11-08-2015, 08:20 PM
صادق: باوا نیم ساعته منتظر اتوبوسیم...با خاور اگه میرفتیم الان رسیده بودیم. پژمان این دخترا کجان؟؟گفتی بهشون که بیان ایستگاه اتوبوس دیگه؟
پژمان:اره. خونه نازنین چندتا کوچه بالاتره. مهشید گفت اول میره خونه نازنین بعد با هم میان اینجا...آها اوناهاشون!
مهشید: سلام بچه ها.ببخشید که یکم دیر کردیم.
صادق:6 تا اتوبوس اومد و رفت بعد میگین یکم دیر کردین؟
پژمان: الکی میگه بچه ها. ما خودمون نیم ساعته که رسیدیم. یدونه اتوبوس هم نیومده!
نازنین: مثه اینکه پا قدممون خیر بوده؛ اتوبوس داره میاد!
اتوبوس رسید و بعد از مدتی، بچه ها سوار شدن. تقریبا 20 دقیقه تو راه بودن تا اینکه بلاخره به مقصد رسیدن اما از شانس بدشون....
پژمان:اره. خونه نازنین چندتا کوچه بالاتره. مهشید گفت اول میره خونه نازنین بعد با هم میان اینجا...آها اوناهاشون!
مهشید: سلام بچه ها.ببخشید که یکم دیر کردیم.
صادق:6 تا اتوبوس اومد و رفت بعد میگین یکم دیر کردین؟
پژمان: الکی میگه بچه ها. ما خودمون نیم ساعته که رسیدیم. یدونه اتوبوس هم نیومده!
نازنین: مثه اینکه پا قدممون خیر بوده؛ اتوبوس داره میاد!
اتوبوس رسید و بعد از مدتی، بچه ها سوار شدن. تقریبا 20 دقیقه تو راه بودن تا اینکه بلاخره به مقصد رسیدن اما از شانس بدشون....
![[تصویر: qa8fxiradrqkeuau8fxf.gif]](http://*****/images/qa8fxiradrqkeuau8fxf.gif)
چقد پیر شدی حاجی