در ابتدا ممنون که وقت گذاشتی و نوشتی، چون همین وقت گذاشتن تو ورود به بحث، نه تنها سر من رو درد نمیاره بلکه در خدمت کار من هم هست چون من هم وقتی برای نوشتن این متن صرف کردم. پس ابدا فکر نکن ورود به بحث و حتی نقد مخالف، چیزیه که برای من ناراحت کننده باشه، حتی در تعارف! یه تیکه هم بندازیم به اون دوستانی که صفر اعتبار میدن ولی گویا حوصله بحث کردن ندارن و از نظرشون نمیتونن دفاع کنن
اما بریم تو متن بحث:
نگاهی که به مقولهی سرگرمی تو بعد فلسفی و روان شناختی داشتی، در بعد همون روانشاختی میشه بحث کرد و نه گیم. اصولا روانشناسی هم یه جورایی تجربه هست بعدا تالیف و تئوریزه شده پس خیلی هم قطعی نیست. در رابطه با مثالی که زدی، خودت در انتها به درستی پاسخش رو دادی. کسی که به مازوخیسم دچاره هم میتونه لذت ببره! اصولا این یک مسئلهی خیلی خیلی کلیه و ابدا نمیتونه مستقیم تعمیمش داد به مقولهی گیم.
.gif)
اما بریم تو متن بحث:
نگاهی که به مقولهی سرگرمی تو بعد فلسفی و روان شناختی داشتی، در بعد همون روانشاختی میشه بحث کرد و نه گیم. اصولا روانشناسی هم یه جورایی تجربه هست بعدا تالیف و تئوریزه شده پس خیلی هم قطعی نیست. در رابطه با مثالی که زدی، خودت در انتها به درستی پاسخش رو دادی. کسی که به مازوخیسم دچاره هم میتونه لذت ببره! اصولا این یک مسئلهی خیلی خیلی کلیه و ابدا نمیتونه مستقیم تعمیمش داد به مقولهی گیم.
نقلقول: به نظرت یه بازی باید چطوری به مخاطبش سرگرمی رو ارائه کنه؟ اینکه فقط گیمپلیمحور باشه و نخواد پیامی به مخاطبش ارسال کنه؟این دو سوال کاملا مجزاست:
سوال اول، باید یک محصول هارمونیک از تمامی مقولههایی که تو بازی میاد رو ارائه بده تا مخطاب سرگرم بشه، از نظر من. در پایان متن هم بهش اشاره کردم:
نقلقول: هیچ یک از موارد مفهوم، ایده، قصه، گیم پلی، گرافیک، موسیقی و غیره به تنهایی ملاک نیستند، بر یک دیگر نباید مقدم شوند، بلکه هارمونی میان آنها است که مهم میشود و نسبتی که بین مفاهیم مطرح شده در بازی و محتوای آن برقرار است.
برای درک هارمونیک بودن بازی بذار یک مثل ساده بزنم. فرض کن میخواهیم راجع به تنها گرافیک دوتا بازی مختلف بحث کنیم. به نظرت این استدلال درسته که بگیم بازی Last of us گرافیکش از بازی مثلا Limbo جلوتره، پس بهتره؟ من اینطوری فکر نمیکنم. چرا؟ چون گرافیک یک بازی مثل Limbo در خدمت خود بازی و نوع فضاسازیاش هست و Last of us هم همینطور. اون چیزی که این قیاس رو مع الفارق میکنه، هارمونیک بودن گرافیک دو بازی با خودشون هست. نمیشه گرافیک رو از بازی جدا کنیم و بکنیم و بعد بگیم کدومش بهتره. این سوال، سوال غلطیه. سوال درست اینه که گرافیک این دو بازی چقدر در خدمت خود بازی هستند و چقدر با خود بازی هارمونی دارند؟ در رابطه با گیمپلی، قصه، موسیقی و ... هم همینطور.
سوال دوم، نه، گیمپلی هم به تنهایی نمیتونه بازی رو قوی کنه. مثال دارک سولز دقیقا همینه. البته یک چیزی رو از متن من بد برداشت کردی، و احتمالا اینکه من از دارک سولز خوشم نمیاد و صورتی که کاملا برعکسه. اینکه دارک سولز نمیتونه قصهاش رو بگه، کاملا بدیهیه ولی گیمپلی اش انقدر قوی هست که مخاطب خیلی متوجه این ضعف نمیشه. هرچند من این رو ضعف میدونم و همینه که باعث میشه دارک سولز در نزدیکی مرز شاهکار شدن، توقف کنه. اما برای من همچنان بازی مهم و خوبی محسوب میشه.
ای کاش از مثال COD استفاده نمیکردی چون اسم دوتا بازی عالی رو از نظر خودم تو متن آورده بودم، ولی چون اسم CODرو آوردی، به هیچ وجه COD رو با امثال بایوشاک مقایسه نکن. COD تاکیدش روی شوتر روان و خوش دسته و من مخاطب هم باید نکاه کنم چقدر از پس این ادعا برمیاد. بعضا اگر بازی در قصه بافی و فلسقه اسیر بشه، که جدیدا شده، گیم پلی شوتر، که رسالتش هست رو از پایه زیر سوال میبره.
و اما خود بایوشاک که بخش اعظم متنت هست.
من اصلا با ورود و دخول فلسفه و ادبیات و از جنس مفاهیم تو بازی مشکلی ندارم. مشکل من زمانی هست که اولا، این مفاهیم روایت قصه رو خدشه دار کنن، دوم، بازی بتونه این مفاهیم رو به خورد خود بازی بده. بایوشاک قصه خوبی داره ولی بد روایت میکنه. علتش هم تو متن گفتم. حالا این گنگ گویی اگر برای کسی لذته، برای من نه، و این نقطه اختلاف جدی من هست با مابقی مخاطبان. بازی اگر بخواد قصهاش رو بیرون از خودش و با سرچ تو اینترنت و تئوری طرفدارها روایت کنه، به نظرم مدیوم غلطی رو برای روایت انتخاب کرده و این نوعی خیانت هست به مدیوم بازی. شما اگر قصهی بایوشاک رو از خود بازی جدا کنی، تبدیل میشه به یک کتاب، هرچند هنوز هم گنگ روایت میکنه ولی، با این کار، چی از خود بازی میمونه؟ یک شوتر نسل قدیمی و بی مغز. اینجاست که من مشکل جدی دارم با این نگاه. تو Witness و Portal اینطوری نیست، چون حرف بازی، حرف قلمبهای نیست. تو داستان و مفاهیم رو از این دو بازی بکن و بنداز دور. باز هم بازی حرف داره برای گفتن چون متکی به بیرون نیست.
در رابطه با تناقض اشاره شده هم بالاتر توضیح دادم، ضد دارک سولز نیستم به خدا، فقط ایرادشو گفتم :)
و اما خود بایوشاک که بخش اعظم متنت هست.
من اصلا با ورود و دخول فلسفه و ادبیات و از جنس مفاهیم تو بازی مشکلی ندارم. مشکل من زمانی هست که اولا، این مفاهیم روایت قصه رو خدشه دار کنن، دوم، بازی بتونه این مفاهیم رو به خورد خود بازی بده. بایوشاک قصه خوبی داره ولی بد روایت میکنه. علتش هم تو متن گفتم. حالا این گنگ گویی اگر برای کسی لذته، برای من نه، و این نقطه اختلاف جدی من هست با مابقی مخاطبان. بازی اگر بخواد قصهاش رو بیرون از خودش و با سرچ تو اینترنت و تئوری طرفدارها روایت کنه، به نظرم مدیوم غلطی رو برای روایت انتخاب کرده و این نوعی خیانت هست به مدیوم بازی. شما اگر قصهی بایوشاک رو از خود بازی جدا کنی، تبدیل میشه به یک کتاب، هرچند هنوز هم گنگ روایت میکنه ولی، با این کار، چی از خود بازی میمونه؟ یک شوتر نسل قدیمی و بی مغز. اینجاست که من مشکل جدی دارم با این نگاه. تو Witness و Portal اینطوری نیست، چون حرف بازی، حرف قلمبهای نیست. تو داستان و مفاهیم رو از این دو بازی بکن و بنداز دور. باز هم بازی حرف داره برای گفتن چون متکی به بیرون نیست.
در رابطه با تناقض اشاره شده هم بالاتر توضیح دادم، ضد دارک سولز نیستم به خدا، فقط ایرادشو گفتم :)
ویرایش
این قسمت رو فراموش کردم:
نقلقول: ادامهی متن میگی که بایوشاک مفاهیمش رو خیلی بَد میگه و برای همین همون مفهوم و حرفش هم دیگه دیده نمیشه. اما دقیقاً به چه دلیل بایوشاک حرفهاش رو غلط انتقال میده؟ (میخوام بدونم که اینطوری بهتر بشه وارد بحث شد) با اینکه تعداد بازیهایی مثل بایوشاک که واقعاً میخوان با مخاطب حرف بزنن و پیامی دارن واقعاً کمه، ولی به نظرم بایوشاک میتونه تو فلسفه تو صدر جدول قرار بگیره. از نظر خودت کدوم بازیهای فلسفی قشنگن؟ بدون غرض فقط میخوام بدونم. شاید اصلاً بازیای که فلسفه قاطیش باشه رو قبول نداری.
به نظر من اگر بین بازی و مخاطب فاصله بیفته در حدی که من بلند شم برم تو نت و سرنخهای بازی رو به هم وصل کنم و اونوقت طبق تئوری و نه فکت، به نتیجه برسم، یعنی بازی بد روایت میکنه. مثل یک جور شوخی میمونه و متاسفانه برای من این لذت از طریق بازی منتقل نمیشه، میتونست از طریق یک رمان مکتوب یا فیلم منتقل بشه. ویچر 2، قصهی پر پیچ و خمی داره، وقت میکنه به همهی قصه بپردازه، کلی هم غافل گیری داره. این یعنی روایت درست. فکر کنم با مصداف بهتر دیدگاه من دستت بیاد.
بایوشاک واقعا حرف بزرگی نداره برای گفتن، اگر هم داره به نظر من نتونسته بگه. خودش نتونسته، طرفداراش شاید تفسیر کنن ولی خودش نه.
به نظر من ورود فلسفه بافی و مفاهیم عمیق به بازی و تبدیلشون به خود بازی در حالی به خورد بازی رفته باشه، واقعا کار دشواریه و هر بازی از پسش برنمیاد ولی به نظرم تنها بازی که میتونه یکم در این زمینه ادعا داشته باشه، Braid هست. به نظرم تنها بازی هست که میتونه یه ذره تو گیمپلی خودش، با فلسفه بازی کنه.
پ.ن: از بدیهای فروم همینه که دیالوگها همه Passive هستن و نه رو در رو، برای همین وقت زیادی برای تایپ کردن صرف میشه و دو طرف باید کلی صبر پیشه کنن که اصلا خوب نیست
بایوشاک واقعا حرف بزرگی نداره برای گفتن، اگر هم داره به نظر من نتونسته بگه. خودش نتونسته، طرفداراش شاید تفسیر کنن ولی خودش نه.
به نظر من ورود فلسفه بافی و مفاهیم عمیق به بازی و تبدیلشون به خود بازی در حالی به خورد بازی رفته باشه، واقعا کار دشواریه و هر بازی از پسش برنمیاد ولی به نظرم تنها بازی که میتونه یکم در این زمینه ادعا داشته باشه، Braid هست. به نظرم تنها بازی هست که میتونه یه ذره تو گیمپلی خودش، با فلسفه بازی کنه.
پ.ن: از بدیهای فروم همینه که دیالوگها همه Passive هستن و نه رو در رو، برای همین وقت زیادی برای تایپ کردن صرف میشه و دو طرف باید کلی صبر پیشه کنن که اصلا خوب نیست
