مهمان گرامی، خوش‌آمدید!
شما قبل از این که بتوانید در این انجمن مطلبی ارسال کنید باید ثبت‌نام کنید.

نام کاربری
  

گذرواژه‌
  





جستجوی انجمن‌ها

(جستجوی پیشرفته)

آمار انجمن
» اعضا: 107,945
» آخرین عضو: tom101
» موضوعات انجمن: 24,331
» ارسال‌های انجمن: 225,346

آمار کامل

کاربران آنلاین
درحال‌حاضر 1726 کاربر آنلاین هستند.
» 4 عضو | 1719 مهمان
Bing، Google، Yandex، Alexgaf، Austinoral، Stevenkl، ThomasHive

آخرین موضوع‌ها
سینماگیمفا: خدمتی دیگر از...
انجمن: اطلاعیه ها و قوانین سایت
آخرین ارسال توسط: vivek01
دیروز, 02:13 PM
» پاسخ: 6
» بازدید: 22,153
درخواست کمک و کلن ایرانی ...
انجمن: بازی های آنلاین
آخرین ارسال توسط: Perceptter
04-13-2024, 01:49 AM
» پاسخ: 1
» بازدید: 1,001
Character Show part 1 – D...
انجمن: Gamefa English Articles
آخرین ارسال توسط: berylbruse
04-11-2024, 09:25 AM
» پاسخ: 4
» بازدید: 2,073
فراخوان جذب نویسنده برای ...
انجمن: اطلاعیه ها و قوانین سایت
آخرین ارسال توسط: mansikalra
04-08-2024, 10:45 AM
» پاسخ: 4
» بازدید: 4,355
فراخوان دریافت ویدئوهای گ...
انجمن: اطلاعیه ها و قوانین سایت
آخرین ارسال توسط: mansikalra
04-06-2024, 10:49 AM
» پاسخ: 6
» بازدید: 13,107
اینده ی بازی های کامپیوتر...
انجمن: گفت و گوی آزاد
آخرین ارسال توسط: darkness ii
04-05-2024, 02:48 PM
» پاسخ: 14
» بازدید: 4,216
معرفی چنل دیسکورد escape ...
انجمن: PC
آخرین ارسال توسط: DmC666
04-05-2024, 10:09 AM
» پاسخ: 0
» بازدید: 54
بهترین هاست در ایران در س...
انجمن: اخبار تکنولوژی
آخرین ارسال توسط: dfksdionsdf@hootmail.com
04-03-2024, 11:21 PM
» پاسخ: 2
» بازدید: 1,267
معرفی سایت کاهش پینگ pixo...
انجمن: معرفی سایت، کانال تلگرام
آخرین ارسال توسط: ariyadanesh
04-02-2024, 05:12 PM
» پاسخ: 5
» بازدید: 1,045
دانلود soundtrack های سری...
انجمن: موسیقی بازی ها
آخرین ارسال توسط: aria9
04-01-2024, 12:29 AM
» پاسخ: 2
» بازدید: 2,438

 
  دالود تمام بازیهای Sege Genesis
ارسال کننده: Tidus - 04-02-2012, 03:46 AM - انجمن: کنسول های قدیمی - بدون پاسخ

مطمئن هستم بازیهای سگا رو چند بار تموم کردید [تصویر:  Shinobi%203%20-%20Return%20of%20the%20Ni...%20(2).gif]

لینک دانلود بازیهاConfused05:


[تصویر:  Streets%20of%20Rage%203%20(2).gif]


دانلود شبیه ساز بهترینش fusion است

چاپ این مطلب

  دانلود تمام بازیهای Nintendo 64
ارسال کننده: Tidus - 04-02-2012, 03:29 AM - انجمن: کنسول های قدیمی - پاسخ (1)

برید به لینک زیر تا تمام بازیهای این کنسول محشر رو دانلود کنید [تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcTFH-Zi_gd0LFU6VDL0oFf...h_MXUC8P6w]zelde Confused74:رو حتما دانلود کنید راستی بازیها طبق حروف الفبا هستند موفق باشید Confused29: Confused25:یه نظر هم بدید دیگه Confused25:


(لینک رومها (بازیها)
[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcQ1NN94-3W8w01iJgvSfrj...NaXuDeDQfg]
لینک امولاتور(شبیه ساز( با دانلود شبیه ساز میتونید بازیها رو اجرا کنید بهترینش project 64 است
[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcSgSgid0uL3aZgijDGB68M...RhmqP4yJHd]

چاپ این مطلب

  بچه های کانتر باز بیان کانتر آنلاین داریم .
ارسال کننده: BigBoss - 04-01-2012, 02:39 PM - انجمن: بازی های تحت ویندوز - پاسخ (6)

توجه توجه


بچه های کانتر باز ما جدیداً یه سرور واسه کانتر آنلاین راه انداختیم حتماً به ما سر بزنید :دی

آدرس سرور : agapes1270.dyndns.org:27015

اسم سرور : Venus Server

توجه : فقط کسانی که کانتر استرایک سورس : اورنج باکس دارن میتونن به این سرور بیان .


مراحل ورود به سرور : به قسمت Find Servers برید , بعد به Favorites برید , در قسمت Add Servers آدرس سرور رو کپی کنید .

باید آخرین پچ رو هم داشته باشید .

دانلود فایل تورنت : http://www.mediafire.com/?zaoxu3s7xu4tl1w

دانلود خود بازی از سرور مدیا فایر :

قسمت 1 : http://www.mediafire.com/?x6qo4s96jbe21vi

قسمت 2 : http://www.mediafire.com/?86o80cfq5bzfbo4

قسمت 3 : http://www.mediafire.com/?n8rgzzu82ln41fj

قسمت 4 : http://www.mediafire.com/?lc0szj4txejfjul

قسمت 5 : http://www.mediafire.com/?m46yp9ssmxhyamf

قسمت 6 : http://www.mediafire.com/?y3nuvokdkez7hmz

قسمت 7 : http://www.mediafire.com/?i7r2e1z89rgeiua

دانلود آخرین پچ : http://www.mediafire.com/?24uu0rac315yq88

منتظرتون هستیم .

چاپ این مطلب

  داستان Final Fantasy VIII 8
ارسال کننده: Tidus - 03-29-2012, 02:37 PM - انجمن: نقد و بررسی - بدون پاسخ

پیش درآمد
و دوباره فرا میرسد زیباترین داستان های دنیا در قلب مجموعه ای افسانه ای با نام final fantasy .
انگاه که پسری شیر دل به نام توفان ( squall) برای یافتن بهترین خاطره زندگی اش Rinoaبه انتهای دنیا میرود. در نبرد با زمان ایا او موفق می شود؟
این شما و این داستان زیبای فاینال فانتزی VIII.



داستان بازی

سالهای بسیار دور:

  • Hyne یک خدای جادوگر بود که به عنوان منشا و پدر بشریت برگزیده شد. او بسیار قدرتمند بود و قسمتی از قدرت خود را در اختیاز زن هایی گذاشت که به انها Sorceress (ساحره) میگویند.برای هر ساحره ای این افتخار بود که او را به نام دختر Hyne صدا کنند. در طول زمان قدرت این ساحره ها به نسل های بشر منتقل شد و وقتی یکی از انها میمرد کس دیگری باید جای او را میگرفت ولی فقط تعداد معدودی از زنها توانایی و استعداد تبدیل شدن به ساحره را داشتند.
4000 سال پیش
  • تمدنی به نام centra بوجود امد. این تمدن دارای دو امپراتوری بزرگ شد. Dollet در غرب و Esthar در شرق.در غرب امپراتوری dollet تمرکزش را بیشتر روی پرورش نیروهایی ارتشی و نظامی قرار داد , در حالی که در شرق امپراتوری Esthar بیشتر به علم و دانش تکیه داشت.
80 سال پیش
  • پدیده ای وحشتناکی به نام Lunar cry (گریه مهتاب) روی داد. طی این پدیده هیولاهای عظیم اجثه و خطرناکی از سمت ماه به زمین حمله ور میشدند و تمدن centra را به شدت نابود کرده و از هم پاشیدند. انجا شدیدا خراب شد و گودال عظیمی در وسط سرزمین بوجود امد. پناهگاه متحرک centra (یک ساختمان غول پیکر که بوسیله نیروی جادو و مکانیزم های پیچیده علمی حرکت میکرد) بیشتر از همه اسیب دید در حالی که فقط دو قسمت از ان که دیگر ساکن بودند باقی مانده بود و هر دو در امپراتوری dollet بود.
  • مردم Esthar شروع به بازسازی شهر و جامعه خود کردند در حالی که امپراتوری dollet دوام نیاورد و به سه کشور (بیشتر شبیه شهر) به نامهای, Dollet Galbadia وTimber تقسیم شد.
19 سال پیش

  • دختری به نام Ellone در Winhill متولد شد. او قدرت عجیبی داشت . او بر زمان احاطه داشت و میتوانست حس اگاهی خود را در زمان به عقب بفرستد و از گذشته اگاهی پیدا کند و انرا تا حدی کنترل کند.

[/b]
18سال پیش
  • جنگی بین Esthar وGalbadia بوجود امد. ساحره ای به نام Adel در مقابل Galbadia ایستادگی کرد.
  • ان جنگ بوسیله رییس جمهورشهر delling رهبری میشد.
  • Galbadia به خوبی از پس ان جنگ برامد و سپس به همسایه خود یعنی Esthar حمله کرد و همچنین به Timber و موفق شد Timber را تصرف کند. پدران دو پسر به نام های zone و watts که از سران تشکیلات مقاومتی به نام forest owls (جغد های جنگل) بودند بعد از سقوط Timber کشته شدند. خیلی زود یک گروه مقلد از ان تشکیلات بوجود امد بدون اینکه بتوانند حتی یک پیروزی را برای خود رقم بزنند. پس از چندی zone و watts به جای پدرانشان در گروه جغدهای جنگل منسوب شدند.
  • تعدادی از محققان و دانشمندان ناحیه که از این اعمال سران Galbadia دلسرد و ناامید شده بودند انجا را ترک کرده و شهری برای خود بنا کردند و لنجا را محل ارامش و صلح جویی قرار دادند. به ان شهر Fishermans Horizone (افق ماهیگیران) میگفتند.
  • Adel یک پایه کریستال عجیب پیدا کرد. سنگی از ماه که به نقطه خاصی از زمین واکنش نشان می داد ( ان نقطه در قلمرو Esthar ) بود و در واقع همان چیزی بود که رابطه زمین و ماه را کنترل کرده و باعث بوجود امدن پدیده Lunar cry (گریه مهتاب) شده بود. او دستور داد قلعه ای در اطراف ان بسازندو انجا را Lunatic Pandora ( معبد ماه زده) نامید. ان قلعه توانایی بوجود امدن این پدیده را در خود حبس کرد و لی ممکن بود هر لحظه اتقاق دیگری رخ دهد...
  • پرفسور دیوانه ای به نام دکتر Odin شروع به انجام ازمایشاتی بر روی نیروهای جادویی کرد که به انها Guardian Forces ( GF ) میگفت.او کشف کرد که این نیروها میتوانند با مغز انسان رابطه برقرار کرده و در این صورت انسان میتواند انها را تحت کنترل خود گرفته و از انها استفاده کند. او همچنین قدرت ساحره ها را نیز مورد مطالعه قرار داد و وسیله ای جواهر مانند با علامت انحصاری odin بوجود اورد که میتوانست ان نیروها را خنثی کند.
  • سه سرباز به نامهای Laguna , Kiros و ward از یک ماموریت به شهر Deling بازگشتند.

  • انها به مشروب خانه ای در هتل گالبادیا رفتند. جایی که Laguna با یک زن پیانیست (پیانو نواز) به نام Julia اشنا شد.جولیا او را به خانه اش دعوت کرد در ان شب Laguna که زیاده روی کرده بود با جولیا بسیار صحبت کرد و در مورد ارزویش یعنی ژورنالیست( روزنامه نگار) شدن برای او صحبت کرد و جولیا نیز گفت که همیشه ارزو داشته که یک پیانیست حرفه ای شود ولی تا حالا نتوانسته اهنگ خوبی از اب در اورد.
  • پس از مدتی جولیا به یاد Laguna اهنگ زیبایی به نام eyes on me را تنظیم کرد . جولیا سرانجام با ژنرال caraway از گالبادیا ازدواج کرد.

