آره...همین میز، خوبه...بشینین دیگه...
پژمان: اینم از تفریح امروز ما...گل به این زندگی فکستنی
نازنین: آره باو مثلا میخواستیم بریم (بابا این دخترا مورد دارن به خدا ) سینما واسه اکران فیلم محمد رسول الله!
پژمان: جدا؟ با کی میخواستین برین؟
مهشید: نمیشناسیشون...
صادق: بیکارین باو، من میخواستم برم خونه تا فردا بخوابم!
پژمان: فرصت کردی یه خورده استراحت کن واقعا به استراحت نیاز مفرد داری تو یکی (تیکه میندازه)
همه میخندن...خوب بچه های یه چیزی بخوریم یه انرژی به مغزمون بدیم بریم تو کارش!
صادق: حسش نیست باو...الان گوگل میکنم موضوع رو بعد میریم کافی نت اوکی میکنیم دیگه !
پژمان:
نازنین:
مهشید:
پژمان: اینم از تفریح امروز ما...گل به این زندگی فکستنی
نازنین: آره باو مثلا میخواستیم بریم (بابا این دخترا مورد دارن به خدا ) سینما واسه اکران فیلم محمد رسول الله!
پژمان: جدا؟ با کی میخواستین برین؟
مهشید: نمیشناسیشون...
صادق: بیکارین باو، من میخواستم برم خونه تا فردا بخوابم!
پژمان: فرصت کردی یه خورده استراحت کن واقعا به استراحت نیاز مفرد داری تو یکی (تیکه میندازه)
همه میخندن...خوب بچه های یه چیزی بخوریم یه انرژی به مغزمون بدیم بریم تو کارش!
صادق: حسش نیست باو...الان گوگل میکنم موضوع رو بعد میریم کافی نت اوکی میکنیم دیگه !
پژمان:
نازنین:
مهشید: