عکس ها و مطالب جالب و خنده دار

[ユニーク]

نکته جالبی که امروز صبح برای من اتفاق افتاد...
دیشب رفتم بخوابم بعد متوجه شدم که آدامسی که خوردم هنوز توی دهنمه، اما خب حوصله نداشتم بندازمش دور. خلاصه خوابیدم و صبح که بیدار شدم دیدم آدامس به مو هام چسبیده
هیچی دیگه آدامس که به راحتی جدا نمیشد به خاطر همین مجبور شدم اون قسمتی از مو هام که آدامس بهش چسبیده رو با قیچی کوتاه کنم :|

ربط خاصی نداره اما دوران دبیرستان بقل دستی ما آدامس می جوید معلم فهمید گفت بیا اینجا این رفیق ما هم رفت( اما قبلش آدامس قورت داد) معلم ما گفت او لنگه دنپایی( هیچ عمدی در کار دنپایی گفت دقیقا) در بیار از دهنت اونم گفت من چیزی نیست تو دهنم . معلم دید این می خواد زرنگ بازی در بیار گفت کی آدامس داره هیشگی صداش در نیومد دوباره داد زد کی آدامس داره. پشت سری من بلند شد گفت آقا جیب راستش تو کیف پولش . هیچی دیگه معلم ما هم سریع ازش خواست آدامس رو کنه ور داشت داد بقل دستی ما جوید بعد قشنگ وسط کله پسره چسبوند. هیچی دیگه سرتون درد نیارم بدبخت رفت قشنگ با صفر زد موهاشو اونم تو زمستون  این یه طرف پس گردنی ملس خوری بود یه طرف. کلا ربطی نداشت اما نتیجه اخلاقی داستان اینه که میشه جای آدامس از لفظ لنگه دنپایی هم استفاده کرد.