زندگی خونی
قسمت دوم
رفتم نزدیک تر یک دفعه دیدم یه قفسه از شیشه زد بیرون رفتم عقب خوردهِ شیشه همه جا ریخته بود ترس برم داشته بود که هر پنج تا شون اومدن بیرون اونا مست نبودن فقط خودشونو زده بودن به مستی چند قدم رفتم عقب اونا منو میدیدن یکیشون اومد جلو من دویدم سمت اپارتمان اونم هم پشت سرم دوید اپارتمان نزدیک بود تا رفتم تو در ورودی رو بستم چند بار دکمه اسانسور زدم اونم با مشت یا لگد نفهمیدم میکوبید به در اسانسور لعنتی خیلی اهسته بود یاد در پشتی افتادم رفتم سمتش قفل بود هرچی دسگیره رو بالا پایین کردم در باز نشد شروع کردم به داد زدن:کمک کمک کمک کمک کمک اما انگار نه انگار چند لحظه ساکت شدم دیدم دیگه داره به در نمی کوبه منم از فرست استفاده کردم رفتم عقب با تمام زورم لگد زدم به در باز شد با تمام سرعت دویدم تو کوچه خوب بود کوچمون به محله چینی ها راه داشت خوبی محله چینی ها اینه که اگه ساعت سه صبحم بری شلوغه رفتم تو جمعیت رفتم تو رستوران نشستم گارسون اومد گفت چی میل داری من که تمام وجودم ترسو استرس بود نفهمیدم چند بار گفت بعدشم رفت بعد از تقریبا بیست دقیقه رفتم تو کوچه ازون طرفم رفتم تو اپارتمان از در ورودی نگاه به بیرون کردم خلوت بود انگار هیچی نشده رفتم نزدیکه مغازه شیشه خورده ها زیر پا ترق ترق صدا میدادن رفتم پیش مغازه دار افتاده بود بقل فریزر نبض شو گرفتم نمی زد دیدم هنوز داره از کمرش خون میاد برش گردوندم لعنتی وحشی ها با ساطور زده بودن تو کمرش ساطور هنوز تو کمرش بود زنگ زدم پلیس:بله بفرماید اینجا یه نفرو با ساطور زدن ببخشید اقا اسمتون لطفا سریع به این ادرسی که میگم بیاین خیابون هادر فور کوچه ریسیز اقا اسمتون آقا الو الو اقا پشت تلفنید همون لحظه سمیکار تو در اوردم شکوندم انداختم تو جوب رفتم تو اپارتمان داشتم از پله ها می رفتم بالا در خونه رو باز کردم رفتم رو تخت دراز کشیدم خوابم نمیبرد تا اینکه صدایه....
قسمت دوم
رفتم نزدیک تر یک دفعه دیدم یه قفسه از شیشه زد بیرون رفتم عقب خوردهِ شیشه همه جا ریخته بود ترس برم داشته بود که هر پنج تا شون اومدن بیرون اونا مست نبودن فقط خودشونو زده بودن به مستی چند قدم رفتم عقب اونا منو میدیدن یکیشون اومد جلو من دویدم سمت اپارتمان اونم هم پشت سرم دوید اپارتمان نزدیک بود تا رفتم تو در ورودی رو بستم چند بار دکمه اسانسور زدم اونم با مشت یا لگد نفهمیدم میکوبید به در اسانسور لعنتی خیلی اهسته بود یاد در پشتی افتادم رفتم سمتش قفل بود هرچی دسگیره رو بالا پایین کردم در باز نشد شروع کردم به داد زدن:کمک کمک کمک کمک کمک اما انگار نه انگار چند لحظه ساکت شدم دیدم دیگه داره به در نمی کوبه منم از فرست استفاده کردم رفتم عقب با تمام زورم لگد زدم به در باز شد با تمام سرعت دویدم تو کوچه خوب بود کوچمون به محله چینی ها راه داشت خوبی محله چینی ها اینه که اگه ساعت سه صبحم بری شلوغه رفتم تو جمعیت رفتم تو رستوران نشستم گارسون اومد گفت چی میل داری من که تمام وجودم ترسو استرس بود نفهمیدم چند بار گفت بعدشم رفت بعد از تقریبا بیست دقیقه رفتم تو کوچه ازون طرفم رفتم تو اپارتمان از در ورودی نگاه به بیرون کردم خلوت بود انگار هیچی نشده رفتم نزدیکه مغازه شیشه خورده ها زیر پا ترق ترق صدا میدادن رفتم پیش مغازه دار افتاده بود بقل فریزر نبض شو گرفتم نمی زد دیدم هنوز داره از کمرش خون میاد برش گردوندم لعنتی وحشی ها با ساطور زده بودن تو کمرش ساطور هنوز تو کمرش بود زنگ زدم پلیس:بله بفرماید اینجا یه نفرو با ساطور زدن ببخشید اقا اسمتون لطفا سریع به این ادرسی که میگم بیاین خیابون هادر فور کوچه ریسیز اقا اسمتون آقا الو الو اقا پشت تلفنید همون لحظه سمیکار تو در اوردم شکوندم انداختم تو جوب رفتم تو اپارتمان داشتم از پله ها می رفتم بالا در خونه رو باز کردم رفتم رو تخت دراز کشیدم خوابم نمیبرد تا اینکه صدایه....