11-07-2015, 07:44 PM
مرد ناشناس درحالیکه داد میزند میگوید: ای عوضی!!!پس همه اینا کار توئه!
آقای رمضانی دست از پا نمیشناسه و مرد هم به سرعت داره میاد طرفش. در این لحظه اولین چیزی که به فکرش میرسه اینه که سریعا در رو ببنده.
آقای رمضانی: امیر زود باش بیا بریم سمت ماشین.بیااااااا
امیر در حالی که به دنبال آقای رمضانی میدود: ولی آقا پس کامران چی؟
در باز میشود و مر ناشناس همچنان به دنبال آنهاست: آهای عوضی وایسا ببینم
رمضانی: حرف نزن امیر فقط بیا سمت ماشین!!
بعد از اینکه هردو سراسیمه سوار ماشین میشوند...
آقای رمضانی دست از پا نمیشناسه و مرد هم به سرعت داره میاد طرفش. در این لحظه اولین چیزی که به فکرش میرسه اینه که سریعا در رو ببنده.
آقای رمضانی: امیر زود باش بیا بریم سمت ماشین.بیااااااا
امیر در حالی که به دنبال آقای رمضانی میدود: ولی آقا پس کامران چی؟
در باز میشود و مر ناشناس همچنان به دنبال آنهاست: آهای عوضی وایسا ببینم
رمضانی: حرف نزن امیر فقط بیا سمت ماشین!!
بعد از اینکه هردو سراسیمه سوار ماشین میشوند...