پلیسی که رنگ باخت...داستان درگیر کننده ی Sleeping dogs

[Mahdi.AC4]

بازی در بندرگاه ویکتوریا شروع میشود ، که زیر نظر افسران پلیس است و وی شن بعد از معامله مواد مخدر دستگیر میشود.داخل زندان وی با دوست قدیمیش ملاقات میکند ، جکی ما ، به وی پیشنهاد میدهد که بعد از ازاد شدن از زندان به جمع باندشان بپیوندد. بعد از آن وی با سرپرست ،مافوق توماس پندرو و دستیارش ریموند ماک در اتاق بازجویی ملاقات کرد. وی ادعا کرد که او با سان آن یی در ارتباط است.بعد از ملاقات با جکی وی به ونستون چو ، سان آن یی قطب قرمز و رهبر گروه "Water Street Gang" معرفی شد.

 برای اثبات وفاداری خود ،ویستون وی رو به ماموریت های مختلف برای گرفتن قلمرو از رقیب وینسون سام "Dogeyes" لین ، رهبر گروه "Jade Gang" می فرستد. در طول یکی از ماموریت ها وی توسط بازرس جین تنگ دستگیر شد، اما پندرو برای آزادی او وثیقه گذاشت و هویت او را برای تنگ فاش کرد.
بعد از آگاه شدن از حمله Dogeyes به Golden Koi ،بعد از مدتی وینسون حمله توهین آمیز Dogeyes را با حمله به یکی انبارهای او جواب داد.به هر حال ، اینکار باعث شد که هیئت مدیره و Dragon Head از سان آن یی ،عمو پو مورد پسند قرار بگیرد.وی وینستون را متعاقد میکند که از زندگی Siu Wah که برای Dogeyes کار میکند بگذرد و اینکه برای عمو پو کار کند خیلی بهتر و سودمندتر از این است که تو گروه Jade Gang کار کند. با موفقیتی که وی شن به دست آورد و باعث شد که مورد اعتماد گروه Water Street Gang شود. وقتی که وینستون با عمو پو تماس گرفت،کسی که مایل بود با وی ملاقات کند و میرود به دیدن ریموند که ازش میخواهد که "یکی از آنها شود". به هر حال ریموند پشیمان میشود که وی به سان آن یی نزدیک شده است . مدتی بعد،وینستون و نامزدش "پگی" در روز عروسی شان، توسط رقیبش " Triad gang, the "18K مورد حمله قرار گرفتند . در میان جنگ وینستون و پگی به ضرب گلوله کشته و عمو پو به شدت زخمی میشود ، ولی وی موفق میشود که او را نجات دهد و به بیمارستان برساند.با این کار یعنی نجات جان عمو پو،او تصمیم میگیرد که به وی ترفیع دهد و او را به مقام قطب قرمز یعنی جانشین وینستون به عنوان Water Street Gang منصوب کند.

 به درخواست مادر وینستون ، خانم چو ، وی را برای پیدا کردن یکی از اعضای 18K به نام جانی رتفیس راهی میشود. جانی در حالی که تا حد مرگ توسط خانم چو شکنجه میشد اعتراف کرد که Dogeyes مسئول حمله بود. وی Dogey  را دستگیر و پیش خانم چو میاورد و خانوم چو او را میکشد و تیکه تیکه اش میکند.وقتی که همکار سان آن یی آمد و قطب قرمز ، هنری Big Smile ، لی را به گرفتن قلمروشان Water Street Gang تهدید میکند، وی قبول نمیکند و نوکران را ناموفق در ترساندن وی میشوند. به هر حال او با اتحاد با قطب قرمز "Broken Nose" جیانگ برای  دستیابی به اهداف لی جلوگیری میکند.در طی جلسه ایی که تشکیل شد و عمو پو بستری بود اعلام شد که باید رئیس موقتی انتخاب شود .جیانگ برادرزاده پو برای جلوگیری از نامزد شدن "Two Chin" Tsao خودش رو پیشنهاد میدهد.به درخواست جیانگ ، وی محل اقامت Tsao رو به هم میریزد و اینطوری به نظر میرسد که او برای رهبری نامناسب است و جایگاه رئیس محدود به لی و جانگ میشود. هنگامی که عمو پو به طور ناگهانی فوت کرد وی شن به پندرو پیغام داد که وظایف مخفی او در اینجا به پایان میرسد و اظهار کرد که :اگه لی به مقام Dragon Head برسد ، وضعیت سان ان یی از اینی که زیر نظر عمو پو بوده است بدتر خواهد شد.خشمگینی و نافرمانی وی باعث شد که پندرو نشستی تشکیل بدهد و اطلاعاتی در مورد پلیس مخفی بودن وی را به لی لو تحویل دهد و دستور میدهد که جکی رو بدزدند تا وی به دام او بیفتد. اگر چه وی جکی رو آزاد میکند اما جکی بار دیگر توسط گروه 18K ربوده و شکنجه و کشته میشود .وی موفق به فرار میشود و راهی درست میشود تا لی و نوکران او را بکشد.پس تعقیب طولانی طاقت فرسا وی در گوشه او را گیر میاورد و با تنه زدن به او و قرار دادن سرش در تیشه نجاری یخ ،لی رو میکشد.ریموند به لی تبریک گفته و به او اطلاع داد که پندرو ترفیع درجه گرفته و به ایترپل منتقل شده است.
روز بعد وی از جیانگ بسته ای دریافت میکند .و بسته خطاب به افسر شن و این را نشان میدهد که آنها از هویت وی خبر داشتند. این بسته حاوی ویدئویی بود که در ان پندرو باعث کشته شدن عمو پو در بیمارستان شده است.

پو نشان میدهد که در گذشته با پندور یک معامله ای کرده و برای پیشبرد کارش و در ازاش اون اجازه میدهد که گروه سان آن یی به کارش ادامه بده اما پندرو اعتراف میکند که زنده بودن پو برایش اهمیتی و یا فایده ای ندارد.با این شواهد پندرو متهم اعلام میشود، و وی او را به زندان میاندازد با دانستن اینکه پندرو در زندانی که پر از اعضای خلافکارهایی هست که با او دشمن هستند، مدت زیادی زنده نمی ماند!جیانگ بعدا میبیند که وی را با بازرس تنگ صحبت میکند و به نوکرانش میگوید که وی رو تنها بگذارند چون اون وفاداری خودش را اثبات کرده است.

(مهدی فرخی) 

[Ronan]

عنوان زیاد جالبی نبود ولی خوب جالب بود[img]/images/smi/new/113.gif[/img]

[Kestrel]

عنوان زیاد جالبی نبود ولی خوب نقدت جالب بود[img]/images/smi/new/113.gif[/img]

اصلا شما معنی کلمه ی نقد رو میدونی؟؟ 
این نقد نبود.[img]images/smi/s0 (86).gif[/img]
 

[Amir Fenix]

ممنون از مقالت [img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
به نظر من که بازی خیلی خوبی بو ادمو میتونست یا داستان درگیر کننده ای که داره سرگرم کنه.

[Farhan]

من که تو این بازی یک مرحله رو گیر کردم بی خیال شدم....
ممنون بابت مطلب...[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]

[arash_st]

مرسی بابت مقاله.
من با بازیش خیلی حال کردم

[Javad Rahimi]

من که در حال حاضر دارم بازیش میکنم بازیه خوبیه.
ممنون بابت مطلب [img]images/smi/s0 (74).gif[/img]

[Ruthless]

واسه من که از داستانش هیچی نفهمیده بودم خیلی خوبه [img]images/smi/s0 (25).gif[/img]

[Amir Fenix]

واسه من که از داستانش هیچی نفهمیده بودم خیلی خوبه [img]images/smi/s0 (25).gif[/img]

داستان از این واضع تر؟!

[mohammada]

خیلی بازی باحالی بود[img]images/smi/s0 (37).gif[/img]