امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کابوس یک گیمر | قسمت آخر
#21
خوب بود.
فقط هیچ وقت قسمت های اخر جالب نمیشن.
پاسخ
#22
:dodgy: :dodgy: :dodgy:
تو هم شدی اکتیویژن هرکی بود کشتی S0 (25)
اخرش قشنگ نبود! اگر گنگ تموم میکردی بهتر بود Eee
[تصویر:  au3i7l6pt76a84m7fnic.jpg]
پاسخ
#23
اخرش که همه مردن
چرا نویسنده زندس
:D :D {شوخی}

[تصویر:  bklts886qtv796a3nf90.png]

پاسخ
#24
خب نصفه شبی تازه حس نظر دادن اومده! S0 (94)
راستش قدیما ( تقریبا قبل عید) یه موج داستان نویسی شکل گرفت تو انجمن که فروکش کرد و این اواخر دوباره یه سونامی شکل گرفت که کمی تا قسمتی همچنان ادامه داره. خوبه که یه بخشی هم در انجمن به داستان اختصاص داده شد. خودم هم به این بخش علاقه دارم و سعی میکنم داستان‌های دوستان رو تعقیب کنم.

داستان شما رو هم خوندم( از ابتدا تا الان) یه چندتا نکته و البته به صورت پیشنهاد دارم که شاید به دردتون بخوره:
_ اولین نکته در مورد طرح هست نمی‌دونم برای داستانت طرح کلی در نظر گرفتی یا فی‌البداهه جلو میری . . . منظورم از طرح هم داشتن یه چارچوب کلی برای داستان و دونستن نقاط عطف و شروع و پایانش و اوج و فرودش هست، حالا در حین نوشتن میتونی بعضی از اینا رو تغییر بدی و ایده‌های جدید وارد داستان بکنی . . .  ولی در کل داشتن طرح اولیه باعث میشه به بیراهه نره داستانت
- توی داستانت سعی کردی فضا رو شرح بدی، این خوب بود ولی میتونست بهتر باشه و از این توضیحات استفاده بهتری بشه، مثلا یه جا توی داستان اتاقی بود که توش اسباب‌بازی بود، چرا؟! خب من منتظر بودم ببینم از این موضوع چه استفاده‌ای میکنی، شاید منظورت ارجاع دادن ذهن خواننده به چند تا بازی که همچین صحنه‌ای داشتن باشه ولی بهتر بود از فضاسازی‌هایی که انجام میدی استفاده کنی، مثلا توی آخر داستانت که اونم خیلی یهویی و دم دستی تموم شد(!) میونستی شخصی رو که دیوانه شده رو در مقابل یه صحنه مشابه از اتاق اسباب‌بازی یا بازی بچه‌ها با اسباب‌بازی نشون بدی و وضعیتش رو در اون حال توصیف کنی( منظور همون یادآوری خاطرات بد و حمله عصبی و ... هست) این فقط یه مثال از کلی فضای بدون کارکرد توی داستانت هست.
- حالا در ادامه‌ی بحث قبل توی بعضی جاها میتونستی از " تعلیق " استفاده کنی، به زبون ساده خواننده رو با بی‌اطلاعی از محیط بترسونی، یعنی خواننده هی منتظر یه اتفاق باشه و اون اتفاق نیفته، البته کمی این موضوع در داستانت بود ولی مثلا در اون بخش فاضلاب یا  ... میتونستی این کار رو انجام بدی . . . مثلا نمونه‌ی خیلی سادش توی فاضلاب، فرض کن یه صدایی از پشت سر اونا از فاضلاب میاد و اونا برمیگردن ولی چیزی نمیبینن و دوباره هم این اتفاق میفته ولی بازم چیزی معلوم نیست تا اینکه  . . . همین رو با یه کوچولو سرو شکل دادن بهش میشه کلی ازش استفاده کرد، باید یه چیزی مثل همین یه خطی که نوشتم رو بچسبی و بهش بسط بدی و یهو با ظاهر کردن یه هیولا اثرش رو ازبین نبری ...
-  یه نکته هم در مورد شخصیتها بگم، شخصیت پردازی توی داستان میتونه‌ از طریق نوشتن واکنش اونها در مقابل حوادث مختلف، رفتار اونا و البته در داستانی مثل داستان شما در دیالوگها نمود پیداکنه. توی همین داستانت شخصیتها رو نتونستی متمایز کنی، یعنی بهشون تصویر و شمایل مشخصی ندادی، انگار چهره نداشتن!
میتونی برای داستان بعدیت شخصیت‌ها بهتر توصیف کنی و این توصیف فقط لباس و شکل ظاهری اونا نیست بلکه حالات و رفتار و  عکس‌العملهای اونا خیلی مهمتره
خیلی زیاد شد ولی بازم حرف داشتم، سر داستان‌های بعدی دوستان جبران میکنم!  S0 (2)
[تصویر:  Last_Warrior.png]
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  من هنوز زنده ام (قسمت سوم) alone gamer2 2 2,069 09-05-2016, 09:48 PM
آخرین ارسال: alone gamer2
  من هنوز زنده ام (قسمت دوم) alone gamer2 2 2,341 08-27-2016, 01:37 AM
آخرین ارسال: Maziyar Hemmati
  من هنوز زنده ام (قسمت اول) alone gamer2 8 3,393 08-23-2016, 05:29 PM
آخرین ارسال: centurion
  شیطان باز می گردد | قسمت دوم Geralt-Of-Rivia 7 3,155 04-14-2016, 11:51 PM
آخرین ارسال: Geralt-Of-Rivia
  شیطان باز می گردد | قسمت اول Geralt-Of-Rivia 11 4,245 04-08-2016, 02:52 PM
آخرین ارسال: Be the story

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان