10-07-2015, 08:18 PM
به نام خدا
یک گیمر پر دردسر قسمت 4 از فصل 2
ناگهان مردی سوت زنان از توی دستشویی بیرون اومد و وقتی دزد ها رو دید تفنگش رو در اورد و گفت : چه جالب منتظرتون بودم که بیاین یه نگاه به صندوق بکنید چی میبینید؟ هیچی پولی در کار نیست حتما من رو یادتون رفته من رضا قدیمی هستم پول دار ترین فرد روی کره زمین ولی احمق نیستم, هیچ وقت پول هام رو توی گاو صندوق نمیزارم حالا همتون برید کنار پنجره .
ناگهان ادی از پشت وارد اون طبقه میشه و میگه : بچه ها به کجا رسیدیم؟
ناگهان رضا میگه هی هی گمشو سمت بقیه.
ادی : عوضی تو اینجا چیکار میکنی؟
رضا : هه انتظار نداشتی منو ببینی؟ اره عوضی من اینجام .
ادی : باشه اگه تو اینجایی اون کیه؟
رضا : کی؟
ادی : پشت سرت
رضا : هی تو دیگه کدوم احممقی هستی؟
فرد ناشناس : درست صحبت کن من یه پلیسم توی روستای شما با پلیسا این شکلی بر خورد میکنن؟
رضا : خب اقای پلیس بگو ببینم تو اینجا چیکار میکنی؟
پلیس : به شما ربطی نداره فقط اسم من اومار هست (Omar) .
رضا : خب اومار چرا این دزد های کثیف رو دستگیر نمیکنی؟
اومار : ببین شما درک نمیکنی این بدبخت ها پول نیاز دارن تا یه ماشین زمان بسازن و به گذشته برن و خودشون رو از این مخمصه نجات بدن.
رضا : تو از کجا میدونی؟
در همین وضع تیم دزدی در حال فرار بودن بدون اینکه کسی بفهمه ناگهان پای ادی لیز میخوره و میوفته زمین و مایکل هم داد میزنه و میگه : من میگم یه سیاه پوست رو نیارید توی عملیات به این مهمی جمع کن خودت رو .
ناگهان اومار و رضا متوجه میشن و هر دو اسلحه های خود را به سمت تیم دزدی میکشن ولی غافل از اینکه عقاب مخوف پشت سر اونا بوده و اونا را با چوب میزنه و هر دو بیهوش میشن و عقاب میگه بچه ها سریع حرکت کنید گیمر میگه سریع سریع سریع هر لحظه ممکنه به هوش بیان تیم دزدی موفق میشه فرار کنه ولی چیزی به دست نیاوردن تیم که به شدت شکست خورده بود نیاز به یک استراحت بلند مدت و مخفی شدن داشت ولی اونا خوب میدونستن که با این کارا نمیتونن بر گردن پیش خانواده هاشون.
ناگهان توی ماشین ادی یه نقشه خوب میکشه و سریع میخواد با دیگران به اشتراک بگذارش
ادی میگه : بچه ها درسته که ما موفق نشدیم ولی قطعا میتونیم بازی ساز های خوبی بشیم بیاین یه بازی درست کنیم.
مایکل : من حاضرم ترور با شات گان اب کشم بکنه تا یه بازی مسخره بسازم.
گیمر : اره واقعا عالیه بیاین درستش کنیم
عقاب : فکر خوبیه بیاین درستش کنیم از گیمفا هم میتونیم کمک بگیریم
ادی : صبر کن ببینم علی کجاس؟ کسی بعد از دزدی دیدتش؟
همه با هم : نــــــــــــــــــــــــــــــــه
بله علی گم شده بود هیچ کس نمیدونه چه اتفاقی براش افتاده .
در پنت هاوس :
رضا : هـــــــــــــــــــــــههههههههــــــــــــــ]ههه گیرت اوردیم بچه به زودی دوستات رو هم میگیرم و از دم میکشیمتون.
علی : کور خوندی اونا هیچ وقت بر نمیگردن.
توی ماشین :
ادی : خب مثل اینکه باید 4 نفری بازیمون رو بسازیم
همه با هم : اره
مایکل : مگه کشکه باید پیداش کنیم اون دوست ما بود
ادی : ولش کن بعدا پیداش میکنیم فعلا کار های مهم تری داریم
همه با هم : باشه .
(عجب ادم های بی معرفتی)
یک هفته بعد
ادی : بچه ها من اسم بازیمون رو انتخاب کردم.
همه با هم : چی انتخاب کردی؟
ادی : Brother in blue
مایکل : عالیه
گیمر : خیلی خوشم اومد افرین
عقاب مخوف : زیاد بد نیست.
اونها اسم بازیشون هم انتخاب کرده بودن و فقط دم و دستگاه میساختن .
پایان قسمت اخر فصل 2 به زودی فصل جدید و داستانی بهتر بر میگردم
نظر سنجی یادتون نره
عکس هایی از فصل 3