه و هتریک می کنه!  

  اولا که این لینکی دادید یه بازی دیگس. شما کلا اشتباه گرفتید بازی رو!  S0 (58) Neutral  ثانیا بازم مثل همون قضیه ی بالا تعریفاتشون در حد یه داستان خوب یا نهایتا خیلی خوب بود در حالی که داستان یه چیز استثنایی بود. ثالثا خب یه بازی داستان محور باید هم برگ برنده اش داستانش باشه. اینم نداشته باشه که دیگه تعطیله! خسته نباشه منتقدی که فقط همینو بگه! نگاه باید ریزتر باشه. من به شخصه هیچ جا جز تحلیل های داستانی که بعد نقدها منتشر شد، ندیدم که از روایت منحصر به فرد و نشانه های عالی بازی حرفی زده شده باشه. برگ برنده ی بازی این بود. برگ برنده ی بازی دست نوشته های هدفمندش بود. ولی همه رفتن به معمای نوآورانه، آزادی عمل و اتمسفر بازی چسبیدن و ... . انگار اصلا متوجه عمق داستان و محتویاتش نشدن (حالا درمورد بایوشوک یه صحبت هایی میکردن که خود کن لوین تو خونه شون ارور میداد.) نقد یه سایت معروف که انقدر مضحک بود که با همون مقدمه ی نقد میشد فهمید ایشون هیچی از داستان نفهمیدن! البته نمی خوام همه ی منتقد ها رو زیر سوال ببرم. این جور بازی ها خیلی خاصن و نقدشون هم به طبع شدیدا سخته و معمولا چیزی که کار رو سخت تر هم میکنه، ظاهر غلط اندازشون ـه؛ (من خودم تا پایان دوم، به عمق هنر سازنده ها پی نبرده بودم) وگرنه تو سایر بازی ها و اکثر مواقع منتقدها استادانه عمل میکنن و حرفی نمیشه زد دربارشون.

Tyrion
نقل‌قول: والا جایی که من یادمه کوین ون اورد و کلهم مجله اج از همون اول دهن خودشون رو سرویس کردن از بس گفتن Lore، Lore، عظمت داستانی و این چیزا. نمی‌دونم چطور همچین حرفی می‌زنی دویل پرنس جان
سلام 
مجله ی اج که من کلا طرفدارش نیستم و فقط عکس روی جلدش رو نگاه می کنم! پس نظری در موردش نمیدم، اما کوین ون اورد. تا جایی که من نقد های DS I و DS II رو خوندم، هیچ حرکت این چنینی ندیدم از ایشون. Lore؟ یادم نمیاد که ایشون اصلا از لفظ لُر (!) استفاده کرده باشن. ایشون به زور فقط تو نقد DS I گفتن داستان بازی اونطور که فکر می کنید، بی هدف نیست! نه مثالی؛ نه دلیلی؛ نه هیچی ... 
نقل‌قول: You might expect that such thin storytelling might lead to aimlessness, but Dark Souls is anything but aimless, in part due to the structure and design of its large, seamless world.
والا من هیچ عمل سرویس شدنی در این نمی بینم! همین تیکه هم احتمالا با زور سردبیرشون نوشته! نقد نسخه ی دوم هم که اگر تکنیکالی (به قول خارجکی ها) بخوایم بگیم، هیچی نگفته (شاید من دارم اشتباه می کنم. استدعا دارم که اگر در اشتباهم، بنده ی حقیر گمراه رو به صراط راست هدایت کنید! اشتباه کردن عیب نیست. نپذیرفتن و تعصبی عمل کردن عیبه!) ولی تو بین بعضی بند ها و پراکنده اشارات کوتاهی کرده که داستان خوبه! همین ...


ضمنا تلفظ درست اسمم Devil Prince ـه ( ایرلندی باید تلفظ شه با کشش فراوان!  S0 (2) ) تریون خوشتیپ!

نقل‌قول: می‌تونم منبع‌ رو بخوام؟ بدون هیچ غرض و جانب گیری اینُ میگم. صرفاً کنجکاو شدم، چون تا جایی که یادمه دیمون سولز رو به شدت تحسین کرد کوین ون اورد. و یکی از باعث و بانی‌های معروف شدن سری سولز و کلاً میازاکی بود!
خیر. نمیشه! :)
بفرمایید.
این نقد نسخه ی Demon Souls که کوین شیطون بلا از لفظ Extremely Hard در نکات منفی استفاده کرده و اینم از نقد DS I و DS II که همچین چیزی دیده نمیشه که هیچ تو متن تعریفش رو هم کرده! And That's How A man Changes. البته اصلا توهینی در کار نیستا. منم بودم شاید همین کار رو میکردم. بحث اینه که چطور شرایط رو منتقد تاثیر میذارن. اگه از DS استقبال نمیشد، چه بسا که ایشون تو نقد قسمت های بعدی حتی بدتر از این مورد ایراد می گرفت!
ضمنا تو نکات مثبت لفظ داستان دیده نمیشه (البته یه جا یه چیزی گفته که یکم به شک افتادم) و با توجه به شناختی که از نقد های ایشون دارم این یعنی داستان فقط طوری ـه که نشه ازش گیر اساسی گرفت و ... (بالا توضیح دادم همین رو). اتفاقا دقیقا همونطور که گفتی آقای ون اورد خیلی از بازی تعریف کرد؛ مخصوصا از گیم پلی، محیط، باس ها و کلا همه چی جز داستان! بر منکرش لعنت ... اما بحث چیز دیگریست!
خیلی وقت بود بحث به این خوبی نداشتیم ... 
 
