نظرسنجی: فاینال فانتزی چطوره ؟
شما مجاز به شرکت در این نظرسنجی نیستید.
عالی
75.00%
3 75.00%
محشر
25.00%
1 25.00%
در کل 4 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان Final Fantasy x
#3
  • ادامه متن بالاا[/u]
  • در انجا سایمور انتظارشان را میکشید. او master kinock و چند سرباز دیگر را کشت و روح انها را به شکل زرهی در مقابل خود بوجود اورد( نمونه ای از کارsin ). در این هنگام kimahri با نیزه خود به او حمله کرد و یک تنه در مقابل او ایستاد تا بقیه فرار کنند اما هیچ کس راضی به فرار نشد و به او کمک کردند و سایمور را یک بار دیگر شکست دادند.
  • انها سریعاً از انجا فرار کرده و به جنگل ماکالانیا رسیدند. گروه در مکانی به استراحت پرداختند. یونا در این هنگام با خود خلوت کرده بود و به درون اب دریاچه ای زیبا که در انجا قرار داشت رفته بود. تیداس پس از کمی به دنبال او رفت و پیش او رفت و به خاطر همه حرف هایی که در مورد نابودی sinبه او زده بود عذر خواهی کرد ولی یونا نه تنها از او ناراحت نبود بلکه بسیار خوشحال بود. تیداس سعی کرد تا با حرف هایش یونا را متقاعد کند که از انجام سفرش خودداری کند اما بی فایده بود. در این قسمت بازی شاهد یکی دیگر از دموی CG شاهکار از squar هستیم. یونا در حالی که نزدیک تیداس در اب ایستاده شروع به گریه میکند, تیداس او را در اغوش می گیرد و میبوسد در حالی که اهنگ زیبایی با عنوان (suteki da ne ) پخش میشود به یونا میگوید که همیشه با او خواهد ماند و مهم نیست که او چه تصمیمی میگیرد.[img][/img]
  • Master mika شایعه ای بر علیه یونا و دوستانش مبنی بر اینکه انها خائن و جنایتکار هستند به راه انداخت و راهبان جنگجو را به سراسر سرزمین اسپیرا اعزام کرد تا انها را از ورود به معابد بازدارد و از چشم مردم بیندازد.
  • گروه سپس به calm lands رسید در انجا انها با father zuke برخورد کردند , کسی که از طرف bevelle فرستاده شده بود تا انها را نابود کند ولی او هرگز به انها بی احترامی نکرد و در مورد خطرات سفرشان به انها هشدار داد و اجازه داد به راهشان ادامه دهند.
  • انها راهشان را به سمت کوه های Gagzet ادامه دادند که اخرین دژ و پناهگاه قبل از رسیدن به خرابه های زانارکاند بود. انها در انجا با افراد قوم Ronso (قوم kimahri ) برخورد کردند.Brian وYenke نیز انجا بودند. رهبر انها فردی به نام master kelk ronso بود که اجازا نمیداد انها از انجا عبور کنند. در این هنگام یونا با صحبت های زیبا و متقاعد کننده خود در مورد ازادی سرزمین شان انها را مجاب کرد تا به شفرشان ادامه دهند. همه اجازه عبور داشتند به جز kimahri که Brian وYenke جلوی او را گرفتند و شرط عبور او را مبارزه با خود گذاشتند. Kimahri که حالا دیگر محافظ یونا بود و پس از گذراندن ان مشکلات زیاد به انجا رسیده بود با قدرت تمتم اندو را شکست داد. اندو شکست را قبول کردند در حالی که دیگر نسبت به kimahri احساس تنفر نداشتند.
  • وقتی بالاخره همه از انجا گذشتند سایمور به انجا حمله کرد و تمامیRonso و ساکنانش را از بین برد و از این قبیله فقط تعداد کمی باقی ماندند( تیم blitzball انها که در استادیوم Luca بود). سایمور پس از ان به دنبال یونا رفت و سر انجام در قله کوهی انها دوباره به هم رسیدند. سایمور گفت که میخواهد باsin همگام شده و هر موجود زنده ای را در اسپیرا از بین ببرد . درباره زرهی قوی در مقابل خود ایجاد کرد ولی باز هم شکست خورد و فرار کرد و یونا موفق نشد او راsend کند.
  • مردم اسپیرا از زمانی که master mika یونا و دوستانش را خائن معرفی کرده بود به او مشکوک شده بودند و این حرف را باور نداشتند.انها هم چنین به اعتماد کردن به راهبان جنگجو نیز خوشبین نبودند زیرا انها با پرخاشگری و تجاوز وارد دهکده شده بودند.
