امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تاریخچه Fatal Frame Series
#1
Fatal Frame Series

[تصویر:  th?id=I4881991237961220&pid=1.9]
شرکت سازنده: Tecmo
نام دیگر بازی: Project Zero
ژانر: Survival Horror
پلتفرم: Ps2, Xbox, Nintendo Wii, 3DS
منبع:Bazicenter
[/color]
تاریخچه بازی

?!Fatal Frame: Based on a True Story

در 5 آوریل 2002 شرکت Tecmo با ریلیز تریلری در مورد حقیقی بودن داستان بازی ,شوک بزرگی به گیمر ها وارد کرد. داستان بازی براساس دو حادثه افسانه گونه که در ژاپن رخ داده ساخته شده است. Makoto Shibata تهیه کننده این بازی در مورد این حوادث اینگونه توضیح داد: در نزدیکی عمارتی قدیمی در جنگل ,هفت جنازه با دست و پای شکسته شده پیدا شده بود در اطراف گردن و دست و پای آنها آثار کشیدگی طناب مشاهده می شد.پلیس پس از تحقیقات و جستجو در عمارت مجوعه ای از تونلهای مرتبط به هم را در زیر عمارت کشف کرد که به محرابی بزرگ میرسید. کسی نمیدانست که از این محل برای چه مقصودی استفاده می شده . آثار خون بر دیوارهای تونل مشاهده میشد و یادداشتهای پراکنده قدیمی نیز به چشم میخورد که آغشته به خون بودند. پلیس در زیر شیروانی ,معبدی را با دربی مهر و موم شده با انواع طلسم پیدا کرد که گفته شده بود هرکسی که به این محل می رسیده به طرز عجیبی ناپدید میشده و کمی بعد , بدن آن شخص را با سر دست و پای شکسته(و درحالیکه تقریبا از بدن کنده شده بودند) میافتند.آنان همچنین مجسمه ی زنی در کیمونوی سفید رنگی را پیدا کردند که سر نداشت. حادثه بعدی در مورد درختی در نزدیکی همین عمارت بود که اتفاقات شومی در اطراف آن رخ میداد.براساس روایت ساکنین آن حوالی زنی در آن دهکده میزیسته که خانواده اش پیرو مکتب خاصی بوده و براساس قوانین این مکتب زنها حق ازدواج نداشتند.به هر حال او عاشق مردی شده بود و هر شب در کنار این درخت با او ملاقات میکرده است. خانواده زن پس از اینکه به روابط بین ایندو پی میبرند مانع ملاقاتشان میشوند.(آن مرد از دهکده میرود) زن که تحمل دوری از او را نداشته خود را از درختی که زیر آن همدیگر را ملاقات میکردند حلق آویز میکند و از همان موقع حوادث شومی در کنار آن رخ میدهد. پس از گذشت مدت زمانی,مردی درخت را قطع میکند به امید اینکه با قطع درخت این نحسی نیز به پایان برسد. او قطعه های درخت را به صورت هیزم درآورده و بین عده ای از مردم دهکده تقسیم میکند. بعد از مدتی تک تک افرادی که از هیزم آن درخت استفاده کرده بودند به دلیل نامعلومی مردند و مردی که درخت را قطع کرده بود نیز ناپدید شد.[color=#4682B4]
[تصویر:  QNzWe.jpg]
پاسخ
#2
چقدر هیجان انگیزConfused62:Confused62:Confused62:Confused62:Confused62:Confused62:
پاسخ
#3
عالی بودConfused74:
           خفاشی برفرازآسمان
--------------------------------------------------------------------------------------
[تصویر:  10547364607539859335.png]
پاسخ
#4

Fatal Frame 1

شخصیت های Fatal Frame 1

Miku Hinasaki: صدا پیشه : Rika Wakusawa (ورژن ژاپن) - Rumiko Varnes (ورژن انگلیسی) Miku دختر دبیرستانی 17 ساله ایست که در صدد یافتن براد بزرگترش Mafuyu به عمارت هیمورو می رود.

[تصویر:  ff-miku-hinasaki5.jpg]

=====================================================================
Mafuyu Hinasaki: صدا پیشه : Junichi Kanemaru (ورژن ژاپن) - Dominic Allen (ورژن انگلیسی) Mafuyu ژورنالیست 21 ساله ایست دارای حس ششم قوی که برای یافتن مربی خود Junsei Takamine به عمارت هیمورو میرود وهمانند مربیش ناپدید می شود

[تصویر:  th?id=I4979585743061884&pid=1.9]

=====================================================================
ارواح Fatal Frame 1
Kirie Himuro : صدا پیشه : Yoko Yamamoto (ورژن ژاپن) - LenneHardt (ورژن انگلیسی) کایری به عنوان دوشیزه بعدی معبد, همزمان با مراسم نام گذاری شیاطین انتخاب شده بود...جاییکه برایش تصمیم گرفته شده بود تا به بالاترین درجه روحی(معنوی)برسد تا بتواند دروازه جهنمی را بسته نگاه دارد. در مدت زمان جدایی او از مردم,عاشق مردی میشود که بعدها به دستور لرد هیمورو به قتل میرسد. وی بر این باور بود که این مرد مانع کایری برای به ثمر رساندن وظایفش است. با توجه به شکی که در کایری در مورد وظیفه اش بوجود آمده بود,طناب هایی که قدرت وی را در مراسم مذهبی خفه شدن در خود نگه میداشتند در بستن دروازه جهنمی ناتوان ماند و موجب رها شدن تاریکی و نفرت در تمام عمارت شد.

[تصویر:  th?id=I4979976620802440&pid=1.9]

======================================================================
Ryozo Munakata

: Reyozo همکار SeijiroMakabe و همچنین یک فولکوریست بود. او دوست Itsuki و Mutsuki نیز بود.وی قبل ازناپدید شدن دهکده از آنجا خارج شد اما در روز واقعه برای وفا به عهدی که با ایتسوکی بسته بود به دهکده بازمیگردد و به خواهران Kurosawa در فرارشان کمک میکند. هر چند او فقط Yae را پیدا میکند.

[تصویر:  Ryozowiki.jpg]

======================================================================
Yae Kurosawa :

یائه به عنوان شرکت کننده در قسمتی از آیین تشریفات قربانی خونین انتخاب میشود ولی با کمک ایتسوکی نقشه فرار خود و خواهرش سائه را از دهکده میکشد. در شب انجام مراسم فقط یائه موفق به فرار می شود. پس از فرار از دهکده Ryozoاو را پیدا میکند. پس از گذشت چند سال ریوزو با یائه ازدواج میکند و دختری به نام میکوتو حاصل ازدواج این دو می شود. خانواده آنها به عمارت Himuroنقل مکان میکنند اما بعد ناپدید شدن دخترش یائه به این باور میرسد که ارواح دخترش را از او گرفته اند. یائه مدتی بعد خودکشی میکند

[تصویر:  500540_GLFVYJRQAVAXMHJ.png]

=======================================================================
داستان
Fatal Frame 1


[تصویر:  th?id=I4807963198882892&pid=1.9]
مقدمه:

در صده هجدهم میلادی عمارتی به نامHimuroدر ژاپن وجود داشت که تابع مکتب Shinto بود. در زیر این عمارت مجموعه تونلهایی ساخته شده بود که به محراب و دروازه ای عظیم میرسید. این دروازه , دروازه جهنمی نام داشت مکانی مملو از تاریکی و فساد. راهبان این عمارت برای جلوگیری از باز شدن دروازه و رها شدن تاریکی مراسم خاصی را انجام میدادند. روش مراسم اینگونه بود که دخترکی به عنوان راهبه انتخاب میشد و مورد تعلیم قرار می گرفت. راهبان با این تعالیم روح راهبه را با قدرتی روحانی تقویت می کردند تا بتواند دروازه را بسته نگاه دارد. از مهم ترین قوانین این تعالیم تارک دنیا بودن راهبه بود تا روحش خالص و پاک و بدون هیچ وابستگی خاصی به دنیای فانی باقی بماند. پس از یادگیری تعالیم و رسیدن به سن مشخصی(17 سالگی)او را برای انجام مراسم به تونلها و محراب میبردند. این محراب متشکل بود از صفحه ای بزرگ که راهبه روی آن میخوابید و 5ستون (قابل چرخش) که اطراف این صفحه را میگرفتند. بعد از اینکه راهبه روی صفحه میخوابید ,دست و پا ها و گردن او را بوسیله طناب های مقدسی به ستونها می بستند و سپس شروع به چرخاندن ستونها می کردند. این کار تا زمان مرگ راهبه ادامه پیدا می کرد پس از مرگ راهبه , روح او به درون این طنابها نزول می کرد. راهبان معبد از این طنابها برای بسته نگاه داشتن دروازه استفاده می کردند. آنان همچنین آینه ای مقدس رو به روی دروازه قرار داده بودند تا با بازتاب روشنایی (معتقد بودند که آینه بازتاب نیکی ها و خوبی هاست) کمکی برای راهبه باشد.

آغاز کابوس:

دخترکی به نام کایری به عنوان راهبه بعدی انتخاب شد. وقتی کایری به سن قربانی شدن نزدیک می شد, مرد مسافری به عمارت هیمورو پناه آورد تا مدتی را در آنجا باشد. روزی به صورت اتفاقی کایری و این مسافر یکدیگر را دیدند و علاقه ای بینیشان شکل گرفت. از آنروز به بعد آنها مخفیانه یکدیگر را ملاقات می کردند تا اینکه لرد هیمورو به این قضیه پی برد و دستور داد مسافر را مخفیانه به قتل برسانند. وقتی که کایری سراغ مسافر را از دیگر راهبان گرفت, آنان به او گفتند که مرد مسافر عمارت را ترک کرده و کایری غافل از اینکه او مرده در انتظار بازگشت او به سرمی برد. کایری که عاشق شده بود دیگر تمایلی به انجام مراسم از خود نشان نمیداد و حتی در واپسین لحظه هایی که به زور او را به محراب می بردند به دیگران التماس می کرد تا بگذارند یک بار دیگر آن مرد را ببیند. به هر حال مراسم اجرا شد و روح کایری به درون طنابها نزول کرد اما چون روح او وابسته به علایق این دنیا شده بود, توان بسته نگه داشتن دروازه را نداشت و دروازه باز شد. پس از باز شدن دروازه, تاریکی(Maliceبه معنای فساد و بدی) به درون عمارت نفوذ کرد, آینه مقدس شکست و تکه هایش گم شد و بیشتر مردمی که در محراب بودند مردند. عده کمی که در تونلها زنده ماندند روحشان توسط تاریکی تسخیر شد یکی از این افراد لرد هیمورو بود که پس از تسخیر روحش دیوانه وار شروع به کشتن تک تک افراد باقی مانده در عمارت کرد. از آنطرف ,تاریکی بس بدتر از آنچه که عمارت را فرا گرفته بود روح کایری را به تسخیر خود درآورد تا به پا خیزد و تمامی افرادی که پا به این عمارت می گذاشتند را ( با لمس کردنشان) نفرین کند. ( پس از لمس شدن توسط کایری در اطراف دست و پاها و گردن قربانیان آثار طناب دیده میشد و پس از گذشت سه شب آنها نیز به سرنوشت کایری دچار می شدند.)

24 سپتامبر 1986: مافویو هیناساکی ژورنالیست21ساله برای یافتن مربیش Junsei Takamine که چندی پیش پس از ورود به عمارت هیمورو ناپدید شده, راهی عمارت می شود.او به همراه خود دوربینی قدیمی که از مادرش به ارث رسیده به نام Camera Obscuraرا نیز میبرد.از بدو ورود به عمارت مافویو حضور نیرویی اهریمنی را در اطراف خود حس میکرد. او در گوشه و کنار عمارت یادداشتهای پراکنده تاکامینه را پیدا میکند. در یکی از راهروهای عمارت احساس میکند که کسی در تعقیبش است و وقتی به پشت سرش مینگرد... . 9 روز از رفتن مافویو میگذرد و خبری از او نمیشود.
I don’t know how long it’s been, since my brother and I start to see things other people don’t see…
میکو خواهر کوچکتر مافویو برای پیدا کردنش راهی عمارت هیمورو میشود.

شب اول:
The Strangling Ritual


میکو وارد عمارت میشود و پس از کمی جست و جو ,دوربین مادرش را رها شده روی زمین پیدا می کند.( این خواهر و برادر قدرت حس ششم بالایی دارند و همچنین توانایی دیدن حوادث رخ داده در گذشته را نیز دارند.) میکو پس از لمس دوربین متوجه می شود خطری بزرگ برادرش را تهدید می کند.(این دوربین توانایی عکس گرفتن از دنیای مردگان است و میتواند ارواح خبیث را دفع کند. تنها سلاح میکو در برابر ارواح همین دوربین است.) پس از کمی جستجو,میکو معبدی را در پشت عمارت و در میان درختان پیدا میکند.در این معبد محراب کوچکی با پنج مسجمه کوچک بودا قرار داشت و در مرکز محراب مکانی برای گذاشتن مجسمه ها بود. وقتی میکو مجسمه ها را در جای مناسب خود قرار داد درب کوچک محراب باز شد و تکه ای از یک آینه درون آن بود. به هنگام خروج از معبد به طور اتفاقی نگاهش به آینه ی درون معبد میافتد و متوجه حضور زنی میشود که درست پشت سرش ایستاده است ,میکو به پشت خود نگاه میکند و کسی را نمیبیند و وقتی دوباره به آینه نگاه میکند,میبیند که زن از درون آینه به سمت او می آید. زنی در لباس کیمونوی سفید رنگ که طنابهایی از دست و گردنش آویزان بود, چهره زن در زیر موهایش پنهان شده بود و با سکوتی وهم انگیز لحظه به لحظه به میکو نزدیک تر میشد. میکو که از ترس سرجایش میخکوب شده بود نزدیک شدن زن به خود را مشاهده می کرد تا زمانی که زن به او رسید و لمسش کرد. پس از برخورد دست سرد زن با بدن میکو , صحنه ای جلوی چشمانش پدیدار میشود. او میبیند که بر روی صفحه ای قرار گرفته و دست و پا و گردنش توسط طنابهایی کشیده میشوند.

شب دوم: The Demon Tag

میکو در اتاقی با عروسک های تزئینی بیدار میشود, آثار طناب بر روی بدنش ظاهر میشود. میکو فقط سه شب تا زمان مرگش زمان دارد تا راهی برای از بردن نفرین پیدا کند. در ادامه راه ,میکو یادداشتی راجع به آینه ی مقدسی پیدا میکند که در آن گفته شده این آینه, شکسته (و به 5 قطعه تبدیل شده )در عمارت گم شده است. میکو تصمیم به یافتن4 قطعه ی باقیمانده آینه میگیرد. با پیشروی در عمارت او در مورد مراسم مذهبی و رسومات خاص ای عمارت اطلاعات زیادی کسب می کند و کم کم به دلیل وقوع فاجعه ای که در عمارت رخ داده پی میبرد. روح دخترکی در عمارت شروع به کمک به میکو میکند تا زودتر به حقیقت نزدیک شود. میکو در زیر عمارت دروازه عظیمی پیدا میکند, این در به سمت مجموعه تونلهای باز میشده ولی درحال حاضر با طلسمی بسته شده است. میکو در کنار دروازه یادداشتهای شخصی به نام Ryozo Munakata را پیدا میکند که اطلاعاتی راجع به مراسم ماسک نوشته بود. ماسک ها در مراسم The strangling Ritual نقش مهمی را ایفا میکنند از مهم ترین آنها The Blinding Maskمیباشد که در مراسم علامت زنی اهریمن استفاده می شود. در چشمان این ماسک دو تیرچه تیز قرار گرفته و به هنگام انجام مراسم در چشمان قربانی فرو میروند.( معمولا از زنان برای انجام مراسم استفاده میشده). بر طبق روایات "به هنگامی که اهریمن کور میشود, دروازه را باز کرده و وارد محرابشده و مراسم را به انجام برسانید." با توجه به این جمله تنها راه باز شدن دروازه این ماسک است. میکو با تعقیب روح ریوزو به مکان نگه داری ماسک میرسد. به هنگام بازگشت اتاقی را پیدا میکند که عکسهایی پراکنده در آن مشاهده می شد. میکو با دیدن عکسها به یاد می آورد که مادرش نیز چنین عکسهایی را به همراه خود نگه می داشت. میکو در طبقه دوم عمارت بالکنی رو به حیاط کوچکی پیدا میکند, به هنگام ورود به بالکن خاطره ای از گذشته ریوزو در جلوی چشمانش پدیدار می شود. ریوزو برای تحقیق در مورد مراسم خاص عمارت هیمورو به همراه همسرش یائه و دخترش میکوتو به این عمارت نقل مکان می کند. یائه در عمارت دوربینی قدیمی پیدا میکند و از آن زمان حرکات عجیبی از خود نشان میدهد. دیگران او را میدیدند که دیوانه وار از تمام عمارت عکس میگیرد و وحشت زده به اطرافش مینگرد( انگار که روح دیده باشد) این امر موجب نگرانی شوهرش میشود.روزی دختر آنها میکوتو برای بازی با دوستانش در عمارت میرود و به همراه خود دوربین مادرش را نیز میبرد. روز سپری میشود و خبری از میکوتو و دوستانش نمیشود. یائه نگران از گم شدن دخترش به این فکر می افتد که ارواح عمارت دخترش و دوستانش را گرفته اند. سه روز از گم شده بچه ها میگذرد, یائه در این مدت عقل خود را از دست داده بود و خود را برای اینکه اجازه داد میکوتو دوربین را با خود ببرد ملامت میکرد در آخر او خودش را از درختی که در حیاط بود به دار آویخت. ریوزو پس از خودکشی همسرش و گم شدن میکوتو در عمارت سرگردان میشود و به دنبال راهی برای باز کردن دروازه میگردد. میکو با دیدن روح مادربزرگش ,او را با مادر خود اشتباه گرفته و به حیاط میرود تا او را ببیند.روح یائه که توسط تاریکی تسخیر شده بود به سمت میکو حمله ور میشود و میکو به ناچار مجبور به مبارزه با یائه میشود.
بعد از مغلوب کردن یائه, میکو به زیر عمارت بازگشته و ماسک را در کنار دروازه بر روی دیواری قرار میدهد و دروازه باز میشود. در نزدیکی دروازه, میکو جسد ریوزو را میبیند و در دست ریوزو دومین تکه آینه را پیدا میکند. اتفاقی از گذشته دوباره جلوی چشمان میکو ظاهر میشود. او مشاهده میکند که عده زیادی از ساکنین عمارت در تونل به سمت مقصد مشخصی در حال حرکت هستند. این افراد پس از باز شدن دروازه ای در اعماق تونل و هجوم تاریکی همگی کشته میشوند. پس از دیدن این واقعه ارواح سرگردان در تونل به سمت میکو حمله ور میشوند,میکو مجبور به فرار شده و وقتی به دروازه میرسد مجددا توسط کایری به دام افتاده و بیهوش می شود.

شب سوم: The Calamity

میکو بیرون دروازه بیدار میشود. طنابها رئوباره بر روی دست و پایش ظاهر شده و اینبار محکم تر از قبل به درو دست و پایش کشیده میشود. میکو دوباره وارد تونل می شود و پس از کمی پیشروی میبیند که بدلیل زمین لرزه ای ( در واقع بدلیل هجوم Malice بدرون تونل, تونل ریزش کرده) راه مسدود شده است. میکو در آنطرف آوار لحظه ای برادرش را میبیند که به سمت محراب در حرکت است و هرچه میکو صدایش میکند,مافویو به او توجه نمیکند. به هنگام بازگشت به سمت دروازه , روح دخترک ظاهر شده و به میکو دفترچه ای رها شده روی زمین را نشان می دهد. این دفترچه, یادداشت های ریوزو در مورد معبد کوچکی در حیاط به نام معبد ماه بود. معبد ماه مخصوص راهبه ای بود که در مراسم شرکت میکرد. درون این معبد چاهی بدون آب وجود داشت که به آن چاه مهتاب میگفتند. در روز مراسم, نور ماه از طریق این چاه به قسمت زیرین معبد ماه میتابید. راهبه میبایست خود را با این نور پاک سازد.
چاه به زیرزمین متصل بود که راهبه باید برای دریافت نور به آنجا میرفت , گفته شده اولین راهبه معبد در همین زیر زمین به خاک سپرده شده و تنها کسی که اجازه استفاده از این راه را دارد راهبه معبد میباشد. میکو وارد معبد شده و راه ورود به زیرزمین را پیدا میکند. در زیرزمین میکو جسد مومیایی شده اولین راهبه معبد را میبیند و در دستان او چهارمین تکه آینه را پیدا میکند.کایری دوباره بدنبال میکو راه می افتد, میکو نیز برای نجات جانش به سرعت از نردبان چاه بالا میرود تا به معبد بازگردد. کایری لحظه به لحظه به او نزدیک تر میشد و میکو میتوانست حضور او را درست زیر پاهایش حس کند. در واپسین لحظات روح دخترک به کمک میکو می آید و دستش را می گیرد. صحنه ای از مرگ کایری و بازشدن دروازه در جلوی چشمان میکو پدیدار می شود. او مشاهده میکند که پس از پاره شدن طنابها, دروازه جهنمی باز شده و Malice به بیرون راه پیدا میکند. تمام افراد درون تونل کشته میشوند و اندک کسانی که زنده میمانند, توسطMalice تسخیر می شوند. در آخر میکو جسد کایری را میبیند و صدای دخترک در ذهنش طنین انداز میشود: " خواهش میکنم... خواهش میکنم من رو متوقف کن!"

. شب آخر: Kirie

میکو به همش می آید او حالا فقط یک شب برای شکستن طلسم و نجات جانش وقت دارد. با جست و جوی بیشتر در عمارت او یادداشت های بجا مانده از برادرش را پیدا میکند, در یادداشت ها یکی از نکته هایی که توجه میکو را به خود جلب کرد این بود:" من از سمت آن زن با کیمونوی سفید نیروی قوی بسیار عجیبی را احساس میکنم. من باید بفهمم که چرا روح این زن در این دنیا مانده است. عجیب تر از همه این که چرا زمانی که در اختیارش بودم, به من آسیبی نرساند و به آرامی از کنارم گذشت." میکو با کمک کودکی کایری و یافتن یادداشت های دیگر متوجه شد که تنها راه شکستن طلسم, گذاشتن آینه مقدس در جایش روبه روی دروازه می باشد. میکو با پیدا کردن راه دیگری به محراب اصلی میرسد. قبل از رسیدن به محراب در اتاقی کوچک, میکو دفترچه خاطرات کایری را پیدا میکند و پس از برداشتن دفترچه, خاطره ای جلوی چشمانش پدیدار می شود. او کایری را با مردی میبیند که در کنار درختی هستند و در کمال تعجب مشاهده میکند که آن مرد بسیار شبیه به برادرش مافویو است. پس از رسیدن به محراب میکو مجددا با روح کایری مواجه می شود. پس از مبارزه ای نفس گیر میکو متوجه آخرین تکه آینه که در گوشه ای از محراب افتاده بود میشود. او به سرعت تمام تکه ها را در جایش قرار می دهد. به هنگامی که کایری به پشت میکو می رسد, میکو خود را کنار کشیده و نوری از درون آینه به کایری می تابد. Malice از وجود کایری بیرون میرود و به درون دروازه بازگردانده می شود. کایری واقعی و مافویو از بند Malice رها میشوند.
کایری که نیروی شیطانی از وجودش خارج شده , اختیار عقل و اندیشه اش به دست خودش بازمیگردد و تصمیم به فداکاری بزرگی برای زندگی انسان ها بخصوص کسانی که با آنها علاقه دارد میگیرد. پس تصمیم به فداکردن جانش برای جلوگیری از نفوذ دوباره تاریکی به دنیای مادی میگیرد. کایری در لحظات آخر از میکو و مافویو خواهش می کند که عمارت را ترک کنند ولی مافویو بدلیل فاش شدن حقیقت و درک اینکه کایری چه کار بزرگی انجام داده و میدهد, به نوعی به او علاقمند شده بود در نتیجه تصمیم می گیرد پیش کایری بماند و از میکو می خواهد که از عمارت دور شده و جانش را نجات دهد. میکو که نمیخواست از برادرش جدا شود تصمیم به ماندن میگیرد اما به ناگاه زمین لرزه ای شدید موجب ریختن تونل میشود و راه بین دو خواهر و برادر را مسدود می کند میکو بیهوش شده و بیرون عمارت به هوش می آید. پس از به هوش آمدن شاهد از بند رها شدن ارواح و رفتن به سوی ابدیت و آسمان میشود. بعد از وقوع این حادثه قدرت ذهنی میکو ازبین میرود.