[تصویر:  peter_popken_03.jpg]
!Praise Prince of Persia
پاسخ
#17
دیـــوِل پرینـــس (خوبه اینجوری؟ فرض کن با کش دادن هم ادا میشه  S0 (2)) ـِ عزیزتر از جان.  S0 (2) لُر میشه همون ساختار جهان و عظمت داستان که به قول شما کوین ون اورد بنده خدا به صورت جزئی در موردش حرف زده توی نقد دیمون سولز. ولی توی نقد دارک سولز جهان بازی و فوق العاده بودنش رو ستایش کرده. اینکه شما میگی یه جوری بادگرا عمل کردن ایشون توی نقد دارک سولز و پس از کشف شدن بازیای میازاکی، هم به نظرم اصلاً درست نیست. چون کوین ون اورد یکی از منتقدایی هست که واقعاً اعتبار داره تو دنیای گیم و من هنوزم بر این حرفم استوارم که ایشون یکی از دلایل شهرت میازاکی هست. در مورد لر دارک سولز 2 هم احتمالاً چون میازاکی پشتش نبوده و امضاش رو روی اثر اونجور که باید و شاید نزاشته این منتقد کچل کف و خون قاطی نکرده و به همون تعریف خشک و خالی که میگه "دنیای بازی و لر خوب هست" بسنده کرده. هرچند منم باهاش موافقم که ساختار جهان نسخه دو و عظمت داستان به هیچ وجه به نسخه اول نمیرسه. ولی توی نقد بلادبورن‌ جوری از لر بازی و عظمت داستان تعریف کرده بود که به راستی دینش در حق میازاکی ادا شد. S0 (2)
اصلاً میشه از همین سیر نقدای ون اورد یه چیزی نتیجه گرفت. S0 (2) در وصفش باید گفت که داستان بازی‌های میازاکی به دلیل روایت شدنش به وسیله محیط و اطلاعات آیتم‌ها همون زمان خودش درک نشد! و بعداً تونستن جادوی بازی‌ رو کشف کنن و به همین دلیله که توی بیشتر لیستای بهترین بازی‌های نسل هفت و حتا تاریخ اسم دارک سولز بین چن تای اول به چشم می‌خوره. همونجور که برای بلادبورن این‌جوری می‌شه چند سال دیگه. چون داستان بازی و طرز روایتش چیز بسیار یونیک و نویی بود. جوری بود که از همه اجزای بازی استفاده می‌کرد. یعنی دارک سولز شاید بازی ترین بازی‌ای هست که بشه پیدا کرد. چون به وسیله تمام اجزایی که داره برات حرف میزنه و خودش رو ابراز می‌کنه. حتی موسیقی‌های بازی برات صحبت می‌کنن؛ مثلاً وقتی یه نفر بدون اطلاع داشتن از داستان سیف (همون گرگه) و صاحبش (هرچند خودمم کامل نمیدونمش  S0 (2) ) وارد محیط نبرد می‌شه وقتی سرازیر بودن غم، محیط، اون شمشیرایی که توی زمین فرو رفتن و موسیقی تراژدیک بازی رو می‌شنوه خودش کم کم متوجه می‌شه که آره این داره از جنازه صاحابش محافظت می‌کنه یا یه برداشت این‌جوری میکنه. بازی‌های میازاکی علاوه بر این، جوری هم کامل هستن که بعد از انتشار سازنده‌های بازی نم پس نمی‌دن و وقتی ازشون سوال می‌شه می‌گن ما همه چیز رو توی خود بازی‌مون پیاده کردیم.
پاسخ
#18
تمام حرف هایی که عزیزان زدند، قابل احترام، اما به نظر من داستان بازی اونطور که باید و شاید دیده نشد ... شایان شفاهی عزیز یه مقاله ی خیلی خیلی جالب درباره ی نقد نوشته بود که واقعا من بعد از تجربه ی سری DS و TVoEC به درک واقعی مطلب رسیدم. اونجا یه جمله ی خیلی قشنگ گفته بود: بعضی عناوین برای درک شدن ساخته شده اند نه برای نقد شدن. حالا من یکم تغییرش میدم. بعضی بازی ها تا به طور کامل درک نشوند، آنطور که لایقش اند، نقد نمی شوند! به نظر من دقیقا این کلمه مصداق نقد داستانی اکثر منتقدانی بود که من نقدشون رو مطالعه کردم یا تحلیل عده ی کثیری از مخاطب ها از داستان. تو همون مطلب شایان عزیز یه جمله ی دیگه هم هست که واقعا کولاک میکنه و چیزی از جمله های فلسفی فیلسوف ها کم نداره: 
نقل‌قول:  بازی‌هایی که کوچک‌اند اما ضعیف نه! بازی‌هایی که کوچک‌اند و بعضا مستقل، اما علیرغم کوچکی‌شان بار سنگینی به دوش می‌کشند و مفاهیم زیادی برای انتقال و حرف‌های زیادی برای گفتن دارند .... (کو قدردان؟!)
بعضی از عناوین برای مخاطب ارزش قائل‌اند و به گونه‌ای ساخته شده‌اند که می‌خواهند من و شما را به فکر وادارند. پس چرا ما هم برای آن‌ها ارزش قائل نباشیم؟ چرا با درک آن‌ها چیزی به خودمان اضافه نکنیم؟ اینگونه عناوین را باید با یک دیده تازه دید و از زاویه‌ای به آن‌ها نگاه شود که درک شوند. فقط کافیست یک بار آن ذره‌بین کوفتی نقد کردن را کنار بگذاریم ...
واقعا تو این نمونه های عینی ـه که آدم معنی این کلمات رو درک می کنه و میبینه بعضی از بازی ها فراتر از ظرف "نقد شدن" هستن ... شاید اگه بعد از اینکه بدون دید نقادانه، کامل درک بشن، بشه ازشون یه نقد که درخورشونه نوشت ... واسه همین ـه که گاهی بعد از مدتی نظرات درباره ی بعضی از بازی ها و حتی فیلم ها برمیگرده؛ چون بعد یه مدت، زمانی که منتقد یا هرکس دیگه، فیلم یا بازی رو از یه دید متفاوت ( از قالب منتقد به قالب یه بیننده ی عادی یا هر دید متفاوت دیگه ای!) تجربه می کنی به ارزش های واقعیش پی میبری. واسه همینه که همونطور که Punished Snake گفت بحث ها درباره ی داستان DS یا تحلیل های فوق العاده ی TVoEC که نشان از رسیدن به درک درست از داستان داره، توسط مخاطب های معمولی صورت گرفته نه منتقد های معتبر و حرفه ای. چون مخاطب ها تمام و کمال ذهنشون رو به بازی دادن و دلی(!) خط داستان رو در پیش گرفتن، اما منتقد ...
 دیگه بحث رو کش نمیدم و عذرمیخوام از دوستان اگه زیاد چرت و پرت گفتم (!) و تشکر می کنم که تحملم کردن! ( البته تا اینجا!) S0 (74)
[تصویر:  peter_popken_03.jpg]
!Praise Prince of Persia
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  به جزیره خوش آمدید! جمعیت ۱۰۰ نفر | نگاهی به روند فراگیر شدن سبک بتل رویال White Beard 1 2,084 05-17-2023, 12:49 AM
آخرین ارسال: Ali Gudarzi
  بررسی بازی The Quarry : فیلم خوب، بازی معمولی علی امینی 0 1,118 06-14-2022, 03:46 PM
آخرین ارسال: علی امینی
  زمین بازی خدایان،نقد بازی INJUSTICE GODS AMONG US Funny Man 29 14,727 11-28-2020, 06:39 AM
آخرین ارسال: saeid15
  دنیای خمیری (نقدی کوتاه از بازی بیاد ماندنی neverhood)+دانلود بازی ALAN PAYNE 14 9,612 04-11-2020, 02:31 PM
آخرین ارسال: peyman_eun
  مسترچیف، قهرمانی برای تمام بشریت… | نگاهی کامل به زندگینامه Master Chief قسمت 2 yazdandoost 0 1,336 08-21-2019, 10:47 AM
آخرین ارسال: yazdandoost

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان