چه بازی هایی اشک منو در آورد؟
Assassin's Creed Unity با باگهاش
کل Mass Effect 3. گاهی دلم می خواست به جای شپرد داد بزنم: ما چقدر بد بختیم.
واسه مرگ شپرد و هم رزم هاشم چند قطره ای اشک ریختیم.
آهنگ ها و مناظر Prince of Persia 4 (به پادشاه پلتفرمینگ تعظیم کنید!) هم انقدر بهم آرامش میداد که دوست داشتم گریه کنم.
دوستان دقیقا کجای Bioshock Infinite گریه کردید؟ اونجایی که کامستاک مرد که هممون داشتیم بشکن می زدیم. آخر بازی هم که طبق آمار و ارقام بیشتر ایست قلبی و تشنج داده.
مرگ Black Beard؟ مالی هم نبود شخصیتش. کلا 5 بار هم در کل بازی دیده نشد ایشون! باز مرگ Desmond یه چیزی.
یک نکته هم بگم:
Dark Souls داستان نداره. واقعا؟! زدی تمام هنر سازندگان بازی رو نابود کردی. یاد نقد یکی از نویسندگان زبر دست مجله ی بازی رایانه در وصف داستان این بازی افتادم:
نقلقول: داستان این بازی مانند زندگی است. باید خودتان آن را تجربه و از آن بهره مند شوید. ممکن است هیچ چیز از داستان این بازی متوجه نشوید و بعد از پایان بازی از خودتان بپرسید که چه شد؟ همه چیز به خودتان بستگی دارد. هر کس به اندازه ی پیمانه ی خود از این بازی بهره مند می شود. داستان این بازی مانند یک دایره است. پایان آن، شروعی دوباره است. داستان بازی هرگز تمام نمیشود. دقیقا مثل سه گانه ی ماتریکس. ماتریکس ها تمام نمی شوند؛ بلکه با نابودی یک ماتریکس، ماتریکس دیگری متولد می شود.
به همه پیشنهاد می کنم اگه تونستید این نقد رو بخونید. فوق العادس.
هرگز این اشتباه رو نکن دوست من. داستان این بازی یک اثر هنری به تمام معناست. شما فقط به جملات NPC ها توجه کن. با زبان ادبی صحبت می کنند و بیشتر جملاتشون دو پهلو هست. هنری که سازنده ها در خلق این بازی به خرج دادن وصف ناپذیره (گریه ام در اومد).