امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان بازی های ویدیویی اسپویل شدید
#2
داستان بازی مکس پین 1



داستان بازی مکس پین در کوچه های تنگ وتاریک نیویورک سیتی اتفاق میافتد ...مکس یک مامور است که به تازگی صاحب فرزندی شده او هر روز صبح به سر کار خود در ادامه ی پلیس مرکزی شهر میرفت و در آنجا مشغول حله پرونده های زیادی بود... مدتی میگذرد یک روز هوا کمی سرد بود کریسمس نزدیک میشود و صدای زوزه ی باد از دور به گوش میرسد مکس بعد از کار پر مشغله ی خود به خانه باز میگردد در همین حال متوجه ی چندین معتاد به زور وارد خانه شده اند مکس بعد از اطلاع از این ماجرا قصد نجات خانواده ی خود را دارد که یکی از آنها دختر خورد سال به همراه همسرش را به قتل میرساند! چندین معتادی که به خانه ی مکس آماده بودند احتیاط به ماده ای بودند و در اصطلاح عامیانه به آن میگویند البته این مسئله بعد ها مشخص میشود ولی مکس از این جریان خبری نداشت... حال مکس پین کمی شکسته شده حدود سه سال از مرگ همسر و فرزندش میگذرد قبرستان آنها فاصله ی زیادی تا خانه ی مکس ندارد به همین دلیل هم مکس بیشتر اوقات به دیدن آنها میرود. همان طور که گفتیم مکس بعد از سه سال کارگاه مخفی در زمینه ی تحقیق بر روی مواد مخدر های مختلف میشود او نیز یک ماموریت جدیدی دارد و آن هم وارد شدن به خانواده ی بزرگ پانچینلو البته مکس باید در ابتدا اعتماد آنها را نسبت به خود جلب میکرد به همین دلیل هم چندین ماموریت برای خانواده ی پانچینلو انجام دهید اگر بخواهیم در مورد این خانواده ی مافیایی صحبت کنیم باید گفت آنها یکی از تولید و صادر کننده گان مواد مخدر بودند و حتی در آزمایشگاه های خود موارد مخدر های جدیدی تیر تولید میکردند حال مکس خود را وارد این خانواده یا به نوعی گروه مافیایی کرده ... مکس پین در طول ماموریت خود یک پیغام از طرف همکارش هنسلی دریافت میکند مبنی بر این که الکس را در مترو ای که چندین خیابان با مکس فاصله نداشت در آنجا ملاقات کند. الکس یکی از ماموران اداره ی مبارزه با موارد مخدر ، دوست و هم بازی کودکی مکس پین است! مکس خود را به مترو میرساند وقتی سعی میکند به پیش الکس برود ناگهان مشاهد میکند الکس با شلیک مردی از پشت کشته شده در همین هنگام پلیس های سر خواند رسید آنها با انجام تحقیقات خود متوجه میشوند مضمون اصلی قتل الکس بلادر مکس پین است و به شکلی مکس دیگر نمیتواند کار خود را ادامه دهید از این رو هم پلیس ها تحت تعقیب او هستند! خبر این اتفاق در ایستگاه مترو از طریق موارد فروشان به دست خانواده ی پانچینلو میرسد و آنها نیز هویت اصلی پین را پیدا کرده متوجه میشوند که او یک مامور پلیس است! به همین دلیل قصد دارند تا به سرعت او را بکشند چرا که مکس پین وارد خانواده ی پانچینلو شده بود و بسیاری از آمار آنها را داشت و این میتوانست برای آنها بسیار بد باشد چون اطلاعات بسیار مهمی بود ؛ مکس پین متوجه میشود که خانواده ی پانچینلو قصد گشتن او را دارند به همین دلیل هم به فکر این می افتد خودش زود تر کار آنها را تمام کند مکس ابتدا از جک نوپیلو شروع میکند او را در محل کارش تعقیب کرده و با چند شلیک حسابش را میرسد جک یه نوعی سرپرست خانواده محسوب میشد و نقش مهمی در حمل نقل مواد مخدر داشت حال توجه ی گروه به مکس کمتر میشوند اما خطر همیشه به دنبال اوست در همین هنگام پین با خانم جوانی به اسم مونا ساکس آشنا میشود ، با بررسی در پرونده ی مونا مشخص میشود او یک مزدور است و برای پول دست به هر کاری میزند ، مونا در ابتدا بسیار مهربان مکس را به یک نوشیدنی حاوی داروی مسکن دعوت میکند مکس بعد از خوردن نوشیدنی بی هوش میشود مونا نیز منتظر است تا خانواده ی پانچینلواو را پیدا کنند هنوز هدف دقیق مونا ساکس از این کار مشخص نبود اما صد در صد دلیلی برای این کار خود داشت ؛ مکس به وسیله ی مهارت های خود موفق میشود به شکلی از دست مافیا فرار کند او به شکل اتفاقی انبار سلاح های روسی که متعلق به خلاف کاران خیابانی است پیدا کند البته تعدادی از نگهبان ها را میکشد ؛ حال مکس بسیار قدرتمند است و از این سلاح ها میتواند برای رسیدن به اهداف خود و نابودی خانواده ی پانچینلو استفاده کند ، مکس پین حال تمام مرکز خود را برای یکی از اعضای خانواده به نام دان گذاشته اما بعد از مدتی او به وسیله ی یکی از ماموران پلیس کشته میشود ولی مکس به از ادامه ی تحقیقات خود متوجه میشود دان تنها یک مهره ی کوچک در خط قاچاق مواد بود! نیکوله هورن یکی از دشمنان مکس پین است اما خود را در جایگاه یک پلیس کار میکند او مدتی با مکس ارتباط کاری خواهد داشت اما خودش مواد را به مکس تزریق میکند و او را در حالت خودش رها کرده تا کشته شود!! هنوز دلیلی اصلی کار نیکوله مشخص نبود! مکس در آن شرایط به شکل شگفت انگیزی زنده می ماند و توانست خود را نجات دهد حال هیچ خبر از خانواده ی پانچلینو و نیکوله نبود حال مکس برای پیدا کردن آنها چه سر نخی دارد مکس دیگر بی خیال تحقیقات میشود اما بعد از مدتی یک جمله یادش می آید که میتواند راه او را به سر نخ جدید باز کند و آن هم جمله ی آخر خانم نیکوله هورن بود ( منو به اسلحه ی سرد ببر) آخرین جمله ای بود که مکس پین قبل از بی هوش شدن شنید! اون به جمع آوری اطلاعات مختلف به سک کارخانه ی ساخت مواد اولیه رنگ هدایت میشود مکس بعد ها متوجه میشود مواد یک پروژه ی نظامی بود که برای نیرو بخشیدن به سربازان استفاده میشد و آنها در نظر روحیه در جنگ بسیار قدرتمند میشدند مکس بعد از مدتی متوجه میشود افرادی که به خانه ی مکس آماده بودند و همسرش را کشتند از مواد استفاده کرده بودند و این که مکس در کارشان فضولی کرده بود به همین دلیل به دستور نیکوله هورن تعدادی از آنها را به خانه اش میفرستد . در اینجا لحظه ای است که حال مکس بسیار عوض خواهد شد چرا که او متوجه ی بسیاری از اتفاقات میشود و هویت اصلی را بعد از تحقیقاتی پیدا میکند ، همان فردی بود که الکس را در ایستگاه مترو با شلیک از پشت سر به قتل رساند ، همان طور که در بازی مشاهده میکنید به مکس تلفنی میزند و با او در گاراژی قرار میگذارد حال نبردی شروع میشود مکس و به تعقیب گریز میپردازند درگیری کمی ادامه پیدا میکند او اسلحه ی قدرتمندی دارد ولی مکس پین با استفاده از مهارت های خود را میکشد در همین هنگام مکس در حال خارج شدن از پارکینگ بود که تلفنی به او میشود مردی به اسم آلفرد وودن با او صحبت میکند و از پین میخواهد به ساختمان آسگارد برود آسگارد یکی از اعضای مهم این پروژه بود به مکس پین اطلاعات بسیار دقیقی از هویت نیکوله هورن میدهد در ضمن او به مکس میگوید اگر میخواهد از اتهاماتی که به او در مورد قتل الکس و تبرئه شود نیکوله را بکشد مکس در صحبت با این مرد ناگهان توسط نیرو های نیکوله هورن مورد حمله قار گرفته و کشته میشود اما پین از پنجره ( مراحل آخر بازی) موفق به فرار میشود اما آسگارد مشخص نیست چه بلایی سرش آمده! ، مکس به دفتر خود میرود و با دیگر با خانم مونا ساکسx بر خورد میکند اما این بار مو نا از چیز عصبانی است به طرف مکس شلیک میکند در همین لحظه ماموران امنیتی سر میرسند چندین بار دستور تسلیم شدن به مونا میدهند اما او گوش نمیکند و توسط سربازان کشته خواهد شد ، مکس کمی را خود را ادامه میدهد نیکوله هورن به طرفش می آید و در حالی که فکر میکند مکس زخمی و نا توان است به او می گوید همسرت خیلی در کار ما فضولی کرد و ما هر برای انتقام همسر و فرزند تو را کشتیم و ... این حرف خشم مکس را بر انگیخت بعد از کشتن تعدادی نیکوله هورن را تا بام ساختمان دنبال میکند هوا کمی سرد است نیکوله به سرعت سوار هلیکوپتر میشود مکس با نشانه گیری دقیق به سیم ها آنتن آنها را پاره کرده و آنتن به هلیکوپتر برخورد میکند نیکوله هورن نیز کشته میشود. پلیس ها مثل مور ملخ همه جا را محاصره میکنند نیرو های امنیتی سر میرسند مکس دستگیر میشود در طول راه آسگارد را میبیند اما میداند که هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد.
ناخدایی خسته در تسخیر طوفانم رفیق
در دل دریا اسیر مکر شیطانم رفیق
صخره ای هستم که سیلی میخورم از دست موج
امپراطوری غم از دست یارانم رفیق
کاش هرگز دل نمی بستم به مرجانهای آب
طعمه ای در کام خشک نارفیقانم رفیق


پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان بازی های ویدیویی اسپویل - توسط MWOLFM - 03-03-2015, 07:24 PM

موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  معرفی 9 نفر از خوشگل ترین شخصیت های مونث بازی های ویدیویی MWOLFM 43 19,706 04-13-2015, 08:29 PM
آخرین ارسال: Amir.H.
  ادامه ی داستان فرانچایزها MWOLFM 26 7,837 04-02-2015, 10:20 AM
آخرین ارسال: MWOLFM
  مضرات بازی های ویدیویی Mohammad-A₩$N78 13 6,940 02-20-2015, 08:52 PM
آخرین ارسال: Station
  رد خون... ( داستان + مسابقه) adam76 9 4,096 02-20-2015, 05:03 PM
آخرین ارسال: Station
  داستان جنی که میخواهد تبدیل به فرشته شود. بروز میشود The Last King On The Earth 1 2,157 12-29-2014, 09:38 PM
آخرین ارسال: Station

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان