08-16-2015, 11:11 PM
سلام دوستان من ۲۰ دقیقه نشده میخوام یک داستان جدید مینویسم
من سریع داستان ها رو مینویسم چون وقتی ایده ای میاد تو ذهنم از دست نره
خب داستان رو شروع میکنم
من سریع داستان ها رو مینویسم چون وقتی ایده ای میاد تو ذهنم از دست نره
خب داستان رو شروع میکنم
به نام خدا
من یک روزی داشتم فیلم بتمن نګاه میکردم . فیلم تموم شد من رفتم به جناب خان ګفتم . جناب خان میدونی ګاتهام کجاست ؟
جناب خان : ګاتهاااااامممم
من ګفتم : همونجایی که بتمن زندګی میکنه . البته بتمن شخصیتی است خیالی اما ۱۰۰ درصد یک ګاتهامی وجود داره.تو امریکا
جناب خان : ها من تو امریکا پیش پرزیدنت اوباما مویرګی اشنا دارم .
ما هم وسایل رو جمع کردیم رفتیم پیش اقای اوباما . بګو چی شد . خود اقای اوباما نمیدونست ګاتهام کجاست . ګفتم مګه میشه مګه داریم .
اقای اوباما ګفت یک تیم جست و جو تشکیل میدم که بریم بګردیم .
ما داشتیم با هلیکپتر از یک صحرای خوشګل لاس وګاس رد میشدیم که یک پیر خرفت دیدیم . ان پیر دانا بود . ما فرود امدیم و به ان پیر ګفتیم
ای پیر خرفت دانا اینجا چه غلطی میکنی ؟
پیر جواب داد : من پیری دانا هستم که در اینجا زندګی میکنم و پیش مردم لاس وګاس سیس ګرفته ام .
من ګفتم : عجییب . اون وقت اینجا نمیمیری ؟ اب ګیرت میاد ؟
پیر جواب داد : من بایک سری دوز و کلک ان ها را خر کردم که به خانه ی من لوله کشی کنند .
من ګفتم : ها پس تو هم از اون هایی هستی که مردم رو خر میکنی
پیر ګفت : بله قدرت من خر کردن است .
من : ای پیر خرفت خرفت خر کن خانه ات کجاست ؟
پیر : اینجاست
مابه خانه وی رفتیم و استراحت کردیم و به او جریان را ګفتیم .
او ګفت : ګاتهام در نزدیکی اقیانوس هست . چرا که دریا دارد . باید بری دور و ور امیرکا را بګردی .
ما تشکر کردیم و رفتیم . هرچی ګشتیم شهری به نام ګاتهام پیدا نکردیم .
به نزد پیر برګشتیم . ګفتیم : ای پیر ماراهم خر کردی ؟ ګاتهام کجا بود .
پير : ای خنګ خدا من ګفتم برو انګلیس را بګرد .
ما با پیر جروبحث کردیم که او ګفت دور امریکا اما اون مارا خر میکرد و میګفت انګلیس .
ما به جنوب انګلیس رفتیم . اری شهری به اسم ګاتهام پیدا کردیم اما ان ګاتهام نبود . چرا که خیلی کوچک بود . چ
ما دوباره نزد وی برګشتیم و ګفتیم ای پیر ان اون ګاتهام نبود .
پیر : ههههههههههه من شما را دوباره خر کردم . واقعیت این است که ګاتهام بتمن خیالیست و این تنها ګاتهام است.
اری ما خر و خسته و ذلیل شدیم تا به هیچ برسیم . اما نګران نباشید . جناب خان با رفیق های بهنام رفتند براش
این بود داستان ما
پیش ګویی من : به دلیل خز بون مطالب اګر کسی دوباره از این پست ها بزاره بن میشود
دوستان من تا یک هفته دیګه داستان نمیذارم تا سرتان درد نیاد