  • Master mika وقتی فهمید یونا نزدیک زانارکاند است و قصد واقعی سایمور چه بوده و هم چنین وقتی بینظمی و اشوبی را که به علت شایع کردن ان مطالب علیه یونا دید دوباره مطلبی را مبنی بر دروغ بودن نظریه قبلی منتشر کرد و ان را بوسیلهal bhed ها منتشر کرد.او میخواست نام یونا را مقدس کند تا او مراسم final summoning را در محیطی ارام و صمیمی انجام دهد و روحش بعد از ان ارام بگیرد. او از جنگجویان و نگهبانان خواست تا به bevelle برگردند. با رفتن انها بسیاری از روستاها بدون سرپرست و نگهبان شدند و جنگجویان فرصت طلب yevon نیز برای افزایش مقام و درجه خود خواستار رفتن به ان مناطق شدند.
  • مهاجرت عظیم از yevon به سراسر سرزمین اسپیرا شروع شد و bevelle بیشتر از همیشه در هرج و مرج فرو رفت. فقط تعداد کمی که به حکومتbevelle ایمان داشتند در انجا ماندند.انها ساختار درونی خود را دوباره مرتب کردند و shelinda نیز به عنوان سرپرست انها معین شد که خود او نیز از این تصمیم بسیار شگفت زده شد.
  • افراد سایمور تمام امیدشان را از دست دادند و به اعمال زشتشان پی بردند و دیگر هرگز قدرت قبل را پیدا نکردند. Tromelle نیز تمام وقتش را در غم و اندوه ارباب خود و عذر خواهی از او صرف میکرد.
  • به سمت شمال, یونا و گروهش به دیواری ساخته شده از fayth ها رسیدند که انها ساکنان واقعی شهر زانارکاند بودند که صدها سال پیش برای بوجود امدن sin به fayth تبدیل شده بودند . تیداس وقتی دستش را روی انها کشید ناگهان در رویا فرو رفت جایی که او توانست بالاخره با fayth ی که هیولای bahamut را کنترل میکرد(پسر بچه) و همیشه او را در رویاهایش می دید دیدار کند. او حقیقت را به تیداس گفت و از او خواست که sin را نابود کنند و ارامش را به اسپیرا برگردانند.
  • تیداس پس از بیدار شدن به راه خود ادامه داد . انها به غاری رسیدند که میبایست با هیولای قدرتمندی مبارزه میکردند. این هیولا را یونالسکا به انجا فرستاده بود برای ازمایش کردن سامونرهایی که قصد انجام final summoning را داشتند. بعد از ان نبرد سنگین انها از راهی که به زانارکاند میرسید عبور کردند. در این هنگام گوی ویدئویی یونا که شامل اخرین صحبت هایش برای دوستانش بود بدون توجه خودش بر روی زمین افتاد و تیداس انرا پیدا کرد و وقتی انرا نگاه کرد بیش از پیش به یونا علاقه مند شد.
  • ان شب انها در خرابه های نزدیک زانارکاند استراحت کردند و میدانستند که فردا روز سختی در انتظار انهاست.در اینجا دمویی پخش میشود که در واقع همان دموی اول بازی(intro) است. در واقع تا اینجا یک فلش بک بود به داستان تیداس که چگونه وارد این قضایا میشود
  • روز بعد انها بالاخره به خرابه های زانارکاند رسیده و از زیر کنبدی بزرگ در معبد زانارکاند عبور کرده و به یونالسکا میرسند. یونالسکا یک بار دیگر چکونگی انجام final summoning را به یونا یاداوری کرده و از او میخواهد که یکی از محافظانش را که بیشتر از همه دوست دارد برای تبدیل شدن به اخرین هیولا انتخاب کند. ایا یونا با ان قلب مهربان و کوچکش حاضر بود دوستان خود را با دست خود قربانی کند. اینجاست که یونا تمتم قوانین چند صد ساله را میشکند و نه تنها این کار را نمی کند بلکه تصمیم میگیرد یک بار برای همیشه به این مرگ های زنجیرهای پایان دهد که برای این کار میبایست به یونالسکا روبرو شود. با حمایت و پشتیبانی تمام گروهش او سرانجام یونالسکا را شکست داده و روحش را send میکند و به این ماجرا پایان میدهد.
  • Sin که مرگ یونالسکا را حس میکرد به ان جا نزدیک شده بود . همگی گروه سوار بر سفینه شده و تصمیم نهایی را اتخاذ کردند: که اول با master mika در bevelle ملاقاتی داشته باشند و دوم اینکه به گوش تمام مردم سراسر اسپیرا برسانند که در هنگام مبارزه انها با sin همگی اواز hymn of fayth را بخوانند. زیرا sin ( jecht ) در طول زندگی اش نیز به این اواز علاقه زیادی داشت و با شنیدن ان سست و ضعیف میشد.
  • انها در روی پل bevelle با shelinda دیدار کرده و او انها را پیش mika برد و خود برگشت. Mika فکر می کرد که یونا final summoning را انجام داده و حالا در احضار هیولای جدید مشکل پیدا کرده و به کمک او احتیاج دارد اما وقتی یونا انچه را گذشته بود به او گفت اوکه بسیار پریشان و نا امید شده بود دیگر تاب نیاورد و به ذراتی از نور تبدیل شد و از بین رفت( او یک unsent بود( .وقتی shelinda برگشت و سراغ میکا را گرفت به او گفتند او هنوز نیامده و تیداس به او گفت تا به اطلاع همه مردم برساند که در جنگ با sin همه اوازhymn of fayth را بخوانند.
  • انها دوباره با روح bahamout (پسر بچه ) دیدار کردند و او به انها در موردyu yevon که در داخل سهد منتظر انهاست هشدار داد و گفت جنک واقعی با اوست و همچنین با خاندن اواز نیز موافق بود. او از یونا خواست که هنکام مبارزه با yu yevon تمام هیولاهای خود را احضار کند و یونا قبول کرد.
  • خبر مرگ میکا در سراسر اسپیرا پخش شد . کلیسای yevon هیچ توضیحی برای ان نداشت و بی نظمی همه جا را فرا گرفت.isarru از سفرش فراخوانده شد و در bevelle برای سروسامان دادن به اوضاع گماشته شد. دو برادزش pacce و maroda نیز از پت روبروی شهر محافظت میکردند.
  • بعد از انجام همه مقدمات بالاخره انها سوار بر سفینه و اماده مبازره باsin شدند. قبل از ان تیداس گویی را که از یونا پیدا کرده بود به او نشان داد و گفت که دیگر هیچوقت به ان نیاز نخواهند داشت و انرا بیرون انداخت. در حالی که تمام مردم در حال خواندن اواز زیبایhymn of fayth بودند انها به sin حمله کردند, دوبازوی او را از کار انداخته و با موشک های سفینه انها را جدا کردند.sin در نزدیکی bevelle سقوط کرد و دوباره پس از مدتی به صورت شناور روی اسمان bevelle باقی ماند در حالی که منتظر تیداس بود دهانش را باز کرد و سفینه به درون او رفت.
  • در انجا انها برای اخرین بار با سایمور روبرو شدند که فکر میکرد با sin ترکیب شده است. اودر حالی که از sin نیرو میگرفت زره سومی برای خود ساخت ولی باز هم در مقابل انها تاب نیاورد و ازبین رفت و یونا سرانجام او را send کرد.انها به مرکزی ترین قسمت sin رفتند.
  • تیداس سرانجام پدرش را در انجا دید همان کسی که در تمام عمرش احساس تنفر شدیدی به او داشت. Jecht به اخرین هیولای سامونر braska تبدیل شده بود و بدون اینکه کنترلی روی خود داشته باشد به انها حمله کرد.انها برای به نتیجه رساندن سفرشان میبایست او را از بین ببرند. پس از ان او دوباره به شکل اولش درامد و برای اولین بار در اخرین لحظه عمرش پسرش تیداس به او گفت که به خاطر داشتن پدری مثل او افتخار میکند.
  • Yu yevon که حالا هیولای خود را از دست رفته بر فراز اسمان به دنبال هیولایی میگشت تا در بدن او ظاهر شود. در این هنگام یونا تمام هیولاهای خود را یکی پس از دیگری احضار میکرد.انها توسط yu yevon تسخیر میشدند و تیداس انها را میکشت پس از کشته شدن تمام هیولاها yu yevon دیگر جایی برای رفتن نداشتو انها توانستند به جسم او حمله کنند( چیزی شبیه به عنکبوت سیاه شناور در هوا) و بالاخره او را نابود کردند.
  • پس از ان یونا شروع به sending ,jecht و yu yevon کرد. پس از ان ناگهان نگاه همه به auron جلب شد که نورهایی رنگارنگ از بدنش بیرون میزد و به بالا اوج میگرفت. وقت رفتن بود و auron نیز در حال رفتن به Farplaine بود. او به یونا که با اندوه به او نگاه میکرد گفت که به کارش ادامه بدهد و اینکه او به اندازه کافی در این سرزمین بوده است.او از کنار همه گذشت در حالی که با همان نگاه همیشگی به انها قوت قلب میداد, کمی دورتر او سرانجام ناپدید شد و روحش برای همیشه در ارامش قرار گرفت.
  • Fayth های درون معابد و هم چنین دیوار بزرگی که از انها در زانارکاند بود همه خشک شده . روحشان فرستاده شد.
  • در اینجا یکی از تاثیرگذارترین و بهترین دموهای تاریخ را خواهیم دید( حداقل برای خود من که اینطور بود). غروب زیبای خورشید در سرزمین افسانه ای اسپیرا فرا میرسد.نور خورشید ابر ها را مثل مخمل زرد رنگی نوازش کرده است و سفینه بر فراز ابرها ساکت وارام شناور است. سفر رو به پایان است و اخرین رقص زیبای یونا, دختر مهربان و دوست داشتنی داستان بر روی سفینه شروع می شود که همه چیز را به مکان ابدی اش بر میگرداند. هیولاهایی که حالا بیشتر از همیشه زبیا به نظر میرسند دربه ذره هایی از نور تبدیل میشوند و sin بر روی زمین افتاده و اسپیرا را برای همیشه در ارامش فرو میبرد. در این هنکام یونا نگاهی به تیداس می اندازد , گویی بدن تیداس از امواج اب لطیف تر و کمرنگ تر شده. یونا من باید بروم , متاسفم که نتوانستم زانارکاند واقعی را به تو نشان دهم.و سپس میرود تا از لبه سفینه به پایین بپرد. یونا به سمت او میدود تا او را در اغوش بگیرد اما گویی تیداس دیگر جسم نیست و از بدن او رد شده و به زمین میخورد. سپس بلند شده و در حالی که با چشمان زیبایش به افق خیره شده به تیداس میگوید دوستت دارم. تیداس دست هایش را به دور او حلقه میزند و برای اخرین بار او را در اغوش گرفته و سرانجام از بالای سفینه به پایین میپرد و در سرنوشت خود فرو میرود....
  • در صحنه بعدی یونا را میبینیم که کنار اسکله ایستاده و به امید دیدن تیداس چشم به دریا دوخته . در استادیوم شلوغ همه منتظر یونا هستند او به انجا رفته و برای مردم صحبت میکند. او میگوید در این مدت هر کسی ممکن است چیزی از دست داده باشد, هر کسی رویایی دارد که ممکن است خشک و پژمرده شده باشد ولی مهم این است که هرگز ان را از یاد نبرد.
[b]پایان

· در اینجا credit با اهنگ زیبای suteki da ne پخش میشود و در اخر تیداس در حالی که در زیر اب با چشمانی بسته شناور است , چشمانش را باز کرده و به سمت بالا شنا میکند
سرنوشت او به پایان final fantasy x-2 پیوند می خورد.....
[تصویر:  QNzWe.jpg]
پاسخ


پیام‌های داخل این موضوع
داستان Final Fantasy x - توسط Tidus - 03-29-2012, 02:17 PM
RE: داستان Final Fantasy x - توسط kasra - 03-29-2012, 02:28 PM
RE: داستان Final Fantasy x - توسط Tidus - 03-29-2012, 03:12 PM
RE: داستان Final Fantasy x - توسط Tidus - 08-01-2012, 02:22 PM
RE: داستان Final Fantasy x - توسط Expellite - 08-01-2012, 02:41 PM
RE: داستان Final Fantasy x - توسط Tidus - 08-01-2012, 02:54 PM

موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  تاپیک جامع اسپویل داستان بازی های ویدیویی Devil Prince 106 49,029 05-17-2023, 12:38 AM
آخرین ارسال: Ali Gudarzi
  ویدیوی بررسی تاریخچه و داستان بازی هیتمن به زبان فارسی mrdot2010 0 1,893 11-05-2020, 01:54 AM
آخرین ارسال: mrdot2010
  داستان بازی Silent Hill 1 Ali726 9 12,213 10-27-2019, 12:55 AM
آخرین ارسال: Ali726
  مصاحبه‌ با سازندگان Man of Medan | صحبت‌ درباره‌ی داستان، فضاسازی و عناصر بازی White Beard 0 1,280 11-25-2018, 12:34 PM
آخرین ارسال: White Beard
  آب در کوزه و ما... | تحلیل داستان بازی Spec Ops The Line mohireza 0 2,564 08-05-2017, 05:00 PM
آخرین ارسال: mohireza

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان