10-09-2015, 09:47 PM
زندگی خونی
قسمت پنج
از پشت تیر خورد تو سرش یک لحظه رو مو برگردوندم پشت پنجره رو ببینم دیدم یه تک تیرنداز از بالای ساختمون روبروی داره شلیک میکنه یه دست تکون داد منم که خوشکم زده بود تکون نمیتونستم بخورم هنوزم داشتم نگاهش می کردم که یه تیر شلیک کرد شیشه بغلم سوراخ شد خورد تو پای بادیگارد هیچ کس صدای تیر رو نشنید همه داشتن به زندگیشون فکر میکردن ولی فکنم یه اخطار بود رومو سمت دلقک ها کردم یکم فکر کردم به شک افتادم تک تیرنداز لباس دلقکی نداشت یعنی با ما بود یا دلقک ها اگه با ما بود چرا بادی گاردو زد اون مرده که با بادیگارد اومده بود کیه که تک تیرنداز بادیگارداشو زد تو فکر بودم که جف داد زد یکی قرار بود بیاد اینجا با کلی پول کجاست دیدم که همون مرد پول داره کیفشو از بادیگارد سومی گرفت گفت منم بیا اینم پول همش برا خودت که جف یقشو گرفت گفت کیفو باز کن وقتی کیفو باز کرد جف یه سیگار درو اورد دست کرد تو اون لباس زرد رنگش و فندکو دراورد سیگارشو روشن کرد دو تا پک محکم کشید همون جور که دود از دهنش در میومد گفت هی ماروِر دلقک دومی اومد گفت بله جف گفت یکم از اون اسپریت بده مارور یه اسپری خوشبو کننده داد جف فندکو روشن کرد بد اسپری رو از پشت فندک زد رو پولا تمام پولا اتیش گرفت بعد کیفو پرت کرد گوشه بعد به مرده گفت اسمت چیه مرده با لکنت گفت جونز بعد جف داد زد احمق فکر کردی من پول می خوام ها ها الان اون دوتا دارن گاوصندوق رو خالی میکنن من از تو یک سوال دارم جونز گفت بگو جف داد زد مواد هارو چکار کردی فکر کردی دارو دستت خیلی بزرگن من تمامشونو یک به یک جلوت سلاخی میکنم تا جونز اومد دهنشو باز کنه یه دفعه...
قسمت پنج
از پشت تیر خورد تو سرش یک لحظه رو مو برگردوندم پشت پنجره رو ببینم دیدم یه تک تیرنداز از بالای ساختمون روبروی داره شلیک میکنه یه دست تکون داد منم که خوشکم زده بود تکون نمیتونستم بخورم هنوزم داشتم نگاهش می کردم که یه تیر شلیک کرد شیشه بغلم سوراخ شد خورد تو پای بادیگارد هیچ کس صدای تیر رو نشنید همه داشتن به زندگیشون فکر میکردن ولی فکنم یه اخطار بود رومو سمت دلقک ها کردم یکم فکر کردم به شک افتادم تک تیرنداز لباس دلقکی نداشت یعنی با ما بود یا دلقک ها اگه با ما بود چرا بادی گاردو زد اون مرده که با بادیگارد اومده بود کیه که تک تیرنداز بادیگارداشو زد تو فکر بودم که جف داد زد یکی قرار بود بیاد اینجا با کلی پول کجاست دیدم که همون مرد پول داره کیفشو از بادیگارد سومی گرفت گفت منم بیا اینم پول همش برا خودت که جف یقشو گرفت گفت کیفو باز کن وقتی کیفو باز کرد جف یه سیگار درو اورد دست کرد تو اون لباس زرد رنگش و فندکو دراورد سیگارشو روشن کرد دو تا پک محکم کشید همون جور که دود از دهنش در میومد گفت هی ماروِر دلقک دومی اومد گفت بله جف گفت یکم از اون اسپریت بده مارور یه اسپری خوشبو کننده داد جف فندکو روشن کرد بد اسپری رو از پشت فندک زد رو پولا تمام پولا اتیش گرفت بعد کیفو پرت کرد گوشه بعد به مرده گفت اسمت چیه مرده با لکنت گفت جونز بعد جف داد زد احمق فکر کردی من پول می خوام ها ها الان اون دوتا دارن گاوصندوق رو خالی میکنن من از تو یک سوال دارم جونز گفت بگو جف داد زد مواد هارو چکار کردی فکر کردی دارو دستت خیلی بزرگن من تمامشونو یک به یک جلوت سلاخی میکنم تا جونز اومد دهنشو باز کنه یه دفعه...