08-12-2015, 08:19 PM
(آخرین ویرایش: 08-12-2015, 09:08 PM، توسط Be the story.)
به نام خدا
یک گیمر پر درد سر قسمت اخر
(شرمنده از تمام دوستانی که قرار بود توی داستان باشن ولی متاسفانه نشد که بشه)
55 سال قبل:
تام هنکس: جوئل ببین این کلت رو بگیر برو نزدیک به رگبار و بهشون تیر بزن خدا باماست.
جوئل:صبر کن ببینم اگه خدا با ماست پس کی با اوناست؟
(کل تاریخ سینما رو بهم زدیم :P )
40 سال بعد
جوئل:ببین آرش جان این کلت رو بگیر و سعی کن در راه خدا ازش استفاده کنی یادت باشه که در چندین سال اینده فردی میاد به نام عمو فیل (اسپنسر) تو باید ازش دفاع کنی.
داداش جون جونی ناتان دریک:ولی از کجا باید بفهمم کی بهم نیاز داره؟
ج.ئل:اینو بگیر به موقعش میفهمی.
15 سال بعد
کلت بوق میزنه بله الان زمان دفاع و نجات عمو فیل سر رسیده و اون بهش نیاز داره کلت به هوا پرتاب میشه و داداش ناتان هم فقط نگاش میکرد ناگهان کلت به روی سرش میخره و مسیر رو حفظ میشه (یا خدا همین اسونی؟؟) میره و سعی میکنه با سرعت بهشون برسه.
جو بارباره که کلت رو اماده کرده بود و میخواست عقاب مخوف (استاد زاهدی) رو هدشات بکنه به اذن خدا شهردار(امیر خان (استیشن)) بهش زنگ میزنه و سرش رو میدزده تا موبایل رو برداره در همین حین جو هم تیر میزنه که موفق به کشتن عقاب مخوف نمیشه خواست یه تیر دیگه هم بزنه که با فداکاری MARVEL DEMON نجات میابه وقتی بر سر جسد مارول میرن میبینن هنوز زندس و به سختی به علی میگه که توی جیب من یک دکمه هست اونو بزن بعد میمیره علی هم دکمه رو میزنه و پروجکت امیر(حسین-آر سابق) ظاهر میشه.
و به عقاب میگه : من اینجا هستم تا امنیت شما رو تامیین کنم در همین حین دکمه قاطی میکنه و یک نفر دیگه رو هم میاره بله اون you never win رو میاره همراه با شمشیر جومونگ در همین اوضاع که خیلی خر تو خر شده بود داداش جون جونی ناتان هم میرسه و فکر میکنه که عمو فیل و گیمر و علی و بقیه در خطرن و باکلتش you never win و چروجکت امیر رو میکشه ولی حواسش نبود که جو هنوز زندس و یک دفعه سه صدایی میاد که میگه on your back بله اون شهردار بود (استیشن) که به کمک اونا اومده بود.
با یک کلاش سال 1995 جو رو تیر بارون میکنه و به قاعله پایان میبخشه در همین وضع آرش سعی میکنه که خودکشی بکنه چون کاری که باید میکرد رو به پایان رسونده بود برای همین کلت رو میگیره روی سرش و میخواد تیر بزنه که یک دفعه یه صدایی میاد که میگه دیمن دارک you have failed this city بعد وقتی میبینه به جای اشتباه اومده میگه من قرار بود توی فصل 4 arrow باشم ولی اینجا چیکار میکنم؟؟؟
(اقا یکی بیاد منو جمع کنه وگرنه سوپر من و بتمنم میارم)
کلا همه چیز بهم ریخته بود نرم افزاری که الیوت (مربوط به سریال MR.ROBOT) در کنسول ها گذاشته بود خراب شده بود و داشت همه چیز رو قاطی میکرد عقاب مخوق یک دفعه داد زد صبر کنین همه ساکت شدن و بهش خیره شدن گفت من از اینجا میبرمتون بیرون یک موبایل از توی جیش در اورد و تاریخ رو تنظیم کرد و دکمه رو زد و سپس همشون به سال 3015 رفتن بله مثل اینکه موبایل عقاب مخوف مشکل داشت و اونا رو برد به 1000 سال بعد نا گهان شارژ موبایلش تموم شد و اونا توی سال 3015 گیر کردن رفتن و رفتن تا به خرمشهر رسیدن به سمت خانه عقاب مخوف رفتم در زدن و پرسیدن منزل زاهدی؟
یه مرد تقریبا 26 ساله بود که گفت بله خودم هستن عقاب مخوف گفت منم حامد زاهدی مرده گفت بیا برو عمو حامد که مال 1000 سال پیش بود گفت نه منم و یه چک زد توی صورت بچه و رفت داخل سیستم رو روشن کرد و رفت ببینه گیمفا چطور شده که دید بله گیمفا همچنان هست و اساسینس بعدی داره ساخته میشه و همچانان From masoud of iran (خودمم) داره نظر میده یک دفعه در یکی از اتاق ها باز شد و اقای ابیاوی با شات گانش عقاب مخوف رو هدشات کرد (اقا من گریم گرفت) شهردار اومد کلتش رو در بیاره ولی ابیاوی اونم هدشات کرد همه رو به ترتیب هدشات کرد تا رسید به گیمر .
به گیمر گفت تو هیچ وقت نباید با خانواده من سر به سر میزاشتی و گیمرم هدشات کرد.
زینگ زینگ زینگ
اقایون لطفا هر چه سریع تر به کلاساتون بر گردید.
علی : صبر کن ببینم اینجا که کشتار به پا شد خیلی این قسمت رو چرت گفتی
مسعود : میدونم زیاد جالب نبود تازه اولین داستانم بود قول میدم اگه عمری بای بود هفته دیگه یه داستان قشنگ تر بسازم
علی:دمت گرم راستی اون دو نفر چی شدن؟
مسعود : هیچی اومدن معذرت خواهی کردن ولی خبچاره ای نبود باید این قسمت تموم میشد و متاسفم که این قسمت این شکلی به پایان رسید و دیگه کلا زیاد جالب و نا مفهوم بود.
یه احساسی دارم که این قسمت خوب نبود و خودم خوشم نیومد حالا شما رو نمیدونم اگه کاری داشتین یادداشت بزارین اگه داستان دیگه ای مد نظرتون داشتین باهام در میون بزارین .
لطفا خواهش میکنم از روی من اسکی نرین و جو نگیرتون و برید یه داستان بنویسید و بعدش من رو مسخره کنین اگه میخواین بنویسین بنویسین ولی از من تقلید نکنید تا داستانتون زیبا و به بهترین نحو نوشته بشه
با تشکر از دوستان اگه با کسی شوخی کردیم و نامی براش گذاشتیم فقط شوخی بود.
منتظر ما باشید.