طریقه گرفتن پایانهای مختلف بازی

این بازی دارای دو حالت پایانی مختلف است. پایان اصلی بازی در حالت آسان و معمولی دیده می شود و برای گرفتن پایان دوم میبایست حالت کابوس بازی را باز کرد و یک بار به اتمام رساند. برای باز کردن حالت کابوس, باید حالت Battle Mode را با موفقیت به اتمام برسانید.
[تصویر:  QNzWe.jpg]
پاسخ
#5
Fatal Frame 2: Crimson butterfly
شخصیت های Fatal Frame 2: Crimson butterfly

Mio Amakura : صداگذاری:Akemi Kanda(ورژن ژاپنی)Kari Wahlgren(ورژن انگلیسی) میو دختری 15 ساله است که پس از تعقیب خواهرش به دهکده گمشده میرسد و درگیر مراسم مذهبی دهکده میشود. حس ششم او نسبت به خواهرش بسیار ضعیف تر است که موجب میشود کمتر تحت تاثیر ارواح قرار بگیرد.از زمانی که در کودکی بخاطر اشتباه میو ,پای خواهرش آسیب دیده,مایواحساس مسئولیتبیشتری نسبت به خواهرش میکن

============================================================================
MayuAmakura
: صداگذاری:AyakoKawasami(ورژن ژاپنی)Kim mai guest(ورژن انگلیسی) مایو خواهر دوقلوی میو است و زودتر از میو بدنیا آمده است. مایو نقط ضعف بیشتری نسبت به خواهرش در برابر ارواح از خود نشان میدهد. به هنگامی که وارد دهکده گمشده می شود روحش توسط سائه تسخیر می شود. مایو به هنگام راه رفتن میلنگد که بخاطر حادثه ای که در دوران کودکیش رخ داده اینگونه شده است.


==========================================================================
ارواح
Fatal Frame 2: Crimson butterfly


Sae Kurosawa: صداگذاری توسط: AyakoKawasami(ورژن ژاپنی)Kim mai guest(ورژن انگلیسی) سائه خواهر کوچکتر یائه بود درحالیکه او زودتر بدنیا آمده بود. او نسبت به خواهرش کمتر مصمم به فرار از مراسم بود ,و با صحبت کردن یائه را قانع کرد تا در کنار هم بمانند. آنها به هنگام فرار از هم جدا شدند و طی حادثه ای(که با حادثه آسیب دیدن پای مایو یکسان است) سائه دستگیر و به دهکده بازگردانده میشود. او را برای به انجام رساندن مراسم به دار می آویزند. احساسات سائه درباره اینکه توسط خواهرش رها شده موجب Repentanceمی شود.



========================================================================
Itsuki Tachibana : صداگذاری:Soichiro Hoshi(ورژن ژاپنی)Sam Paul Salleta(ورژن انگلیسی) ایتسوکی برادر دوقلوی بزرگتر Mutsukiاست در حالیکه بعد از او بدنیا آمده. ایتسوکی قصد فرار از مراسم را داشت ولی مریضی برادرش مانع این کار شده بود. بنابراین آندو مراسم را انجام دادند به امید اینکه خواهران کروساوا را از چنین سرنوشتی نجات دهندولی متاسفانه مراسم بی نتیجه ماند. ایتسوکی به فکر فراری دادن دو خواهر افتاد اما به هنگام فرار آنها ایتسوکی توسط افراد دهکده دستگیر شد و در انبار خانه ی Tsuchiharaزندانی شد(مردم دهکده معمولا از این مکان به عنوان زندان استفاده میکردند).پس از شنیدن خبر دستگیری سائه,ایتسوکی خود را به دار آویخت به امید ملاقات سائه و یائه وبرادرش در دنیای پس از مرگ.


==========================================================================
Mutsuki Tachibana : برادر کوچکتر ایتسوکی. او در مراسم قربانی خونین بدست برادرش خفه شد ولی بااینحال مراسم بی نتیجه مان


=========================================================================
Seijiro Makabe : فولکوریستی که برای تحقیق به دهکده آمده بود. وی از بدو ورود با خوشامد گویی گرمی مواجه شد ولی تمام اینها نیرنگی بیش نبود زیرا آنان برای تکمیل مراسم احتیاج به یک قربانی دیگر نیز داشتند.(اسم این مراسم Kusabiمیباشد.) او را دستگیر و شکنجه کردند و سپس در حالیکه هنوز زنده بود او را به درون Hellish Abyssانداختند. روح او پس از Repentance به دنیا بازگشت و به همراه سائه شروع به کشتن مردم دهکده کرد.


==========================================================================
Ryokan Kurosawa
: رئیس مراسم دهکده و پدر سائه و یائه بود. او نیز یکی از دوقلوهای بازمانده از مراسم های قبلی بود و با اینکه میدانست این تیره بختی گریبان دو دختر خودش را هم گرفته,با قصاوت تمام از دخترانش برای به انجام رسانیدن مراسم استفاده کرد. او در حادثه Repentance کشته شد

======================================================================
Chitse Tachibana : خواهر کوچک ایتسوکی و ماتسوکی. او دختری خجالتی بود و معمولا وقتی غریبه ای به خانه شان می آمد در گوشه ای پنهان می شد. او به دو برادرش بسیار وابسته بود و دلیل اصلی مرگ ماتسوکی را نمیدانست. او به زندان افتادن ایتسوکی را به خاطر فرار یائه تصور و او را در دل سرزنش میکرد. به هنگام وقوع Repentance در کمد پنهان شده بود و شاهد کشتار مردم به دست سائه و Kusabiبود . او به امید اینکه برادرش او را پیدا میکند از کمد خارج نشد و مدتی بعد مرد.

==============================================================================
Akane Kiryu : آکانه خواهرش آزامی را برای مراسم قربانی خونین(پروانه های خونین) خفه میکند اما پس از مراسم بشدت افسرده می شود.پدرش برای آرام کردن او عروسکی از خواهرش میسازد تا او حس کند که دوباره در کنار خواهرش است. ولی عروسک توسط روحی شیطانی تسخیر شده و آکانه را تحریک میکند که پدرش که حقیقت را در مورد عروسک فهمیده بکشد. مدتی بعد عروسک آکانه را نیز میکشد.


============================================================================
YoshtatsuKiryu : عروسک ساز و پدر آکانه و آزامی. او برای آرام ساختن دخترش عروسکی از آزامی میسازد. وقتی به حقیقت وجودی عروسک پی میبرد و تصمیم به نابودی آن میگیرد توسط دخترش که تحت کنترل عروسک بوده به قتل میرسد.


==============================================================================

داستان
Fatal Frame 2






مقدمه


در صده هجدهم میلادی دهکده ای در ژاپن وجود داشت به نام دهکده خدایان. در این دهکده معبد بزرگی بود و در اعماق این معبد‍‍، محرابی سری وجود داشت. در این محراب گودالی به نام ورطه جهنمی بود که در اعماق آن تاریکی و ارواح جهنمی بودند. راهبان و بزرگان دهکده برای جلو گیری از خروج ارواح و تاریکی ، مراسم خاصی داشتند. مراسم بدین گونه بود که هر گاه فرزندانی دوقلو در دهکده بدنیا می امدند، به عنوان راهب/راهبه مراسم قربانی پروانه خونین انتخاب میشدند. این دو نفر پس از رسیدن به سن قربانی شدن( 15سالگی) به محراب برده شده و مراسم صورت میگرفت این گونه که فرزند ارشد، فرزند کوچکتر را خفه میکرد. به دوقلو ها ریسمان قرمزی بسته میشد تا به عنوان رابطی بین روحشان عمل کند و وقتی فرزند کوچک مرد روح هر دو با هم یکی شده و ورطه را بسته نگه دارند.
در بیشتر موارد سعی میشد از دختران در مراسم استفاده شود.( چون معمولا قربانی کردن پسر ها جواب نمیداد)

آغاز کابوس

دختران دوقلویی از خاندان کروساوا بدنیا آمدند. نام آندو یائه و سائه بود. یائه از سائه بزرگتر بود و آندو بعنوان راهبان بعدی انتخاب شدند. همزمان با بدنیا آمدن خواهران کروساوا ، دو برادر دوقلوی دیگر نیز بدنیا آمدند و آنها هم برای مراسم انتخاب شدند. نام این دو برادر ایتسوکی و ماتسوکی تاچیبانا بود.به هنگام نزدیک شدن به روز مراسم، ایتسوکی تصمیم به فرار میگیرد اما بدلیل ضعف شدید بدنی برادرش موفق به این کار نمیشود پس آنان تصمیم میگیرند تا مراسم را انجام دهند به امید اینکه خواهران کروساوااز چنین شرنوشت شومی در امان بمانند. مراسم انجام شد ولی متاسفانه بی نتیجه ماند. ایتسوکی به فکر فراری دادن یائه و سائه افتاد. در روز مراسم ایتسوکی، سائه و یائه از دهکده میگریزند. نگهبانان دهکده ایتسوکی را پیدا کرده و به زندان می افکنند. پس از مدتی دوخواهر در جنگل مجبور به جداشدن از یکدیگر میشوند. سائه نیز توسط نگهبانان دستگیر شده و به دهکده بازگردانده می شود کسی موفق به یافتن یائه نمیشود. راهبان به سرعت مراسم را انجام دادند و سائه را به دار آویختند. ایتسوکی با شنیدن این خبر به امید دیدار برادرش و خواهران کروساوا در زندان خودکشی می کند.
سائه بدلیل احساس بدی که نسبت به رها شدنش توسط یائه در وجودش رخنه کرده بود، نتوانست دره جهنمی را بسته نگه دارد و حادثهThe Repentance رخ داد.( توضیح : مرد فولکوریستی قبل از مراسم به دهکده می آید و از بدو ورود مورد استقبال گرم مردم قرار می گیرد غافل از اینکه تمام اینها نیرنگی است برای به دام انداختن او. راهبان برای تکمیل مراسم ، احتیاج به یک قربانی دیگر نیز داشتند پس ، از این مرد استفاده کرده او را به زندان انداخته ، شکنجه اش می کنند و قبل از بدار زدن سائه او را زنده بدرون ورطه جهنمی میاندازند. به این مراسم Kusabi میگویند.)
پس از وقوع حادثه ، ارواح جهنمی به روی زمین راه پیدا میکنند و روح سائه را به تسخیر خود در می آورند . روح Kusabi نیز از درون ورطه برمیخیزد و به همراه سائه شروع به کشتن مردم دهکده میکند. گفته شده شب هنگام صدای خنده ی جنون آمیز زنی در سراسر دهکده طنین انداز میشود. روح ایتسوکی نیز بدنیا بازمیگردد تا راهنمایی باشد برای بخت برگشتگانی که قدم بدرون دهکده گمشده خدایان میگذارند.
Didn’t we promise each other , To always be together…?!

سالها بعد دختران دوقلویی به نام میو و مایو آماکورا به مکان بازی دوران کودکیشان در جنگل بازمیگردند. مایو بخاطر حادثه ای که در زمان کودکیش رخ داده(و میو در این حادثه مقصر بوده) به هنگام راه رفتن می لنگد. روز و زمان وقوع این اتفاق با زمان جدا شدن یائه از سائه یکسان است. در جنگل مایو با دیدن پروانه ی خونین عجیبی به ناگاه شروع به دویدن میکند میو که نگران اوست ، مایو را دنبال کرده و هردو به دهکده گمشده خدایان میرسند. روح مایو به محض ورود به دهکده توسط سائه تسخیر می شود. میو و مایو در دهکده زندانی می شوند. آندو در خانه ای دفترچه خاطرات زنی به نام میاکو را پیدا میکنند. میاکو برای یافتن نامزدش ماسومی به دهکده خدایان آمده بود ولی متاسفانه توسط روح ماسومی کشته شده بود.
در یکی از اتاق های خانه میو دست نوشته های مردی درمورد دوربین عجیبی به نام Camera Obscura پیدا میکند. مرد دوربین را در نزدیکی عمارتی به نام هیمورو یافته بود و بدلیل شایعاتی که درمورد این دوربین بود( که توانایی عکس گرفتن از Other Worldرا دارد) کنجکاو شده و از چاهی در میان جنگل عکس میگیرد.به هنگام گرفتن عکس هجوم ارواحی را به سمت خود مشاهده می کند. او از این اتفاق می ترسد و تصمیم میگرد که دوربین را در مکانی مخفی کند. میو در گوشه ای از اتاق دوربین را پیدا میکند.پس از بازگشت به محوطه ی اصلی خانه با روح میاکو مواجه میشود و بوسیله دوربین او را دفع میکند. دوقلو ها با کمی جست و جو متوجه میشوند که ارواح عذاب کشیده ی این دهکده برای همیشه سرگردانند و روزی که تشریفات به هم خورد را تکرار میکنند. بیشتر ارواح میو و مایو را با یائه و سائه اشتباه میگیرند و به آنها حمله کرده و بخاطر فرارشان آندو را ملامت میکنند. دوقلو درباره ی مراسم عجیب این دهکده اطلاعات کمی پیدا میکنند که در آن گفته شده بود با شکست خوردن در مراسم قربانی پروانه خونین حادثه Repentance رخ داد و دهکده را تاریکی فرا گرفت.

فصل دوم :دوشیزه های دوقلو

روح میاکو میرود و مایو ناپدید میشود. بعد از جست و جو در خانه، میو یادداشتی از مردی به نام سیجیرو ماکابه پیدا میکند. ماکابه از بدو ورود به دهکده مورد استقبال گرم مردم قرار گرفته بود. دهکده کدخدایی نداشت و رئیس مراسم دهکده ریوکان کروساوا کارهای اصلی دهکده را بر عهده داشت. ماکابه برای تحقیق درمورد مراسم مرموز این دهکده به آنجا آمده بود گفته شده بود که مکانی در اینجا وجود دارد به نام ورطه جهنمی .آنجا مکانی ممنوعه و مملو از نفرت و تاریکی است ولی بااینحال عبادتگاهی بود برای ساکنین دهکده.برای آرام نگاه داشتن این ورطه مراسمی صورت میگرفت که بزبان آوردن آن و دیدن آن توسط غریبه ها و مردمان عادی ممنوع بود.
میو به هنگام بازگشت به سالن اصلی خانه، مایو را میبیند که از خانه خارج میشود. مایوکه تحت تاثیر سائه قرار گرفته به سمتی که سائه او را فرا میخواند میرود. مایو با دنبال کردن پروانه های خونین به دختری در لباس کیمونوی خونین میرسد.
میو رادیویی قدیمی میابد که توسط آن میتواند به حرف های ارواح گوش دهد.میو برای یافتن خواهرش از خانه خارج میشود در پشت یک انبار بزرگ پسری را زندانی در انبار میبیند. پسرک(ایتسوکی) او را یائه میخواند و از او میخواهد که قبل از اجرای مراسم به همراه سائه از آنجا بگریزد. ایتسوکی به میو میگوید که خواهرش در خانه کروساوا زندانی شده است.همچنین به میو میگوید که برای باز کردن دروازه خانه کروساوا احتیاج به دو کلید دارد. میو وارد خانه تاچیبانا میشود و آنجا ادامه دست نوشته های ماکابه را پیدا میکند که در مورد مراسم دهکده اطلاعات اندکی به مایو داد.میو با کمک پروانه های خونین دوکلید را پیدا میکند او همچنین در میان مه معبد کوچک و بسیار قدیمی میبیند که بر روی درش نقش پروانه حکاکی شده بود.با توجه به دست نوشته ها ،پروانه ها نیز نقشی اساسی در مراسم داشتند.
میو وارد خانه کروساوا میشود و در بدو ورود چراغ قوه اش از کار می افتد او لحظه ای خواهرش مایو را میبیند.

فصل سوم: توبه

مایو در خانه پیشروی میکند او مردمانی را میبیند که از دست کسی یا چیزی در حال فرار هستند. او پس از ورود به اتاقی با دختری در کیمونوی خونین که پروانه ها اطرافش را احاطه کرده بودند مواجه میشود.
میو نیز وارد همان اتاق میشود بدلیل نداشتن چراغ قوه متوجه اجسادی که در اطرافش وجود داشت نمیشود. میوبا کمی دقت متوجه اجساد شده و میترسد همچنین او دختری در کیمونوی خونینی را میبیند که به طرز دیوانه واری میخندد و از میان اجساد به او مینگرد.روح کوسابی برخاسته و بدنبال میو میرود میو از دست کوسابی میگریزد. در طبقه دوم میو، با روح ماکابه( کوسابی) مواجه میشود و خاطره ای از گذشته او در برابر چشمانش پدیدار میگردد. ماکابه به همراه جوانی به نام موناکاتا به دهکده آمده بود تا بتواند از راز مراسم این دهکده پرده بردارد ولی متاسفانه در تله ی روستاییان می افتد و به عنوان قربانی کوسابی در مراسم از او استفاده میشود. مراسم قربانی پروانه خونین از دو قسمت تشکیل شده قسمت اول مراسمی که آشکارا برگزار میشود اگر این مراسم شکست بخورد قسمت دوم مراسم که باید پنهانی صورت گیرد انجام میشود در مراسم دوم از دختر ها برای مراسم استفاده میشود.
اگر هر دو مراسم با شکست مواجه شود ورطه جهنمی از کنترل خارج شده ، مردگان برمیخیزند و ظلمات همه جا را فرا میگیرد.این رخداد توبه نامیده شده است. میو در اتاق عروسک ها مایو را پیدا میکند و هر دو برای فرار از دهکده به دنبال راهی میگردند.

فصل چهارم: آیین ممنوعه

دست نوشته ماکابه: دختران دوقلو دربی مخفی را به من نشان دادند تا بتوانم از آنجا بگریزم ، آندو میگفتند که شب اجرای مراسم نزدیک است و قبل از اینکه حتی بتوانم حرفی با آنها بزنم از پیش من رفتند. رفتار بقیه افراد خانه کاملا عادیست ولی من برای اطمینان به موناکاتا گفتم که زودتر از من اینجا را ترک کند.
میو و مایو در طبقه دوم خانه یادداشت های رئیس مراسم، ریوکان کروساوا را پیدا میکنند که در آن بر سرنوشت شوم دودخترش لعنت میفرستاد که از سر ناچاری مجبور شده بود دخترانش را برای مراسم قربانی استفاده کند. همچنین آندو یادداشتهای دیگر ماکابه را در مورد کلیدی که در غاری پنهان شده بود میابند.
با خواندن نوشته ها آندو متوجه شدند که در آخرین مراسمع یکی از دوقلو ها (یائه) به خواهرش( سائه) پشت کرده و در جنگل از او جدا شده و هرگز بازنگشته. اهالی دهکده فقط سائه را پیدا میکنند. ریوکان کروساوا از سر ناچاری مراسم را بدون خواهر دوم اجرا میکند و باعث Repentance میشود.
با بدست آوردن دو کلید موفق به باز کردن درب سلول میشوند. در سلول ، در قفسه کتابها کلیدی پیدا میکنند که دربی در خانه اوساکا را باز میکند. آنها با مطالعه بعضی کتابها در مورد دوشیزه های دوقلوی مقدس مطالبی بدست می آورند. باور مردم این دهکده بر این بوده است که دوقلوها در ابتدا یکی بودند و به هنگام تولد روحشان در دو جسم حلول کرده است.پس، از آنها به عنوان قربانی استفاده میکردند. در مراسم، خواهر بزرگتر میبایست خواهر کوچکترش را خفه کند تا روحشان یکی شده و قدرتی مقدس از خدایان دریافت کنند تا ورطه جهنمی را آرام سازند.تنها افرادی که حق نزدیک شدن به ورطه را داشتند محافظین آن بودند. به هنگام اجرای مراسم محافظین چشمان خود را میدوختند تا نتوانند به درون ورطه بنگرند. گناهکاران و هرکسی که بدرون ورطه نگاه میکرد، محکوم به محافظ ورطه بودن میشد. ( نیرویی از ورطه بیرون می آید که باعث کور شدن چشم میشود) این افراد تا ابد در زیر زمین میماندند و هرگز نور خورشید را نمیدیدند.
به هنگام خروج از سلول ، درب به طور خودکار بسته میشود و مایو در سلول زندانی میشود. میو برای یافتن کلید او را ترک میکند. ولی مایو ملتمسانه از او میخواهد که او را ترک نکند. خاطره ای از کودکیشان به یاد میو می آید، آندو در جنگل در حال دویدن بودند مایو برای اینکه به او برسد از ترسی اینکه تنها نماند برسرعت خود می افزاید و پایش میلغزد و از بلندی پرت میشود وپایش آسیب میبیند. ( آسیب دیدگی پایش هیچوقت خوب نمیشود)

فصل پنجم: قربانی

پس از خروج از خانه کروساوا ، چراغ قوه دوباره روشن میشود.( به دلیل وجود نیرویی در خانه چراغ قوه خاموش شده بود) در دهکده، میو دختری در کیممونوی سفید( سائه) را میبیند که در جلوی درب انباری که ایتسوکی در آن زندانی است ایستاده و میگرید و با صدای بلند خواهرش یائه را ملامت میکند که چرا او را ترک کرده. میو به پیش ایتسوکی میرود ، ایتسوکی دوباره او را یائه میخواند و به میو میگوید که کلید سلول در خانه اوساکا است.
میو در خانه اوساکا رای مخفی به زیر خانه که به تونلهایی ختم میشد پیدا میکند. او در تونلها محافظین را میبیند که در تونل حرکت میکنند. از دست یکی از آنها کلیدی می افتد بنظر میرسد که این کلید درب سلول را باز میکند. میو به خانه کروساوا باز میگردد و سلول را باز میکند اما میبیند که خواهرش آنجا نیست. مایو به طرز مرموزی از سلول خارج شده است. مایو برروی دیوار چیزی نوشته و همچنین عکسی از ایتسوکی به جا گذاشته است. صحنه ای از گذشته و فرار سائه و یائه دربرار چشمان میو زنده میشود. آند به هنگام فرار از هم جدا میشوند سائه از ترس تنهایی قدم هایش را سریعتر برمیدارد تا به خواهرش برسد اما پایش میلغزد و از بلندی پرت میشود. یائه هرگز برای یافتن او بازنمیگردد.
مایو با دنبال کردن پروانه ها به خانه کیریو تاچیبانا میرسد میو نیز از خانه کروساوا خارج میشود و در بالای خانه کیریو خواهرش مایو را میبیند که از طریق پلی وارد خانه روبرویی میشود.وقتی میو به بالای پل رفته و درب را امتحان میکند در کمال تعجب متوجه میشود که درب قفل است او مجبور میشود از خانه خارج شده و از راه دیگری وارد خانه روبرو شود. با پیدا کردن ادامه یادداشت های ماکابه ، میو متوجه میشود که دو خانه کیریو و تاچیبانا توسط یک پل به هم متصل هستند و توسط پل دیگری به مجموعه تونلها متصلند. نام این دو پل "بهشت" . " زمین" میباشد. میو از طریق درب پشتی وارد خانه میشود.

فصل ششم: بازمانده

میو دفترچه خاطرات دختری به نام آکانه که در مراسم قبلی خواهرش آزامی را قربانی کرده بود، پیدا میکند. او پس از کشتن خواهرش تنها و به شدت افسرده شده بود تا اینکه پدرش عروسکی از آزامی برای او ساخت. عروسک توسط روحی شیطانی تسخیر شده بود و آکانه تحت تسلط عروسک قرار گرفته بود. پدر آکانه در یکی از شبها صدای راه رفتن شخصی را میشنود و وقتی برای دیدن اینکه چه کسی در خانه است میرود دختر مرده اش، آزامی را میبیند که در خانه قدم میزند! او بسیار میترسد و از کرده خود پشیمان میشود که چرا عروسکی از دختر مرده اش ساخت پس تصمیم به نابودی آن میگیرد. روح شیطانی ، آکانه را مجبور کرده تا قطعات عروسک را در گوشه و کنار خانه مخفی کند تا پدرش نتواند عروسک را از بین ببرد همچنین آکانه را تحریک میکند تا پدرش را به قتل برساند. میو با کمک روح آزامی قطعات گمشده عروسک را پیدا میکند و سرجایشان قرار میدهد با کامل شدن عروسک راهی مخفی ( گذرگاه مخفی خانه که " زمین" نام دارد) به زیر خانه نمایان میشود. این راه مخفی به خانه روبرویی راه داشت میو در راه مخفی به دام سائه می افتد و دوربین و چراغ قوه اش را ازدست می دهد. او به سرعت از دست سائه فرار میکند و در انتهای راه مخفی از انبار خانه تاچیبانا سر در می آورد.

ادامه دارد...
[تصویر:  QNzWe.jpg]
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ویدیوی بررسی تاریخچه و داستان بازی هیتمن به زبان فارسی mrdot2010 0 1,930 11-05-2020, 01:54 AM
آخرین ارسال: mrdot2010
  ایستاده در تاریکی؛ خیره به نور | نقد و بررسی Batman: A Telltale Games Series EP.5 B.A.T 0 3,162 12-16-2016, 12:03 AM
آخرین ارسال: B.A.T
  خوب، بد، خفاش | نقد و بررسی Batman: The Telltale Series EP.4 B.A.T 0 2,063 11-26-2016, 01:04 PM
آخرین ارسال: B.A.T
  فرزندان بی‌رحم آرکهام | نقد و بررسی Batman: The Telltale Series EP.3 B.A.T 0 2,232 10-29-2016, 08:50 PM
آخرین ارسال: B.A.T
  بازی با خفاش بزرگ شهر | نقد و بررسی Batman: The Telltale Series Ep.2 B.A.T 0 1,530 09-27-2016, 11:52 AM
آخرین ارسال: B.A.T

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان