نظرسنجی: کلیذ در بدن کدام انسان است؟؟؟
شما مجاز به شرکت در این نظرسنجی نیستید.
انسان اول
15.38%
2 15.38%
انسان دوم
23.08%
3 23.08%
انسان سوم
46.15%
6 46.15%
انسان چهارم
15.38%
2 15.38%
در کل 13 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زجر و بدبختی | قسمت اول
#1
به نام خدا

سخن نویسنده :
خب ... بعد از مدت زمان زیادی برگشتم با یک داستان جدید.




تو داستان جدیدم  دوست خوبم(miatge) کمکم کرد که حداقل داستان کم نقصی رو داشته باشیم.

این داستان هم از اثر پروانه ای پشتیبانی میکنه.
[تصویر:  1420299711-takmehr_ir.jpg]

 
شروع داستان :
 
سم:باز هم که تو رو میز خوابت برد...بلند شو ببینم.

سم قدم زنان به سمت ویلیام میرود و او را بلند میکند.

ویلیام سرش را از روی میز بلند می‌کند . . . نور مستقیم لامپ چشمانش را اذیت می‌کند . . . با چشمان خواب آلودش به سم نگاهی می‌کند.

ویلیام : باز چی شده؟؟؟ ... چرا نمی‌ ذاری بخوابم؟

سم : رییس باهامون کار داره ... فکر کنم ماموریت جدید بهمون خورده.

ویلیام دستانش را بر روی میز می‌گذارد و خود را بالا می کشد ... سپس با هم به اتاق رییس می‌روند و بر روی صندلی چوبی می‌نشینند.

رییس : خوش اومدین ... چند وقتی هست که تو یکی از خیابون های جنوب لندن ... نزدیک یک تیمارستان صدای جیغ و ناله های یک زن میاد ... قبل شما چند تا افرادمون رو اونجا فرستادیم ولی ازشون خبری نشد.

ازتون میخوام که امشب یه سری به اونجا بزنید و ببینید چه خبره.

ویلیام با کمی شک حرف رییس را قبول کرد و از دفتر رییس خارج شد.

سم : به نظرم بهتر بود قبول نمیکردی.

ویلیام : چرا؟

سم : اولا چند وقته که هرکی اونجا می‌ره دیگه خبری ازش نمیشه ... دوما اگر تو گوگل یه سرچی بزنی می‌فهمی که اونجا یکی از ترسناک ترین مناطق جهانه و تقریبا صد ساله که متروکه هست.

ویلیام : به هرحال باید به دستور عمل کرد ... بریم ببینیم چه خبره.

سم : راستی یادم رفت بگم ... کریس و بروس رو هم باهامون فرستادن.

ویلیام : آدم قحط بود؟؟ ... یه دونه الاف و یه دونه همیشه مست رو باهامون فرستادن ... بهتر از این نمیشه.

سم : میفهمم چی میگی ... بهتره  بریم سوار ماشین بشیم .

ویلیام در خروج را باز می‌کند و پشت در می‌ایستد و به سم می‌گوید : خانم ها مقدمن.

سم : اوه یه مرد واقعی.

صدای رعد و برق برای لحظه ای دل  ویلیام را می‌لرزاند.

سپس ویلیام و سم سوار ماشین شده و به سمت محل مورد نظر راهی می‌شوند.

پس از لحظاتی باران شروع به باریدن می‌کند.

پایین شهر لندن از همیشه افسرده تر به نظر می‌رسد ... ویلیام به سختی اطراف خانه هارا می‌بیند.

همه جا ساکت هست و صدای جز پار سگ شنیده نمی شود.

گویی سگ ها از چیزی ترسیده اند.

سم سرگرم ناخن هایش است.

ویلیام دستش را دراز می‌کند و رادیو را روشن می‌کند.

صدای خش خش رایدو حس بسیار بدی به سم می‌دهد و سم سریع آن را خاموش می‌کند.

سم : ویلیام ... اون جا رو ببین ... تیمارستان اونجاست.

ویلیام در نزدیکی تیمارستان ماشین را پارک می‌کند.

در را باز می‌کند و پایش را بر روی گل های کف خیابان می‌گذارد.

ساختمان تیمارستان بسیار تیره ... وحشتناک و بلند است.

او به سمت در می‌رود و دستش را بر روی دستگیره ی عمودی و خاک گرفته ی در می‌گذارد.

صدای کریس از دور شنیده می‌شود.

کریس همراه بروس از ماشین پیاده می‌شود و به سمت سم می‌رود و در مقابله او تعظیم می‌کند.

کریس : درود بر تو ای خانم جوان.

سم : لوس بازی بسه کریس ... فعلا سر ماموریتیم.

ویلیام : بازم تو علف زدی؟

کریس : چند وقته ترک کردم.

ویلیام : تو گفتی و منم باور کردم ... فعلا بهتره بریم تو این تیمارستان لعنتی.

بروس سلامی می‌کند و در را به آرامی باز می‌کند.

در با صدای قرچ قروچی باز می‌شود.

بروس : به نظرمیاد تازگی ها یکی وارد شده .

ویلیام : درسته ... روی خاک و خل زمین ردپا زیاده.

کریس چراغش را روشن می‌کند و احتیاط وارد ساختمان می‌شود.

سم : یه سایه از داخل راهروی زر زمین رد شد ... من میرم ببینم چیه.

سم با سرعت به سمت زیر زمین می‌دود ... از پله ها پایین می رود و به زیرزمین می‌رسد.

نور زیادی در زیر زمین وجود نداره.

سامانتا چراغ قوه را روشن می‌کند.

جسدی را بر روی زمین می‌بیند.

به سمت آن می‌رود تا آن را بررسی کند.

سامانتا : فکر کنم یکی از مامور های خودمون باشه ... توی بدنش پر سوراخه .

فکر کنم کسی پاره اش کرده.

در زیر زمین محکم بسته می‌شود.

سامانتا با سرعت به سمت در می‌رود و با دستش به آن می‌کوبد.

سم : بچه ها این اصلا شوخی خوبی نیست.

صدای انسانی در محیط می‌پیچد.

فرد ناشناس : چشماتو باز کن ... تو اینجا زندانی شدی و امکان داره تا چند دقیقه ی دیگه بمیری.

تیغ های روی سقف رو می‌بینی؟

سقف بعد از مدتی پایین میاد و احتمالا تو تیکه پاره میشی.

چهار تا جسد گوشه ی زیر زمین هستند.

کلید تو بدن یکی از اوناست.

چاقو هم اون کناره ... باید کلید رو برداری و در رو باز کنی ...مگرنه می‌میری.

سقف کم کم به سطح زمین نزدیک می‌شود.
[size]
سامانتا به مرده ها نگاهی می‌اندازد و به سمت آن ها می‌رود.
[/size]
[تصویر:  VabQe.jpg]
اصلا مگه داریم؟؟؟مگه میشه؟؟؟
بقیه استودیو ها یاد بگیرن
psn id : amir110111112
پاسخ
#2
خيلي هم عالى  :D
يخورده شبيه ارّه شد ولي خوب بود
خسته نباشى!
NVB

4Ever Live
پاسخ
#3
ادامه بده
پاسخ
#4
آفرین clicker (زامبی tlou) انجمن! Eee هنوز کامل نخوندمش اما نمیدونم چه صیغه ای هست که ما ایرانیا میخوایم اسم خارجی تو آثارمون به کار ببریم یا ویلیامه،یا سم هس، یا بروس یا... کلا بحث جدی ای هست که گیمرین محقق باید روش کار کنن Barare  ما باید از شخصیت های بومی ای چون جعفر،غضنفر و البته عیزا در آثارمون بکار ببریم Eee
[تصویر:  cr0gox64emoz.gif]
پاسخ
#5
(11-01-2015, 08:44 PM)lord mahdi نوشته است: آفرین clicker (زامبی tlou) انجمن! Eee هنوز کامل نخوندمش اما نمیدونم چه صیغه ای هست که ما ایرانیا میخوایم اسم خارجی تو آثارمون به کار ببریم یا ویلیامه،یا سم هس، یا بروس یا... کلا بحث جدی ای هست که گیمرین محقق باید روش کار کنن Barare  ما باید از شخصیت های بومی ای چون جعفر،غضنفر و البته عیزا در آثارمون بکار ببریم Eee

و داستان اولم از اسم های ایرانی استفاده کردم و زیاد جالب نشد
دیگه استفاده نمیکنم
[تصویر:  VabQe.jpg]
اصلا مگه داریم؟؟؟مگه میشه؟؟؟
بقیه استودیو ها یاد بگیرن
psn id : amir110111112
پاسخ
#6
آفرین امیر محمد جان، داستان خوبی شد، از داستانای قبلیت خیلی بهتر شده و ایشالا هرچی جلو تر میری بهتر ام میشه عزیزم  ;) :heart:

(11-01-2015, 08:44 PM)lord mahdi نوشته است: آفرین clicker (زامبی tlou) انجمن! Eee هنوز کامل نخوندمش اما نمیدونم چه صیغه ای هست که ما ایرانیا میخوایم اسم خارجی تو آثارمون به کار ببریم یا ویلیامه،یا سم هس، یا بروس یا... کلا بحث جدی ای هست که گیمرین محقق باید روش کار کنن Barare  ما باید از شخصیت های بومی ای چون جعفر،غضنفر و البته عیزا در آثارمون بکار ببریم Eee

داداش داستان تو لندن داره اتفاق میوفته، نمیشه که از اسم ایرانی استفاده کرد.
[img=0x0]http://uupload.ir/files/cv8y_photo_2016-09-08_15-12-24.jpg[/img]
پاسخ
#7
بسیار زیبا بود .....
[تصویر:  qfal6dw58t6yf733ll8a.jpg]
پاسخ
#8
(11-01-2015, 08:56 PM)miatge نوشته است: آفرین امیر محمد جان، داستان خوبی شد، از داستانای قبلیت خیلی بهتر شده و ایشالا هرچی جلو تر میری بهتر ام میشه عزیزم  ;) :heart:

(11-01-2015, 08:44 PM)lord mahdi نوشته است: آفرین clicker (زامبی tlou) انجمن! Eee هنوز کامل نخوندمش اما نمیدونم چه صیغه ای هست که ما ایرانیا میخوایم اسم خارجی تو آثارمون به کار ببریم یا ویلیامه،یا سم هس، یا بروس یا... کلا بحث جدی ای هست که گیمرین محقق باید روش کار کنن Barare  ما باید از شخصیت های بومی ای چون جعفر،غضنفر و البته عیزا در آثارمون بکار ببریم Eee

داداش داستان تو لندن داره اتفاق میوفته، نمیشه که از اسم ایرانی استفاده کرد.
ممنون داداش
فقط فکر میکردم نیم فاصله رو بعد از "می" استفاده کنم که فهمیدم اشتباه کردم و بعدا درست میکنم
[تصویر:  VabQe.jpg]
اصلا مگه داریم؟؟؟مگه میشه؟؟؟
بقیه استودیو ها یاد بگیرن
psn id : amir110111112
پاسخ
#9
نقل‌قول: و داستان اولم از اسم های ایرانی استفاده کردم و زیاد جالب نشد

دیگه استفاده نمیکنم
نقل‌قول: داداش داستان تو لندن داره اتفاق میوفته، نمیشه که از اسم ایرانی استفاده کرد.
یجوری میگین انگار جدی گفتم! Eee
[تصویر:  cr0gox64emoz.gif]
پاسخ
#10
(11-01-2015, 09:00 PM)last of amir نوشته است:
(11-01-2015, 08:56 PM)miatge نوشته است: آفرین امیر محمد جان، داستان خوبی شد، از داستانای قبلیت خیلی بهتر شده و ایشالا هرچی جلو تر میری بهتر ام میشه عزیزم  ;) :heart:

(11-01-2015, 08:44 PM)lord mahdi نوشته است: آفرین clicker (زامبی tlou) انجمن! Eee هنوز کامل نخوندمش اما نمیدونم چه صیغه ای هست که ما ایرانیا میخوایم اسم خارجی تو آثارمون به کار ببریم یا ویلیامه،یا سم هس، یا بروس یا... کلا بحث جدی ای هست که گیمرین محقق باید روش کار کنن Barare  ما باید از شخصیت های بومی ای چون جعفر،غضنفر و البته عیزا در آثارمون بکار ببریم Eee

داداش داستان تو لندن داره اتفاق میوفته، نمیشه که از اسم ایرانی استفاده کرد.
ممنون داداش
فقط فکر میکردم نیم فاصله رو بعد از "می" استفاده کنم که فهمیدم اشتباه کردم و بعدا درست میکنم

نیم فاصله رو توی فعل های می دار و اکثر کلمات دو بخشی باید استقاده کنی، داستان خوبیه ادامش بده اما زیاد وقفه ننداز که این قسمت از ذهن بچه ها می‌پره اگه زیاد بگذره.
[img=0x0]http://uupload.ir/files/cv8y_photo_2016-09-08_15-12-24.jpg[/img]
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  من هنوز زنده ام (قسمت سوم) alone gamer2 2 1,942 09-05-2016, 09:48 PM
آخرین ارسال: alone gamer2
  من هنوز زنده ام (قسمت دوم) alone gamer2 2 2,230 08-27-2016, 01:37 AM
آخرین ارسال: Maziyar Hemmati
  من هنوز زنده ام (قسمت اول) alone gamer2 8 3,173 08-23-2016, 05:29 PM
آخرین ارسال: centurion
  شیطان باز می گردد | قسمت دوم Geralt-Of-Rivia 7 2,917 04-14-2016, 11:51 PM
آخرین ارسال: Geralt-Of-Rivia
  شیطان باز می گردد | قسمت اول Geralt-Of-Rivia 11 3,944 04-08-2016, 02:52 PM
آخرین ارسال: Be the story

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان