12-14-2014, 11:13 PM
(آخرین ویرایش: 12-14-2014, 11:24 PM، توسط The Wolf Of Rivia.)
بنده خودم با خوندن این مطلب شهید شدم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد [img]images/smi/s0 (25).gif[/img]
کودکی به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه میخوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت: آره.
مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.
نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستدار تو - بابی
بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه، کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمیاد. برای همین نامه رو پاره کرد.
نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پاره اش کرد.
نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پاره اش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
بابی رفت کلیسا. یه کمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مریم مقدس رو دزدید و از کلیسا فرار کرد.
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.
نامه شماره چهار
سلام خدا
مامانت پیش منه! اگه می خواهیش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی [img]images/smi/s0 (45).gif[/img]
یه خانومی واسه تولد شوهرش پیشنهاد داد که برن یه رستوران خیلی شیک
وقتی رسیدن به رستوران , دربون رستوران گفت: سلام بهروز جان ... حالت چطوره ؟؟؟
زنه یه کم غافلگیر شد و به شوهره گفت : بهروز , تو قبلا اینجا بودی ؟؟
شوهر: نه بابا این یارو رو توی باشگاه دیده بودم ...
وقتی نشستن , گارسون اومد و گفت : همون همیشگی رو بیارم ؟؟؟
زنه یه مقدار ناراحت شد و گفت : این از کجا میدونه تو چی میخوری ؟؟؟
شوهر : اینم توی همون باشگاه بود یه بار وقت خوردن غذا منو دید ...
خواننده رستوران از پشت بلندگو گفت : سلام بهروز جان ... آهنگ مورد علاقتو میخونم برات ....
زنه دیگه عصبانی شد و کیفشو برداشت از رستوران اومد بیرون.
شوهره دوید دنبالش . زنه سوار تاکسی شد ....
بهروز جلو بسته شدن در تاکسی رو گرفت و خواست توضیح بده که حتما اشتباهی پیش اومده و منو با یکی دیگه اشتباهی گرفتن ....
زنه سرش داد زد و انواع فحشارو بهش داد ...
یهو راننده تاکسی برگشت گفت : بهروز اینی که امشب مخشو زدی خیلی بی ادبه ها
یه روز یه آقایی با بچه ش ميرن سينما ميبينن جلوشون يه كچل نشسته!
آقاهه به بچه ش ميگه:اگه زدى پسه كله اين كچله يه ساندويچ بهت ميدم.
بچهه ميزنه توسر کچله!!
کچله برميگرده ميگه: چرا مىزنى؟
ميگه:به به عباس کچل خوبي؟
کچله ميگه عباس کچل کيه!
پسره ميگه:آخ ببخشيد فك كردم دوستم عباس كچله!
دو ديقه بعد دوباره آقاهه ميگه اگه دوباره بري بزنى پسه كله ش 10 هزار تومن بهت ميدم!
باز ميزنه تو سره کچله!
کچله ميگه :باز ديگه چرا زدى؟؟
ميگه:آقا ناموساً توعباس کچل نيستى؟
کچله ميگه:نه بخدااااا.
کچله ميبينه هى داره کتک ميخوره ميره 20 تا صندلى جلوتر ميشينه.
باز آقاهه ب بچه ش ميگه:اگه برى اونجا وبزنى پسه كله ش 20 هزار تومن بهت ميدم!
بچه ش ميگه باشه.ميره پشت سر وكچله محكم ميزنه تو سرش ميگه:عباس کچل تو اينجا نشستي من يكساعته اون بيچاره رو ميزدم [img]images/smi/s0 (45).gif[/img][img]images/smi/s0 (45).gif[/img]
کودکی به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه میخوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت: آره.
مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.
نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستدار تو - بابی
بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه، کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمیاد. برای همین نامه رو پاره کرد.
نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پاره اش کرد.
نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پاره اش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
بابی رفت کلیسا. یه کمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مریم مقدس رو دزدید و از کلیسا فرار کرد.
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.
نامه شماره چهار
سلام خدا
مامانت پیش منه! اگه می خواهیش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی [img]images/smi/s0 (45).gif[/img]
یه خانومی واسه تولد شوهرش پیشنهاد داد که برن یه رستوران خیلی شیک
وقتی رسیدن به رستوران , دربون رستوران گفت: سلام بهروز جان ... حالت چطوره ؟؟؟
زنه یه کم غافلگیر شد و به شوهره گفت : بهروز , تو قبلا اینجا بودی ؟؟
شوهر: نه بابا این یارو رو توی باشگاه دیده بودم ...
وقتی نشستن , گارسون اومد و گفت : همون همیشگی رو بیارم ؟؟؟
زنه یه مقدار ناراحت شد و گفت : این از کجا میدونه تو چی میخوری ؟؟؟
شوهر : اینم توی همون باشگاه بود یه بار وقت خوردن غذا منو دید ...
خواننده رستوران از پشت بلندگو گفت : سلام بهروز جان ... آهنگ مورد علاقتو میخونم برات ....
زنه دیگه عصبانی شد و کیفشو برداشت از رستوران اومد بیرون.
شوهره دوید دنبالش . زنه سوار تاکسی شد ....
بهروز جلو بسته شدن در تاکسی رو گرفت و خواست توضیح بده که حتما اشتباهی پیش اومده و منو با یکی دیگه اشتباهی گرفتن ....
زنه سرش داد زد و انواع فحشارو بهش داد ...
یهو راننده تاکسی برگشت گفت : بهروز اینی که امشب مخشو زدی خیلی بی ادبه ها
یه روز یه آقایی با بچه ش ميرن سينما ميبينن جلوشون يه كچل نشسته!
آقاهه به بچه ش ميگه:اگه زدى پسه كله اين كچله يه ساندويچ بهت ميدم.
بچهه ميزنه توسر کچله!!
کچله برميگرده ميگه: چرا مىزنى؟
ميگه:به به عباس کچل خوبي؟
کچله ميگه عباس کچل کيه!
پسره ميگه:آخ ببخشيد فك كردم دوستم عباس كچله!
دو ديقه بعد دوباره آقاهه ميگه اگه دوباره بري بزنى پسه كله ش 10 هزار تومن بهت ميدم!
باز ميزنه تو سره کچله!
کچله ميگه :باز ديگه چرا زدى؟؟
ميگه:آقا ناموساً توعباس کچل نيستى؟
کچله ميگه:نه بخدااااا.
کچله ميبينه هى داره کتک ميخوره ميره 20 تا صندلى جلوتر ميشينه.
باز آقاهه ب بچه ش ميگه:اگه برى اونجا وبزنى پسه كله ش 20 هزار تومن بهت ميدم!
بچه ش ميگه باشه.ميره پشت سر وكچله محكم ميزنه تو سرش ميگه:عباس کچل تو اينجا نشستي من يكساعته اون بيچاره رو ميزدم [img]images/smi/s0 (45).gif[/img][img]images/smi/s0 (45).gif[/img]