03-20-2016, 07:13 PM
(آخرین ویرایش: 03-20-2016, 07:37 PM، توسط You Never Win.)
وقتی بحث از جامعه می شود، مطمئناً همگی به یاد خود، خانواده، دوستان و قوانینی میافتیم که مجموعه عظیم آنها، جامعه را تشکیل میدهد. اما چگونه این جامعه را به آرامشی برسانیم که تا به حال وجود نداشته است؟ توصیف شما، از یک جامعه آرام و بانظم، به راستی چیست؟ هر جامعهای، با توجه به هسته آن، راهی را در پیش گرفته است و تغییر این راه، توسط تنها یک فرد، غیرممکن است. اما چه میشود که کل اعضای آن جامعه، راضی به تغییر باشند و سعی در ایجاد آن کنند؟ مطمئناً جامعه عوض میشود! مسیرش، نوعش و حتی شخصیت افرادش هم دچار تغییر میشود. این تغییر، تا بزرگتر باشد، افراد بیشتری را درگیر خود خواهد کرد و به زمان بیشتر برای درک آن، نیاز خواهد داشت. این تغییر، قطعاً میتواند منجر به بینقصی جامعه شود. اما بینقص از چه نظر؟ این جامعه، اگر تصمیم به اصلاح ایرادات خود بگیرد، قطعاً از هر نظر بینقص خواهد بود، و مردمش، همه خوشبخت خواهند شد و آیندهای روشن برایشان رقم خواهد خورد. این جامعه بینقصی است که Psycho-Pass سعی در به تصویر کشیدن آن دارد.
شهری که وقایع انیمه در آن اتفاق میافتد. ( در انیمه به نام شهر اشاره نشده است. )
« مقاله دارای اسپویل کامل انیمه است »
« مقاله دارای اسپویل کامل انیمه است »
جامعه ماشینی
سیستم شیبیل!
سیستم شیبیل!
پیشرفت تکنولوژی، غیر قابل توقف است. انسان سیستمی را طراحی نموده که میتواند با بررسی امواج مغز فرد، وضعیت روانی، خواسته و آرزوهایش را با زندگی واقعی او تطبیق بدهد. این سیستم، سیستم شیبیل ( SiByl System ) نام دارد. سیستم شیبیل به فرد میگوید کدام مدرسه را برگزیند، کدام رشته را انتخاب کند و چه راه و رسمی برای زندگی خود پیش رو بگیرد، و نیز حتی چه لباسهایی بپوشد. مهمترین قسمت این سیستم، روان-گذر است. روان-گذر وضعیت روانی فرد را با رنگبندی مشخص میکند؛ تا رنگ تیرهتر باشد فرد از نظر روانی، ناپایدار است و تا رنگ روشنتر باشد، فرد سالمتر است و زندگی شادتری را میگذراند. مهمترین قسمت روان-گذر، ضریب جرم است؛ ضریب جرم، امکان انجام جنایت توسط یک فرد را به عدد نمایش میدهد. ضریب جرم های پایین 100 نشان از پاک بودن فرد دارد، بالای 100 فرد مجرم است و بالای 300 فرد مجرمی بسیار خطرناک است. افراد با ضریب جرم بالا، توسط اداره امنیت دستگیر شده و به مراکز درمانی فرستاده میشوند. افرادی که ضریب جرم بالایی دارند حتی با این که هیچ جنایتی مرتکب نشدهاند دستگیر میشوند. این گونه افراد همیشه از دست اسکنرهای خیابانی و رباتهای پلیس، در حال فرار هستند که اغلب به دلیل بیتوجهی به اسکنری کوچک، دستگیر میشوند. در مراکز درمانی، هر روز قرص های آرام بخش به فرد داده شده و روان-گذر او چک میشود. اغلب افراد آن جا هیچ نوع بهبودی پیدا نکرده، بلکه بدتر میشوند و یا ممکن است دست به خود کشی بزنند. بالاخره یک جامعه برای رسیدن به چنین آرامشی، باید فداکاریهایی را نیز انجام دهد. سیستم شیبیل، به ظاهر سیستمی بسیار قوی، پیشرفته و عجیب است که حتی مرکز آن نیز مشخص نیست و هیچ کس حق پرسیدن هیچ گونه سوالی در مورد آن و یا حتی خواندن و نوشتن مطلبی در مورد ماهیت وجودی آن را ندارد. مردم نیز، این گونه عادت کردهاند زیرا سیستم شیبیل، آرامش را به جامعه میآورد و در قبال این آرامش، قطعاً سکوت چیزی منطقی است.
پلیس در قالبی جدید
سلطهگر، چشمان مخوف شیبیل!
پلیس در قالبی جدید
سلطهگر، چشمان مخوف شیبیل!
پلیس جدید جامعهای که شیبیل کنترل میکند، اداره امنیت است. در اداره امنیت گروههای مختلف وجود دارد که داستان انیمه، حول افراد گروه اول میچرخد. هر گروه، دو واحد دارد؛ بازرس و مجری. مجریها، افرادی با ضریب جرم بالا هستند که به جای رفتن به مراکز درمانی، وارد اداره امنیت شدهاند. این افراد، در واقع سگهای شکاری هستند که کار قتل و بازرسی محیط توسط آنان انجام میشود تا روان-گذر بازرسها به دلیل دیدن خون و دیگر موارد، آلوده نشود. بازرسها نیز کنترل کننده مجریها هستند و اختیار کامل ماموریت در دست آنان قرار دارد. اسلحه ای که بازرس و مجریها از آن استفاده میکنند، سلطهگر ( Dominator ) نام دارد که به چشمان شیبیل معروف است. این اسلحه، با استفاده کننده خود حرف میزند، به گونهای که فقط استفاده کننده توانایی شنیدن صدای آن را دارد و کس دیگری نمیتواند آن را بشنود. سلطهگر دو حالت به نام فلج کننده و تجزیه دارد، حالت اول برای مجرمین با ضریب جرم 100 تا 299 استفاده میشود، به طوری که کل سیستم عصبی و عضوهای بدن فرد را فلج کرده و فرد بلافاصله بیهوش خواهد شد و با توجه به قدرت بدنی او، می تواند در طی 3 روز یا 3 هفته به هوش آید. حالت دوم، برای مجرمین با ضریب جرم 300 و بالای آن مورد استفاده قرار میگیرد؛ مجرمین با این ضریب جرم بسیار خطرناک هستند پس اگر در این حالت به فردی شلیک شود، بدن او از داخل منفجر شده و اثری از او باقی نمیماند! این حالت بسیار خطرناک است به طوری که بعد از فعال شدن سلطهگر به کاربر هشدار می دهد که "حکم تهدید هدف بروزرسانی میشود. حالت اجرایی، تجزیه نابود کننده است. هدف کاملاً محو خواهد شد. لطفاً احتیاط کنید." سلطهگر، به نوعی طراحی شده است که فقط کارکنان اداره امنیت توانایی استفاده از آن را داشته باشند و اگر کس دیگری سعی در استفاده از آن کند، اسلحه به رنگ قرمز در خواهد آمد و ماشه آن، قفل خواهد شد. قابل ذکر است که سلطهگر، اگر بر روی فردی با ضریب جرم کمتر از 100 نشانه گرفته شود، ماشه آن، دوباره قفل خواهد شد و فرد نمیتواند شلیک کند؛ اگر یکی از مجریها نیز اسلحه را به طرف بازرسی نشانه بگیرد، ماشه قفل خواهد شد و اطلاعات آن به شیبیل و سپس اداره امنیت فرستاده شده و مجری مذکور، تحت بازجویی قرار میگیرد و ممکن است حتی از مجری بودن برکنار شده و به مراکز درمانی باز فرستاده شود. بازرسها نیز، توانایی تجزیه مجریها را ندارند و تنها میتوانند از حالت فلج کننده بر رویشان استفاده کنند.
تازه وارد
شخصیت اصلی انیمه، سونموری آکانه
تازه وارد
شخصیت اصلی انیمه، سونموری آکانه
داستان از جایی آغاز میشود که دختری به نام سونموری آکانه، که در دانشگاه و در هنگام تحصیل خود از نوابغ آن جا بوده و توانایی کار در بیشتر ادارهها را بر اساس محاسبه سیستم شیبیل، داشته است، تصمیم به عوض کردن مسیر تکراری زندگی خود و کار در اداره امنیت مینماید. او در یک روز بارانی و در هنگامی که فردی با ضریب جرم بالا، زنی را گروگان گرفته است به جمع افراد گروه اول اضافه میشود. وقتی که او میآید، به بازرسی که در آن جاست و نوبوچیکا گینوزا نام دارد، خود را معرفی میکند؛ بازرس نیز از شانس بد او میگوید و سپس در مورد کار و ماموریت به او توضیحاتی را ارائه میدهد. در این هنگام، کامیونی از راه میرسد. گینوزا میگوید که این مجریها هستند و در موردشان توضیح میدهد و سپس ماموریت آغاز میشود. آکانه به همراه دو مجری به نامهای ماسائوکا تومومی و کوگامی شینیا به طرف محلی که ظاهراً هدف در آن جا است به راه میافتد و بازرس گینوزا نیز به همراه دو مجری دیگر به نامهای کو.نیزوکا یایویی و کاگاری شوسی از مسیری دیگر به آن جا میروند. کاگاری زود تر از بقیه به مجرم میرسد. فلج کننده سلطهگر وی با نشانه گرفتن بر روی مجرم فعال شده و ضریب جرم او نمایش داده میشود، ضریب جرم 193.6 است! پس کاگاری نیز طبق دستوری که از گینوزا دریافت کرده، به مجرم شلیک میکند. میبینیم که مجرم بعد از یک شوک اتفاقی برایش نمیافتد! قابل ذکر است که به دلیل مصرف بعضی محرکها و یا قدرت بدنی بسیار بالا، فلج کننده بر روی فرد ممکن است کار نکند و در این حالت دستور به تجزیه بروزرسانی میشود. دستور سلطهگر کاگاری نیز بروزرسانی شده و به حالت تجزیه میرود، اما دیگر دیر شده است! مجرم با گروگان فرار میکند و گینوزا موضوع را به آکانه اطلاع میدهد. تعقیب و گریز و دنبال کردن هدف شروع میشود. سپس آکانه و ماسائوکا، هدف را مییابند و او با گذاشتن تیغ بر روی گلوی گروگان، آن ها را مجبور به انداختن اسلحههایشان به طرف خود میکند. در این جا همانطور که ذکر شد، میبینیم سلطهگر به رنگ قرمز در آمده و ماشه آن قفل میشود. از جایی دیگر، ما کوگامی را میبینیم که با سلطهگرش که بر روی حالت تجزیه قرار گرفته، به مجرم شلیک کرده و او را در مقابل چشمان گروگان و بازرس و مجری، تجزیه میکند. طبیعی است با دیدن چنین صحنههایی، ضریب جرم گروگان نیز بالا میرود. ماسائوکا ضریب جرم او را اندازه میگیرد؛ ضریب جرم 162.9 است! پس میتواند تجزیه نیز بشود! اما آکانه اجازه چنین کاری را نمیدهد و میگوید که او به دلیل خشونت بالا این گونه شده و میتوان از فلج کننده استفاده کرد. سپس کوگامی میرود که به گروگان شلیک کند اما آکانه متوجه شده و فلج کننده را به او شلیک میکند. و این گونه قسمت اول به پایان میرسد. میبینیم که واقعاً آکانه قصد عوض کردن نوع کار اداره و افراد آن را دارد و سعی میکند حتی برای مجرمان نیز، احترام قائل شده و تا جایی که ممکن است از کشته شدنشان جلوگیری کند.
مجرم بیعلامت
مجرم بیعلامت
ماکیشیما شوگو، مجرم بیعلامت! جنایتکاری با ضریب جرم 0!
این حقیقت آرامش جامعه است! این، حقیقت سیستم شیبیل است.
سیستم شیبیل، آن طور که باید، بینقص نیست. در اصل این سیستم دارای نواقصی گاه بزرگ و گاه کوچک و قابل چشم پوشی است، اما همانطور که رئیس اداره امنیت نیز میگوید وجود شیبیل، به خاطر باور مردم به بینقصی آن است وگرنه این سیستم آن بینقصی که باید نیست. بزرگترین نقص شیبیل، بعضی از مجرمها هستند که شناسایی نمیشوند و در هنگام انجام جنایت، امواج مغزیشان با عملی که انجام میدهند هماهنگ نیست و در واقع این افراد از قتل و جنایت لذت میبرند. این گونه افراد مجرم بی علامت نامیده میشوند. زمانی بود که مجری کوگامی شینیا خود به همراه گینوزا یک بازرس بود اما در اثر جنایتهای مجرمی بیعلامت و به قتل رسیدن مجری زیر دستش، ساسایاما، توسط فرد مذکور، ضریب جرم او به شدت بالا رفته و به مجری نزول رتبه پیدا کرد. فرد مذکور، توما کوزابرو نام دارد که به عنوان معلم در یک مدرسه شبانه روزی دخترانه مشغول به کار بود. او با به قتل رساندن افراد و مخفی کردن جسد آنها در زیر هولوگرامهای شهر، توجه افراد زیادی را به خود معطوف کرده و پروندهای بزرگ برای دستگیری او ساخته شده بود که افراد زیادی بر روی آن کار میکردند. او سر انجام توسط رئیس اداره امنیت، دستگیر شد و بعد از آن سرنوشت وی نامعلوم و جزو اطلاعات غیر قابل دسترسی شیبیل قرار گرفت. در طی دستگیری توما کوزابرو، ساسایاما توانسته بود عکسی هر چند نامشخص، از مغز متفکر پشت قضیه وی، تهیه کند که نام فایل عکس، ماکیشیما بود. بعدها در مییابیم که ماکیشیما نیز، به عنوان معلم هنر در همان مدرسه مذکور مشغول به کار است و توانسته دختری به نام اوریو ریکاکو را که پدر وی، نقاشی معروف بوده است و با استفاده از اعضای بدن انسان، نقاشی های هنری زیبایی را میکشید، با جنایت آشنا کرده و او را تشویق به قتل دوستان خود و قطعه قطعه کردن بدن آنان مانند نقاشیهای پدرش کند! سر انجام این دختر توسط دستیار ماکیشیما، کسی که یک سایبورگ کامل است، به دلیل شناسایی شدن توسط کوگامی و خطر لو رفتن ماکیشیما، به قتل رسید. ماکیشیما در قسمتی از انیمه عنوان میکند که او، جنایتکار نیست و فردی ساده است که برای افراد با ضریب جرم بالا، لوازم مورد نیاز برای وقوع جنایت را تهیه میکند. قابل ذکر است او یک مجرم بیعلامت است و در یکی از قسمتها با گروگان گرفتن و قتل یکی از دوستان صمیمی آکانه، سعی در آلوده کردن ضریب جرم وی و نیز شناسایی خود به کوگامی و آکانه دارد که موفق نیز میشود. او در زمانی که سلطهگر آکانه ضریب جرم وی را پایین 48 و سپس پایین 20 و سپس 0 نشان میداد عنوان کرد " قضاوت در مورد گناهان من کار آدمها نیست. اگرهم باشه، فقط کسایی میتونن قضاوت کنن که... بتونن با اراده خودشون آدم بکشن ". بعد از آن وضعیت روحی آکانه دچار مشکلاتی شد و او خود را مسئول مرگ دوستش میدانست. قطعاً ماکیشیما، فردی است که ارادهاش، از قدرت تفکر برایش مهمتر است. چنین کسانی، نه تنها توسط شیبیل، بله توسط انسانهای دیگر نیز، قابل قضاوت نیستند. زیرا تا به حال، کسی نتوانسته اراده خود را، بر قدرت تفکرش برتری بدهد.
جامعهای که حتی رنگ جنایت را نمیشناسد!
مردم، حتی فراموش کردهاند جنایت چیست!آرامش در قبال چه؟ در قبال فراموشی خود؟ در قبال غوطهور شدن در مشکلات خود؟ در قبال فراموش کردن حتی زندگی؟ آرامشی که شیبیل به مردم میدهد، موجب میشود که حتی جنایت را نیز فراموش کنند! ماکیشیما با طراحی کلاههایی که میتوانند نتیجه اسکنرها را هک کرده و روان-گذر نزدیک ترین فرد به خود را کپی کنند به جنایتکاران، فرصتی تازه اهدا کرد تا کسی را که از او متنفرند یا به نحوی با آنها به گونهای بد رفتار کرده، از میان بردارند. او، سعی در تست مردم دارد؛ میخواهد بداند زمانی که آشوب به پا شود، این مردم به ظاهر پیشرفته و آرام، چه عکس العملی از خود نشان میهند؟ او آشوبی را در کل شهر به راه میاندازد. افرادی که زمانی از ترس اسکنر های خیابانی در خانه مانده و با روان-گذری آلوده، به فکر جنایت بودهاند، حال دیگر نیاز به فکر کردن ندارند. وقت آن است که آن چه میخواستند را با این کلاهها عملی کنند. ممکن است دارویی باشد که نتوانند بخرند، یا رئیسی باشد که از او متنفر باشند و یا ممکن است شیبیل باشد! تنفری که از شیبیل دارند؛ با هرج و مرج در شهر، خالی کنند. کلاه داران، خشم مردم را نیز برانگخیتهاند و باعث زیاد شدن استرس کل مناطق شدهاند. مردم قتل را دفاع از خود نامیده و با همین نام، برمیخیزند و به مجازات کلاه داران میپردازند! دیگر جنایت در سر تا سر شهر، موج میزند! به راستی در این وضع چه کسی سالم است؟ هدف ماکیشیما از به راه انداختن این هرج و مرج، دسترسی به هسته شیبیل و برملا کردن شکل واقعی آن برای کل مردم است. پس از تحقیق بسیار، ماکیشیما بالاخره در مییابد که اطلاعاتی که از اسکنرهای خیابانی و سلطهگر گرفته میشوند، همهگی به اداره رفاه رفته و سپس نتیجهآن به اسکنرها و یا سلطهگرها فرستاده میشوند. پس ممکن است هسته سیستم شیبیل، در آن جا قرار گرفته باشد. ماکیشیما با به راه انداختن آشوب، سعی دارد توجه پلیس را از اداره رفاه کم کرده و خود با افرادش وارد آن جا شود. اما کوگامی پس از کمی بررسی شواهد، به این مسئله پی میبرد و توسط آکانه و کاگاری به اداره رفاه میروند. خود آکانه و کوگامی به طبقه بالا و کاگاری به طبقه پایین میروند زیرا احتمال بودن ماکیشیما و نیروهای بیشتر در طبقه بالا، بیشتر از طبقه پایین است. بالاخره کاگاری به طبقه پایین میرود و با تعدادی از نیروهای کلاهدار ماکیشیما مبارزه کرده و به اتاقی میرسد که هسته سیستم شیبیل در آن قرار دارد. دستیار ماکیشیما که یک هکر نیز است، به کاگاری پیشنهاد ملحق شدن به آنها و پشت کردن به دوستانش را میدهد اما کاگاری در جواب او میگوید " من به دوستام خیانت نمیکنم ". این سخنی است که از نظر شیبیل، چرت و مسخره است. کاگاری و دستیار ماکیشیما پس از مشاهده هسته اصلی شیبیل که از اطلاعات محرمانه است و کسی حق دسترسی به آن را ندارد، توسط رئیس اداره امنیت و با سلطهگر، تجزیه میشوند. او، که خود عضوی از سیستم شیبیل است سعی میکند با عوض کردن شواهد و نحوه مرگ کاگاری، او را خائنی جلوه دهد که توسط ماکیشیما به قتل رسیده و به این نحو، سخن او را به مسخره بگیرد. جسد او هیچ گاه پیدا نشد و کوگامی و آکانه نیز پس از مبارزهای سخت با ماکیشیما، او را دستگیر و به اداره امنیت میفرستند. رئیس اداره نیز، فوری او را با یک هواپیما به گفته خود به زندان میفرستد.
آرامشی ساختگی
آرامشی ساختگی
این حقیقت آرامش جامعه است! این، حقیقت سیستم شیبیل است.
حقیقت، به راستی به تلخی زهر است. سیستم شیبیل، تکنولوژی پیشرفتهای نیست که مردم فکرش را میکنند. سیستم شیبیل، اصلاً چیزی نیست که فراتر از قدرت انسان باشد. سیستم شیبیل، همان انسان است. این سیستم، از مجموعه زیادی از م.غ.زهای انسان ساخته شده که هر کدام با مشورت هم، تصمیم در تعیین روان-گذر یک فرد میگیرند و این کار به سرعت انجام میشود که نیز مقداری از آن به کمک پیشرفتی در تکنولوژی است. اینها افرادی هستند که سکان هدایت جامعه را، در دستان خود دارند. این افراد، افراد عادی جامعه نیستند. اینها، همان مجرمان بیعلامت هستند! شیبیل، سعی میکند با وارد کردن این افراد به داخل حیطه حکومت خود، نقص خود را به کمترین درجه ممکن برساند. توما کوزابرو نیز یکی از افراد شیبیل شده است. قابل ذکر است که رئیس اداره امنیت یک سایبورگ است که در طی هر مدت یکی از م.غ.زهای کنترل کننده شیبیل، در داخل سر او، قرار میگیرد و در طی روایت این داستان، مغز توما کوزابرو درون بدن سایبورگی او است. در واقع هدف از منتقل کردن ماکیشیما با هواپیما، بردن او به زندان نیست! بلکه دور کردن او از شهر است تا از این بترسد که در چه جایی قرار دارد و آن چه که رئیس اداره امنیت به او میگوید را قبول کند. رئیس اداره امنیت، به او میگوید به شیبیل ملحق شود و هویت واقعی خود را که توما کوزابرو است، و نیز شکل واقعی شیبیل که توسط دستیار ماکیشیما قبل از مرگش فیلم برداری شده، آشکار میسازد. ماکیشیما این را قبول نمیکند و با او میجنگد و نابودش میکند و سپس از هواپیما فرار میکند و موجب سقوط آن نیز میشود.ماکیشیما پس از فرار، به کوگامی پیامی میفرستد که " امروز حقیقت سیستم شیبیل رو دیدم. فقط بگم ارزش نداره جونتو واسهش فدا کنی ". پس از بررسی صحنه سقوط هواپیما توسط افراد گروه یک، ما یک نسخه بازسازی شده از رئیس اداره امنیت را میبینم که به نظر مغز جدیدی نیز وارد سر او شده است. بعد از این واقعه، کوگامی که میداند که سیستم شیبیل ماکیشیما را زنده میخواهد با نوشتن نامهای برای آکانه، و به کمک ماسائوکا، گروه را ترک میکند و به جایی میرود که در گذشته پناهگاه ماسائوکا بوده و در آن جا اسلحهای مییابد. او سپس دست به کار شده و شروع به تحقیق برای فهمیدن نقشه جدید ماکیشیما، جلوگیری از آن و پایان دادن به جنایتهای او، یک بار برای همیشه است.
پایانی بر یک افسانه
پایانی باشکوه بر یک افسانه
پایانی بر یک افسانه
پایانی باشکوه بر یک افسانه
سر انجام، کوگامی در مییابد که ماکیشیما قصد دارد کشاورزی داخلی را که به صورت تمام اتوماتیک انجام میگیرد، با پخش نوعی سم، از بین ببرد. گروه یک نیز، به کمک آکانه، به همین حقیقت دست مییابند و هر دو آنها به طرف مکان پرورش محصولات کشاورزی به راه میافتند. با گشتن و فهمیدن بعضی حقایق، بالاخره ماسائوکا و گینوزا ماکیشیما را پیدا کرده و با او درگیر میشوند، درست در لحظهای که چیزی به دستگیری ماکیشیما توسط ماسائوکا نمانده، گینوزا که بر اثر ریزش مقداری جعبه آهنی بر رویش گیر افتاده است، باعث ضعف ماسائوکا شده و ماکیشیما نیز، نارنجکی را که با خود دارد، فعال میکند و نارنجک را به طرف گینوزا پرتاب میکند ماسائوکا در آن لحظه، خود را بر روی نارنجک میاندازد و جان فرزندش را نجات میدهد. (قابل ذکر است گینوزا پسر ماسائوکا بوده و به خاطر تبدیل شدن پدرش از یک کاراگاه به مجرم بالقوه، متنفر است و احساس میکند پدرش به نحوی به وی خیانت کرده است. در انیمه نیز به ندرت به این نکته اشاره میشود که آن ها پدر و پسر هستند.) و سپس نارنجک منفجر شده و ماسائوکا را میکشد. در آن زمان، کوگامی از راه میرسد و پس از مشاهده وضیعت ماسائوکا میداند که کاری نمیتواند انجام دهد پس به دنبال ماکیشیما میرود و مبارزه سختی میان آن دو روی میدهد و در طی مبارزه ماکیشیما به سختی زخمی شده و فرار میکند. بعد از آن، آکانه از که از از جای آنها با خبر میشود، به آن جا میآید و با کوگامی به دنبال ماکیشیما میروند. آکانه قسم میخورد که مانع کشته شدن ماکیشیما توسط کوگامی شود اما در نهایت به دلیل مبارزهای دیگر با ماکیشیما، بیهوش میشود و کوگامی نیز به دنبال رد خون ماکیشیما میرود. ماکیشیما شوگو، در آخرین لحظههای زندگی خود، میگوید " همه تنها هستن. همه تهی هستن. آدما، دیگه به همدیگه احتیاج ندارن. هر استعدادی جایگزینی داره. هر رابطهای جایگزینی داره. من از دنیایی مثل این، دیگه خسته شدم ". سر انجام، ماکیشیما به دست کوگامی و با شلیک گلوله به قتل میرسد و شیبیل نیز، در دستیابی به او ناکام میماند. بعد از مدتی، گینوزا به دلیل بالا رفتن ضریب جرمش، به مجری نزول رتبه پیدا میکند. سر انجام در پایان انیمه، در روزی بارانی مانند شروع آن، میبینیم بازرس جدیدی به گروه یک اضافه میشود و این دفعه به جای گینوزا، آکانه است و باز همان حرفها را که گینوزا به او گفته بود با مقداری تغییر، به بازرس جدید میگوید.
جامعه، همچنان بیتغییر است
پایان، اما شروعی دوباره.
جامعه، همچنان بیتغییر است
پایان، اما شروعی دوباره.
جامعه، چه بخواهیم و چه نخواهیم، راهی را در پیش گرفته است که تغییر آن، برای یک فرد، غیر ممکن است. جامعه، شیبیل را قبول کرده است، ماکیشیما هرگز نمیتواند این را عوض کند. پیشرفت، تکنولوژی و زندگی ماشینی، هیچکدام برای تغییر اراده یک فرد، کافی نیستند. هیچکس نمیتواند اراده دیگری را عوض کرده یا مانع اجرای آن شود. تکنولوژی، ممکن است سرپوشی بر گناهان بشر باشد، و یا قبول آن را برای انسان، آسانتر کند؛ اما تکنولوژی هرگز نمیتواند گناهکار را، تهی از گناه کند. این حتی میتواند شروعی برای گناهکاران جدیدی باشد که از قبلیها نیز، تهیتر هستند. حتی میتواند شروعی برای افرادی باشد که سعی در تغییر خود و جامعه، به نحو احسنت دارند. این افراد، افرادی هستند که جامعه، همواره کمبود آنان را حس کرده و میکند. جامعهای موفق، برای پیشرفت خود، به هر دو دسته از افراد، نیاز دارد. گناهکارانی که با گناهانشان، راه رستگاری را به عدهای میآموزند و این عده، برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی، سعی میکنند خود و جامعهشان را تغییر دهند. ماکیشیما شوگو، فردی تهی از احساسات و عواطف نبود. او کسی نبود که به آسانی قضاوت شود. برای قضاوت شخصیت پیچیده او، فردی مانند خود او لازم است. چنین افرادی، حتی در جامعه ما نیز کم نیستند. به این افراد، نمیتوان برچسب جنایتکار و یا قاتل زد. این افراد، به دلایلی دست به چنین کارهایی میزنند که در آخر نیز، خود از کرده خود خسته و پشیمان میشوند و در مییابند که دیگر نه وقت و نه جایی برای پشیمانی آنها وجود ندارد.
خوب دوستان یکی دیگه از مقالههای بنده هم به پایان رسید. امیدوارم خسته نباشید و از خوندنش حوصلهتون سر نرفته باشه و از همهگی بابت زحمتی که برای خوندن مقاله کشیدن تشکر میکنم. قابل ذکر هست که بیشتر عکسای مقاله توسط خود بنده و از انیمه گرفته شده و توضیح داستان هم بیشتر یک خلاصه بود تا توضیح کامل؛ چون چنین داستان عمیقی همونطور که امیدوارم تا این جا فهمیده باشین نیاز به درک خود شخص داره و درک هر فردی مطمئناً با فرد دیگه یکی نخواهد بود، پس بنده هم به دلیل طولانی و خسته کننده نشدن مقاله، سعی در توضیح کامل تک تک شخصیتها و اتفاقات درون انیمه نکردم و تنها چیزهایی رو که برای درک کوگامی و ماکیشیما نیاز بود ذکر کردم. بازم نیازمند دونستم که بگم نقل قول ها به صورت گفتاری هستند و اینم به خاطر زیبا بودنشونه و اگه به کتابی تبدیل میشدن هم لذت و هم زیبایی خودشون رو از دست میداند. امیدوارم دوستان از خوندن مقاله لذت برده باشن. یه درخواستی هم از خوانندههای متحرم دارم که حتی کوچک ترین اشکال مقاله رو به بنده گوشزد کنید تا دیگه چنین اشتباهی صورت نگیره، گرچه زحمت هم هست ولی ممنون میشم این لطف بزرگ رو در حق بنده بکنید. دیدن این انیمه هم به تمام دوستان در هر شرایطی توصیه می شه که ممکنه دید شما رو نسبت به انیمه تغییر بده و کسایی که از انیمه خوششون نمییاد عاشقش بشن و کسایی هم که خوششون اومده بیشتر بهش علاقمند بشن. بازم خسته نباشید عرض می کنم خدمت کل خوانندههای متحرم.
خوب دوستان یکی دیگه از مقالههای بنده هم به پایان رسید. امیدوارم خسته نباشید و از خوندنش حوصلهتون سر نرفته باشه و از همهگی بابت زحمتی که برای خوندن مقاله کشیدن تشکر میکنم. قابل ذکر هست که بیشتر عکسای مقاله توسط خود بنده و از انیمه گرفته شده و توضیح داستان هم بیشتر یک خلاصه بود تا توضیح کامل؛ چون چنین داستان عمیقی همونطور که امیدوارم تا این جا فهمیده باشین نیاز به درک خود شخص داره و درک هر فردی مطمئناً با فرد دیگه یکی نخواهد بود، پس بنده هم به دلیل طولانی و خسته کننده نشدن مقاله، سعی در توضیح کامل تک تک شخصیتها و اتفاقات درون انیمه نکردم و تنها چیزهایی رو که برای درک کوگامی و ماکیشیما نیاز بود ذکر کردم. بازم نیازمند دونستم که بگم نقل قول ها به صورت گفتاری هستند و اینم به خاطر زیبا بودنشونه و اگه به کتابی تبدیل میشدن هم لذت و هم زیبایی خودشون رو از دست میداند. امیدوارم دوستان از خوندن مقاله لذت برده باشن. یه درخواستی هم از خوانندههای متحرم دارم که حتی کوچک ترین اشکال مقاله رو به بنده گوشزد کنید تا دیگه چنین اشتباهی صورت نگیره، گرچه زحمت هم هست ولی ممنون میشم این لطف بزرگ رو در حق بنده بکنید. دیدن این انیمه هم به تمام دوستان در هر شرایطی توصیه می شه که ممکنه دید شما رو نسبت به انیمه تغییر بده و کسایی که از انیمه خوششون نمییاد عاشقش بشن و کسایی هم که خوششون اومده بیشتر بهش علاقمند بشن. بازم خسته نباشید عرض می کنم خدمت کل خوانندههای متحرم.
با تشکر از BadBoy4Ever