امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اندر حکایت گیمران.
#1
Tongue 
به نام خدا

اهم... خب بذارید در ابتدا به شما خبر مهمی رو بدم: در تاریخ یازده آبان سال 1394 باستان شناسان کشورمون با تلاش های بسیار اثری گرانبها از پیشنیان سرزمین رو پیدا می کنن. کتابی ارزشمند از حکیم و عارف بزرگ "کامبیز گیمرالدوله" که شرحی است بر حکایت های فرقه ای عجیب و غریب به نام گیمران...

و اگر هم که از این حکایت خوشتون بیاد سعی می کنیم هر چند مدّت یک بار (هر هفته یکی دوتا حالا) از این حکایت رو برای شما در همین پیج قرار بدیم. و اما نخستین حکایت...



آورده اند که روزی، شیخ ما، کامی جان، سوت زنان و چشم چران وار در خیابان همی رفتندی و هر جماعت که بدیدی چنان بر آنان زل بزدندی که طرف آب شده و اندرون زمین می رفت و این بود از کرامت شیخ مان. حال آن که او در آن روز جوانی بدید رنجور و ناتوان که مدام سرفه کردندی و لول ها خوردندی و میکروب ها او را سخت بیازرده بودند. شیخ که دلی بس رئوف و مهربان داشت و در تمام دوران عمر خویش دست به یاری این و آن دراز می نمود سوی آن جوانک رفت و حال وی را جویا شد:

شیخ: تو را چه شده است ای جوانک؟ آیا پینگ های زیاد امانت را بریده اند؟ فن بوی ها بر تو هجوم برده اند؟ نگو که اکانت کلش‌ات پریده است!

جوانک رنجورِ مفلسِ رو به موت: نی یا کامی! پس از استخر در برابر کولر ولو شده و چون گرسنه بودم قدری ز سرما را بخوردم... اچو! حال نیز قصد درمانگاه دارم.

شیخ که دریافت جوان آنچنان مشکل حادی ندارد، لعنتی بر وی فرستاده و تی پا ای نثارش کرد که دیگر ظاهر " پند لازم"ی به خود نگیرد. ولی از آن جا که شیخ ما از فضلای روزگار بوده و در خفنیت همتا نداشت، دریافت جوان گیمری است عاشق و دلباخته سری assassins creed و این درد عشق است و الی آخر. پس به دنبال جوان راه بیافتاد. اما در طول راه بفهمید که آن جوان مزدوری بیش از سوی "فرشاد گیمرالممالک" خبیث نیست که قصد ویروسی نمودن شیخ را داشته و در این هنگام بود که شیخ دست بالای برد و نفرین نمود وی را که دست بر هر گیمی که زند فراوان باگ یابد و رنگ گیم های 30 فریمی را نیز بر خود نبیند.

شیخ که حال سخت رنجور گشته بود، عطسه کنان و خلط تف کنان، به سوی درمانگاه بشتافت و مریدان جمله به دنبال یک استامینوفین بگشتند و هیچ یک هیچ نیافتند. شیخ چون بر درمانگاه رسید، غرق در عرق گشته و جمله حال و احوال ها را به هم زد و مدام مشغول عق زدن گشت. پس دکتری ردای سپید به سوی پرستاری رفت و اشاراتی بر وی کرد.

شیخ که بر روی تختی دراز بکشیده و تهی گاه عریان، به در خیره مانده بود که ناگاه شخصی در ردای سپید و کلاهی بر سر از در به درون آمد و آمپولی بس عظیم از ساعدش برون آمده بود. شیخ ما نیز که در زیرکی و زرنگی برای خویش زنبوری بود، دریافت که اساسینی قصد جان او نموده، پس جستی بزد و نعره زنان و موی کنان و شلوار بالا کشان به سوی خانه خویش رهسپار شده و پرستار را که آمپولی در دست "اوا" گویان ترک بنمود تا سرما خوردگی خودش خوب بگردد...


حکایتی دیگر.

آورده اند روزی شیخ ما بر گیم استوری وارد بگشت و هراسان از این سوی تا آن سوی سخت بدوید و نعره بکشید و ملّت را انگشت به دهان کرد. شیخ باز هم هراسان تر شد و از این سوی تا به آن سوی بدوید و ملت را انگشت به دماغ کرد. شیخ باز هم هراسان تر شد ولی دیگر کاری نکرد زیرا نمی دانست بعد از آن ملت چه ها خواهند کرد. پس جستی بزد "مکس پین"وار و در حالت اسلوموشن یقه صاحاب مغازه را سخت بگرفت و هراسان از وی بپرسید:

- ای گیم استور دار، آیا تو را star wars battlefrontـی هست که بر من دهی؟

حال که گیم استور دار درد شیخ بفهمید، دستی بر موهای فشن وی و ریش های داعشی‌اش بکشید و او را بگفت که:

- عمو چی چی زدی؟ خودش تازه فردا انتشار رسمیشه، امروز تو اومدی سراغشو از من می گیری؟

لکن این برهمگان عیان است که این حقه ای بیش از سوی آن "فری گیمرالممالک" نبوده و نیست و شیخمان این را نیکو تر از هرکسی می داند، پس جودان سوکی ای نثار آن گیم استور دار بنمود و ریش کنان و تمبان (تنبان؟) بالاکشان به سوی خانه خویش رهسپار شد!

شیخ در میان راه جست و خیز کنان به سوی خانه می رفت که ناگهان بانگی بشنید که او را سخت بر خویشتن آورد:

- بدو بدو! فیلم های 2016 و 2017، بازیهای جدید، فیفا 2018 و سوکر 2020 رسید! بدو بدو که هیچ جا گیرت نمی آد!!

شیخ که اینان بشنید دمپایی ابری های خویش از پای به در آورد و با یک پرش از آن پرش های لاکپشت های نینجایانه به آن سوی خیابان به رفت و زان مرد احوالات بازی مذکور که همان استار وارز بتلفرانت است جویا بشد.

- این حرفا چیه؟ استار وارز؟ می خوای بهت آنچارتد چهار نسخه پی سی بدم؟ دیترویت : آدم شو دِ لامصبو می خوای؟ متال گیر نسخه: اسنیک نوه ها و نتیجه هاش؟ هر چی می خوای بگو داوشم.

شیخ چون اینان بشنید از دست برفت و ...

چند ساعت بعد:

شیخ در کنار تلی از دیسک ها نشسته و یکی یکی آنان را تست می نمود. استار وارزش سونیک سگا و کوانتوم بریکش خانه سازی از کار در آمده بود. حتی کسی هم نبود تا بدان ناجوانمرد بگوید که لااقل یک چیز مشابه می گذاشتی، آخر سونیک!

و در پایان نفرین و لعنت فراوان می فرستیم بر آن فرشاد گیمرالممالک که... که... نقطه چین!


پیام اخلاقی: آب هست، ولی کم است!

***


اگه خوب بود یه نظر و اگر هم بد بود پذیرای لنگه دمپایی هایتان هستیم! S0 (2)
sometimes... I want to do somthing
پاسخ
#2
نمیییدددوووونمممم ووواالللاااا_ ببین قشنگ بود اما جا داره پر محتوا تر بشه از همه لحاظ.
[img=0x0]http://uupload.ir/files/cv8y_photo_2016-09-08_15-12-24.jpg[/img]
پاسخ
#3
همی جالب بودندی و ادامه دِه ای جوان بی ادعا! Eee
[تصویر:  cr0gox64emoz.gif]
پاسخ
#4
بسی حال کردیم  :D
[تصویر:  rwtd_far-cry-primal-2.jpg] 



FARCRY : PRIMAL
پاسخ
#5
کیفمان کوک رفت ای هری پوتر.
پاسخ
#6
به به آدم کیف میکنه اینهمه خلاقیت میبینه
ای کاش مثل خارج امکانات زیاد بود تا به جای یه نوشته خشک و خالی میشد ایده هارو تبدیل به یه اثر هنری کرد !
پاسخ
#7
خیلی قشنگ و جالب بود ادامه بده :heart:
من واسش مجنون اونم لیلی :(

میگه دوسم داره آره خیلی :)

پاسخ
#8
به نام خدا


دگر حکایتی از حکایت گیمران...

آورده اند روزی شیخ ما بر گیم استوری وارد بگشت و هراسان از این سوی تا آن سوی سخت بدوید و نعره بکشید و ملّت را انگشت به دهان کرد. شیخ باز هم هراسان تر شد و از این سوی تا به آن سوی بدوید و ملت را انگشت به دماغ کرد. شیخ باز هم هراسان تر شد ولی دیگر کاری نکرد زیرا نمی دانست بعد از آن ملت چه ها خواهند کرد. پس جستی بزد "مکس پین"وار و در حالت اسلوموشن یقه صاحاب مغازه را سخت بگرفت و هراسان از وی بپرسید:

- ای گیم استور دار، آیا تو را star wars battlefrontـی هست که بر من دهی؟

حال که گیم استور دار درد شیخ بفهمید، دستی بر موهای فشن وی و ریش های داعشی‌اش بکشید و او را بگفت که:

- عمو چی چی زدی؟ خودش تازه فردا انتشار رسمیشه، امروز تو اومدی سراغشو از من می گیری؟

لکن این برهمگان عیان است که این حقه ای بیش از سوی آن "فری گیمرالممالک" نبوده و نیست و شیخمان این را نیکو تر از هرکسی می داند، پس جودان سوکی ای نثار آن گیم استور دار بنمود و ریش کنان و تمبان (تنبان؟) بالاکشان به سوی خانه خویش رهسپار شد!

شیخ در میان راه جست و خیز کنان به سوی خانه می رفت که ناگهان بانگی بشنید که او را سخت بر خویشتن آورد:

- بدو بدو! فیلم های 2016 و 2017، بازیهای جدید، فیفا 2018 و سوکر 2020 رسید! بدو بدو که هیچ جا گیرت نمی آد!!

شیخ که اینان بشنید دمپایی ابری های خویش از پای به در آورد و با یک پرش از آن پرش های لاکپشت های نینجایانه به آن سوی خیابان به رفت و زان مرد احوالات بازی مذکور که همان استار وارز بتلفرانت است جویا بشد.

- این حرفا چیه؟ استار وارز؟ می خوای بهت آنچارتد چهار نسخه پی سی بدم؟ دیترویت : آدم شو دِ لامصبو می خوای؟ متال گیر نسخه: اسنیک نوه ها و نتیجه هاش؟ هر چی می خوای بگو داوشم.

شیخ چون اینان بشنید از دست برفت و ...

چند ساعت بعد:

شیخ در کنار تلی از دیسک ها نشسته و یکی یکی آنان را تست می نمود. استار وارزش سونیک سگا و کوانتوم بریکش خانه سازی از کار در آمده بود. حتی کسی هم نبود تا بدان ناجوانمرد بگوید که لااقل یک چیز مشابه می گذاشتی، آخر سونیک!

و در پایان نفرین و لعنت فراوان می فرستیم بر آن فرشاد گیمرالممالک که... که... نقطه چین!


پیام اخلاقی: آب هست، ولی کم است!
sometimes... I want to do somthing
پاسخ
#9
آب هست، ولی کم است، احشنتم جوان. 111
بنگر مرا و زان گوی چرا تاپیکی جدید ننمودی بر ما؟ 301
[تصویر:  cr0gox64emoz.gif]
پاسخ
#10
(11-06-2015, 06:32 PM)lord mahdi نوشته است: آب هست، ولی کم است، احشنتم جوان. 111
بنگر مرا و زان گوی چرا تاپیکی جدید ننمودی بر ما؟ 301

حکایت چمله بسیارند و گر ما بهر هر یک تایپیکی زنیم، مدیریت لعنت ها و نفرین های فراوان بر ما بنمایند و بوق های بسیار نثار ما کنند! S0 (43)

تشکر ها می نمایم فراوان ها من باب نظرتان یا لرد.
sometimes... I want to do somthing
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حکایت های ناگفته (2) : گیمرِ مادرزاد ! سجاد محمدی پور 14 4,277 02-01-2016, 10:18 AM
آخرین ارسال: nazaninjooni
Thumbs Up راه بدون بازگشت قسمت 1(حکایت گیمر شدن ما) arshia.hidden12 3 1,680 01-19-2016, 11:34 PM
آخرین ارسال: Station
  حکایت های ناگفته (1) ... (مقاله) سجاد محمدی پور 11 3,065 01-19-2016, 10:36 PM
آخرین ارسال: سجاد محمدی پور

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان