خوب بریم سراغ قسمت دوم خوب تا اینجا درباره
فرانک تروور مایک
و زیر ریشه ( زیر ریشه ها مثل لامار جیمی و...) های این شخصیت ها بحث کردیم اینا رو وللش بریم سراغ شهر شهر
مپ
خوب بگم با مپ بزرگی طرفیم بزرگ که نه خیلی بزرگ ولی نه به اندازه ماینکرافت ولی بزرگ خوب شما تو شهر اگه بازی رو آخرین تنظیمات گرافیکی بزارید (نیازی به سیستم غولم نداره چون پورت بازی عالی بود شما با یه رم 8 گرافیک 750 تی آی اوسی 2 گیگ و سی پی یو کورای 5 کارتون راه میفته و بازی رو رو های میزنید شخصه خودم کارای تنظیم گرافیک بازی رو برا داداشم انجام دادام سیستمشم همین بود که گفتم و راحت بازی میکنه) جزیات زیادی میبینید که شهر رو خیلی جالب میکنه طوری که دل کندن از شهرش برامون خیلی سخت میشه حالا این هیچی داستانش که مغز ادم رو می ترکونه من شرت میبندم هیچ کدوم از ماها نتونستیم بین مرگ مایکل و تروور یکی رو انتخواب کنیم چون به اونا وابسته شدیم شاید بعد از پایان بازی رفته باشید تا ببینید چه جوریه ولی من که هر کدوم از پایان ها رو رفتم گریم گرفت بیاین قبول کنیم تقریبا هممون گریه کردیم موقعی که دیدیم بازی داره تموم میشه من که الان دارم دربارش بحث میکنم ناراحت شدم شخصا ولی فقط بگم شهر اون چیزی که ما فکر میکنیم نیست بلکه یک جای غم انگیزه جای که توش پرنده هم پر نمیزنه با مود نو افکت و نو بادی میشه شهری تاریک و سیاه سفید
رو دید که حتی حس نفس کشیدنم توش نیست من که وقتی مود ها رو ریختم ذهنم بهم ریخت فکر نمیکردم با شهری به این بدی رو به رو بشم واقعا جای غم ناکی بود البته این فقط نمای شهر نبود بلکه جنگل هم به شکل تلخی سیاه بود فقط میتونم بگم تو شهر حتی حس قدم زدن هم نبود جنگل که اصلا از بس غم زده بود توش بیشتر از دو دقیقه هم نتونستم بمونم بیشتر شبیه دارک سولز یک بدون باس شده بود خوب بگذریم بریم سراغ زیر رشته های تروور که در بارشون بحث نکردیم یک پیر مرد خلبان خوب و دوست و خدمتگزار تروور از این بگذریم که کار کشی از دیگران تو خونه ترووره ولی خودشم خیلی به مردم خدمت میکنه واقیتش من زیاد درباره زیر رشته های تروور نفهمیدم ولی خوبریم سراغ روستا جای عجیبیه مردمش خورشید می پرستند (البت خورشید نیست درواقعه رو به آسمون تعظیم میکنن چون بیشترشون فکر میکنن ادم فضایی ها هستن) و برای این قسمت بسه قسمت بعد درباره نکات و چیز های مخفی حرف میزنیم فعلا بدرود