09-19-2017, 03:11 PM
بازی Hellblade: Senua’s Sacrifice بزرگترین بازی استودیوی Ninja Theory نیست، ولی شاید بهترین بازی این استودیو باشد. سالهاست که این استودیو تلاش میکند تا با به خدمت گرفتن افرادی مانند Andy Serkis، Alex Garland و Nitin Sawhney بازیهایی بسازد که واقعیتر و هنریتر باشند. بازی Hellblade نیز در اندازهای کمی کوچکتر ولی با جزییات فراوان، جلوههای صوتی و تصویری فوقالعاده و یک گیمپلی نسبتا خوب تبدیل به تجربهای دلنشین گشته است.
این بازی هم یک افسانه است و هم یک سفر روانشناسی درون مغز شخصیت اصلی، که در آن داستان یک جنگجوی جوان به نام Senua را دنبال میکنیم که وارد جهنم شده است تا روح یکی از عزیزانش را پس بگیرد. او صداهایی میشنود و چیزهایی میبیند و از حملات روانی رنج میبرد؛ تمامی این ها با ظرافت و حساسیت فوقالعادهای توسط Ninja Theory و با راهنماییهای پروفسور Paul Fletcher، استاد سلامت اعصاب دانشگاه هاروارد، ساخته شده است.
بازی سعی نمیکند بیماری سنوا را پنهان کند، در عوض آن را در مرکز توجه قرار میدهد. همین طور که بازی میکنید، صداهایی از سنوا را میشنوید که دائما نظر میدهد، هشدار میدهد، میترسد و شما را راهنمایی میکند. اگرچه که سنوا یک سفر مادی دارد که در آن باید با دشمنان و مشکلات راه دست و پنجه نرم کند، در سطحی دیگر، او در یک سفر درونی نیز حرکت میکند که در آن باید با شیاطین درون خود مبارزه کند و تنها با اعتماد به خودش است که میتواند از این راه زنده بیرون بیاید.
در بخش طراحی صوتی و تصویری کار فوقالعادهای انجام شده است. استایل تصویربرداری بازی که دائما سنوا را از زاویه نزدیکی دنبال میکند و صداهایی که میشنود ما را به یاد فیلم The Revenant میاندازد. دکمه تمرکز بازی که نمایی از زاویه دید سنوا را به ما نشان میدهد نیز در این شباهت بی تاثیر نیست.
دنیای افسانهای سنوا یکی از قویترین دنیاهایی است که تا کنون دیدهایم، مناظر فراموش نشدنیای از میان یک افسانه قدیمی بیرون آورده شده است، یک فانتزی تاریک و وحشتناک، با مناظری که میتوانند در یک لحظه از تار و مه آلود به روشن و درخشان تغییر کنند.
مشکلی که به چشم میخورد این است که این تصاویر هنری زیبای بازی همیشه با گیمپلی آن همخوانی ندارند. این تصاویر بسیار زیبا، خیره کننده، چشم نواز و گاها شنیدنی هستند ولی آنقدر شما را درگیر خود نمیکنند که بخواهید بازی کنید. در بازی شما یا یک، دو یا سه موجود عجیب و غریب درگیر میشوید و با مکانیک های سادهی پرش، دفاع و حمله آنها را شکست میدهید، پازلهای بازی هم بسیار ساده هستند که معمولا برای باز کردن درها باید دنبال اشکال خاصی در محیط پیرامون خود بگردید. این طور به نظر میرسد که بازی Hellblade یک شبیه ساز پیادهروی است که معماهای سادهای هم دارد و گاها کار به خشونت میکشد.
ولی اگر کمی به بازی فرصت بدهید لایههای عمیقتری از گیمپلی برایتان آشکار خواهد شد. تلاش سنوا برای دنبال کردن یک Trickster God معماهای هوشمندانهای را به روی من باز کرد که از حل کردن آنها بسیار لذت بردم. بخشهایی از بازی است که با ترسهای شما بازی میکند، بخشهایی که با زاویه دید شما بازی میکند و بخش هایی که سرعت و تمرکزتان را امتحان میکند. بارها شاهد خواهید بود که از موسیقی و صدا برای امتحان کردن سرعت عکسالعملتان استفاده میشود. تقریبا میفهمید که هر یک از عناصر بازی چیزی بیشتر از یک ایده خوب یا یک مکانیک گیمپلی است، بلکه اینها همه راههایی هستند که سنوا را بهتر بشناسید و بفهمید که چرا عذاب میکشد.
سیستم مبارزه هم بهتر خواهد شد. من فکر میکنم نبودن راهنمایی و آموزش برای سیستم مبارزه یک اتفاق مثبت در این بازی است، اگرچه خیلی طول کشید تا بفهمم که چطور باید به موقع دفاع یا حمله کنم یا چطور از حملاتی که از خارج از زاویه دید من می آیند مطلع شوم. و از همه مهمتر اینکه چگونه از قابلیت تمرکز سنوا در مبارزه استفاده کنم. وقتی که این ها را یاد گرفتم همه چیز بهتر شد و کم کم از جریان مبارزات بازی لذت بردم.
بازی Hellblade به طور باور نکردنیای هم یک بازی اکشن خوب است و هم روایتگر یک داستان افسانهای است و در کنار اینها مطالعهای در شخصیت سنوا نیز انجام میدهد، جلوههای تصویری بینظیری خلق میکند و طراحی فوقالعادهای دارد. داستانش خیلی طولانی نیست ولی با سرعت مناسبی پیش میرود و به خوبی معماها و اکشن بازی را با هم در میآمیزد و همین طور که بازی پیش میرود به غنا و پیچیدگی آن میافزاید. در حالی که برخی ممکن است ریبوت بازی هایی مانند Enslaved یا DMC را به این بازی ترجیح بدهند، من این را بهترین بازی Ninja Theory تا به امروز میدانم.
این بازی هم یک افسانه است و هم یک سفر روانشناسی درون مغز شخصیت اصلی، که در آن داستان یک جنگجوی جوان به نام Senua را دنبال میکنیم که وارد جهنم شده است تا روح یکی از عزیزانش را پس بگیرد. او صداهایی میشنود و چیزهایی میبیند و از حملات روانی رنج میبرد؛ تمامی این ها با ظرافت و حساسیت فوقالعادهای توسط Ninja Theory و با راهنماییهای پروفسور Paul Fletcher، استاد سلامت اعصاب دانشگاه هاروارد، ساخته شده است.
بازی سعی نمیکند بیماری سنوا را پنهان کند، در عوض آن را در مرکز توجه قرار میدهد. همین طور که بازی میکنید، صداهایی از سنوا را میشنوید که دائما نظر میدهد، هشدار میدهد، میترسد و شما را راهنمایی میکند. اگرچه که سنوا یک سفر مادی دارد که در آن باید با دشمنان و مشکلات راه دست و پنجه نرم کند، در سطحی دیگر، او در یک سفر درونی نیز حرکت میکند که در آن باید با شیاطین درون خود مبارزه کند و تنها با اعتماد به خودش است که میتواند از این راه زنده بیرون بیاید.
در بخش طراحی صوتی و تصویری کار فوقالعادهای انجام شده است. استایل تصویربرداری بازی که دائما سنوا را از زاویه نزدیکی دنبال میکند و صداهایی که میشنود ما را به یاد فیلم The Revenant میاندازد. دکمه تمرکز بازی که نمایی از زاویه دید سنوا را به ما نشان میدهد نیز در این شباهت بی تاثیر نیست.
دنیای افسانهای سنوا یکی از قویترین دنیاهایی است که تا کنون دیدهایم، مناظر فراموش نشدنیای از میان یک افسانه قدیمی بیرون آورده شده است، یک فانتزی تاریک و وحشتناک، با مناظری که میتوانند در یک لحظه از تار و مه آلود به روشن و درخشان تغییر کنند.
مشکلی که به چشم میخورد این است که این تصاویر هنری زیبای بازی همیشه با گیمپلی آن همخوانی ندارند. این تصاویر بسیار زیبا، خیره کننده، چشم نواز و گاها شنیدنی هستند ولی آنقدر شما را درگیر خود نمیکنند که بخواهید بازی کنید. در بازی شما یا یک، دو یا سه موجود عجیب و غریب درگیر میشوید و با مکانیک های سادهی پرش، دفاع و حمله آنها را شکست میدهید، پازلهای بازی هم بسیار ساده هستند که معمولا برای باز کردن درها باید دنبال اشکال خاصی در محیط پیرامون خود بگردید. این طور به نظر میرسد که بازی Hellblade یک شبیه ساز پیادهروی است که معماهای سادهای هم دارد و گاها کار به خشونت میکشد.
ولی اگر کمی به بازی فرصت بدهید لایههای عمیقتری از گیمپلی برایتان آشکار خواهد شد. تلاش سنوا برای دنبال کردن یک Trickster God معماهای هوشمندانهای را به روی من باز کرد که از حل کردن آنها بسیار لذت بردم. بخشهایی از بازی است که با ترسهای شما بازی میکند، بخشهایی که با زاویه دید شما بازی میکند و بخش هایی که سرعت و تمرکزتان را امتحان میکند. بارها شاهد خواهید بود که از موسیقی و صدا برای امتحان کردن سرعت عکسالعملتان استفاده میشود. تقریبا میفهمید که هر یک از عناصر بازی چیزی بیشتر از یک ایده خوب یا یک مکانیک گیمپلی است، بلکه اینها همه راههایی هستند که سنوا را بهتر بشناسید و بفهمید که چرا عذاب میکشد.
سیستم مبارزه هم بهتر خواهد شد. من فکر میکنم نبودن راهنمایی و آموزش برای سیستم مبارزه یک اتفاق مثبت در این بازی است، اگرچه خیلی طول کشید تا بفهمم که چطور باید به موقع دفاع یا حمله کنم یا چطور از حملاتی که از خارج از زاویه دید من می آیند مطلع شوم. و از همه مهمتر اینکه چگونه از قابلیت تمرکز سنوا در مبارزه استفاده کنم. وقتی که این ها را یاد گرفتم همه چیز بهتر شد و کم کم از جریان مبارزات بازی لذت بردم.
بازی Hellblade به طور باور نکردنیای هم یک بازی اکشن خوب است و هم روایتگر یک داستان افسانهای است و در کنار اینها مطالعهای در شخصیت سنوا نیز انجام میدهد، جلوههای تصویری بینظیری خلق میکند و طراحی فوقالعادهای دارد. داستانش خیلی طولانی نیست ولی با سرعت مناسبی پیش میرود و به خوبی معماها و اکشن بازی را با هم در میآمیزد و همین طور که بازی پیش میرود به غنا و پیچیدگی آن میافزاید. در حالی که برخی ممکن است ریبوت بازی هایی مانند Enslaved یا DMC را به این بازی ترجیح بدهند، من این را بهترین بازی Ninja Theory تا به امروز میدانم.
عملکرد دستگاه MSI GE62 7RE در اجرای بازی خیلی خوب بود. بازی را بر روی بالاترین تنظیمات گرافیکی قرار دادم. میانگین فریم ریتی که GE62 ارائه کرد 50fps بود. از نظر کیفیت تصویر بسیار فوق العاده بود و مرا حسابی راضی کرد. کیفیت صدای اسپیکرها قابل قبول است اما برای یک تجربه گیمینگ بی عیب و نقص مناسب نیست. من ترجیح میدهم از هدفون های قابل اعتمادم استفاده کنم. کیبوردهای سفارشی SteelSeries همچنان محبوبترین کیبوردهای لپتاپی است که دستانم آن را لمس کرده. حتی می توانم بگویم آن ها را به کیبوردهای مکانیکی خودم نیز ترجیح میدهم. سیستم خنک کننده دستگاه هم بدون مشکل و بدون سر و صدای اضافی کارش را به خوبی انجام میدهد. اگرچه در محل قرار گیری دست کمی گرما احساس میشود که آزار دهنده است و خیلی دوست داشتم که این گرما را زیر دستم احساس نکنم. در کل از نظر من MSI GE62 در اجرای Observer نمره خیلی خوب را کسب می کند.
»» همین الان عضو شوید «« . »» معرفی و نقد بازی ها ««