مامور و گیمر

[hossein225]

به نام خدا
مامور و گیمر
قسمت اول

پس از به پایان رسیدن داستان پورتال به جهان دیگر شروع به نوشتن داستان کاراگاه و گیمر کردم.امیدوارم از این داستان لذت ببرید.

Miami

صبح روز دوشنبه بود.تونی داشت خودش رو برای اولین روز کاری در میامی اماده میکرد.تونی جردن یک مامور پلیس 35 ساله است که بعد از هفت سال کارکردن در نیویرک به میامی اومده تا با باند پرونکس مبارزه و شهر رو از دست اون ها خلاص کنه.

تونی سواره ماشنیش میشه و به سمت اداره پلیس مرکزی میامی میره.

تونی وارد اداره میشه و میبینه که فردی داره به سمتش میاد

اون شخص به تونی میرسه و میگه

شخص:سلام تونی.من جیمز هستم.امیدوارم بتونی تو میامی موفق بشی.باب تو دفترش منتظرته میخواد ببینتت

تونی:سلام جیمز.خیلی ممنون که بهم خبر داری الان میرم پیشش

تونی به سمت اتاق باب میره.در میزنه و از باب اجازه میخواد که

 وارد شه و باب هم میگه بفرمایید

باب:سلام.تونی خیلی منتظرت بودم بیا بشین

تونی:سلام رییس.با من کاری داشتید؟

باب:اره تونی.بیا این پرونده رو بخون تو این پرونده همه چیز درباره ی باند پرونکس نوشته شده

تونی:حتما میخونمش

باب:بیا با همکارات اشنات کنم تونی.

باب و تونی از اتاق خارج میشن و به سمت اتاق دیگری میرن

تونی هنوز خبر نداره که اونجا اتاق خودشه

باب:این اتاق تو هست

وارد اتاق میشن

تونی میبینه که دو نفر داخل اتاقن

اون دو نفر به باب و تونی سلام میکنن

باب:تونی اینم از همکارات

این کتیه.کتی لنس

و این هم جیسونه.جیسون تاد و البته هیچ نسبتی با بتمن کمیک ها نداره

جیسون میگه:اره هر وقت به یکی اسممو میگم سریع ازم این سوال رو میپرسه "رفیق بتمنی؟"

اون ها میخندن و باب ادامه میده

باب:بچه ها این تونیه.تونی جردن

امیدوارم بتونید با هم اون باند رو دستگیر کنید.

باب از اتاق خارج میشه

سه تا میز تو اتاق هست.روی هر کدوم یک کامپیوترو تبلت و خودکار و کاغذ و وسایل دیگه ای که لازمه

جیسون:اون میز واسه توعه تونی

تونی:باشه

کتی:خب تونی تو پونده رو خوندی؟

تونی:نه.هنوز نه

کتی:بخونش اون خیلی بهت کمک میکنه

تونی:باشه

تونی پشت میزش میشنه و جیسون میگه

جیسون : تو اون کشو دوتا کلت هست یکیش رو باید با خودت همه جا داشته باشی و اونکی رو هم برای احتیاط تو کشویه میزت نگه میداری

تونی:باشه

تونی کلت رو برمیداره

و بعدش شرع میکنه به خواندن پرونده

درون پرونده نوشته:

باند پرونکس

این باند کاره اصلیش فروش یه مواد به نام پرونکسه و در کنار این کار به دزدی و ادم کشی و ..... هم مشغول هستند.پرونکس رو یه دکتر به نام تام دریک ساخته.رییس این باند ویلسون ادام بعد از اینکه میفهمی یکی یه همچین موادی رو ساخته بهش پیشنهاد میده که اون مواد هارو بساز و ویلسون بفروشتش و سودش رو نصف کنند.تام هم قبول میکنه.بعد ها با پول اون مواد کلی اسلحه و چیز های دیگر میخرن و اونا یه باند تشکیل میدن.

تام افرادی رو پیدا میکنه که خیلی بهشون اعتماد داره تا بهشون فرموله ساخت مواد رو بگه چون بهشون اعتماد داره و اون فرمول رو حتی به ویلسون نگفته.

اثرات پرونکس

فرد بعد از کشیدن پرونکس ارامش خاصی بهش دست میده ولی این ارامش فقط تا دو ساعت دووم داره وبعد از اون هیچ حس ارامشی ندارن

فردی که برای اولین بار میکشه یکم حس بی رحمی بهش دست میده ولی سریع از بین میره ولی اگه به طور همیشگی بکشه بی رحم میشه

 

بخاطر همین تمام اعضای باند پرونکس معتاد به پرونکس هستند تا در کنار ارامشی که میگیرن بی رحم بشن و بتونن راحت ادم بکشن

فرد بعد از 2 بار کشیدن این مواد معتاد میشه.

تونی پرونده رو کامل میخونه و اون رو میبینده ور در همین لحظه یه پلیس وارد میشه و میگه

پلیس:هی اماده شید باند پرونکس داره از یه بانک دزد میکنه

تونی و کتی و جیسون اماده میشن ولی ........
گیمر در قسمت های بعدی در داستان حضور پیدا میکنه
امیدوارم لذت برده باشید.نظرتون رو با من درمیان بزارید

[Cpt. John "Soap" MacTavish]

عالی، فقط بعضی جاها غلطی املائی داشتی. منتظر ادامه داستان هستم.

[Marshall Bruce Mathers]

داداش همه اسما رو از سریال و کمیک ها ګرفتیا . شرط میبندم کتی هم از تنهایی لیلا ګرفتی  :D 
داستان خوبی بود .

[hossein225]

عالی، فقط بعضی جاها غلطی املائی داشتی. منتظر ادامه داستان هستم.

خیلی ممنون
غلط املایی هاشو باید یه بار بخونم بعد رفع کنم ولی چون تازه نوشته بودم دیگه حال نداشتم غلط املایی هاشو بگیرم

---

بسیار ممنون

ممنون از شما که خوندید

---

داداش همه اسما رو از سریال و کمیک ها ګرفتیا . شرط میبندم کتی هم از تنهایی لیلا ګرفتی  :D 
داستان خوبی بود .

دیگه اسم هم الهام گرفتن داره :D
نه از اونی که گفتی الهام نگرفتم
خیلی ممنون

[EA FAN]

قسمت بعدی کو پس؟

[MaxisPersia]

خلی با حال بود
منتظر قسمت بعدی

---

لطفا فونت مطالب رو اینقدر بزرگ نزن

[parda$]

عالی بود حسین فونت رو کوچیک کن  میگم چرا من باز نیستم تو داستان؟ :(