  • جولیا دختری به نام Rinoa به دنیا اورد.
[تصویر:  8-rinoa-c.jpg]
  • لاگونا, Kiros و ward برای کشیک دادن و کشت به محل گودال عظیم فرستاده شدند. انها راهشان را گم کردند و بوسیله سربازان Esthar در لبه پرتگاهی محاصره شدند. انها راه فراری نداشتند و نمیخواستند که دستگیر شوند بنابراین تنها چاره شان پریدن از صخره پشت سرشان بود و این کار را کردند. لاگونا اسیب زیادی ندید ولی Kiros و ward به شدت صدمه دیدند. Ward صدایش را برای همیشه از دست داد.
17 سال پیش
  • Adel به سربازان Esthar دستور داد هر کسی را که ممکن است شایستگی جانشینی بعد از خود را داشته باشد را پیداکنند و از او محافظت کنند.دختران زیادی داوطلب جانشینی او شدند و بالاخره Ellone از winhill انتخاب شد. Ellone علاقه ای به جانشینی او نداشت و لی سربازان که دستور داشتند او را به زور با خود بردند و پدر و مادرش را کشتند. در واقع او به اسارت سربازان در امد. زنی به نام Raine او را بزرگ کرد.
  • Ward بری خود در زندان سیاسی ناحیه کاری به عنوان سرایدار دست و پا کرد. Kiros سرگردان و بیکار شده بود. لاگونا به شهر کوچکی از گالبادیا که قبلا توسط Esthar مورد خمله قرار گرفته بود ( winhill ) رفت. او در انجا با Raine اشنا شد. کارش این بود که هیولاهای اطراف ان ناحیه را که گاه و بیگاه مشکلاتی به بار میاوردند را نابود کند. او پش از مدتی در عشق Raine گرفتار شد و عاقبت با او ازدواج کرد.
  • Kiros وقتی از انجا میگذشت لاگونا را دید و برای مدتی پیش او ماند تا به او کمک کند.یک روز لاگونا بالاخره به دنبال ارزوی خودش راهی سفر شد تا در روزنامه Timber maniacs استخدام شود.
  • او خیلی زود به winhill برگشت. وقتی او در مورد دستگیر شدن Ellone برای جانشینی Adel شنید برای نجات او از دست سربازان راهی Esthar شد. اما داستان به این سادگی نبود. لاگونا و Kiros بسیار تنگدست و فقیر شده بودند و برای همین یک کار نیمه وقت در یک استدیوی فیلم سازی به عنوان بازیگران نقش مکمل دست و پا کردند.( در دره Timber ). متاسفانه یک روز انها در طول فیلم برداری بوسیله یک هیولای واقعی مورد حمله قرار گرفتند.
  • در راه رفتن به Esthar لاگونا از دره ای به پایین پرت شد و قبیله Shumi او را پیدا کردند و بعد از حدود شش ماه پرستاری او سلامتی اش را باز یافت. در طول این مدت او تاثیر زیادی روی افراد ان قبیله ( Moomba ها ) گذاشت و سعی کرد تا زبان خودشان را به انها بیاموزد.( انها فقط موفق شدند اسم لاگونا را یاد بگیرند).
  • در حالی که لاگونا دنبال Ellone میگشت همسرش Raine پسری به دنیا اورد و نام او را Squall گذاشت.
[تصویر:  8-squall-c2.jpg]

  • لاگونا در راه به Lunatic Pandora که حالا مثل ازمایشگاه بزرگ ومجهزی شده بود رسید جایی که او دستگیر شد و مجبور شد تا در ازمایشگاه دکتر Odin عملگی کند.در انجا او تعدادی از moomba ها را نیز دید. Kiros و ward دوستان صمیمی لاگونا پس از مطلع شدن از مکان او توانستند او را نجات دهند. انها با زور دکتر Odin را مجبور کردند که مخفیگاه Ellone را به انها نشان دهد و بالاخره توانستند او را پیدا کنند. قبل از اینکه بتوانند از انجا خارج شوند دکتر الگوی مغزی Ellone را در کامپیوتر خود وارد کرد و موفق شد دستگاهی اورد که میتوانست قدرت های Ellone بر روی زمان را شبیه سازی کند . او نام ان ماشین را Ellone junction machine گذاشت.
  • لاگونا به یک گروه از شورشیان پیوست که قصدشان سرکوب Adel بود و برای این کار نقشه ای اساسی طرح کردند.چون نمی توانستند از نظر فیزیکی به او ضربه بزنند برای او تله ای گذاشتند و او را در یک اتاقک کوچک گیر انداختند و سپس او را به هوا پرتاب کردند که برای همیشه تحت نظارت سازمان فضایی Esthar باشد. ان محقظه حالتی داشت که همیشه از خود امواج رادیویی ساطع میکرد و میتوانستند انرا زیر نظر بگیرند.به عنوان قسمتی از نقشه انها پایه کریستال را نبز از مکانش به دریا انداختند تا برای همیشه از پدیده Lunar cry جلوگیری کنند.
  • لاگونا به عنوان رییس جمهور Esthar برگزیده شد و تصمیم گرفت تا ان شهر را به استقلال برساند و سلطه بیگانگان را از ان بردارد. او معتقد بود جهان بیرون هنوز ظرفیت دانش و علم انها را ندارد. Kiros و ward نیز به عنوان دستیارانش انتخاب شدند.
  • لاگونا Ellone را پیش همسر خود به winhill فرستاد. Raine پس از مدتی به علت بیماری نا مشخصی در گذشت و Ellone و Squall که جایی برای رفتن نداشتند به یتیم خانه یک زن و شوهر به نامهای Eda و Cid carmer فرستاده شدند.

[تصویر:  8-edea-s.jpg]

13 سال پیش

  • ساحره ای به نام Ultimeca از اینده ای دور با فشرده کردن زمان (بعداً خواهیم دید) به این زمان رسید و ظاهرا هلاک شد. او به دنبال Edea به انجا امده بود.
[تصویر:  8ultimecia-s.jpg]

  • cid و همسرش که به قدرت های شیطانی او پی برده بودند تصمیم گرفتند که یک اکادمی نظامی تاسیس کنند که در ان دانش اموزان در تمارین خود با قدرت های جادویی ساحره ها بجنگند. انها ان اکادمی را Garden و اساتید انجا را SeeD نامیدند. cid به خاطر انجام این عمل جسورانه سرمایه ای را از یک فرد شبه مافیایی به نام NORG از اهالی قبیله Shumi به عنوان پاداش دریافت کرد. سه اکادمی ساخته شد وشروع به کار کردند. Balamb و Terabia وGalbadia که از این سه دوتای انها یعنی Balamb و Galbadia بر فراز پناهگاه قدیمی Centra ساخته شدند.( اکادمی بالامب مانند پناهگاه قدیمی Centra ساخته شده بود و توانایی حرکت و جابجایی را داشت. گرچه به طرز عذاب اوری کند بود ولی میتوانست در اب هم وارد شود. )

  • [b]NORG خود را به عنوان رهبر تمام اکادمی ها منسوب کرد و در پایین تریت طبقه بالامب ساکن شد. نوکران و خادمان او نیز در بیرون اکادمی Cid را زیر نظر داشتند تا کارها طبق میل او انجام شود.
  • تمام بچه هایی که در یتیم خانه ها بودند به عنوان اعضائ جدید به اکادمی ها فرستاده شدند. Squall , Seifer , Zell و Quistis به اکادمی بالامب رفتند جایی که حالا Cid به عنوان مسئول انجا انتخاب شده بود.
[تصویر:  8seifer-s.jpg][تصویر:  8-zell-s.jpg][تصویر:  8-quistis-s.jpg]

  • Selphie به اکادمی ترابیا و Irvine به گالبادیا فرستاده شدند.
[تصویر:  8-selphie-s.jpg][تصویر:  8-irvine-s.jpg]
  • Edea یک تشکیلات کوچک را زیر نظر SeeD ولی به رهبری خودش به نام White SeeD (سید سفید) بوجود اورد. او از تواناییهای Ellone در کنترل زمان اگاه شد و به گروهش دستور داد که تا با تمتم وجود از او محافظت کنند. انها یک کشتی به عنوان هدیه از گروه SeeD دریافت کردند و برای خود مستقل شدند.

  • جولیا( مادر Rinoa) در یک تصادف رانندگی کشته شد.
زمان حال

  • و اما Ultimeca که در واقع یک فناناپذیر بود توانست حس اگاهی خود را در روی زمان حال متمرکز کند و سر انجام اتفاقی که نباید میافتاد , افتاد و او موفق شد Edea را تسخیر کرده و در کنترل خود بگیرد. هدف او این بود که تمام زمان را در یک نقطه فشرده کند, جایی که فقط خودش میتوانست زنده بماند. در این حال اکادمی دیگر کم و بیش مکانی برای تمرین فرادی شده بود که هدف اصلی شان را فراموش کرده بودند(احتمالا به خاطر نگرانی های مالی). Cid که از دست همسرش به ستوه امده بود اماده مقابله با او شد و تصمیم گرفت او را نابود کند ولی این کارش را به امید اینکه Edea بتواند بر اراده ساحره ای که در او نفوذ کرده غلبه کند, به تعویق انداخت.
  • Edea قصد داشت تا گالبادیا را تحت تصرف خود بگیرد و برای همین سعی میکرد برای Vinzer delling رییس جمهور گالبادیا خودشیرینی کرده و او را تحت تاثیر قرار دهد. رییس جمهور تصمیم گرفت تا روابط دوستانه اش با Edea را توسط یک دیش ماهواره ای منتشر کند. کاری که در 18 سال اخیر کسی نکرده بود. به هر حال تنها فرستنده_گیرنده رادیوئی در شهر Dollet بود. او به ارتش دستور داد انرا به زور هم شده تصاحب کنند و فرستنده اش را تعمیر کنند.
  • Riona از دست پدرش ( caraway ) فرار کرد و به تیمبر رفت جایی که او نیز وارد گروه جغد های جنگل شد. یکی از معدود تشکیلاتی که هدفشان به استقلال رسانده کالبادیا بود.
  • مشخص شد که استفاده زیاد از GF ها (نیروهای محافظ که توسط دکتر Odin کشف شدند) اثرات مخربی روی ذهن انسان میگذارد.طولی نکشید که Squall و تمام کسانی که در اکادمی های بالامب و ترابیا بودند دوران بچگی خود را در یتیم خانه به کلی از یاد بردند.
  • Selphie از اکادمی ترابیا به بالامب منتقل شد.
  • Ellone نیز پس از چندی به دلایل نامشخصی به اکادمی بالامب فرستاده شد.
  • در اکادمی بالامب همه دانش اموزان سعی داشتند جایگاه خود را تثبیت کرده و بیشتر مورد توجه SeeD قرار بگیرند. در این میان Seifer به عنوان یک دانش اموز عجول, بی پروا و غیر قابل پیش بینی شناخته میشد.( در اینده میبینیم که Seifer شخصیتی خاکستری دارد. نه خوب و نه بد). او تا حالا دو بار از قوانین میدان مبارزه سرپیچی کرده بود و به دستورات درست عمل نمیکرد و این به اندازه کافی عجیب بود که او را به عنوان رییس کمیته انضباطی منسوب کردند.دو دوستش Fujin و Raijin نیز به عنوان دستیار او به او کمک میکردند.

  • Squall (جوان ترین بچه یتیم خانه) که Seifer را به چشم رقیب ( و دوست) نگاه میکرد در مبارزه ای که با او داشت ثابت کرد که پسری خودخواه و خشن و با مهارت های بالای شمشیر زنی است.(شمشیر او به Ganblade مشهور بود که دسته اش مانند تفنگ بود ولی به جای لوله تیغه تیزی داشت).
[تصویر:  20030605_gunblade.jpg]
  • Quistis به طرز خارق العاده ای در سن 17 سالگی جزء سران SeeD قرار گرفت و حدود یک سال بعد به عنوان استاد و معلم شروع به کار کرد.
  • Squall و Seifer که هر دو دانش اموزان Quistis بودند طی رقابت با اسلحه های واقعی که با هم داشتند به یکدیگر اسیب رساندند. روی صورت هر دوی انها اثر زخمی بوجود امد.

  • قرار بود روز بعد Squall در یکی از ماموریت های واقعی گروه SeeD شرکت کند. قبل از ان او به غار اتش رفت و هیولای Ifrit را که در انجا ساکن بود بدست اورد که در این راه Quistis نیز به او کمک کرد و در زمان مقرر به اکادمی برگشتند.
  • روز بعد فرا رسید. XU یکی از افراد بالا رتبه SeeD به Squall ماموریتی داد. شهر Dollet در محاصره ارتش گالبادیا است و SeeD وظیفه داشت که انها را متوقف کند. کاپیتان تیمی که Squall وZell در ان بودند Seifer بود و با اینکه Squall از موقعیتش راضی نبود همان کاری را که از او انتظار میرفت انجام داد و به درستی دستورات کاپیتانش را اجرا میکرد. انا به کناره شهر رفتند جایی که میبایست از راه دریا عازم ماموریت میشدند.
  • تیم دستور داشت که نیروهای مقاومت دشمن را از سر راه برداشته و سپس در میدان اصلی منتظر بمانند. انها این کار را به خوبی انجام دادند و لی Seifer که طبق معمول بی حوصله و عجول بود به دستورات گوش نکرد و به سمت جلو به راهش ادامه داد . Squall و Zell هم به دنبال او رفتند( بالاخره او رهبرشان بود).انها به یک پل ارتباطی اصلی رسیدند که در اینجا Seifer به تنهایی پیش رفت. در این هنگام Selphie با پیغامی مبنی بر اینکه در 30 دقیقه بلافاصله عقب نشینی کنند به انها رسید و لی کمی دور شده بود و Seifer رفته بود. انها به دنبال او رفتند و در راه با دو تن از افراد ارتش گالبادیا به نام Major biggs و wedge که مسئول فعال کردن پل ارتباطی بود روبرو شدند ولی موفق به متوقف کردن انها نشدند.
  • Biggs بوسیله یک ربات عظیم به نام X_ATM092 به گروه SeeD حمله کرد. انها به سمت خیابانهای Dollet فرار کردند و به ساحل رسیدند و سوار کشتی شدند. Quistis با استفاده از یک تفنگ بزرگ چند صد تیر به ان ربات شلیک کرد تا توانست خودشان را از شرشخلاص کند.

  • Biggs و Wedge به علت این بی کفایتی تنزل درجه پیدا کردند.
  • Squall , Zell , Selphie و دانش اموزی به نام Nida تنها دانش اموزانی بودند که توانستند از این ماموریت SeeD سربلند بیرون بیایند و Seifer هنوز به خاطر سرپیچی از دستورات سریال شکست های خودش را ادامه میداد. Selphie از Squall خواست تا به کمیته فستیوال (جشن) ملحق شود. ولی او زیاد تمایلی به این کار نداشت. ان شب قرار بود جشن بزرگی در اکادمی برپا شود.
  • Riona به اکادمی بالامب امد تا از Cid تقاضا کند که به گروهشان (جغد های جنگل) کمک کند. Cid از این پیشنهاد خوشش امد و قبول کرد . در انجا Squall و Rinoa همدیگر را دیدند و Squall با وجود اینکه نه علاقه ای به رقص داشت و نه حتی انرا بلد بود ان شب با Rinoa یک رقص زیبا و به یاد ماندنی را اجرا کرد و در اینجا بود که ریشه های محبت و عشق به Rinoa کم کم در قلبش تنیدن گرفت. Quistis در ان هنگام نزدیک Squall شد و از او خواست تا به محل انجام تمرینات بیاید.
  • در انجا او به Squall پروانه تدریس خود را که باطل شده بود نشان داد که گمان میرفت علت اصلی ان مخالفت با Seifer و تنبیه او باشد و او حالا دیگر یک عضو معمولی SeeD است نه معلمی که همه احترامش را حفظ میکردند. Squall طوری رفتار میکرد که انگار مسئاله مهمی است ولی در واقع اصلا نمی شنوید (یا متوجه نبود) که او چه میگوید. به هر حال انجا را ترک کردند و در راه خروج Ellone را دیدند که توسط چندین هیولا که در مرکز اکادمی برای امتحانات دانش اموزان نگهداری میشد مورد حمله قرار گرفته. و به سرعت به کمک او شتافتند.( Squall به خاطر از بین رفتن حافظه کودکی اش او را به خاطر نیاورد). بعد از این جنگ Ellone توسط بادیگارد های گروه White SeeD از انجا برده شد.
  • ماموریت بعدی SeeD فرا رسید. در مقابل کمک خواهی Rinoa از Cid , یک گروه سه نفره متشکل از Squall و Zell وSelphie برای کمک به او به Timber فرستاده شدند. قبل از اعزام Cid به انها یک فانوس جادویی میدهد که استفاده از ان اعث بوجود امدن جنگی با هیولای Diablo میشود که نابود کردن او راه بدست اوردنش است.
  • در راه تیمبر ناگهان انها در یک حالت عجیب بی حسی و کما فرو رفتند که علت ان قدرت های Ellone بود (خودشان نمیدانستند). Ellone قادر بود ذهن افراد را به گذشته ببرد. او Squall و دو دوستش را در عالم بی حسی در چشمان Laguna , Kiros و Ward قرار داد و میتوانستند وقایع گذشته انها را ببینند.( منظره ارتباط با جولیا در مهمان خانه گالبادیا). پس از مدتی انها گیج و مبهم ار خواب برخاسته و به راهشان به سوی تیمبر ادامه دادند و به Rinoa ملحق شدند.
  • انها طی یک عملیات جسورانه رییس جمهور گالبادیا را که بوسیله قطار به Delling میرفت ربودند. انها با حالتی استادانه یک رییس جمهور قلابی را با صدای ضبط شده و لباس مخصوص به جای او قرار دادند.
  • رییس جمهور واقعی در تیمبر در امان بود. در واقع او را به انجا بردند تا اطلاعیه ای مبنی بر تعمیر سیستم ارتباطی_ رادیویی شهر Dollet که اخیرا انجام شده بود منتشر کند.
  • رییس جمهور این کار را انجام داد. Seifer که چندی پیش خودش از اکادمی فرار کرده بود انجا بود و به رییس جمهور حمله کرد. Quistis به انجا امده بود تا به اعضاء گروه بگوید که او را متوقف کنند. وقتی گروه به انها رسیدند Zell که اشتباها فکر میکرد Seifer هنوز عضو SeeD است نگذاشت به او حمله کنند و در این فرصت هم رییس جمهور و هم Seifer فرار کردند. Seifer در راه با Edea برخورد کرد و با پیشنهاد او مبنی بر کار کردن برای او به عنوان یک شوالیه روبرو شد.( Seifer همیشه ارزو داشت یک شوالیه قدرتمند و خشن باشد).
  • Cid دیگر تصمیم خود را گرفته بود و طی مشورت با NORG نامه ای به martin (رهبر اکادمی گالبادیا) نوشت تا برای او جزییات نقشه قتل Edea را شرح دهد.
  • خبر به ژنرال Caraway (پدر Rinoa ) هم رسید. نقشه این بود که یک تک تیرانداز ماهر از اکادمی کالبادیا برای اینکار گماشته شود ولی مارتین پس از خواندن نامه تصمیم گرفت تا با اکادمی بالامب مذاکره کرده و اینکار را به خودشان واگذار کند( میخواست نقشه شکست بخورد).
  • Squall و دوستانش در جنگل مورد تعقیب بودند. تنها به قسمت شرقی اکادمی گالبادیا فرار کردند.در انجا انها درباره در یک حالت بی حسی فرو رفته و یکی دیگر از رویاهای لاکونا را دیدند( جایی که او برای کشیک دادن به خرابه های نزدیک گودال بزرگ رفته بود). در نفر از دوستان Rinoa به نام Zone و Watts هم با انها فرار کرده بودند. انها بعدا بوسیله کشتی White SeeD جمع اوری شدند که به عنوان خدمه در ان کار کنند.
  • Quistis و مارتین یکدیگر را ملاقات کردند و مارتین به اتاق پذیرایی برده شد. در راه انها Fujin و Raijin را دیدند که بوسیله Cid برای رساندن همان خبر قتل Edea به انجا امده بودند. انها دنبال Seifer میگشتند.
  • Irvine یکی از تیر اندازان ماهر گالبادیا به Squall و گروهش ملحق شد. انها با قطاری به سمت Delling رفته و میخواستند به عمارت ژنرال Caraway وارد شوند ولی سربازان اجازه ندادند و انها را به ازمایشی برای امادگی در برابر Edea فرستادند. انها میبایست به قلعه قدیمی یک امپراتور ناشناخته میرفتند و در مورد اخرین گروه SeeD که به انجا رفته بود اطلاعاتی جمع میکردند. در انجا انها با هیولاهای دوگانه Minotaur و Sacred روبرو شدند و وقتی انها را شکست دادند اندو نیز به گروه پیوستند.[/b]

  • [b]انها به شهر برگشته و پیش ژنرال Caraway رفتند. ژنرال با اینکه با طرح کلی موافق بود ولی دخترش Rinoa را از شرکت در این ماموریت غدغن کرد. او جزییات را برای پنج نفر دیگر شرح داد. به افتخار Edea در ان شب مراسم بزرگ و با شکوهی برقرار بود. Squall و Irvine به عنوان تفنگدار بر روی پشت بام کاخ رییس جمهوری که مشرف به محل برگزاری مراسم بود رفتند. سه نفر دیگر ( Quistis , Zell و selphie ) نیز به سمت دروازه ورودی رفتند تا Edea را وقتی به سمت جمعیت میرود در داخل محوطه گیر انداخته و دوستانشان از روی پشت بام حسابش را برسند. وقتی او را گیر انداختند Irvine به او شلیک کرد اما نتوانست او را بزند در حالی که Squall نیز به او کمک میکرد. به هر حال در این تلاششان موفق نشدند و انجا بسیار شلوغ شد و گروه اجبارا به عمارت Caraway برگشتند.
  • در انجا Rinoa پیشنهاد کرد تا از طرح دکتر Odin ( جواهری که باعث از بین رفتن قدرت ساحره ها میشد) استفاده کنند ولی در واقع هیچ کس با او موافق نبود و Quistis او را مسخره کرد.( در واقع به طرح دکتر Odin اطمینان نداشتند). Rinoa تصمیم گرفت که خودش این کار را به انجام برساند و برای همین منظور در یک فرصت مناسب ار عمارت بیرون رفت. Quistis که فهمید او چه قصدی دارد از حرف هایش پشیمان شد و به همراه Zell و Selphie تصمیم گرفتند به دنبال او بروند اما بوسیله یک مکانیسم احمقانه که Caraway برای گیر انداختن Rinoa قرار داده بود در اتاقی گیر افتادند.
  • Rinoa با یک اسلحه نه چندان قوی به مبارزه با یک ساحره قدرتمند رفت و همانطور که پیش بینی میشد نتوانست او را شکست دهد. Edea با یک جادوی قوی به او حمله کرد و او را به کناری پرتاب کرد. Rinoa گیج و بی حس گوشه ای افتاده بود مثل این بود که به شدت سردش شده است و چشمانش دیگر به درستی جایی را نمیدید و مرگ را همانند شبحی در چند قدمی خود حس میکرد. او صدای مبهم Edea را میشنید که فریاد میزد فرمانروایی و امپراتوری وحشت درحال شکل گیری است و به زودی همه جا زیر سلطه او خواهد بود. Edea هم چنین اقرار کرد که رییس جمهور را با دست پنجه مانند خود به قتل رسانده. Edea دو سنگ با طلسم اژدها داشت که با نیروی خود به انها جان داد و انها را در مقابل Rinoa قرار داد تا به او حمله کنند. در این هنکام Squall و Irvine خود را به سرعت به طبقه فوقانی پناهگاه رییس جمهور رساندند و او را نجات دادند و سپس به طرف پشت بام رفتند.
  • Quistis و بقیه گروه برای اینکه Edea را غافلگیر کنند از یک راهرو مخفی که به شبکه فاضلاب متصل بود به انجا رفتند و توانستند یک بار دیگر با بستن دروازه Edea را گیر بیندازند. در این هنگام Irvine که وضعیت Rinoa را دیده بود انقدر ترسیده بود که توانایی شلیک به Edea را نداشت و Squall با تلاش زیاد او را متقاعد کرد تا به او تیر اندازی کند. او اینبار با دقت نشانه گرفت و به Edea شلیک کرد ولی گلوله توسط Edea منحرف شد.( یاد اور منحرف شدن گلوله ها در بازی MGS2 بوسیله Fortune ). در این هنگام Squall که چاره ای دیگر به ذهنش نمیرسید از پشت بام به داخل خیابان پرید, سوار یک ماشین شد, انرا به شدت به دروازه کوبید, به داخل رفت و خودش با Edea روبرو شد. در این هنگام Seifer که حالا در پشتیبانی Edea بود به او حمله کرد.

  • [color=#000000]Squall توانست Seifer را شکست دهد و در این هنگام Irvine و Rinoa نیز رسیدند تا به او کمک کنند. Edea بوسیله جادوی Bizara ( جادوی یخ ) به Squall حمله کرد و تمتم قدرت و توانایی Squall را از بین بردو و او روی زمین افتاد. Seifer او را به همراه بقیه ( Quistis , Selphie , Zell و Rinoa ) به زندان انداخت تا از انها باز جویی کنند. در حالت بی هوشی Squall دوباره یکی از رویاهای لاگونا را دید ( این بار در Winhill ) . Zell نیز در عالم خواب Ward را دید که سرایدار یک زندان شده بود و وقتی به هوش امد از شباهت بین ان زندان و سلولی که در ان حبس بود تعجب کرد.
  • با مرگ رییس جمهور, Edea دیگر به راحتی توانست کنترل گالبادیا را در دست بگیرد. اولین تصمیم او این بود که تمام اکادمی ها را موشک باران کند زیرا SeeD را از دشمنان درجه یک خود میدانست او حتی به Seifer که در واقع محافظ خودش بود نیز توجهی نداشت و او را به عنوان دلیل مناسبی برای از بین بردن اکادمی ها قرار داد و حمله Seifer به رییس جمهور را بهانه کرد تا بگوید که اعضاء SeeD افرادی خشن و وحشی هستند. بالاخره موشک ها به سمت بالامب و تیمبر نشانه گیری شدند.
  • Irvine تنها کسی بود که توانسته بود از دست Seifer فرار کند و به سرعت به سمت عمارت ژنرال رفت. Caraway پس از شنیدن جریاناتی که اتفاق افتاده بود او را اجیر کرد تا Rinoa ( فقط Rinoa ) را از زندان نجات دهد. او به زحمت خود را به Rinoa رساند و وقتی او در مورد این نقشه اطلاع پیدا کرد حاضر نشد دوستانش را رها کند و Irvine را مجبور کرد که برگردد.
  • Moomba ها نیز در ان زندان به عنوان کارگر مجبور بودند شب و روز کار کنند. یکی از انها بطور پنهانی به سلولی که Zell , Selphie . Quistis در ان بودند غذا میبرد. سربازهایی که در سلولها گشت میزدند بالاخره او را در حال انجام اینکار دیدند و او را به داخل سلول هل داده و زیر باد مشت و لگد گرفتند. Zell که این فرصت را مناسب میدید به سربازان حمله کرد و انها را به شدت کتک زد. سربازان به سرعت از زندان فرار کردند و Zell نیز تصمیم گرفت تا اتاق سربازان را برای پیدا کردن لباسها و اسلحه هایشان بگردد. سربازان خبر را به ستوان Biggs وسرباز Wedge (تنزل درجه) رساندند و انها به سلول امدند تا به زندانیان درس درست و حسابی بدهند ولی پس از رسیدن با جنگجویان کاملا مسلح روبرو شدند.
  • در بخش دیگر زندان Seifer به شدت Squall را شکنجه میداد تا هدف واقعی SeeD را بفهمد.( او فکر میکرد چون Squall از دانش اموزان موفق اکادمی است پس همه اطلاعات را نیز دارد.) گرچه Squall بی دلیل شکنجه میشد, زیرا او چیزی از اهداف پشت پرده SeeD نمیدانست.
  • Squall بوسیله Zell و بقیه گروه که سلاح هایشان را دوباره بدست اوردن بودند و Moomba ها نجات داده شد. Squall وقتی دید تنها کلمه ای Moomba ها میتوانند بگویند laguna است خیلی متعجب شد.
  • همه تصمیم گرفتند تا از ان زندان رعب اور خلاص شوند. چون ساختمان خیلی پیچیده بود Squall به یک سمت . بقیه نیز از راه دیگری به دنبال خروجی زندان رفتند. Zell و بقیه به را ه بن بستی برخوردند که بوسیله ریزش شن و سنگ مسدود شده بود. Irvine در راه برگشت پشیمان شد و تصمیم گرفت که برگردد و انها را از دست نگهبانان نجات دهد ( به خاطر Rinoa ). او به طبفه پایین زندان رفت و در انجا توانست Zell و بقیه را پیدا کند. در حالی که زندان در حال ریزش بود Squall نیز راه خروجی را پیدا کرد و در یک لحظه دست خور را به الوار هایی که انجا بود گرفت (قبلاً پل بود) و بقیه نیز به او ملحق شدند. انها یک درشکه از محوطه زندان دزدیدند و به سرعت از انجا دور شدند.
  • دسته اول موشک ها یی که Edea سازمان دهی کرده بود به سمت اکادمی تابیا شلیک شدند و بنقدر قدرتمند بودند که انجا را به شدت ویران کردند. Squall و گروهش برای متوقف کردن دسته دوم موشکها که به سمت بالامب نشانه گیری شده بود تصمیم گرفتند از هم جدا شده و Selphie به سمت محل استقرار موشک اندازها برود تا انها را از کار بیندازد. Squall نیز توسط یک ماشین خود را به بالامب رساند تا اکادمی را از خطری که پیش روست مطلع کند.
  • Selphie و بقیه تعدادی یونیفورم در همان درشکه ای که از زندان دزدیده بودند پیدا کردند که در واقع این لباسها همان یونیفورم اعضاء پایگاه موشکی بود.( که برای ورود به انجا به صورت یک کارت شناسایی عمل میکرد). انها به سرعت وارد تاسیسات شده و به اتاق کنترل رفتند تا موشک را از پرتاب شدن بازداردند ولی نتوانستند انرا غیر فعال کنند. Quistis توانست به سیستم کامپیوتری موشک وارد شود و یک نسبت خطا را در سیستم وارد کرد تا محل فرود موشک را تغییر دهد و پس از نابود کردن چند سرباز به مرکز اصلی رفته و سیستم Self destruction ( نابودی خودکار) را به کار انداختند ولی چون از نتیجه کارشان مطمئن نبودند به سرعت به سمت اکادمی بالامب رفتند.اعضائ اکادمی قبل از اینکه بتوانند فرار کنند توسطیک ربات عظیم که Edea فرستاده بود مورد حمله قرار گرفتند. ان ربات راه انها را سد کرده بود و اجازه نمیداد از انجا فرار کنند. وقتی تعداد زیادی به او حمله کردند کنترلش را از دست داد و به حالت دیوانه واری درامد و به سمت اقیانوس عقب نشینی کرد.
  • Squall به داخل ساختمان اصلی رفت . همه جا اشفته و در هم و برهم بود.NORG که حالا همه سرمایه و یاران خود را از دست رفته میدید به دنبال Cid میگشت تا قبل از اینکه Edea انجا را نابود کند او را به Edea تحویل دهد . Cid در دفترش پنهان شده بود. Squall توانستXU را پیدا کرده و ماجرای موشک ها را توضیح دهد و سپس به دفتر Cid رفتند.Cid به Squall گفت که این اکادمی مانند پناهگاه قدیمی Centra امکانات ویژه ای از جمله توانایی حرکت کردن دارد او کلید اتاق اصلی را به او داد و Squall خود را به انجا رساند و با فعال کردن سیستم ان, اکادمی به ارامی شروع به حرکت کرد و موشک ها به ان برخورد نکردند.( فقط یک موشک در نزدیکی ان به زمین خورد و کمی خسارت وارد کرد).
  • Squall به بخش B1 رفت جایی که NORG انجا بود و به خاطر این کار Squall او را سرزنش کرد. او از اینکه نتوانسته بود Cid را پیدا کند بسیار عصبانی بود و به Squall حمله کرد. Squall مجبور شد با او مقابله کند و دراین درگیری NORG کشته شد.( بعد ها که خبر اعمال وقیحانه NORG به گوش همه رسید تعدادی از اهالی قبیله Shumi برای عذر خواهی به بالامب رفتند.).
  • Squall با Cid ملاقاتی داشت و Cid بالاخره هدف واقعی گرده SeeD را که از بین بردن تمام ساحره ها بود به او گفت. کشتی White SeeD به اطراف ساحل امده بود. Squall و بقیه به کشتی حمله کرده و توانستند Ellone را که توسط انها ربوده شده بود به اکادمی برگردانند. Squall گیج و مبهوت شده بود و انتظار داشت تا در مورد رویاهایی که میبیند جواب قانع کننده ای پیدا کند ولی Ellone فقط این واقعیت را گفت که انها در گذشته بوده اند و خودش سعی میکرده انرا تغییر دهد.
  • کشتی White SeeD در راه برگشت توسط یکی از کشتی های گالبادیا مورد حمله قرار گرفت. یک گروه اعزامی از Esthar به دستور لاگونا به اکادمی امدند و Ellone با انها به Esthar رفت .
  • اکادمی بالامب بعد از فعال شدن به دست Squall به سمت اقیانوس رفت. در انجا کنترلش به هم خورده و به سمت Fisherman horizone حرکت کرد و در انجا با ساختمانهای اصراف اسکله برخورد کرد.شهردار انجا Dobe که مردی صلح جو بود به هیچ وجه از امدن گروه SeeD به انجا راضی نبود . او از جنگ متنفر بود و سرانجام هم در دام ان گرفتار شد و ارتش گالبادیا برای پیدا کردن Ellone به انجا حمله ور شد. او سعی میکرد تا سربازان دشمن را متقاعد کند و انها را از جنگ و ویران کردن شهر باز دارد که نزدیک بود کشته شود ولی Squall او را نجات داد. یک ربات عظیم که Selphie و یارانش در ان گیر افتاده بودند به انجا حمله کرد و Squall پس از نابود کردن ان توانست Selphie را هم نجات دهد.
  • پس از پایان جنگ اکادمی بالامب که نیاز به تعمیر داشت به تکنسین های FH سپرده شد.( گالبادیان ها هنوز در انجا بودند). ان شب Selphie کنسرتی را اجرا کرد که در ان خودش, Quistis , Zell و Irvine نوازندگان ان بودند. Rinoa پیش Squall که از وقایع اخیر بسیار خسته و در مانده شده بود رفت و او را باخود به محل اجرای کنسرت برد. Squall در کنار او احساس ارامش میکرد و دوست داشت در همان لحظه همه وقایع تمام میشد و برای همیشه میتوانست با اسودگی در کنار Rinoa باشد. Rinoa به Squall گفت که همیشه در کنارش خواهد ماند و به او کمک میکند.
  • Nida ( چهارمین عضو جدید SeeD و حالا رهبر اکادمی) دستور گرفت که به دنبال Ellone به بالامب و یا هر جای دیگری که ممکن بود باشد برود. وقتی انجا رسیدند انجا را تحت کنترل گالبادیانها دیدند.
  • Squall ادعا کرد که اطلاعاتی در مورد Ellone دارد و میخواست که افسر ارتش گالبادیان را ملاقات کند. برای این کار او باید از فردی که به او کاپیتان میگفتند اجازه بگیرد و وقتی او را پیدا کرد متوجه شد که او همان Raijin است. Raijin به دستور Seifer به او حمله کرد و پس از کمی Fujin نیز به او ملحق شد. Squall هر دو را شکست داد و انها فرار کرده و اکادمی را در چنگ گالبادیان ها رها کردند.
  • Selphie از Cid در خواست کرد که به او اجازه بدهد به اکادمی ترابیا برود. او قبول کرد و وقتی انها به انجا رسیدند انجا را مخروبه دیدند. انها به یک زمین بسکتبال قدیمی رفتند. Irvine در این هنگام شروع به صحبت در مورد کودکی اش میکند زیرا او خاطره ای از این زمین بسکتبال را به یاد می اورد. حافظه بقیه افراد نیز کم کم برگشت و انها یتیم خانه, Ellone و Edea را که در یتیم خانه همه به او خانم مدیر میگفتند, به یاد اوردند. همه تصمیم گرفتنمد به خاطر اینکه یک بار دیگر ارامش را به سرزمینشان برگردانند Edea را از بین ببرند.
  • انها تصمیم گرفتند که به یتیم خانه بروند و در سر راه اکادمی گالبادیا را هم یکبار دیگر ببینند. Cid به خاطر هر دو اتفاقی که ممکن بود بیفتد ( از دست دادن SeeD یا از دست دادن همسرش Edea ) دیگر حالت عادی نداشت و عصبی و پریشان شده بود و به خرابه های یتیم خانه فرار کرد. گالبادیا به اکادمی بالامب حمله کرد. انها به وسیله سربازان فوق پیشرفته چتر باز اکادمی را مورد حمله قرار دادند. Zell و Rinoa به بالای صخره ای رفتند تا از انجا بهتر بتوانند با سربازان مبارزه کنند ولی در اثر یک بی احتیاطی ناگهان Rinoa از بالای صخره به پایین سر خورد و در حال که دستش را به یک درختچه کوهی بند کرد در زمین و هوا معلق ماند. Zell به سرعت به دنبال Squall رفت تا راهی برای نجات Rinoa پیدا کند. در همان زمان Squall نیز به دنبال نجات یک پسر بچه به صبقه فوقانی ساختمان رفته بود و در انجا به وسیله یکی از سزبازان که بسیار از خودش نیرومند تر بود مورد حمله قرار گرفت و سرباز محکم او را به دیوار چسباند.
  • در ناامیدی, ناگهان Squall دستگیره ای را پشت سرش احساس کرد و انرا باز کرد. در واقع انجا در خروج اضطراری بود و هر دو به بیرون پرتاب شدند. در هوا Squall خود را از دست او نجات داد و Jet pack ( وسیله پرواز ) او را قاپید و در هوا Rinoa را که در حال سقوط بود نجات داد و هر دو به سمت اکادمی گالبادیا رفتند.( SeeD بعدا میرسند). انها Raijin و Fujin را در انجا ملاقات کردند انها سرانجام قبول کردند که سایفر در مورد دوستانش ناعادلانه رفتار کرده و با گروه متحد شده و به دنبال Edea رفتند. بالاخره او را پیدا کردند, Seifer یک بار دیگر برای حمایت از Edea جلوی انها ایستاد و این بار هم تاب مقاومت نیاورد و شکست خود و بالاخره Edea یک بار دیگر در مقابل انها قرار گرفت در حالی که این بار پشتیبانی نداشت. بعد از یک جنگ سخت انها Edea را شکست دادند .
  • Edea تمام قدرت های جادویی خود را از دست داد و این قدرت ها به بدن Rinoa نفوذ کرده و حالا او به یک ساحره تبدیل شده بود. Ultimeca فرصت را از دست نداد و به سرعت کنترل Rinoa را در دست گرفت (ولی کنترل به طور کامل انجام نشد زیرا Rinoa هنوز مانند Edea اماده نبود). Rinoa حالت عجیبی داشت و انگار سنگی 10 تنی بر روی سرشفشار میاورد . او به Zell گفت که دیگر کنترل اعمال خود را ندارد و Ultimeca او را منترل میکند و میخواهد بوسیله ایجاد Lunar cry بدن Adel را که سالهل پیش به فضا فرستاده شده بود به زمین برگرداند.( زیرا Adel بسیار قدرتمند بود و در صورتی که میتوانست او را کنترل کند دیگر هیچ چیز جلو دارش نبود). Rinoa بعد از کفتن این کلمات در کمای عمیقی فرو رفت.
  • Edea که دیگر به همان فرد سابق تبدیل شده بود به یتیم خانه برگشت و دوباره با همسرش Cid متحد شد او به خاطر کارهایش از همه عذر خواهی کرد. ولی حالا مشکل اصلی این بود که کسی نمی دانست چگونه باید Rinoa را از ان وضعیت نجات دهند. Squall به بیمارستان رفت تا در کنار Rinoa باشد. در انجا او دوباره یکی از رویاهای لاگونا را دید (تنگه ترابیا, محل فیلم برداری). این بار در عالم رویا Ellone با او صحبت کرد و وقتی بیدار شد شک نداشت که Ellone راهی برای نجات Rinoa دارد.او به پیش Edea برگشت. Squall به پیش Edea برگشت و او نامه ای به Squall داد تا انرا پیش گروه White SeeD ببرد که در ان نامه از انها خواسته بود Ellone را پیدا کنند.( گرچه Edea دیگر ان قدرت قبل را نداشت ولی گروهش یعنی White SeeD هنوز از او اطاعت میکردند.)
  • White SeeD طبق تحقیقات خود متوجه شدند که Ellone به شهر Esthar برده شده و Squall را در جریان گذاشتند. گروه SeeD و Edea نیز به Squall ملحق شدند و همگی به سمت Esthar رفتند.Edea هم چنین پیشنهاد داد تا در مورد Rinoa با دکتر ادین هم صحبت کنند زیرا او ممکن است اطلاعاتی داشته باشد.
  • [b][size=medium][color=#000000][font=Times New Roman]انها به مکان قبلی شهر Esthar رسیدند ولی هیج شهری انجا نبود و گویی که به یکباره محو شده بود. انها به دریاچه نمکی که انجا بود رفتند که ابش را کاملا از دست داده بود. مبهوت و سرگردان به دروازه جادویی رسیدند که گویی شهر Esthar را از بقیه جهان جدا کرده بود. به داخل رفته و به وسیله یک اسانسور که گویی در زمان حرکت میکرد به سمت Esthar رفتند. در راه اخرین رویای لاگونا بوجود امد( در Lunatic Pandora و ازمایشگاه دکتر

چاپ این مطلب

  داستان Final Fantasy x
ارسال کننده: Tidus - 03-29-2012, 02:17 PM - انجمن: نقد و بررسی - پاسخ (5)

مقدمه
فاینال 10 اولین فاینال فانتزی برای پلی استیشن 2 بود که توانست با اضافه کردن مواردی مثل voice over برای همه شخصیت ها, محیط های کاملا سه بعدی و سیستم جدید level up بر ارزش بازی بیفزاید. شما در این بازی در نقش tidus پسری جوان که یکباره از خانه اس در شهر zanarkand به سرزمینی به نام spira سر در میاورد بازی میکنید.(او به هزار سال بعد در اینده رفته). جایی که او با دختری به نام یونا همسفر شده تا سرزمین spira را از دست دشمن خود sin نجات دهند. ولی اینجا هیچ چیز انطور که به نظر می رسد نیست . نه tidus نهyuna ونه حتی ... sin.

راهنما
در متن لغاتی هستند که زیاد با انها سرو کار دارید . انها را نوستم تا هنگام خواندن مشکلی پیش نیاید.
Spira : به کل سرزمینی که بازی در ان انجام میشود اطلاق میگردد.
blitzball : نوعی ورزش در زیر اب و با توپ
Summoner :فردی که پس از گذراندن مراحلی سخت و دشوار توانایی احضار هیولا را پیدا میکند
Aeon : همان هیولا های بازی که هشت تا هستند و عبارتند از:
1- valefor پرنده ای زیبا شبیه به ققنوس که از اسمان احضار میشود. او انرژی خود را به شکل پرتو های لیزر بر روی دشمن می تاباند و ان را منفجر میکند.
2- Ifrit : عفریت یا هیولای اتش که می تواند دشمنان را در اتش جهنم بسوزاند.
3- Ixion : اسب تک شاخ نقراه ای رنگ که صاعقه اسمان را همچون پتکی بر سر دشمنان میکوبد.
4- Bahamut : یک هیولای به تمام معنا با دو پا دو دست و دو بال و منقاری اهنین که دشمنانش را در گردبادی از اتش و انرژی دفن می کند.
5- Shiva : الهه زیبای بهشتی که دشمنان را در قالبی از یخ فرو برده و سپس با یک حرکت دست (بشکن) انها را خرد و متلاشی میکند.
6- Yojimbo : یک سامورایی فانتزی او یک اجیر ومزدور به تمام معناستو برای هر کارش از شما پول میگیرد. اگر پول خوبی به او بدهید انکاه است گه سیگار برگش را روشن کرده و شمشیر افسانه ای خاندانش را احضار میکند و در یک ان دشمن را به درک واصل می کند.
7- Three magus sisters : خواهران جادوگر که یکی گرد وقلمبه, یکی باریک و قد بلند, و دیگری ریزه میزه وکوچولو شبیه هاچ زنبور عسل. انهل با ترکیب جادوهای خود دشمن را به راحتی میکشند.
8- Anima : هیولایی بسیار قوی و نیرومند. دست وپای او به زنجیر کشیده شده و نماد واقعی رنج وعذاب است.او دشمنان را دچار رنج وعذاب میکند. میتواند انها را به زیر زمین کشیده و انگاه است که زنجیر ها باز میشوند وچنان بلایی به سرش میاورد که فراموش کند روی زمین میزیسته.[تصویر:  seymour-anima.jpg]
Farplan : مکانی که روح مردگان در انجا ارام میگیرد.
Sending: در لغت به معنی فرستادن. در سرزمین اسپیرا وقتی کسی میمیرد باید روح او توسط یک سامونر به farplane فرستاده شود تا در ارامش قرار بگیرد. به این عمل که با حرکاتی شبیه به رقص انجام میشود sending میگویند.در طول داستان با ارواح زیادی برخورد میکنیم که send نشده اند.
Fayth : روحی که خود را در یک مجسمه زندانی کند. انها میتوانند هیولای جدیدی را بوجود اورندو در اختیار سامونر ها قرار دهند.
داستان بازی

1000 سال پیش
  • جنگی عظیم بین دو شهر bevelle و zanarkand که هر دو جزو شهر های مهم سرزمین اسپیرا بود رخ داد. در این جنگ طرفین از وسایل و مهماتی با تکنولوژی بالا استفاده میکردند که به انها machine میگفتند. سلاح های bevelle از حریف خود قدرتمند تر بود و zanarkand را در معرض شکست و نابودی قرار داد.رهبر شهر zanarkand به نام summoner YU YEVON به خاطر این حوادث ناگوار اشفته و پریشان شد. این جنگ منطقه وسیعی از سرزمین اسپیرا را نابود کرد که بعد ها انجا را calm lands ( سرزمینهای ارام ) نام نهادند.
  • Bevelle یک سفینه یا بهتر بگوییم یک کشتی فضایی قدرتمند به نام veganagun در دست داشت که میخواست از ان در جنگ استفاده کند. در شهر زانارکاند یک زن اوازه خوان به نام lenne وجود دارد که او را به عنوان سامونر به مرز های جلویی میفرستند.او حاضر بود زندگی اش را به خاطر شهرش فدا کند . متعاقبا نامزدش , مردی به نام shuyin سعی در دزدیدن کشتی فضایی bevelle دارد. Lenne سعی میکند او را متوقف کند ولی در این تلاش هر دوی انها توسط نیروهای bevelle کشته میشوند.
  • Vaganagun اسلحه بسیار قدرتمندی بود ولی استفاده از ان یک مشکل اساسی داشت و ان این بود که در میدان نبرد هر چه بود نابود میکرد اعم از نیروهای دشمن و هم چنین نیروهای خودی . بنا براین bevelle تصمیم گرفت که استفاده از انرا متوقف کند و سپس انرا در زیر زمین در مکانی دور از دسترس برای همیشه دفن کردند.
  • به خاطر دستور yu yevon بسیاری از مردم شهر زانارکاند زندگی خود را وداع گفتند و روحشان را در قالب مجسمه هایی زندانی کردند که به انهاfayth گفته میشد. تبدیل شدن مردم به fayth قدرت و انرژی عظیمی بوجود اورده بود که در این هنگام yu yevon توانست خود را با این قدرت ترکیب کند( زیرا او یک سامونر بود ) و زرهی قوی و نیرومند به نام sin به وجود اورد.(sin به شکل یک هیولای عظیم با در بازو و دمی شبیه نهنگ بود.). با استفاده از sin او توانست تلفات و خساراس شدیدی به لشکر bevelle وارد کند. هر چند که بوجود امدن sin زانارکاند را هم بی نصیب نگذاشت و انجا رانیز به شدت خراب و ویران کرد.yevon که حالا خود را قدرتمند در درون sin میدید تصمیم گرفت با استفاده از قدرت fayth ها شهر زیبای زانارکاند را همان گونه که پیش از ان بود احضار کند و ان را برای همیشه در ان حالت نگه دارد.
  • دختر yu yevon که نامش lady yunalesca بود طی یک نقشه حساب شده تصمیم گرفت که bevelle را سرکوب کرده و مقام و مرتبه پدرش را در سرزمین اسپیرا به اوج برساند. بدین منظور او یک تکنیک و روشی عجیب به نام final summoning ابداع کرد ( تمام دردسرها از همین جا شروع می شود) .و اما final summoning چه بود؟. در این روش اگر سامونری تمام هیولاهای خود را پشت سر هم احضار کند در پایان میتواند یک هیولای دیگر را مضافاً احضار کند . برای این کار سامونر باید یکی از محافظان خود را که با او پیوند و رابطه نزدیکتری دارد انتخاب کند سپس ان محافظ کشته شده و به fayth (روح هیولا) تبدیل میشود که میتواند هیولای جدید را کنترل کند. Final summoning تنها روشی است که میتواند sin را نابود کند اما پس از ان yu yevon دوباره با هیولای جدید ترکیب شده و sin دوباره بعد از مدتی متولد میشود. در طی این روش خود سامونر هم در مقابل انرژی ازاد شده تاب نیاورده و از بین میرود. یونالسکا اعلام کرد که این مراسم می تواند sin را نابود کند و امید را در دل اسپیرا زنده کند گر چه sin دوباره زنده خواهد شد ولی اگر همه مردم این کار را یاد گرفته و از ته قلب برای ازادی سرزمینشان تلاش کنند sin دیگر باز نخواهد گشت.( در واقع این حقیقت نداشت و یونالسکا فقط میخواست کاری کند که مردم هیچ وقت امید و ایمان خود را از دست ندهند ).
  • به عنوان اولین داوطلب خود یونالسکا از این روش استفاده کرد . او همسرش zaon را برای این کار برگزید. به از انجام final summoning یونالسکا مرد . او از فرستاده شدن روحش به farplane سر باز زد. او در خرابه های زانارکاند باقی ماند تا راهنمایی باشد برای سامونر های دیگری که میخواستند از این روش استفاده کنند.
  • Bevelle هم چنان در وحشت ازsin و yu yevon به سر میبرد .yevon برای اینکه نبض منطقه را در دست خود بگیرد و اوضاع را سامان بدهد شروع به منتشر کردن قوانین خاصی برای افراد کرد.( که انها را از دخترش دریافت میکرد). او استفاده از ماشینهای جنگی را اکیداً ممنوع کرد و فقط استفاده از ماشین های غیر جنگی ( ماشین های blitzball ) را ازاد گذاشت . او میخواست برای همیشه جلوی جنگ های ماشینی را بگیرد.در این هنگام مردم bevelle از دست او بسیار خشمگین شدند و تصمیم قاطعی برای نابودی او گرفتند. انها در سراسر سرزمین اسپیرا معابدی بوجود اوردند و در هر معبد یک fayth قرار دادند که شامل هیولا های قدرتمندی بودند. سامونر ها میتوانستند با به دست اوردن ان هیولا ها به مبارزه با sin بروند.
  • در سرزمین اسپیرا طایفه ای به نام al bhed نیز زندگی میکنند که انها به دستورات yevon توجهی نکردند و هم چنان از ماشینها استفاده میکردند . انها از طرف bevelle به عنوان خیانتکار معرفی شدند و ماشینها یشان هر کجا دیده میشد از بین میرفت. این کارها باعث شد انها به طایفه ای نه چندان قوی تبدیل شوند که قدرتی در سرزمین اسپیرا نداشت.
  • اهنگی که بعدها انرا به نام hymn of fayth (یک اهنگ سنتی و اصیل در زانارکاند) توسط مخالفانbevelle ساخته شد . این اهنگ شامل اسامی fayth های درون معبدها بود که با برخورد شدیدی از طرف bevelle مواجه شد. اما bevelle که سرانجام نتوانست مانع گسترش ان شود شایعه ای مبنی بر اینکه این یک اهنگ بی ارزش در مخالفت با sin است درست کرد ولی سرانجام هم این اهنگ از طرف کلیسای yevon به عنوان اهنگ مقدس و نجاتبخش نلم گرفت.
  • سرزمین های بی سکنه ای که حالا دیگر اثری از زندگی در انها نبود توسط سامونر ها به عنوان محلی برای انجام final summoning در نظر گرفته شد تا از تلفات و خسارات کاسته شود. و به این خاطر که زمان بین نابودی sin وتولد درباره او به عنوان زمان ارامش(calm) نامیده شده بود , انجا را نیز calm lands نامیدند.
( از اینجا به بعد yevon به معنی کلیسایyevon است نه خود شخص yu yevon )

زمانی در 1000 سال پیش
· در این زمان یک سامونر قدرتمند به نامlady yocuna و lord ohalland ( ستاره قدیم تیم blitzball ) طی سفر خود به calm lands رسیدند و بعد از انجام final summoning از بین رفتند. بعد از مرگشان انها را به عنوان high summoner (سامونر های باند مرتبه) نامیدند.
· یک فرد از قبیلهal bhed به نام bilghen در مکانی که انجا را tunder plane (مکان صاعقه) مینامیدند یک برج ماشینی عظیم بنا کرد تا صاعقه ها را که به طور وحشتناکی در انجا زیاد بودند جذب کند. با این کار کمک شایانی به سامونر هایی که از انجا میگذشتند نمود و سرانجام خودش توسط یکی از همین صاعقه ها از بین رفت.
· یک دزد برای اینکه از سفر سامونر ها و سرانجام قربانی کردن خودشان در مقابل sin جلوگیری کند یکی از fayth ها را از داخل معبدی دزدید و انرا در غاری نزدیک mount Gagazet (نام محلی کوهستانی در اسپیرا) پنهان نمود تا از سفر سامونر ها جلوگیری کند. ان غار بعدها محل دیو ها و شیاطین قدرتمند شد و انجا را covern of stolen fayth (غار روح دزدیده شده) نامیدند.

800 سال پیش
· فردی به نام lord mi ihen لشکر عظیمی از سربازان را با نام crimson blade (شمشیرهای خونین) برای مقابله با sin بوجود اورد. کلیسای bevelle از ترس سرنوشت انجام تشریفات final summoning او را به عنوان خاین و کافر معرفی کردند. او انجا را ترک کرد و در محلی که بعدها به نام شاهراه miihen to bevelle شناخته شد اقامت کرد. او در دادگاه yevon از خودش دفاع کرد و موفق شد در انجا اعتماد انان را جلب کند و سپس yevon نام گروه انها را از شمشیرهای خونین به crusader (جنگجویان) تغییر داد و انان را حامی و پشتیبان yevon نامید.

700 سال پیش
· یکی از اعضاء قدرتمند کلیسایyevon به نام omega ایمان و اعتقادات خود را زیر پا گذاشت و کافر شد . او را در مکانی تاریک و ترسناک که بعدها به نام omega ruins نامیده شد زندانی کردند . او در انجا مرد و روحش هرگز send نشد و به یک شیطان بسیار قوی و منحصر بفرد تبدیل شد.

400 سال پیش
· سامونری به نام lord gandof طی سفر خود در calm lands با sin مواجه شد. نبرد اندو دره عمیق و بزرگی در انجا بوجود اورد که به scar نام گرفت.او جنگش را در ته دره scar به پایان رسانید و sin را نابود کرد و سپس مرد. معدود سکنه ای که در ان اطراف بودند سرانجام انجا را به عنوان قبرستان در نظر گرفتند.

50 سال پیش
· فردی به نامlord mika به عنوان رهبر بزرگ کلیسایyevon منسوب شد . او پس از مدتی در زمان و مکانی نا مشخص مرد ولی از فرستاده شدن روحش جلوگیری کرد و هم چنان به عنوان رهبر در کلیسا باقی ماند.

یک نسل قبل
· Sin طی حمله ای به خانه al bhed ها انجا را به کلی از بین برد. وقتی که این اوضاع نابسامان برای انها پیش امد یکی از انها به عنوان رییس و رهبر انتخاب شد . نام اوcid بود و طی تلاش های او Al bhad ها اقامتگاهی برای خود را در بیابانهای bikanel ساختند.
· سامونری به نامbelgemine برای نابودی sin عازم سفر شد .او با قدرت تا انتها پیش رفت ولی قبل از انجام مراسم final summoning کشته شد. روحش در سرزمین اسپیرا برای کمک به سامونر های دیگر باقی ماند.

23 سال پیش
  • Wakka در دهکده besaid متولد شد.
17 سال پیش
· فردی به نامbraska که کشیش کلیسای yevon بود طی تلاش های خود سعی کرد با Al bhed ها گفتگو کرده و انها را به روابط دوستانه بین خود دعوت کند. در طی این مذاکرات او در عاشق دختری از قبیله انها( خواهر cid , رهبر Al bhed ها ) شد و سرانجام با او ازدواج کرد. انها بچه دار شدند و به یادYunaleska نام فرزندشان را yuna نهادند. cid از این کار خواهرش بسیار ناراحت بود ولی چاره ای جز پذیرش ان نداشت. سرانجام بعد از مدتها او خواهرش را به خانه دعوت نمود تاکدروت هایشان از بین برود . در راه برگشت به خانه کشتی او مورد حمله sin قرار گرفت و او را از بین برد.
· Braska که تحمل دوری همسرش را نداشت تصمیم گرفت تا سامونر شود و sin را نابود کند.

بین17_10 سال پیش
· در کلیسایyevon راهب جنگجویی به نام auron زندگی میکرد. او شخصیتی جذاب و گیرا داشت و همین باعث شد دختر کشیش به او پیشنهاد ازدواج بدهد. او بر خلاف میلش از ازدواج با او خودداری کرد و به همین علت از دار و دسته راهبان مطرود و اخراج شد.
· دوستauron فردی به نام wes kinoc به خاطر اخراج شدن او ترفیع گرفته و به رهبر راهبان جنگجو و سرانجام بعد از مدتی به رهبر کلیسای yevon منسوب شد.


10 سال و 3 ماه پیش
· Jecht ستاره تیم blitzball شهر زانارکاند برای تفریح (یا تمرین) به اب های کنار ساحل رفته بود. او در انجا با sin روبرو شد. این برخود باعث شد او ناگهان از شهر خود به سرزمین اسپیرا و جایی نزدیک به bevelle سر دراورد. نگهبانان ان ناحیه او را پیدا کردند و به زندان انداخنتد. Braska طی نقشه ای او را در زندان ملاقات کرد و به او پیشنهاد ازادی داد و در مقابل او میبایست به محافظ braska که حالا دیگر سامونر شده بود تبدیل شود. او قبول کرد و انها راهی سفر شدند و در راه auron هم به انها پیوست.
نکته مهم: در این بازی شهر زانارکاند را در دوحالت داریم.
زانارکاند واقعی که حالا دیگر مخروبه است و زانارکاند رویایی و زیبایی که jecht , و tidus در ان بودند و حالا فقط خود sin و fayth ها و unsend ها(افرادی که روحشان فرستاده نشده) میتوانند به ان بروند.

10 سال پیش
· در نزدیکی کوه هایgagzet قبیله ای به نام ronso زندگی میکردند( صورت گرگ مانند,شاخ تیزی روی سر, دم بلند ولی روی دو پا راه میرفتند).kimahri ronso و brian ronso قهرمانان خاندان خود بودند. در طی رقابت و جنگی که اندو با هم انجام دادند kimahri شکست خورد , ولی او شکست را نپذیرفت و در این هنگام brian شاخ او را شکست . به خاطر این خفت و خواری kimahri انجا را ترک کرد و به سوی bevelle رفت.[تصویر:  10-kimahri-a.jpg]
· Braska در طول سفرش از روستای زیبای besaid دیدن کرد. او در این هنگام از auron خواست که بعد از اتمام سفرشان Yuna را به اینجا بیاورد.
· انها بعد از فراز ونشیب زیاد سرانجام به خرابه های زانارکاند رسیدند.بعد از اینکه طریقه انجام final sumonning را فهمیدند jecht بلافاصله پیشقدم شد تا به fayth تبدیل شود.(با این امید که بتواند به شهر حقیقی خود برگردد).او همچنین از auron خواست تا راهی برای رفتن به زانارکاند پیدا کند و از پسرش Tidus محافظت کند و auron هم قبول کرد.
· Jecht به اخرین هیولای braska تبدیل شد, براسکا او را احضار کرد و sin را نابود کرد و سپس خودش نیز مرد. Jecht با yu yevon ترکیب شد و sin جدید بوجود امد.
· Auron پس از نبرد به معبد زانارکاند برگشت و با یونالسکا روبرو شد تا بفهمد که چرا براسکا باید میمرد. یونالسکا مثل همیشه سخنرانی طولانی در مورد final simmoining و تنها امید سرزمین اسپیرا انجام داد. Auron که متقاعد نشده بود به او حمله کرد و طی این مبارزه به سختی مجروح شد. او به سمت کوه های Gagzet برگشت و در راه بطور اتفاقی با kimahri برخورد کرد و از او خواست تادختر براسکا را در bevelle پیدا کرده و به دهکده besaid ببرد. Auron پس از مدتی پیاده روی بدحال روی زمین افتاد. بازرگان al bhed ها او را پیدا کرد و به خانه خود برد.auron سر انجام در نیمه شب درگذشت. روحش فرستاده نشد زیرا او تصمیم داشت به قولس در مقابلjecht وفا کند. او خانه ان مرد را در نیمه شب ترک کرد.
· Wakka به تیم blitzball دهکده besaid پیوست . او به کاپیتان انها تبدیل شد. علی رغم تمرین هایی که هر روز انجام میدادند انها در ده سال بعد هیچ بتزی ای را نبردند.
· Kimahri به bevelle رفت و در انجا Yuna را پیدا کرد و مطابق خواست پدرش او را به دهکده besaid اورد. یونا از او خواست که او را ترک نکند, کیماری نیز قبول کرد و در دهکده به همراه یونا باقی ماند.
· یونا در انجا بزرگ شد و دوستان زیادی مثل wakka , chappu (برادر واکا) و Luiu (دختری زیبا از همان دهکده) پید اکرد. والدین Luiu و wakka طی حمله sin کشته شدند. Luiu و chappu در کنار هم در ان دهکده بزرگ شدند و رابطه عاطفی شدیدی بینشان بوجود امد.[img][/img]

در طول 10 سال گذشته
· Auron با کمک sin توانست به زانارکاند برسد. جایی که او میبایست از Tidus مراقبت کند. مارد تیداس از غم دوری شوهرش jecht مرده بود و تیداس در افکار و رویاهایش با پدرش بزرگ شده بود و میخواست مثل او ستاره تیم blitzball شود.
· قومی به نام guado نیز در اسپیرا بودند( شبیه به انسان و با مو های عجیب و بدنی پر از خالکوبی) که یکی از انها به نام Jyscal guado با ایجاد روابط دوستانه بین خودشان و yevon توانست ترفیع گرفته و رهبر قوم guado شود. او میخواست به همیت ترتیب bevelle را نیز به خودشان نزدیک کند و در این راستا با دختری از اهالی bevelle ازدواج کرد.
· پسرJyscal به دنیا امد.نام او را سایمور گذاشتند.(پدر از قوم guado و مادر انسان( .[تصویر:  personaggi-seymour.jpg] او بسیار شرور و خشن بود و با هر دو قبیله بد رفتاری میکرد. Jyscal چاره ای جز این نداشت که او و مادرش را به جزیره Baaj بفرستد. مادرش برای محافظت از او در معبدBaaj خود را به fayth تبدیل کرد و قدرت هیولای تاریکی ( anima ) را به پسرش داد. سایمور که حالا با چشیدن قدرت هیولای خود بسیار احساس قدرت میکرد پا را فراتر گذاشت و به دنبال بدست اوردن تمام سرزمین اسپیرا بود. او به guadosalam برگشت و به عنوان یکی از مقامات والای yevon منسوب شد و پس از چندی کشیش عالی مقام معبد macalania شد.
· سامونری به نامlady ginnem سفرش را اغاز کرد و در این سفر Luiu او را به عنوان محافظ همراهی میکرد.در هنگام رسیدن به غار covern of stolen fayth او توسط شیاطین انجا کشته شد و روحش که در ان غار زندانی شده بود به شیطانی قدرتمند تبدیل شد .
· cid (از قومal bhed ) دختری به نامRikku داشت . روزی او به دریا رفته بود که بوسیله یک موجود دریایی مورد حمله قرار گرفت در این هنگام برادرش سعی کرد با استفاده از جادوی صاعقه ان موجود را نابود کند ولی اشتباهاً صاعقه به ریکو برخورد کرد و این باعث شد ریکو همیشه در ضمیر ناخوداگاهش از صاعقه ترس داشته باشد.

یک سال پیش
· Luzzu رهبر جنگجویان yevon در دهکده besaid با تلاش بسیار سرانجام موفق شد که chappu برادر wakka را متقاعد کند تا با انها ملحق شده و برای yevon بجنگد. او یک اسلحه ماشینی که از اسلحه های قوم al bhed بود دریافت کرد . در جنگ با sin او کشته شد و از ان زمان به بعد Luiu گوشه نشین و کم حرف شد. Wakka بر اثر مرگ برادرش مسابقات قهرمانی را از دست داد و تصمیم گرفت blitzball را برای همیشه ترک کند و به یک محافظ تبدیل شود. او از ان زمان از تمام اسلحه های ماشینی و هم چنین از قومal bhed متنفر شد.

شش ماه پیش
· Wakka و Luiu با همراهی یک کشیش yevon به نام fathr zuke ( که قصد داشت به یک summoner تبدیل شود) راهی سفر شدند. در هنگام رسیدن به calm lands او نظرش عوض شد و سفرش را ناتمام گذاشت به عنوان یک راهبه در معبد bevelle مشغول به کار شد. در طول این سفر wakka همیشه به blitzball فکر میکردو از کنار گذاشتن ان ناراحت بود بنابراین به besaid برگشت تا خود را برای اخرین تورنمنت اماده کند, قبل از اینکه محافظ Yuna شود. کسی که حالا تصمیم گرفته بود مثل پدرش summoner شود.

دو هفته پیش
· سایمور پدرش را (master jyscal ) به دست خود به قتل رساند ولی jyscal که از هدف او یعنی فرمانروایی بر کل سرزمین اسپیرا اگاه شده بود قبل از مرگش یک video sphere ( گوی ویدیوئی) پر کرده بود که به یابنده ان در مورد قصد شوم سایمور هشدار میداد. او بر خلاف میلش به farplan فرستاده شد ولی در انجا نیز روحش به خاطر این عمل زشت پسرش ارام نگرفت. سایمور به عنوان جانشین پدرش یعنی رهبر yevon برگزیده شد.

در همین اواخر
· {x-2 } کلیسای yevon طی اقدامی گروهی به نام crimson squad تشکیل داد که شاخه ای از جنگجویان yevon بودند. برای انتخاب اعضای گروه ازمایشات سخت و طاقت فرسایی از افراد به عمل می امد تا فقط افراد نخبه ای که صلاحیت دارند انتخاب شوند. سه نفر از این افراد Nooj و Baralai و Gippal بودند که توسط فردی به نام Paine برگزیده شدند.

زمان حال
· Yuna برای امتحان سخت خود یعنی سامونر شدن به معبد basaid وارد شد. Luiu و kimahri به عنوان محافظان او موافقتشان را برای همراهی با او در سفرش اعلام کردند. این در حالی بود که wakka در ساحل دریا سخت با گروه خود مشغول تمرینblitzball بودند.
· cid رهبر al bhed ها در مورد سفینه ای افسانه ای که هراران سال پیش در زیر زمین دفن شده بود چیزهایی شنیده بود و برای بدست اوردن ان دخترش ریکو و برادر او را به همراه یک خدمه کشتی به خرابه های baaj که حالا دیگر زیر اب رفته بود فرستاد تا ان سفینه را از زیر اب بیرون اورند. انها در انجا سفینه راپیدا کردند و حالا میبایست انرا ازاد کرده و بیرون بکشند.
· cid طی حرکتی نقشه ای کشید تا تمام سامونر ها را از انجام سفرشان ( و سرانجام کشته شدن) باز دارد.زیرا او از قربانی شدن سامونر ها بدست خودشان خسته شده بود و میخواست با این کار sin را ارام کند.
· جنگجویانyevon برای به دام انداختن sin نقشه ای کشیدند که طبق ان انها میبایست sinspawn ( ذراتی که به بدن sin چسبیده و میتوانند جدا شده و به دشمن حمله کنند) را در یک نقطه( صخره قارچ) جمع کنند و وقتی sin به دنبال انها می اید او را با یک اسلحهخ ماشینس هدف قرار دهند. Master kinoc و سایمور برای انجان این نقشه اماده شدند هر چند میدانستند که راه به جایی نمیبرند با این حال ارزوی پیروزی برای انها شیرین بود.
· Jecht ( sin ) دوست داشت خشونت و وحشی گری را که علارغم میل خود به سرزمین زیبای اسپیرا تحمیل کرده بود را از بین ببرد. او auron را به zanarkand برده بود . sin در طی یک مسابقه blitzball (که تیداس هم در ان حضور داشت) به شهر حمله کرد. Auron توانست تیداس را نجات دهد و انها به بیرون از شهر خود کشیده شدند. تیداس وقتی چشمانش را باز کرد خود را در خرابه های Baaj دید.[تصویر:  ffx-22.jpg]
· تیداس به سختی خود را به مکانی خشک رساند و با سنگ و چوب اتشی روشن کرد در این هنگام او مورد حمله موجودی قرار گرفت. Rikku و خدمه کشتی شان به او در کشتن ان موجود کمک کردند . برای انها حضور تیداس در ان مکان بسیار مشکوک بود و او را به شرط اینکه در ازاد کردن سفینه زیر اقیانوس کمکشان کند زنده نگه داشتند
· تیداس و ریکو برای ازاد کردن سفینه به زیر اب رفتند که در انجا مورد حمله sin قرار گرفتند. تیداس توسط امواج اب به دهکده besaid برده شد . ریکو و خدمه کشتی نیز زنده ماندند و سفینه را به خانه خود برند.
· در ساحل دریا تیداس , واکا و دوستانش را در حال انجام blitzball دید و سپس با یک شوت زیبا به توپ انها برایشان هنرنمایی کرد. واکا از او خواست تا برای مسابقات قهرمانی که در استادیوم شهر Luca برگزار میشود به تیم انها ملحق شود و تیداس نیز پذیرفت. سپس واکا او را به داخل دهکده besaid برد و اداب و سنن مردم انجا را به او نشان داد.
· یک روز کامل سپری شد در حالی که یونا هنوز از داخل معبد بر نگشته بود .وقتی تیداس درمورد یونا از واکا چیزهایی شنید به داخل معبد رفت تا او را ببیند و واکا نیزبه او ملحق شد. اندو یونا و محافظانش یعنی Luiu و kimahri را در انجا یافتند در حالی که یونا موفق شده بود و حالا او یک سامونر بود و میتوانست هیولای معبد bevelle , یعنی valefor را احضار کند. او این کار را در میدان وسط دهکده برای همه مردم انجام داد .
· Luiu که حالا محافظ یونا بود از دست wakka بسیار عصبانی بود زیرا او تیداس را به انجا اورده بود و از نظر Luiu تیداس به chappu شباهت بسیاری داشت و همین باعث میشد که او از نظر روحی ناراحت باشد.
· صبح روز بعد واکا شمشیر برادرش chappu را به تیداس داد. سپس واکا, تیداس, یونا و Luiu به سمت ساحل به راه افتادند در میان راه kimahri به دلایلی به تیداس حمله کرد ولی سپس به انها ملحق شد . یونا سفر خود را اغاز کرد در حالی که هدف بعدی او رسیدن به kilika و معبد انجا بود و واکا و تیداس هم برای شرکت در تورنمنت blitzbzll منتظر رسیدن به luca بودند.( kilika در سر راه Luca میباشد).
· در راه ناگهان sin به کشتی انها حمله کرد و در نزدیکی kilika توجهش به انجا جلب شد و طی یک یورش سنگین ان دهکده را به شدت خراب کرد و بسیاری از مردم انجا را کشت. پس از رسیدن به انجا یونا ( در یک دموی زیبا) به روی اب میرود و مراسم sending را برای مردگان انجام میدهد.[تصویر:  sending.jpg] سپس انها از راه جنکل به سمت معبد رفتند و در راه با تیم blitzball شهر luca که افرادی بسیار خودخواه و پررویی بودند اشنا شدند. انها همچنین با یک سامونر دیگر به نام donnd و محافظش barthello اشنا شدند که انها تیداس را دست میانداختند و مسخره میکردند. در انجا یونا هیولای ان معبد یعنی iftit را به دست اورد.
· پس از انجام تعمیراتی بر روی کشتی که در اثر حمله sin بوجود امده بود انها عازم Luca شدند. در راه تیداس روی عرشه کشتی به تمرین شوت مخصوص پدرش ( jecht shot ) پرداخت. یونا در حال تماشای او بود و با او در مورد پدرش صحبت کرد .جایی که احساس حقارت و تنفر تیداس نسبت به پدرش بروز کرد.
· در Luca تماشاچیان زیادی برای دیدن مسابقه امده بودند از جمله symore و master mika . تیم blitzball قبیله al bhed خبر رسیدن یونا را به رهبرشان cid دادند.( همانطور که گفتیم cid میخواست تا مانع سفر سامونرها شود) . یونا در انجا چیزهایی در مورد auron شنید و تیداس را فرستاد تا او را ملاقات کند ولی تیداس او را پیدا نکرد. Kimahri نیز از دیدن brian و همراهش yenke در انجا احساس بدی داشت زیرا انها مدام او را مسخره میکردند. ناگهان دعوایی بین مردم بوجود امد و در این کشمکش یونا توسط al bhed ها ربوده شد.
· یکی از al bhed ها به انها گفت برای پیداکردن یونا به سمت ساحل در کشتی انها بروند. تیداس و kimahri و Luiu به انجا رفتند و توانستند یونا را نجات دهند. در این هنگام واکا و تیمش در حال انجام نیمه اول مسابقه بودند و Luiu یک گلوله اتشین را به نشانه سلامتی یونا به هوا فرستاد تا واکا ببیند. در ان نیمه واکا به علت بازی خشن تیم مقابل مجروح شد.
· در نیمه دوم تیداس به درخواست واکا به جای او به مسابقه رفت ( در اینجا بسته به چگونگی انجام بازی ممکن است ببرید یا ببازید).
· سایمور در این هنگام طبق نقشه ای حساب شده به یکی از یاران باوفای خود دستور داد تا تعدادی هیولا و موجودات شیطانی در استادیوم رها کند. او میخواست با از بین بردن انها بوسیله هیولای احضار شونده خود(anima ) هم قدرتش را به مردم نشان داده و هم اعتماد انها را جلب کند. او موفق به انجام این کار شد و در این جو شلوغی که در استادیوم بوجود امده بود تیداس auron را پیدا کرد. Auron طی گفتگویی سرانجام به تیداس گفت که sin همانJecht یعنی پدرش است.
· یونا پس از دیدنauron از او خواست به عنوان محافظ او را در رساندن به هدفش یاری کند و او نیز قبول کرد. Auron هم چنین به تیداس پیشنهاد داد تا با یونا در مورد محافظ او شدن صحبت کند.
· در راه انهاbelgemine رادیدند.(همان سامونری که درنبرد باsin کشته شده بود). او به یونا پیشنهاد مسابقه ای بین هیولا هایشان را داد تا یونا را در انجام اینکار تقویت کند.پس از ان گروه به استراحتگاهی رسید. انها پرندگانی به نام chocobo را در انجا دیدند( پرندگانی زرد رنگ شبیه به شترمرغ که مردم برای طی مسافت های طولانی سوار انها میشدند).در هنگام استراحت گروه, یونا به تنهایی به لب ساحل رفت ودر این هنگام اخرین صحبت ها و کلماتش را در مورد دوستانش در یک گوی ویدئویی ضبط کرد تا بعد از انجام مراسم final summoning که خود از بین میرود انرا به عنوان یادگار برای دوستانش گذاشته باشد.
· {x-2 } جوخه ویژه crimson squadدر این زمان تحت رهبری master kinock در حال انجام اخرین امتحان خود بودند. انها میبایست به درون غاری میرفتند و زنده برمیگشتند. انجا غاری مخوف بود که توسط روح شیطانی shuyin تسخیر شده بود و هر کسی که به انجا میرفت دیوانه میشد و همراهان خود را میکشت. از انجا فقط nooj و baralai و gippal توانستند بیرون بیایند و دلیل اصلی ان این بود که paine نگذاشت یکدیگر را بکشند گرچه nooj بوسیله روح shuyin تسخیر شد.
· اشکار است که این ماموریت فقط برای این بوده تا همه انا را به کشتن دهند و وقتی ان سه سالم برگشتند از طرف master kinock دو نفر به نامهای logos و ormi اجیر شدند تا انها را به قتل برسانند ولی انها موفق نشدند.
· مرکز فرماندهی ای در کنار ساحل دریا ساخته شده بود که در انجا سربازان اماده مقابله باsin بودند و به هیچ کس اجازه ورود به انجن داده نمیشد. وقتی یونا و گروهش نه انجا رسیدند به انها نیز اجازه داده نشد. سایمور از راه رسید و به نگهبانان دستور داد تا از ورود یونا جلوگیری نشود و یونا را به مرکز فرماندهی انجا دعوت کرد تا با هم صحبت کنند و خودش جلوتر رفت.
· در میان راه انها باluzu برخورد کردند جایی که او حقیقت را به واکا گفت وتوضیح داد که چگونه اسم برادر اوchappu را در گروه خود نوشته و او را مجبور به جنگ کرده. واکا بسیا عصبانی شد و سیلی محکمی به صورت او زد ولی پس از ارام شدن پشیمان شد و به او گفت تو نباید بمیری , مواظب خودت باش.
· دوباره حمله وحشتناکsin شروع شد که هیچ چیز جلودارش نبود و افراد بسیاری را از پای در اورد و ان منطقه را به خرابه ای پر از خون تبدیل کرد. یونا نیز مراسم sending را در انجا اجرا کرد .
· } x-2} در این هنگام paine ,nooj, baralai و gippal در شاهراه miihen با هم دیدار کردند. انها تصمیم گرفتند تا هر کدام به دنبال هدف خود برود ولی در این هنگام nooj به بقیه خیانت کرد و هر سه را مورد هدف گلوله قرار داد و انجا را ترک کرد تا همان جا بمیرند گرچه هیچکدام از انها در واقع نمردند.
· یونا و همراهانش به معبدdjose رسیدند و انجا با سامونر دیگری به نام isaaru اشنا شدند و در ان معبد یونا هیوالی دیگری به نام Ixion بدست اورد و به قصد رسیدن به moonflow انجا را ترک کردند. در روبروی انها دریاچه بزرگی بود که برای گذشتن از ان یک shoopuf ( حیوانی عظیم الجثه که روی ان سوار شده و از اب میگذشتند) کرایه کردند. در میانه راه ناگهان یونا توسط فردی به درون اب کشیده شد که کسی نبود به جز Rikku که لباس عجیبی برای غواصی پوشیده بود. تیداس و واکا بدون اینکه او را بشناسند به درون اب پریدند و گوشمالی درستی به او دادند و بونا را نجات دادند.
· {x-2} baralai به سمت goadosalam رفت جایی که او با سایمور دیدن کرد و سایمورکه او را فدر مفیدی می دید قول داد او را تحت حمایت خود بگیرد و سابقه بد او در کروه ویژه جنگجویان را از بین ببرد به شرطی که او نیز به سایمور در کارهایش کمک کند. Gippgl نیز به خانه al bhed ها در بیابان bikanel رفت. هیچکس نفهمید برای nooj چه اتفاقی افتاد.
· بعد از رسیدن به انسوی ساحل تیداس ریکو را در کنار اب پیدا کرد و وقتی او لباس غواصی اش را در اورد تازه او را شناخت. ریکو با دختر عمه خود یعنی یونا صحبت کرد و از او خواست تا به عنوان محافظ در سفرش همراه او باشد و یونا پذیرفت. واکا نمیدانست او از قبیله al bhed است.
· انها به guadosalam وارد شدند و از طرف tromell guado( خدمتکار سایمور) مورد پذیرایی و خوش امدگویی قرار گرفتند. سپس با سایمور در داخل قصرش رفتند که در انجا غذاهای رنگارنگ برایشان تدارک دیده بود و هم چنین یک راهرو هیجان انگیز از عکس های رهبران قبلی زانارکاند که عکس پدر خود سایمور(Jyscal) نیز در انها دیده میشد. سایمور طی صحبت حصوصی با یونا به او پیشنهاد ازدواج داد و یونا نیز که بسیار دستپاچه شده بود از او خواست تا مدتی در این باره فکر کند.
· انها ار قصر بیرون امدند وبه سمت ورودیFarplane ( جایی که ارواح توسط سامونر ها فرستاده میشد) که در همان مکان قرار داشت رفتند. Auron وRikku به داخل نرفتند. در انجا هر کسی میتوانست با مردگان ارتباط برقرار کند. یونا والدینش را در انجا دید و با انها صحبت میکرد و Luiu و واکا هم باchappu صحبت میکردند. یونا از تیداس خواست تا پدرشرا صدا کرده و با او صحبت کند ولی البته که او انجا نبود زیرا او همان sin بود. مادر تیداس اشکار شد واو کمی با مادرش صحبت کرد.
· در راه بازگشت master jyscal میخواست به دنبال لنها امده و انجا را ترک کند ولی یونا دوباره او را فرستاد و در این هنگام کوی ویدئویی ار دست Jyscal افتاد ویونا سریعا ان را برداشت. Auron گفت دلیل اینکه او میخواهد اینجا را ترک کند این است که او مرگ بسیار سختی داشته.
· یونا تصمصم گرفت به جای ازدواج با سایمور به راهش ادامه داده وsin را نابود کند و رمدم سرزمینش را شاد کند و وقتی برای گفتن تصمیمش به قصر سایمور رفت متوجه شد که او انجا نیست و به معبد macalania رفته.انها نیز به راهشان ادامه دادند و به tunder plane رسیدند جایی که ریکو بسیار از انجا میترسید.در میان راه در اقامتگاهی توقف کردند و یونا برای استراحت به اتاقی رفت و در انجا به گویی که برداشته بود نگاهی کرد. Jyscal در ان همه چیز را از قصد سایمود تا کشته شدن خودش به دست او گفته بود. یونا تصمیم گرفت با سایمور روبرو شود ولی به دوستانش گفت نظرش عوض شده و میخواهد با او ازدواج کند.
· انها به جنگا ماکالانیا رسیدند. Barthello در انجا به دنبالdonna میگشت( او توسط al bhed ها دستگیر شده بود). در این هنگام auron درخت بزرگی را با شمشیرش قطع کرد که پشت ان محیطی عجیب به شکل مایع بود و در انجا یک گوی ویدئویی را که در اولین سفرشان با Jecht گذاشته بودند به تیداس نشان داد و گفت 9 تای دیگر در سراسر سرزمین اسپیرا هستند.
· در همین زمانal bhed ها isaaru را هم دستگیر کردند. در نزدیکی معبد ماکالانیاtromell به خاطر اینکه سایمور بدون اطلاع قبلی انها را ترک کرده بود از انها عذر خواهی کرد و گفت او منتظر شماست در راه معبد al bhed ها به رهبری برادر ریکو دوباره طی حملهای قصد دستگیری یونا را داشتند ولی موفق نشدند و در این هنگام بود که واکا فهمید ریکو از قبیله انهاست و بسیار ناراحت شد. یونا و tromell به داخل معبد رفتند تا با سایمور دیدن کنند که در انجا یونا هیولای دیگری به نام shiva را بدست اورد.
· وقتی یونا رفت یک کشیش بطور اتفاقی گوی ویدئوییjyscal را در لوازم یونا پیدا کرد . تیداس با دیدن ان به سرعت به داخل معبد رفت و بقیه نیز به دنبال لو رفتند و سرانجام همه در روبروی سایمور قرار گرفتند و چارهای جز شکست دادن سایمور نداشتند. سایمور هیولای خود را احضار کرد و انها نیز هم هیوالا و هم خود سایمور را شکست دادند. قبل از اینکه یونا او را send کند tromelle به انجا امد و سایمور را با خود برد و سایمور نیز به یک unsent تبدیل شد.
· وقتی انها از درون معبد بیرون امدند باtromelle و نگهبانان سایمور روبرو شدند . tromelle گوی jyscal را شکست و به نگهبانان دستور داد انها را بکشند. در هنگام عبور لز روی پلی یخی که در انجا بود ناگهان پل ریزش کرد و همه به ته دره ای سقوط کردند.sin در ان حوالی پدیدار شده بود(صدای اواز از درون معبد او را جذب خود کرده بود). در این هنگنم al bhed ها سرانجام موفق به ربودن یونا شدند. نگهبانان سایمور برای به چنگ اوردن یونا به قلمرو انها در بیابان حمله کردند و بعد از قتل عام بسیار زیاد سرانجام یونا را دستگیر کرده و با خود بردند.
· {x-2}Gippal طی گفتگوئی که با auron داشت متقاعد شد تا بر ضد yevon بجنگد.
· وقتی تیداس و ریکو و دیگر اعضا گروه به قلمروal bhed ها رسیدند انجا را پرهرج ومرج وغارت زده دیدند.انها به دنبال یونا میگشتند که donna و isarru رادیدند. تیداس سرانجام از انها پرسید چرا al bhed ها سامونر ها را جمع میکنند و به اینجا میاورند. شنیدن واقعیت همچون پتکی سنگین بر سرش فرود امد و او تازه سرنوشت سامونر ها را بعد از مراسم final summoning فهمید و اینجا بود که مصمم تر از هر زمانی تصمیم به پیدا کردن یونا گرفت و میخاست برای همه چیزهایی که در مورد نابود کردن sin همیشه به یونا میگفت از او عذرخواهی کند( نابودیsin = نابودی یونا).
· cid که حالا خانه شان را غارت زده و پر از موجودات شیطانی میدید تصمیمش راگرفت. او اکثر افرادی را که هنوز زنده بودند در سفینه اعجاب انگیزی که از خرابه های Baaj اورده بودند جمع کرد و وقتی همگی به داخل رفتند بر فراز انجا پرواز کرد و بوسیله موشک های سفینه انجا را با خاک یکسان کرد.
· {x-2} Buddy یکی از al bhed ها بود که به داخل سفینه امده بود.
· cid بوسیله رادار مخصوصی که در سفینه بود دنبال یونا گشت و فهمید او در bevelle است جایی که سایمور او را مجبور به ازدواج با خود کرده .[تصویر:  180px-YunaSeymour-Marriage.JPG] انها طی یک عمل جسورانه تصمیم به نجات او گرفتند. در روی سفینه در حال پرواز انها با با اژدهای نگهبان bevelle به نامEvra جنگیدند و پس از کشتن او به سمت سایمور و نگهبانانش حمله ور شدند. ولی به خاطر تعدد زیاد سربازان محاصره شدند و سایمور دستور داد انها را بکشند. در این لحظه یونا خود را از دست سایمور بیرون کشید و به لبه پرتگاه رفت و خود را به پایین انداخت..........ایا او میمیرد؟
  • در حال سقوط او valefor را احضار میکند و پرنده افسانهای او مانند برق و باد خود را به زیر او رسانده و در هوا یونا را در اغوش میگیرد. اوسپس راهش را به درون معبد bevelle ادامه داده و در انجا هیولای bahamout را بدست میاورد. سایمور در ان لحظه محو تماشای سقوط یونا بود از تیداس و بقیه گروه غافل شد و در یک ان انها فرار کردند و به سمت معبد رفتند. تیداس در راهbahamout fayth (به شکل پسری کوچک با ردای مشکی) را که همیشه در رویاهایش میدید از نزدیک دید. در انجا انها به یونا پیوستند.
  • در راه خروج سربازان انتظار انها را میکشیدند و دوباره همه شان را دستگیر کردند. تیداش و ریکو و واکا را به داخل اب انداختند . انها باید با جسم نیمه جان Evra می جنگیدیند. بقیه گروه نیز در اتاقی مخوف زندانی شدند که تنها راه خروج ان مبارزه با سامونرIsarru بود که هیولا های بسیار قدرتمندی داشت. (او را مجبور به این کار کرده بودند).سرانجام با پشت سر گذاشتن همه موانع انها دوباره روی پل bevelle به هم رسیدند.
    • در انجا سایمور انتظارشان را میکشید. او master kinock و چند سرباز دیگ

چاپ این مطلب

Brick داستان سایلنت هیل
ارسال کننده: Tidus - 03-29-2012, 01:53 PM - انجمن: نقد و بررسی - بدون پاسخ


[font=Times New Roman][تصویر:  home_key_art.jpg]

يلنت هيل ، اسم يک شهر توريستي ، جايي در امريکاست. اين شهر تاريخچه اي سياه دارد و در سالهاي جنگ داخلي ، برده هاي زيادي در اين شهر اعدام شده اند.
سالها مکان هاي قديمي آن محل بازديد گردشگرها بوده ، ولي حالا شهر وضعيت ديگري پيدا کرده است. ديگر کسي در آن ساکن نيست و شهر به يک مکان جن زده بدل شده است.
اين اطلاعات اوايل شماره دوم به شما داده مي شود; اما دليل اين ماجراها چه بوده است؟ از شماره اول شروع مي کنيم. هري ، نقش اول ماجرا، دختر 7 ساله اش رادر يک تصادف گم مي کند و در سراسر بازي به دنبال اوست.
از طرفي يک پيرزن جادوگر به نام داليلا نيز به دنبال دختر هري مي گردد. در شماره سوم بازي متوجه مي شويم او وابسته به يگ گروه شيطان پرستي بوده که براي احضار خداي خود، سامائل ، اعتقاد به رسوم عجيبي دارند.
يکي از اين مراسم به دنيا آوردن فرزندي از يک مادر وابسته به اين فرقه است که طبق پيش بيني قرار بوده حامل روح سامائل باشد; ولي از بخت بد آنها مادر، 2دختر دوقلو به دنيا مي آورد.
[تصویر:  616371-silentgirls_super.jpg]
[/font]

شريل يکي از اين دخترهاست که پس از رها شدن در خيابان به عنوان فرزند خوانده هري بزرگ مي شود. اليسا دختر ديگر است که به خدمت داليلا در مي آيد. داليلا براي اين که نيمه ديگر روح او را که در بدن شريل است احضار کند، دست به شکنجه اليسا مي زند.
به همين علت اليسا که داراي روح شيطاني ساموئل و قدرت هاي تاريک اوست شهر را به مکاني نفرين شده تبديل مي کند. در پايان ماجراي شماره اول ، هري با موجودي که از ملاقات شريل و اليسا شکل مي گيرد مبارزه مي کند و پس از شکست دادن او نوزادي را مي يابد که در حقيقت همان روح واحد شريل و اليساست و در قالب يک نوزاد دوباره به دنيا آمده است.
اگر به جزييات بيشتر اين ماجرا علاقه داريد فايلي را که داگلاس در نيمه بازي سايلنت هيل 3به شما مي دهد، کامل بخوانيد.
اين دختر هدر ناميده مي شود و 17 سال ، بعد در سايلنت 3با سرنوشت او آشنا مي شويم. هدر همان قهرمان شماره سوم است که دوباره به وسيله اعضاي فرقه شيطان پرستان مورد تعقيب قرار مي گيرد. اين بار زني به نام کلاديا در جستجوي هدر است.
کلاديا تصميم دارد دوباره مراسم احضار سامائل را اجرا کند و براي اين کار به هدر احتياج دارد. همان طور که در پايان بازي ديده ايد، اين مراسم با شکست مواجه مي شود و هدر در پايان کلاديا را از ميان مي برد. اما شماره دوم داستاني کاملا مستقل دارد.
ما در شماره دوم بيشتر با تاريخچه شهر آشنا مي شويم و مکان هاي بيشتري را مي بينيم. اطلاعات کامل راجع به فرقه سامائل را مي توانيد در يک کتاب زير بازي Born From a Wish
در سايلنت هيل 2 بيابيد.
درياچه شهر سايلنت هيل مکاني است که يک کشتي مسافربري با تمام مسافرانش در آن غرق شده اند و جسد آنها هيچ وقت پيدا نشده است. همچنين در زير زمين موزه شهر، سياهچال هايي پيدا مي کنيد که محل نگهداري و شکنجه برده ها زمان جنگ بوده است.
در آن زمان کساني به عنوان مامور اعدام برده ها وجود داشتند که صورت خود را با يک نوع ماسک هرمي شکل مي پوشانده اند. اين اطلاعات را مي توانيد از بريده روزنامه هايي که در موزه هستند به دست بياوريد.همچنين در سايلنت هيل 2به راز شهر پي مي بريم.
سايلنت هيل مکاني است که وقتي شخصي وارد آن مي شود همه گناهان و پشيماني هاي گذشته اش به صورت هيولاها و موجودات جهنمي به او حمله مي کنند. به اين ترتيب معلوم مي شود که چرا لارا که دختر کوچک و معصومي است مي تواند بدون ديدن هيولا در شهر رفت و آمد کند يا وقتي جيمز از کابوس هاي خود براي ديگران صحبت مي کند آنها حرفش را قبول نمي کنند.
شخصيت ديگر بازي ، مارياست که شبيه همسر مرده جيمز است. ماريا در حقيقت بزرگترين مجازات سايلنت هيل براي جيمز به شمار مي آيد. ماريا انسان نيست ، بلکه يک نوع توهم است (اگر دقت کنيد اين موضوع را در زير بازي
Born from a wish متوجه خواهيد شد) به همين علت بسيار شبيه همسر جيمز است و مرتب در طول داستان جلوي چشم جيمز کشته مي شود تا خاطره مرگ همسرش را براي او زنده کند. همسري که خود جيمز قاتلش بوده است.
شيوه پايان بازي همان طور که مي دانيد به انتخاب شما بستگي دارد. البته اگر در شماره اول داستان جانبي دکتر کافمن و بيمارستان عجيب و غريبش را دنبال کنيد متوجه وجود داروي هاي توهم زاي عجيبي به نام کلادياي سفيد (به تشابه اسمي آن با شخصيت منفي شماره سوم توجه کنيد) خواهيد شد که ظاهرا دکتر کافمن روي بيماران خود استفاده مي کرده و شايد به اين معنا که باشد همه جريانات سايلنت هيل يک نوع توهم ناشي از داروست.
به هر حال ماجراهاي سايلنت هيل همچنان ادامه دارند و هر شماره همان قدر معماهاي گذشته را پاسخ مي دهد که نقاط مبهم جديد به آن اضافه مي کند




[تصویر:  story1.jpg]سا[تصویر:  0wbt52ulexvc6ore0f6c.jpg][تصویر:  silenthill5_thumb.jpg]

چاپ این مطلب

  گروه گیمفا در Raidcall
ارسال کننده: kasra - 03-28-2012, 03:58 PM - انجمن: اطلاعیه ها و قوانین سایت - پاسخ (6)

گروه گیمفا در Raidcall ایجاد شد برای عضویت در آن ابتدا برنامه را از سایت http://www.raidcall.com دانلود کنید
سپس بعد از عضویت می توانید یا با جستجوی GamefaCom و یا آی دی 4617830 به گروه ما بپیوندید

چاپ این مطلب

  مسابقه بازی های آنلاین + جایزه
ارسال کننده: aliasghar - 03-27-2012, 06:29 PM - انجمن: بازی های تحت وب - پاسخ (2)

بازی shell shock رو داریم که یک بازی تانک چند نفره هست.


اعضا می توانند با وارد شدن به سایت بازی و ثبت نام در بازی بازی رو آغاز کنند.

shellshocklive.com

وقتی ثبت نام کردید((سعی کنید از نام کربری خودتون در اینجا استفاده کنید.مثلا من aliasghar))

حالا می تونید مسابقه بدید و هر کس در بازی بتونه بیشترین امتیاز رو بیاره و تصورش هم اینجا قرار بده برنده بک کارت شارژ 2 هزار تومانی میشه

جایزه تغییر می کنه ولی فعلا چون برای اولین بار هست جایزه 2 هزار تومان هست و برای بار بعد اگر استقبال بشه 5 هزار تومان هم میشه .

تصویر رو با فتوشاپ دستکاری نکنید(بازیه دیگه))

زمان شروع مسابقه 91/1/8 تا 91/1/18 به مدت 10 روز هست .

برای دریافت جایزه باید تعداد شرکت کنندگان بالای 5 نفر باشه.Confused25:
[/b]



چاپ این مطلب

  آموزش آنلاین بازی کردن بازی dead island
ارسال کننده: aliasghar - 03-27-2012, 06:09 PM - انجمن: بازی های تحت ویندوز - پاسخ (2)

برنامه tunngle رو دانلود و نصب کنید و یک اکانت بسازید.


tunngle.com


بعد فایل های زیر رو دانلود کنید.((آپدیت های بازی))


پسورد : iranian_club


هر سه تاشون رو دانلود کنید و در محل نصب بازی بصورت یکی یکی بریزید.


آپدیت 1


آپدیت 2


آپدیت 3


((هر کدوم از لینک ها مشکل داشت اعلام کنید))


بعد دانلود آپدیت ها و کپی کردن در محل نصب بازی برنامه های زیر رو دانلود و نصب کنید.


لینک دانلود steam و smart steam ((هردو تو یک لینک هستند))


دانلود steam و smart steam


در مرحله بعد بايد استيم رو نصب کنيد يک اکانت بسازيد و بزاريد آپديت بشه بعد محتويات پوشه اسمارت استيم رو در محل نصب استيم بريزيد

سپس بازيتون رو به استيم معرفي کنيد براي اينکار بايد استيم رو اجرا کنيد و بعد به قسمت گيم بريد و گزينه آخر رو بزنيد حال يا بازي تون رو از داخل ليست پيدا کنيد و يا خودتون بصورت دستي بهش شناسايي کنيد

خوب همه چيز تکميله حالا بايد وارد يکي از روم هاي تانگل بشيد((روم هایی با نام dead island در قسمت action)) و بازي رو از طريق استيم اجرا کنيد.

[color=#000000 letterspacing=0 kerning=0]وقتي داخل بازي شديد به قسمت منو بريد و بعد به قسمت آنلاين گزينه اينترنت رو به لن تغيير بديد و بعد عدد پايين رو به 3 بعد ذخيره کنيد و بازي رو شروع کنيد قسمت اول بازي يعني مقدمه رو بايد تنهايي بريد وقتي که به ساحل رسيديد و خواستيد اولين کارتون رو بگيريد اسکپ بزنيد و به قسمت گيم لابي بريد و منتظر بشيد که کسي رو پيدا کنه[/color]





چاپ این مطلب

  آموزش ساخت دشمن در UDK
ارسال کننده: Nimaking - 03-25-2012, 06:44 PM - انجمن: UDK - پاسخ (4)

http://www.udk.ir/uploaded/163_01332340892.pdf

چاپ این مطلب