11-07-2015, 08:41 PM
(آخرین ویرایش: 11-07-2015, 08:43 PM، توسط DFSHINNOK7.)
صدای زنگ مدرسه به گوش میرسه...
امیر: امروزمونم که خراب کردی آقا کامران!
رمضانی و امیر و کامران به کمک هم مرد رو میذارن توی ماشین و سوار ماشین میشن.
آقای رمضانی:سویچ ماشین نیست، امیر برو توی اون خونه ببین سویچ اونجا نیست!
در حالی که باد شدیدی هم میوزید، امیر میره توی خونه و شروع میکنه به گشتن دنبال سویچ.
صدای باز شدن در میاد، یکی از اتاقهای خونه باز میشه، امیر سریع به دنبال جایی میگرده که پنهان بشه، میره پشت یک دیوار و قایم میشه، همون لحظه میبینه سویچ 5-6 متر جلوتر افتاده روی زمین....
امیر: امروزمونم که خراب کردی آقا کامران!
رمضانی و امیر و کامران به کمک هم مرد رو میذارن توی ماشین و سوار ماشین میشن.
آقای رمضانی:سویچ ماشین نیست، امیر برو توی اون خونه ببین سویچ اونجا نیست!
در حالی که باد شدیدی هم میوزید، امیر میره توی خونه و شروع میکنه به گشتن دنبال سویچ.
صدای باز شدن در میاد، یکی از اتاقهای خونه باز میشه، امیر سریع به دنبال جایی میگرده که پنهان بشه، میره پشت یک دیوار و قایم میشه، همون لحظه میبینه سویچ 5-6 متر جلوتر افتاده روی زمین....