من فکر کنم دوتا مطلب اینجا باهم قاطی شد.
یونس بهرامی میگه، از سایر مدیومها و تکنیکهاشون برای رنگ و لعاب دادن به بازی استفاده کنیم تا به قول خودش از خشکی دربیاد. این حرف کاملا درسته و منم به شدت باهاش موافقم. داستان ویچر رو ازش بگیری، به یک اثر نازل افت میکنه. این بدیهیه.
مورد دوم اینه که من میخوام مفاهیم روشنفکرانه و عمیق و فلسفی (که تکلیفشون هنوز تو خودِ سینما هم معلوم نیست) رو وارد بازی کنم و یک چالشی رو مطرح کنم، طرفی از موضوعی که میگم ببندم، به قول یونس حتی عقایدِ مخطاب رو به چالش بکشم. این مفاهیم کاملا اتنزاعی هست و تا وقتی که تبدیل به محتوای بازی نشن، به نظرم ربطی به بازی ندارن. این با مورد بالا که گفتم خیلی فرق داره.
یکم بیشتر رو این دو مورد فکر کنیم، به نظرم تفاوتشون خیلی زیاده!