12-25-2014, 08:39 PM
خلاصه ای از بازی Tomb raider 2013 برای دوست عزیزم
داستان این نسخه با نشان دادن لارا کرافت شروع میشود که مشغول آماده شدن برای اولین سفرش با کشتی «پایداری» (Endurance) است. لارا قصد دارد به کمک گروهش تمدن گمشده یاماتای (Yamatai) را پیدا کند. به همین منظور و با پیشنهاد لارا و بر خلاف میل ویتمن (Whitman) کشتی آنها راهی منطقه مثلث اژدها (Dragon’s Triangle) در شرق ژاپن میشود. اما طوفانی سهمگین کشتی آنها را در مینوردد و به دو قسمت تقسیم میکند. به همین دلیل آنها مجبور میشوند به جزیرهی ناشناخته ای که در همان نزدیکی بود پناه ببرند. لارا در این بین از بقیه گروه جدا میشود و توسط یک فرد ناشناس به گروگان گرفته شده و در غار عجیبی زندانی میشود. لارا به هر ترتیب ممکن موفق به فرار میشود و سعی میکند بقیه افراد گروهش را پیدا کند. در این راه او با چیزهای عجیبی رو به رو میشود که نشان میدهد همه چیز عادی نیست: علامت های عجیب روی دیوارها و سنگ ها، قربانی کردن حیوانات مختلف در آیینهای مذهبی و جنازه های افراد مختلف که همه جا پخش هستند. نهایتا لارا یکی از هم گروه هایش با نام سم (Sam) و فرد دیگری به نام ماتیاس (Mathias) را پیدا میکند که ادعا دارد یکی از مسافرهای کشتی بوده است. در حالی که سم مشغول صحبت در مورد افسانه های هیمیکو (Himiko) با ماتیاس بود لارا از شدت خستگی بیهوش میشود و وقتی به هوش میآید خبری از سم و ماتیاس نیست.
لارا بعد از این اتفاق دیگر افراد گروه را پیدا میکند. قرار میشود لارا و ویتمن دنبال راث (Roth) که هنوز پیدا نشده است بروند و بقیه افراد هم که شامل ریس (Reyes)، جونا (Jonah)، الکس (Alex) و گریم (Grim) میشدند دنبال سم و ماتیاس بروند. لارا و ویتمن با گشت و گذار در جزیره کشف میکنند که افراد بومی جزیره هیمیکو را پرستش میکنند و این جزیره در واقع همان جزیره یاماتای است که انها دنبالش بودند. درست زمانی که آنها معبدی مزین به نام هیمیکو را پیدا کردند چند نفر از افراد ساکن در جزیره آنها را پیدا میکنند و به کمپ مخصوص خود میبرند که افراد دیگری از کشتی پایداری هم در آنجا نگه داری میشوند. زندانی های کمپ سعی میکنند فرار کنند که این کار عصبانیت افراد جزیره را در پی دارد و باعث میشود همه زندانی ها کشته شوند. لارا که از ویتمن جدا شده سعی میکند پنهان شود ولی توسط ولادیمیر (Vladimir)، یکی از سردستهگان افراد بومی جزیره، پیدا میشود. ولادیمیر به لارا حمله میکند ولی لارا تقلی میکند و باعث کشته شدن ولادیمیر شده و فرار میکند. بعد از مدتی او موفق به پیدا کردن راث که زخمی شده است میشود. لارا و راث قرار میگذارند به کمک وسایلی که راث در اختیار داشت، لارا به بالای کوهی بلند برود تا شاید بتواند سیگنال کمکی بفرستد و بدین ترتیب شاید از جزیره نجات پیدا کنند.
لارا موفق به ارتباط برقرار کردن با هواپیمایی که دنبال کشتی پایداری میگشت، میشود اما در کمال تعجب میبیند که هواپیمای نجات آنها در هوای آرام و آفتابی توسط رعد و برقی مورد اصابت قرار میگیرد و سقوط میکند. در همین لحظه لارا صدای مرموزی میشنود که به زبان ژاپنی میگوید: «هیچ کس اینجا را ترک نمیکند». لارا که در مورد خلبانان این هواپیما احساس گناه میکند سعی میکند آنها را نجات دهد اما موفق نمیشود. سپس الکس و ریس با لارا تماس میگیرند و به او میگویند که سم توسط افراد بومی جزیره دزدیده شده است که خود را انجمن برادری سولاری (Solarii Brotherhood) مینامند. لارا که نزدیک ترین فرد به مکان نگه داری سم است سعی میکند او را نجات دهد اما ماتیاس مانع این کار میشود و به افراد خود دستور میدهد لارا را بکشند. اما لارا با دخالت موجودات غیرعادی و شبیه سامورایی ها با نام اونی (Oni)، به معنای شیاطین در زبان ژاپنی، نجات مییابد و راهی زیارتگاهی در اعماق کوهها میشود. در آنجا لارا میفهمد که جانشین هیمیکو یا همان «ملکه خورشید» (Sun Queen) با انجام مراسمی سنتی با نام عروج (Ascension) انتخاب میشود که در جریان آن نامزدهای جانشینی او در وسط کوهی از آتش قرار داده میشوند و اگر جانشین واقعی ملکه خورشید باشند آتش خاموش میشود و در غیر این صورت سوخته و خاکستر میشوند. سم که توسط این افراد گرفته شده است یواشکی یکی از بی سیم های دشمنان را برداشته و با لارا تماس میگیرد و به او میگوید که آنها قصد دارند او را در وسط این کوه آتش قرار دهند زیرا فکر میکنند سم جانشین ملکه خورشید است.
لارا در راه رساندن خود به محل نگه داری سم با گریم رو به رو میشود ولی سولاری ها سروکلهیشان پیدا میشوند و به آنها میگویند که اگر گریم تسلیم نشود لارا را خواهند کشت. گریم مقاومت میکند و لارا با کمک راث موفق به فرار میشود اما گریم در این بین خود را فدای نجات دادن لارا میکند و کشته میشود. لارا به محل انجام مراسم عروج میرسد و میبیند که سم در آستانه سوزانده شدن توسط سولاری ها و ماتیاس است. لارا سعی میکند مراسم را خراب کند اما افراد سولاری که تعدادشان زیاد است مانع این کار میشوند و مراسم ادامه مییابد. با وزیدن باد شدید آتش خاموش میشود و آسیبی به سم نمیرسد و بدین ترتیب معلوم میشود که سم جانشین واقعی ملکه خورشید است.
لارا دوباره به سختی و به هر ترتیبی شده موفق به فرار میشود اما مجبور است به خاطر گرفتار شدن بقیه دوستانش که دنبال سم میگشتند و زندانی شدهاند دوباره به آنجا برگردد. لارا به همراه ویتمن که ناگهان سروکله اش پیدا میشود، به محل مذکور بازمیگردند تا سم را نجات دهد و از آن طرف راث که هلی کوپتر دیگری پیدا کرده است قرار میشود آنها را سوار کند و با هم فرار کنند. لارا که میدانست رعد و برق مانع خروج هرچیزی از جزیره میشوند سم را که پیدا کرده مجبور میکند از راه زمینی فرار کند و خود سوار هلی کوپتر میشود تا راث را راضی کند هلی کوپتر را به زمین بنشانند که در همین هنگام رعد و برق باعث میشود هلی کوپتر آنها سقوط کند. لارا که نزدیک بود بمیرد و بی هوش شده است توسط راث به هوش می آید اما با سر رسیدن ماتیاس و سولاری ها راث خود را فدای لارا میکند و میمیرد و لارا موفق به فرار میشود.
لارا که سم را نجات داده و او را از راه زمینی فراری داده سعی میکند سوار هلی کوپتر شود و راث را راضی کند هلی کوپتر را به زمین بنشانند که…
لارا هنگام عزاداری برای راث به خود میقبولاند که این رعد و برق ها عادی نیستند و به گونه ای به ملکه خورشید (هیمیکو) مرتبط میشود و طوری طراحی شده اند که نگذارند کسی از جزیره خارج شود. لارا به بقیه افراد ملحق میشود که توانسته اند از دست سولاری ها فرار کنند و قایقی را برای فرار از جزیره پیدا کنند که البته نیاز به تعمیر دارد. ویتمن که قبلتر دوباره توسط سولاری ها گرفتار شده بود و از لارا جدا شده بود دوباره به جمع لارا و بقیه افراد ملحق میشود و ادعا میکند از دست سولاری ها فرار کرده است. اما لارا به او مشکوک میشود و فکر میکند که او با افراد بومی جزیره هم دست شده است. مقصد بعدی لارا رفتن به خرابه کشی پایداری است زیرا الکس به آنجا رفته تا وسائل مورد نیاز تعمیر کشتی را پیدا کند. لارا الکس را پیدا میکند که زیر اوار مانده و تا میخواهد به او کمک کند سروکله سولاری ها پیدا میشود. الکس با منفجر کردن بخشی از کشتی خود را فدا میکند تا لارا بتواند ابزار لازم را به دست همگروهانشان برساند و به این ترتیب الکس هم کشته میشود.
لارا سپس نامهای از زمان جنگ جهانی دوم از طرف نظامیان ژاپنی که قصد داشتن از قدرت این رعد و برق ها به عنوان اسلحه استفاده کنند، پیدا میکند و تصمیم میگیرد به معبد باستانی اشاره شده در آن برود. در این معبد لارا باقیمانده جنازه یکی از افراد بالا رتبه سامورایی ها را پیدا میکند که با وارد کردن شمشیر به شکمش خودکشی کرده است. در نامه ای که در غلاف شمشیر از خود بر جای گذاشته است معلوم میشود که او در واقع فرمانده استورمگاردهای (Stormguard) ملکه (همان Oni ها) بوده است که وظیفه یشان محافظت از زیارتگاه است. و اینکه جانشین ملکه به جای اینکه پذیرای قدرت ملکه خوردشید باشد، خودش را کشته است و باعث شده روح ملکه خورشید بعد از مرگش در بدن خود زندانی شود و بدین ترتیب خشم او باعث به وجود آمدن رعد و برق ها میشود که مانع خروج افراد از جزیره میشود. لارا میفمد که مراسم عروج برای این نیست که شخص دیگری جانشین ملکه خوردشید شود بلکه به این منظور انجام میشود که روح ملکه خورشید بعد از مرگ وارد بدن دیگری شود و در این بین هم، روح شخص جانشین به کلی نابود میشود و روح ملکه به جای آن وارد بدن شخص جانشین میشود. روح هیمیکو میخواهد از بدن فعلی اش فرار کند و وارد بدن جدیدی شود و ماتیاس هم به همین دلیل قصد دارد سم را به عنوان بدن جدید او به او پیشنهاد دهد. لارا بعد از مدتی به محل تعمیر قایق برمیگردد و متوجه میشود که ویتمن به آنها خیانت کرده و سم را با خود برده است تا تحویل ماتیاس بدهد.
لارا، جونا و ریس با استفاده از قایق به محل زیارتگاه میروند و قرار میشود جونا و ریس در کنار قایق بمانند و از آن محافظت کنند و لارا نیز سم را نجات دهد و با هم فرار کنند. لارا با رسیدن به زیارتگاه شاهد کشته شدن ویتمن توسط یکی از استورمگارد ها میشود و اینکه ماتیاس سم را به زیارتگاه میبرد. لارا به موقع با کشتن استورم گارد ها خود را به بالای زیارتگاه میرساند و میبیند که ماتیاس مراسم را شروع کرده است. لارا موفق میشود ماتیاس را بکشد و نیز باقیمانده جنازه هیمیکو را نیز که در حال گرفتن روح سم بود از بین ببرد و بدین ترتیب سم را نجات دهد. با نابود شدن هیمیکو دیگر خبری از رعد و برق نخواهد بود و برای همین هوا آفتابی میشود و لارا و سم و جونا و ریس از جزیره فرار میکنند و خود را به کشتی باربری میرسانند و به این ترتیب نجات می یابند. در کشتی که همه به فکر رفتن به خانه های امن خود هستند لارا مشغول تفکر در مورد راز و رمزهای بسیار دیگری است که هنوز کشف نشده اند و آخرین جمله ای که بر زبان می آورد این است که او هنوز قصد ندارد به خانه اش برود. در واقع او بعد از این اتفاقات این نسخه، همه ماجراجویی هایی که شاهد آن در نسخه های قبلی بوده ایم را انجام داده است.
داستان این نسخه با نشان دادن لارا کرافت شروع میشود که مشغول آماده شدن برای اولین سفرش با کشتی «پایداری» (Endurance) است. لارا قصد دارد به کمک گروهش تمدن گمشده یاماتای (Yamatai) را پیدا کند. به همین منظور و با پیشنهاد لارا و بر خلاف میل ویتمن (Whitman) کشتی آنها راهی منطقه مثلث اژدها (Dragon’s Triangle) در شرق ژاپن میشود. اما طوفانی سهمگین کشتی آنها را در مینوردد و به دو قسمت تقسیم میکند. به همین دلیل آنها مجبور میشوند به جزیرهی ناشناخته ای که در همان نزدیکی بود پناه ببرند. لارا در این بین از بقیه گروه جدا میشود و توسط یک فرد ناشناس به گروگان گرفته شده و در غار عجیبی زندانی میشود. لارا به هر ترتیب ممکن موفق به فرار میشود و سعی میکند بقیه افراد گروهش را پیدا کند. در این راه او با چیزهای عجیبی رو به رو میشود که نشان میدهد همه چیز عادی نیست: علامت های عجیب روی دیوارها و سنگ ها، قربانی کردن حیوانات مختلف در آیینهای مذهبی و جنازه های افراد مختلف که همه جا پخش هستند. نهایتا لارا یکی از هم گروه هایش با نام سم (Sam) و فرد دیگری به نام ماتیاس (Mathias) را پیدا میکند که ادعا دارد یکی از مسافرهای کشتی بوده است. در حالی که سم مشغول صحبت در مورد افسانه های هیمیکو (Himiko) با ماتیاس بود لارا از شدت خستگی بیهوش میشود و وقتی به هوش میآید خبری از سم و ماتیاس نیست.
لارا بعد از این اتفاق دیگر افراد گروه را پیدا میکند. قرار میشود لارا و ویتمن دنبال راث (Roth) که هنوز پیدا نشده است بروند و بقیه افراد هم که شامل ریس (Reyes)، جونا (Jonah)، الکس (Alex) و گریم (Grim) میشدند دنبال سم و ماتیاس بروند. لارا و ویتمن با گشت و گذار در جزیره کشف میکنند که افراد بومی جزیره هیمیکو را پرستش میکنند و این جزیره در واقع همان جزیره یاماتای است که انها دنبالش بودند. درست زمانی که آنها معبدی مزین به نام هیمیکو را پیدا کردند چند نفر از افراد ساکن در جزیره آنها را پیدا میکنند و به کمپ مخصوص خود میبرند که افراد دیگری از کشتی پایداری هم در آنجا نگه داری میشوند. زندانی های کمپ سعی میکنند فرار کنند که این کار عصبانیت افراد جزیره را در پی دارد و باعث میشود همه زندانی ها کشته شوند. لارا که از ویتمن جدا شده سعی میکند پنهان شود ولی توسط ولادیمیر (Vladimir)، یکی از سردستهگان افراد بومی جزیره، پیدا میشود. ولادیمیر به لارا حمله میکند ولی لارا تقلی میکند و باعث کشته شدن ولادیمیر شده و فرار میکند. بعد از مدتی او موفق به پیدا کردن راث که زخمی شده است میشود. لارا و راث قرار میگذارند به کمک وسایلی که راث در اختیار داشت، لارا به بالای کوهی بلند برود تا شاید بتواند سیگنال کمکی بفرستد و بدین ترتیب شاید از جزیره نجات پیدا کنند.
لارا موفق به ارتباط برقرار کردن با هواپیمایی که دنبال کشتی پایداری میگشت، میشود اما در کمال تعجب میبیند که هواپیمای نجات آنها در هوای آرام و آفتابی توسط رعد و برقی مورد اصابت قرار میگیرد و سقوط میکند. در همین لحظه لارا صدای مرموزی میشنود که به زبان ژاپنی میگوید: «هیچ کس اینجا را ترک نمیکند». لارا که در مورد خلبانان این هواپیما احساس گناه میکند سعی میکند آنها را نجات دهد اما موفق نمیشود. سپس الکس و ریس با لارا تماس میگیرند و به او میگویند که سم توسط افراد بومی جزیره دزدیده شده است که خود را انجمن برادری سولاری (Solarii Brotherhood) مینامند. لارا که نزدیک ترین فرد به مکان نگه داری سم است سعی میکند او را نجات دهد اما ماتیاس مانع این کار میشود و به افراد خود دستور میدهد لارا را بکشند. اما لارا با دخالت موجودات غیرعادی و شبیه سامورایی ها با نام اونی (Oni)، به معنای شیاطین در زبان ژاپنی، نجات مییابد و راهی زیارتگاهی در اعماق کوهها میشود. در آنجا لارا میفهمد که جانشین هیمیکو یا همان «ملکه خورشید» (Sun Queen) با انجام مراسمی سنتی با نام عروج (Ascension) انتخاب میشود که در جریان آن نامزدهای جانشینی او در وسط کوهی از آتش قرار داده میشوند و اگر جانشین واقعی ملکه خورشید باشند آتش خاموش میشود و در غیر این صورت سوخته و خاکستر میشوند. سم که توسط این افراد گرفته شده است یواشکی یکی از بی سیم های دشمنان را برداشته و با لارا تماس میگیرد و به او میگوید که آنها قصد دارند او را در وسط این کوه آتش قرار دهند زیرا فکر میکنند سم جانشین ملکه خورشید است.
لارا در راه رساندن خود به محل نگه داری سم با گریم رو به رو میشود ولی سولاری ها سروکلهیشان پیدا میشوند و به آنها میگویند که اگر گریم تسلیم نشود لارا را خواهند کشت. گریم مقاومت میکند و لارا با کمک راث موفق به فرار میشود اما گریم در این بین خود را فدای نجات دادن لارا میکند و کشته میشود. لارا به محل انجام مراسم عروج میرسد و میبیند که سم در آستانه سوزانده شدن توسط سولاری ها و ماتیاس است. لارا سعی میکند مراسم را خراب کند اما افراد سولاری که تعدادشان زیاد است مانع این کار میشوند و مراسم ادامه مییابد. با وزیدن باد شدید آتش خاموش میشود و آسیبی به سم نمیرسد و بدین ترتیب معلوم میشود که سم جانشین واقعی ملکه خورشید است.
لارا دوباره به سختی و به هر ترتیبی شده موفق به فرار میشود اما مجبور است به خاطر گرفتار شدن بقیه دوستانش که دنبال سم میگشتند و زندانی شدهاند دوباره به آنجا برگردد. لارا به همراه ویتمن که ناگهان سروکله اش پیدا میشود، به محل مذکور بازمیگردند تا سم را نجات دهد و از آن طرف راث که هلی کوپتر دیگری پیدا کرده است قرار میشود آنها را سوار کند و با هم فرار کنند. لارا که میدانست رعد و برق مانع خروج هرچیزی از جزیره میشوند سم را که پیدا کرده مجبور میکند از راه زمینی فرار کند و خود سوار هلی کوپتر میشود تا راث را راضی کند هلی کوپتر را به زمین بنشانند که در همین هنگام رعد و برق باعث میشود هلی کوپتر آنها سقوط کند. لارا که نزدیک بود بمیرد و بی هوش شده است توسط راث به هوش می آید اما با سر رسیدن ماتیاس و سولاری ها راث خود را فدای لارا میکند و میمیرد و لارا موفق به فرار میشود.
لارا که سم را نجات داده و او را از راه زمینی فراری داده سعی میکند سوار هلی کوپتر شود و راث را راضی کند هلی کوپتر را به زمین بنشانند که…
لارا هنگام عزاداری برای راث به خود میقبولاند که این رعد و برق ها عادی نیستند و به گونه ای به ملکه خورشید (هیمیکو) مرتبط میشود و طوری طراحی شده اند که نگذارند کسی از جزیره خارج شود. لارا به بقیه افراد ملحق میشود که توانسته اند از دست سولاری ها فرار کنند و قایقی را برای فرار از جزیره پیدا کنند که البته نیاز به تعمیر دارد. ویتمن که قبلتر دوباره توسط سولاری ها گرفتار شده بود و از لارا جدا شده بود دوباره به جمع لارا و بقیه افراد ملحق میشود و ادعا میکند از دست سولاری ها فرار کرده است. اما لارا به او مشکوک میشود و فکر میکند که او با افراد بومی جزیره هم دست شده است. مقصد بعدی لارا رفتن به خرابه کشی پایداری است زیرا الکس به آنجا رفته تا وسائل مورد نیاز تعمیر کشتی را پیدا کند. لارا الکس را پیدا میکند که زیر اوار مانده و تا میخواهد به او کمک کند سروکله سولاری ها پیدا میشود. الکس با منفجر کردن بخشی از کشتی خود را فدا میکند تا لارا بتواند ابزار لازم را به دست همگروهانشان برساند و به این ترتیب الکس هم کشته میشود.
لارا سپس نامهای از زمان جنگ جهانی دوم از طرف نظامیان ژاپنی که قصد داشتن از قدرت این رعد و برق ها به عنوان اسلحه استفاده کنند، پیدا میکند و تصمیم میگیرد به معبد باستانی اشاره شده در آن برود. در این معبد لارا باقیمانده جنازه یکی از افراد بالا رتبه سامورایی ها را پیدا میکند که با وارد کردن شمشیر به شکمش خودکشی کرده است. در نامه ای که در غلاف شمشیر از خود بر جای گذاشته است معلوم میشود که او در واقع فرمانده استورمگاردهای (Stormguard) ملکه (همان Oni ها) بوده است که وظیفه یشان محافظت از زیارتگاه است. و اینکه جانشین ملکه به جای اینکه پذیرای قدرت ملکه خوردشید باشد، خودش را کشته است و باعث شده روح ملکه خورشید بعد از مرگش در بدن خود زندانی شود و بدین ترتیب خشم او باعث به وجود آمدن رعد و برق ها میشود که مانع خروج افراد از جزیره میشود. لارا میفمد که مراسم عروج برای این نیست که شخص دیگری جانشین ملکه خوردشید شود بلکه به این منظور انجام میشود که روح ملکه خورشید بعد از مرگ وارد بدن دیگری شود و در این بین هم، روح شخص جانشین به کلی نابود میشود و روح ملکه به جای آن وارد بدن شخص جانشین میشود. روح هیمیکو میخواهد از بدن فعلی اش فرار کند و وارد بدن جدیدی شود و ماتیاس هم به همین دلیل قصد دارد سم را به عنوان بدن جدید او به او پیشنهاد دهد. لارا بعد از مدتی به محل تعمیر قایق برمیگردد و متوجه میشود که ویتمن به آنها خیانت کرده و سم را با خود برده است تا تحویل ماتیاس بدهد.
لارا، جونا و ریس با استفاده از قایق به محل زیارتگاه میروند و قرار میشود جونا و ریس در کنار قایق بمانند و از آن محافظت کنند و لارا نیز سم را نجات دهد و با هم فرار کنند. لارا با رسیدن به زیارتگاه شاهد کشته شدن ویتمن توسط یکی از استورمگارد ها میشود و اینکه ماتیاس سم را به زیارتگاه میبرد. لارا به موقع با کشتن استورم گارد ها خود را به بالای زیارتگاه میرساند و میبیند که ماتیاس مراسم را شروع کرده است. لارا موفق میشود ماتیاس را بکشد و نیز باقیمانده جنازه هیمیکو را نیز که در حال گرفتن روح سم بود از بین ببرد و بدین ترتیب سم را نجات دهد. با نابود شدن هیمیکو دیگر خبری از رعد و برق نخواهد بود و برای همین هوا آفتابی میشود و لارا و سم و جونا و ریس از جزیره فرار میکنند و خود را به کشتی باربری میرسانند و به این ترتیب نجات می یابند. در کشتی که همه به فکر رفتن به خانه های امن خود هستند لارا مشغول تفکر در مورد راز و رمزهای بسیار دیگری است که هنوز کشف نشده اند و آخرین جمله ای که بر زبان می آورد این است که او هنوز قصد ندارد به خانه اش برود. در واقع او بعد از این اتفاقات این نسخه، همه ماجراجویی هایی که شاهد آن در نسخه های قبلی بوده ایم را انجام داده است.
ناخدایی خسته در تسخیر طوفانم رفیق
در دل دریا اسیر مکر شیطانم رفیق
صخره ای هستم که سیلی میخورم از دست موج
امپراطوری غم از دست یارانم رفیق
کاش هرگز دل نمی بستم به مرجانهای آب
طعمه ای در کام خشک نارفیقانم رفیق
در دل دریا اسیر مکر شیطانم رفیق
صخره ای هستم که سیلی میخورم از دست موج
امپراطوری غم از دست یارانم رفیق
کاش هرگز دل نمی بستم به مرجانهای آب
طعمه ای در کام خشک نارفیقانم رفیق