بازی فراموش شده:یادی از بازی Mafia II

[Mahdi.AC4]

داستان از جایی شروع میشود که ویتو به همراه خانواده اش به وسیله کشتی از سیسیل وارد آمریکا، شهر امپایر (همان نیویورک) میشود. دورانی اکثر مهاجران دیگر سیسیلی است. پدری کارگر، وضعیت اقتصادی افتضاح و... آن ها کسانی هستند که برای داشتن زندگی آرام به آمریکا مهاجرت کرده اند اما با قرار گرفتن در شهری که قانون گزارانش سران خانواده های مافیایی هستند و پلیس هایش غرق در رشوه و فساد، فراهم کردن چنین زندگی کاری بسیار دشواراست. با وجود این شرایط داشتن یکی زندگی آرام به سادگی میسر نمیشود و برای امرار معاش باید دست به هر کاری زد.

 هنگامی که ویتو پسر جوانی شده بود، به همراه دوست همیشگیش جویی، شروع به رد شدن از مرزهای قانون کردند. با دزدی های کوچک سعی در بهتر شدن زندگیشان کردند. ولی همیشه همه چیز آنطور که آدم دوست دارد پیش نمیرود... در هنگام دزدی از یک طلا فروشی، ویتو دستگیر شد ولی جویی توانست با طلا ها فرار کند. ویتو به جنگ فرستاده شد. آن هم در سرزمین مادریش "سیسیل". در جنگ با اینکه رشادت های زیادی از خودش نشان داد ولی توانست جان سالم به در ببرد و به پیش خانواده اش برگردد.   

پس از برگشت به شهر متوجه شد که جویی برای خودش زندگی آرامی فراهم کرده است و توانسته گلیم خود را از آب بیرون بکشد. ویتو قصد داشت بنا به نصیحت مادرش دور جویی را خط بکشد و دنبال یک کار بدون خلاف باشد. اما با بدهی که خواهرش به بار آورده بود، جز خلافکاری نمیتوانست پول مورد نیازش را فراهم کند. ویتو دوباره همانند سال های قبل، با جویی شروع کرد به انجام دادن خلاف های متعدد از جمله دزدی ماشین، دستبرد به مغاز ها، فروش غیر مجاز سیگار و... اما جالب اینجاست که دوباره به دست قانون افتاد و به زندان انداخته شد. در زندان هم استعداد های خود را نشان داد و با مبارزه هایی که انجام میداد،زندانیان دیگر روی برد او شرط بندی میکردند و با سودی که برای خود و دیگر زندانیان فراهم کرد، توانست اسمی برای خودش دست وپا کند.
 
در زندان با پیرمردی خلافکار به نام لئو گالانته آشنا شد که او در موفقیت های ویتو نقش بسیار مهمی داشت و به نوعی برای ویتو شبیه به پدر بود. ویتو پس از بیرون آمدن از زندان به همراه جویی و هنری انواع و اقسام خلاف ها را انجام دادند. ویتو بعد از اینکه ثابت کرد میتواند خلافکار خوبی باشد، با کمک هنری به عضویت یکی از گروه های مافیایی درامد. بلاخره زندگی به طرف ویتو روی برگردانده بود. او توانسته بود بدهی خواهرش را بپردازد، ماشین بخرد، خانه بخرد و از یک جوان دهاتی، خود را به یک مرد با شخصیت تبدیل کند. 

 هر چقدر که زمان میگذشت، ویتو بیشتر مورد اعتماد سران خانواده قرار میگرفت. اما معضلی به نام خیانت که همیشه در خانواده های مافیایی وجود دارد، ویتو را بر سر دو راهی گذاشت. او دستور داشت تا یکی دیگر از سران خانواده را به خاطر خیانت بکشد. هنگامی که ویتو برای کشتن لئو گالانته به خانه او رفت، یاد تمام خوبی های دوست قدیمیش افتاد و نتوانست او را بکشد. اما موضوع دیگری که ویتو را عصبانی کرد، فهمیدن اطلاعاتی درباره پدرش بود، اینکه پدرش فقط یک کارگر ساده نبوده و به قتل رسیده است. حال داستان به جاهای باریک نزدیک و نزدیک تر میشد. خانواده به خاطر اینکه ویتو طرف لئو را گرفته است جویی را بر ضد او ترغیب کرد، هنری هم به دست گروه های مافیایی چینی کشته شد و منجر شد تا ویتو به همراه جویی در یکی از خونبارترین مراحل، تمام افراد این خانواده را قتل عام کند. درست است که جویی فکر میکرد ویتو به او خیانت کرده است ولی هر چقدر هم موضوع وخیم باشد، جویی یادش نمیرفت که ویتو اسم او را به پلیس ها لو نداده است و به نوعی میتوان گفت دلیل حضور جویی، ویتو است. ویتو با کمک جویی و لئو گالانته تصمیم میگیرد انتقام خون پدرش را بگیرد. در اخرین مرحله از بازی، ویتو به همراه جویی موفق میشوند سردسته خانواده را بکشند... لئو گالانته که حالا تنها فرد قردتمند خانواده است ویتو را با خود میبرد و جویی را سر به نیست میکند. و ادامه داستان نامعلوم میماند و به نوعی میتوان گفت که طرفداران این بازی را برای نسخه سوم این بازی، در افکار خود رها گذاشته است. تا حالا که خبری مبنی بر انتشار نسخه سوم این بازی منتظر نشده است ولی به نظر میرسد که نسخه سومی هم در راه است...

مهدی فرخی