12-29-2014, 08:47 PM
اپدیت اخر
در فکر هایش گم شده بود.نمیدانست چطور باید بهترین دوستش را بکشد.ولی دنیا اینطور است دیگر گهی زین به پشت گهی پشت به زین.باید انتقام خانواده اش را میگرفت.از یکی از خبرچین ها فهمیده بود میخواهد با قطار به المان برود.او خود را به انجا رساند و متی را دید:((متی صبر کن چرا اینکار رو کردی؟مگه ما با هم پیمان برادری نبستیم؟)).
:((دیم تو چی فکر میکنی؟!اگه تو بیدار نمیشدی خونه نمی موندی اینطوری نمی شد)). و متی خود را به بالای خانه ای رساند.دیم:((بیا پایین و .... بجنگ!!!))او پایین میاید و نبردی سخت میکنند و در اخر هر دو خسته می شوند.متی یک اسلحه دارد و بلند میشود و اسلحه اش را به سمت او میگیرد و میگوید:(([align=center]اگر زندگی با من خوب تا میامد دیگر اینطوری نمیشد میدونی سرنوشت با ما اینکار رو کرد.تو من رو نابود کردی و من تو رو رفیق.ما دوتا خیلی خوب بودیم ولی تو داغونش کردی.فکر کنم....فکر کنم ما از اول تو پستمون دشمنی بود نمیشه این رو تغییر داد میشد؟مگه تا حالا شده فیل از موش نترسه؟این داستان رو همین جا تموم میکنم)).و ناگهان یک گلوله به قلب دیم برخورد میکند.و او نتوانست انتقام خانواده اش را بگیرد. متی رفت و امبولانس امد تا دیم را ببرد اما جسدش انجا...
[font] در فکر هایش گم شده بود.نمیدانست چطور باید بهترین دوستش را بکشد.ولی دنیا اینطور است دیگر گهی زین به پشت گهی پشت به زین.باید انتقام خانواده اش را میگرفت.از یکی از خبرچین ها فهمیده بود میخواهد با قطار به المان برود.او خود را به انجا رساند و متی را دید:((متی صبر کن چرا اینکار رو کردی؟مگه ما با هم پیمان برادری نبستیم؟)).
:((دیم تو چی فکر میکنی؟!اگه تو بیدار نمیشدی خونه نمی موندی اینطوری نمی شد)). و متی خود را به بالای خانه ای رساند.دیم:((بیا پایین و .... بجنگ!!!))او پایین میاید و نبردی سخت میکنند و در اخر هر دو خسته می شوند.متی یک اسلحه دارد و بلند میشود و اسلحه اش را به سمت او میگیرد و میگوید:(([align=center]اگر زندگی با من خوب تا میامد دیگر اینطوری نمیشد میدونی سرنوشت با ما اینکار رو کرد.تو من رو نابود کردی و من تو رو رفیق.ما دوتا خیلی خوب بودیم ولی تو داغونش کردی.فکر کنم....فکر کنم ما از اول تو پستمون دشمنی بود نمیشه این رو تغییر داد میشد؟مگه تا حالا شده فیل از موش نترسه؟این داستان رو همین جا تموم میکنم)).و ناگهان یک گلوله به قلب دیم برخورد میکند.و او نتوانست انتقام خانواده اش را بگیرد. متی رفت و امبولانس امد تا دیم را ببرد اما جسدش انجا...
پایان[/font]