08-05-2016, 10:44 AM
با اینکه فالآوت 4 رو کاغذ بهتر از نسخهی 3 بود اما من همون نسخهی 3 رو ترجیح میدم. اول از همه اتمسفر بازی هست که داغون شده. من اوایل تو تریلرها زیاد نگران اتمسفر نبودم و میگفتم اتفاقاً برای تنوع خوبه ولی تو بازی نهایی هر چی تو اون هوای آفتابی گل و بلبلی پیش رفتم دیدم همون اتمسفر سبز قبلی بهتره. فالآوت 3 یه پارادوکس عجیب و خفنی بین اتمسفر و حالات درست کرده بود که البته هارمونی باحالی هم داشت با موزیکهای رادیو و شخصیتهاٰ؛ مثلاً وقتی داری تو بوستون غمزدهی دربوداغون قدم میزنی و هیچ امیدی تو این دنیا نمیبینی، یهو Three Dog از رادیو فریاد میزنه Hooooooo This is Three Dog, and welcome to the galaxy news radio. تازه همچین حرفی با یه ریتم خوشحال. ولی دنیای بازی دربوداغون و ماتمزده. این تناقض بهشخصه جالب بود برام. حتی تو شخصیتها. تو یه خرابه میدیدی یه شخصیت مَست نشسته و انگار نه انگار که همین چند سال پیش (دویست سال پیش) Great War بغلش رخ داده. ولی فالآوت 4 با اون هوای آفتابی اصلاً این حس و حال رو نمیده و ریتم شنگول محیطها با اتمسفر هماهنگه، که بهشخصه من همون حالت پارادوکسوار قدیم رو ترجیح میدم. شاید مسئلهی نابود شدن اتمسفر خیلی چیز عجیبی نباشه ولی حداقل برای بازیهای اتمسفرمحور مثل فالآوت خیلی مهمه. یه امضای مهمه که تو ذهن طرفدار مُهرش زده شده. الان مثل این میمونه که «دارک سولز» رو بیان جَو مخوفش رو بگیرن. خب حالا هرچهقدر Lore گنده و داستان فلسفی و باسفایتهای حالخوبکن قاطیش کنن، وقتی اتمسفر درستودرمون نباشه دیگه اثری نداره. چون اتمسفر در خدمت همهی عناصر بازی هستش.
این قضیه که مردم موقع فرار به Vault اینقدر مصنوعی هستن و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده هم بخشیش برمیگرده به اتمسفر بازی. همون صحنه رو با هوای خفهی فالاوت 3 تصور کنیم این مشکل یه بخش بزرگیش حل میشه. کلاً تنها قسمت فالآوت 4 که حس میکردم واقعاً تو یه دنیای آخرالزمانی قرار دارم، تو جنوب غربی نقشه بود که بهخاطر تشعشات باقی مونده از Great War هوا سبز شده بود. وگرنه یه شهری مثل Diamond City که میرفتم بیشتر حس میکردم تو یه هایپرمارکت و یه جای میلیاردرنشین رفتم. من خودم اولین بار که داشتم فالاوت 3 بازی میکردم زیاد از این سبک نقشآفرینیش سر در نمیاوردم که چی به چی هستش. ولی اون اتمسفر بازی بود که همیشه منو ترغیب میکرد به ادامه و یادگیری قابلیتها ادامه بدم.
حالا من با هوای آفتابی مشکل ندارم چندان، وگرنه میشه با هوای آفتابی و ابری هم جَو آخرالزمانی درست کرد. همون The Last of Us که تو مقاله به عنوان مثال اومده رو دوباره مثال میزنم. اوایل بازی (به استثنای پرولوگ) و فصل تابستون با اینکه خیلی جاها هوا آفتابی هست اما باز اون حس آخرالزمانی رو قشنگ میشه حس کرد. اتمسفر به خدمت محیط و آدمهاست. مثلاً تو خیابون قدم میزنی و مأمورها رو میبینی که مردم رو میآرن بیرون و خیلی سینمایی گلولهبارون میکنن. اینطوری میشه حس نهیلیسم و پوچ این دنیای بازی رو قشنگ دید. ولی فالآوت 4 عملاً اینطوری نیست. به هر حال باید جای اینکه هوا رو آفتابی میکردن یه خلاقیت دیگه به خرج میدادن برای القای حس آخرالزمانی.
بخش حرکات بیحس و حال و خشک و مصنوعی کاراکترها -- که البته نسبت به 3 خیلی بهتر شدن -- رو موافقم. بخشیش برمیگرده به این موتور کهنه و قراضهی بازی. به نظرم حداقل تو نسل هشتم بازیها خیلی نیازه این مورد درست بشه. یعنی سازنده با درست در اوردن چهرهها موقع واکنشها، میتونه شخصیتها رو از حالت مصنوعی در بیاره. فقط بازیهای کم که ادعای درام شدید دارن (That Dragon, Cancer) میتونن بدون درست کردن حتی یه چهره احساسات رو جریحهدار کنن. مثلاً صحنهی شروع لست آو آس و اون گریه کردنها بدون یه گرافیک فنی درست و حسابی اونطوری غمگین نمیشد. همون صحنه رو بخوان تو موتور فالآوت 4 بازسازی کنن حتی مضحک و خندهدار میشه. واسه همین بهبود گرافیک حداقل تو چهرهها و انیمیشنها میتونست این مورد رو حل کنه که باز بتزدا سر این قضیه کوتاهی کرد مثل همیشه. به نظرم خیلی از ایرادها مثل همون حرکات خشک سوسکها هم برمیگرده باز به گرافیک. انگار کلاً هیچ حرکتی Motion Capture نشده.
دربارهی ایراد به شخصیتپردازی Mister Handy هم چندان موافق نیستم. نمیشه یه کاراکتر رو که حتی ده دقیقهی شروع بازی هم حضور نداره به شخصیتپردازیش ایراد گرفت. یه سازنده باید خیلی هنرمند باشه بتونه همچین کاری کنه و البته کسی هم از بتزدا انتظار خلق شخصیتهای موندگار نداره. خیلی زور بزنه فقط میتونه چند تا شخصیت که به تعداد انگشتهای یه دست هم نمیرسن رو «خوب» در بیاره. نمونهش نیک ولنتاین که کپی باحالی بود از نوآرهای قدیم. اون Mister Handy یا Codsworth هم تو ادامهی بازی میشه ازش به عنوان یه یار استفاده کرد. و هر چهقدر درجهی اعتماد با بادی بالاتر بره اون شخصیت هم بیشتر دربارهی خودش صحبت میکنه. ولی کسی از امثال Mister Handyها که ساختهی دست بشر هستن انتظار این رو نداره که سریع باش انس بگیره. خب این صرفاً یه هوشمصنوعی ساخت دستبشر هستش که هیچ پیشینهای قرار نیست داشته باشه. به نظرم این ایراد درست نیست.
در رابطه با UI یا رابطکاربری هم چندان موافق نیستم. خیلی راحت میشه آیتمها و سلاحهای مورد نیاز رو جزو گزینههای سریع گذاشت تا سریع بشه In-Game بین آیتمها و سلاحها سوئیچ کرد و البته به اندازهی کافی هم Slot هست. این کاریه که همه بازیها میکنن. دیگه چی اینجا مشکله؟ شایدم منظور رو درست نگرفتم.
با بقیهی ایرادها هم موافقم. ولی نمیتونم منکر اعتیادآور بودن این سری بشم. یه بازی میتونه در کنار ایرادات زیادش بازم قابلتحمل باشه؛ مثلاً سری Call of Duty که الآن رسماً هیچ حرفی برای گفتن نداره، تعداد مشکلاتش خیلی کمه و میشه اکثرش رو تو یه جمله خلاصه کرد: «تکراری/کلیشه/خز شده.» و همین یه ایراد اونقدری بزرگ هست که من دیگه چند سال بیخیال این سری بشم. حالا یه بازی حمعوجور مستقل هم میشه دید که تو مدیوم خودش ایراد بزرگی نداره، ولی نهایتاً در حد 3-4 ساعت سرگرمکنندست درصورتیکه یه فالاوت با اون همه ایراد منو تا صد ساعت هم میتونه سرگرم کنه. بههرحال نظر عشاقِ سینهچاک نقشآفرینیهای بتزدا هم محترمه.
پ.ن: چهقدر خوبه که این متنهای اینطوری که به معنای واقعی یه چیز رو «نقد» میکنن و نیمهی خالی لیوان رو میبینن بیشتر ببینیم؛ یعنی روزی که نویسندهها استقلال فکری بیشتری داشته باشن تو دفاعیهها یا کوبش از بازیها جای اینکه همهش ستایشنامهها و بهبهچهچههای تکراری و تهی از بحث ببینیم.
پ.ن 2: سبک نوشتار متن منو یاده لحن و نقدهای فراستی انداخت. یه چندتا لفظ «فرم نداره» و «در نیومده» و «مقوا است» قاطی متن میکردی دیگه رسماً خودِ فراستی میشد.
.gif)