داستان متال گیر سولید 3
داستان سری متال گیر از جایی شروع میشه که یک دانشمند اهل روسیه به نام نیکلای اس.ساکلاف در آمریکا زندگی می کرده و پناهنده اونجا بوده. بعد از مدتی به دلیل معامله ای که آمریکا در قبال خارج کردن موشکهای روسیه از کوبا تن داده بوده کشورش باز می گرده.
در 24 آگوست 1964 یک مامور زبده و ماهر سازمانی بنام فاکس وابسته به سازمان سیا به طور مخفیانه وارد خاک روسیه و منطقه ای به نام سلینویراسک میشه. نام رمز این فرد نیکد اسنیک و ماموریتش یتوس میسیون ـه نام دارد. ( این مامور در واقع همون بیگ باس خودمونه ! و اسم اصیش هم جکِ ) در این ماموریت اون مستقیما از اجور زرو فرمان می گیره ( اینم همون زیرو خودمونه که الان صحبتش زیاد شده ! ) زیرو کسی بوده که بنبان گزار موسسه فاکس بوده !، به هر حال اسنیک دنبال سوکلاو میره و اون رو پیدا می کنه !
سوکلاو به اسنیک توضیح می ده که مجبورش کردن به ساخت یه سلاح به نام شاگوهود که ابزاری باشه برای پیروزی روسیه در جنگ سرد، در راه برگشت اسنیک و سوکلاو بر روی یک پل چوبی با د باس افسانه ای روبرو می شن !
باس مربی اسنیک بوده و رابطه احساسی بسیار زیادی با هم داشتن ! طوری که در همین نسخه 3 اسنیک با باس تماس می گیره و باس بعد از شنیدن صدای اسنیک به اون می گه چقدر لاغر شدی ! { در این حد با هم صمیمی بودن ! }. باس می خواد سوکلاو دو کلاهک هسته ای که دستش هست رو به کونولن ولگین بده.
ولگین شخصیت نسبتاً پیچیده داره یه جورایی قصدش کودتا در روسیه است
پس از برخورد اسنیک با باس بر روی پل ویلگن هم به جمع اون ها اضافه میشه و از باس می خواد تا اسنیک رو بکشه ! بخاطر اینکه صورت اونو دیده!
باس هم با اسنیک درگیر شده و بعد از شکستن یکی از دستهای اسنیک اون رو به رودخانه پایین پل پرتاب می کنه ( در واقع می خواست نشون بده که داره اسنیک رو می کشه اما قصدش این نبود )
بعد از این اتفاق و وقتی باس و دارو دسته اش به همراه هلیکوپتر اونجا رو ترک می کنن ولگین یکی از کلاهک ها رو برای تخریب مرکز تحقیقاتی سوکلاو به کار می بره ! که آسلات سعی داره ازش جلوگیری کنه و حتی بهش میگه :
اینجا کشور خودته !!
بعد از این اتفاق هلکوپتری که اسنیک رو به روسیه آوردن توسط ***** روسیه شناخته میشه و اینجاس که در و تخته با هم جور میشن ! و ***** روسیه فکر می کنه کار آمریکا بوده که به مرکز تحقیقاتی حمله کرده.
بر همین مبنا هم روسیه به آمریکا اخطار می دهد که ظرف یک هفته اعلام جنگ علیه آمریکا خواهد کرد.
اسنیک بعد از یک هفته از اولین ماموریت خودش که با شکست بدی مواجه شد اینبار با رمز اسنیک ایتر به همون منطقه بر می گرده اما اینبار ماموریتش فرق داره، ماموریت اینبار بیگ باس خودمون اینه که ولگین و باس رو نابود کنه تا بی گناهی آمریکا رو ثابت کنه و از جنگ اتمی و کشته شدن میلیون ها نفر جلوگیری کنه.
اسنیک پس از ورود شبانه به منطقه فرستاده شده برای دومین بار در دومین ماموریت خودش با باس در شبی بارانی مواجه میشه :
اسنیک : رئیس، تو اینجا چکار می کنی ؟
باس : من دیگه رئیس تو نیستم ! برگرد برو خونه است ! نمی خواد خودتو اینجا نشون بدی اینجا آمریکا نیست !
اسنیک : چرا خیانت کردی ؟
باس : من خیانت نکردم من وفادارم به هدفم، اما تو چی جک ؟ ( اسنیک ) تو به چی وفادار می مونی ؟ به کشورت یا مربیت ؟ به ماموریتت یا اعتقادت ؟ انتظار ندارم منو ببخشی اما نمی تونی منو شکست بدی من از تو قوی ترم ! دفعه بعدی که ببینمت می کشمت. این صحنه دقیقا صحنه ای که اسنیک در هوای بارونی با اسبی روبرو میشه و باس اون رو غافلگیر می کنه.
اسنیک بعد از این اتفاق متوجه میشه باید با ماموری از آژانس امنیت ملی ملاقات کنه با اسم رمز ای دی ای ام .
اسنیک در این راه باز هم به پست باس می خوره و مثل همیشه به باد کتک گرفته میشه و تهدید به مرگ میشه !
اسنیک به محل ملاقات با آدام میره و با ( بیگ ماما ) مواجه میشه و خودش رو جای مامور فاکس جا می زنه و ادعا می کنه که مامور مخفی کی جی بی هست خودش رو به جای معشوقه سوکلاو جا زده و می تونی اسنیک رو در ماموریتش یاری کنه.
اما در واقع اون مامور مخفی یه گروه چینی به نام فیلوسوفرز که ماموریتش به دست آوردن فیلوسوفرز بود حالا این فیلوسوفرز چیه قضیه اش خیلی مفصله اما توضیح مختصرش این میشه که بعد از جنگ جهانی اول اگه اشتباه نکنم چین و شوروی سابق و آمریکا با هم متحد میشن و نیرو و پول جمع می کنن و کلی هم جمع میشه ! اما بعدا با هم به مشکل می خورن و بیشتر این ثروت می مونه دست شوروی
حالا اِوا می خواد اونارو بدزده ! و با همین نیت با اسنیک همراه میشه.
اسنیک به سمت ولگین حرکت می کنه و در راه با افراد زیادی مبارزه می کنه و اونارو شکست میده و آخرین کسی که باهاش مبارزه می کنه د فوری که شبیه فضانورد و اسلحه ای داره که از اون شعله می زنه بیرون ! اسنیک اون رو هم شکست میده و خودشو سوکلاو می رسونه که ولگین با یه ضربه اون رو بیهوش می کنه.
اسنیک بهوش میاد ولی همه جا سیاه ! رو سر اسنیک کسیه ای کشیدن ، اسنیک صداهایی می شنوه ولگین در حال کتک زدن سوکلاو و در آخر هم اون رو می کشه !
ولگین به باس میگه چشم های اسنیک رو از حدقه در بیاره باس با چاقو نزدیک به اسنیک میشه در همین حین ولگین اونور در حال اعتراف گرفتن از اِوا هست و برای اینکه اونو بترسونه ماشه تفنگش رو می کشه، اسنیک هم برای نجات دادن اِوا دست و پا می زنه که بر خورد می کنه به آسلات که تفنگ آسلات هم که پر بوده شلیک میشه و تیر می خوره به چشم اسنیک و اون رو کور می کنه.
آسلات یه فرستنده روی اسنیک می زاره و بعد باس به پای اسنیک شلیک می کنه و میگه فرار کن اما اسنیک زندانی میشه و در زندان ( توسط قرصی که مرگ رو صحنه سازی می کنه فرار می کنه ) و بعد برای راحت شدن از دست آسلات از روی یک پل با ارتفاع زیاد می پره !
و یه جورایی زیر آب بیهوش میشه و با کسانی که کشته بوده در خواب تجدید فراق می کنه !! و بعد از مدتی به هوش میاد و خودش رو به کنار رودخانه می رسونه ! اسنیک به همراه اِوا به سمت ولگین می ره تا اونو نابود کنه بین اونها و باس و ولگین درگیری ایجاد میشه و در آخر اسنیک موفق میشه شاگوهود و ولگین رو به دَرک بفرسته ! و ولگین به اسنیک میگه هدف اون رسیدن به فیلوسوفرز است.
و در آخر تراژدیک ترین صحنه عمر 25 سالگی متال گیر صحنه رویارویی اسنیک و باس در دشت گلها، که اسنیک او را شکست می دهد ...
باس : فقط یک اسنیک می تواند باشد یا یک باس ...
نتیجه داستان : باس هیچ وقت تلاش نکرد تا اسنیک را بکشد و حتی در ماموریت اول وقتی به همراه ولگین پس از تخریب موسسه تحقیقاتی برای اسنیک دست هم تکان داد ! و همیشه سعی در زنده نگه داشتن اسنیک داشت، اما چرا ؟ چه حقیقتی باعث شد تا اسنیک از ***** و ***** های کثیف اونها دوری کنه ؟باس مامور مخفی آمریکا بود و مامور شده بود تا به ولگین نزدیک شود، باس تنها ماموری بود که می توانست به ولگین نزدیک شود اون برای مطمئن کردن ولگین دو کلاهک هسته ای هم به ولگین داد.
و باید به ولگین نزدیک میشد و فیلوسوفرزرا می دزدید و اون رو به آخرین گروه باقی مونده در آمریکا ( همون میهن پرستای خودمون ! ) تحویل می داد ! اسنیک نقش یک بیننده رو داشت ! و می تونست با گرفتن باس شهرت زیادی پیدا کنه ! اما موقعی کار خراب شد که ولگین یکی از اون دو کلاهک رو به سمت یکی از مراکز تحقیقاتی روسیه شلیک کرد ! و روسیه آمریکا رو تهدید به حمله نظامی کرد ! حالا ماموریت جدید باس کشته شدن توسط اسنیک بود تا از جنگ جلوگیری کنه اون از اول می دونست که قرار توسط اسنیک کشته شه ! و اسنیک این هارو در آخر فهمید ! و فهمید که باس که کار اصلی رو انجام داده به عنوان منفورترین شخص این ماموریت شناخته میشه ( خیلی دردناکه ) ولی باس همیشه اگر هم زنده می موند باز هم برای کشورش خدمت می کرد کاری که بیگ باس نمی تونست انجام بده و از این ***** متنفر بود
باس : وفاداری تا انتها ...
بیگ باس حریف باس نبود و باس خودش خواست تا توسط اسنیک کشته بشه ...
تمام اتفاقات زیر سر آمریکا بوده ولی افتخارش نصیب سران آمریکا و خفتش نصیب باس می شود و اسنیک هم ناخواسته قهرمان ملی میشه ...
اسنیک پس از شکست باس با اِوا به آلاسکا می رود ولی فردایش اِوا فرار می کند و نواری برای اسنیک می گذاره که در اون به این اشاره می کنه که اون هدفش دزدیدن فیلوسوفرز بوده و همه کاری های دیگه فقط برای این هدف بوده ! و شخص وفادار به آمریکا که فراموش شده باس هست و مورد سو استفاده سران *****ی شده ...
خب اِوا به همراه فیلوسوفرزفرار می کنه اما بعدها مشخص میشه که اون فیلوسوفرزجعلی بوده و مامور آدام کسی نبوده جز آسلات !!! و فیلوسوفرز در اختیار آمریکاست ! به لطف اسنیک ! وفاداترین شخص پاتریوت بدون شک باس بزرگ است .
قسمت سوم متال گیر بیگ باس پس از فهمیدن حقیقت ضربه ای سختی می خوره و از ***** ایالت متحده که با باس مثل یک آشغال رفتار کرده بود به شدت ناراحت بود.
بیگ باس در سال 1971 گروه علمیاتی ویژه ای به نام فاکس هاند رو ایجاد کرد که گروهی بود از بهترین ها چه در سلاح چه در نیرو در اواخر دهه 70 بیگ باس خودش رو برای یک شورش بزرگ آماده می کنه و با ثروتی که جمع کرده بود ارتش مستقلی رو در اوتر هیوین در جنگلهای آفریقای جنوبی تشکیل میده. اونجا جایی بود برای سربازانی که نمی خواستند سرنوشتی مانند باس داشته باشند.
داستان سری متال گیر از جایی شروع میشه که یک دانشمند اهل روسیه به نام نیکلای اس.ساکلاف در آمریکا زندگی می کرده و پناهنده اونجا بوده. بعد از مدتی به دلیل معامله ای که آمریکا در قبال خارج کردن موشکهای روسیه از کوبا تن داده بوده کشورش باز می گرده.
در 24 آگوست 1964 یک مامور زبده و ماهر سازمانی بنام فاکس وابسته به سازمان سیا به طور مخفیانه وارد خاک روسیه و منطقه ای به نام سلینویراسک میشه. نام رمز این فرد نیکد اسنیک و ماموریتش یتوس میسیون ـه نام دارد. ( این مامور در واقع همون بیگ باس خودمونه ! و اسم اصیش هم جکِ ) در این ماموریت اون مستقیما از اجور زرو فرمان می گیره ( اینم همون زیرو خودمونه که الان صحبتش زیاد شده ! ) زیرو کسی بوده که بنبان گزار موسسه فاکس بوده !، به هر حال اسنیک دنبال سوکلاو میره و اون رو پیدا می کنه !
سوکلاو به اسنیک توضیح می ده که مجبورش کردن به ساخت یه سلاح به نام شاگوهود که ابزاری باشه برای پیروزی روسیه در جنگ سرد، در راه برگشت اسنیک و سوکلاو بر روی یک پل چوبی با د باس افسانه ای روبرو می شن !
باس مربی اسنیک بوده و رابطه احساسی بسیار زیادی با هم داشتن ! طوری که در همین نسخه 3 اسنیک با باس تماس می گیره و باس بعد از شنیدن صدای اسنیک به اون می گه چقدر لاغر شدی ! { در این حد با هم صمیمی بودن ! }. باس می خواد سوکلاو دو کلاهک هسته ای که دستش هست رو به کونولن ولگین بده.
ولگین شخصیت نسبتاً پیچیده داره یه جورایی قصدش کودتا در روسیه است
پس از برخورد اسنیک با باس بر روی پل ویلگن هم به جمع اون ها اضافه میشه و از باس می خواد تا اسنیک رو بکشه ! بخاطر اینکه صورت اونو دیده!
باس هم با اسنیک درگیر شده و بعد از شکستن یکی از دستهای اسنیک اون رو به رودخانه پایین پل پرتاب می کنه ( در واقع می خواست نشون بده که داره اسنیک رو می کشه اما قصدش این نبود )
بعد از این اتفاق و وقتی باس و دارو دسته اش به همراه هلیکوپتر اونجا رو ترک می کنن ولگین یکی از کلاهک ها رو برای تخریب مرکز تحقیقاتی سوکلاو به کار می بره ! که آسلات سعی داره ازش جلوگیری کنه و حتی بهش میگه :
اینجا کشور خودته !!
بعد از این اتفاق هلکوپتری که اسنیک رو به روسیه آوردن توسط ***** روسیه شناخته میشه و اینجاس که در و تخته با هم جور میشن ! و ***** روسیه فکر می کنه کار آمریکا بوده که به مرکز تحقیقاتی حمله کرده.
بر همین مبنا هم روسیه به آمریکا اخطار می دهد که ظرف یک هفته اعلام جنگ علیه آمریکا خواهد کرد.
اسنیک بعد از یک هفته از اولین ماموریت خودش که با شکست بدی مواجه شد اینبار با رمز اسنیک ایتر به همون منطقه بر می گرده اما اینبار ماموریتش فرق داره، ماموریت اینبار بیگ باس خودمون اینه که ولگین و باس رو نابود کنه تا بی گناهی آمریکا رو ثابت کنه و از جنگ اتمی و کشته شدن میلیون ها نفر جلوگیری کنه.
اسنیک پس از ورود شبانه به منطقه فرستاده شده برای دومین بار در دومین ماموریت خودش با باس در شبی بارانی مواجه میشه :
اسنیک : رئیس، تو اینجا چکار می کنی ؟
باس : من دیگه رئیس تو نیستم ! برگرد برو خونه است ! نمی خواد خودتو اینجا نشون بدی اینجا آمریکا نیست !
اسنیک : چرا خیانت کردی ؟
باس : من خیانت نکردم من وفادارم به هدفم، اما تو چی جک ؟ ( اسنیک ) تو به چی وفادار می مونی ؟ به کشورت یا مربیت ؟ به ماموریتت یا اعتقادت ؟ انتظار ندارم منو ببخشی اما نمی تونی منو شکست بدی من از تو قوی ترم ! دفعه بعدی که ببینمت می کشمت. این صحنه دقیقا صحنه ای که اسنیک در هوای بارونی با اسبی روبرو میشه و باس اون رو غافلگیر می کنه.
اسنیک بعد از این اتفاق متوجه میشه باید با ماموری از آژانس امنیت ملی ملاقات کنه با اسم رمز ای دی ای ام .
اسنیک در این راه باز هم به پست باس می خوره و مثل همیشه به باد کتک گرفته میشه و تهدید به مرگ میشه !
اسنیک به محل ملاقات با آدام میره و با ( بیگ ماما ) مواجه میشه و خودش رو جای مامور فاکس جا می زنه و ادعا می کنه که مامور مخفی کی جی بی هست خودش رو به جای معشوقه سوکلاو جا زده و می تونی اسنیک رو در ماموریتش یاری کنه.
اما در واقع اون مامور مخفی یه گروه چینی به نام فیلوسوفرز که ماموریتش به دست آوردن فیلوسوفرز بود حالا این فیلوسوفرز چیه قضیه اش خیلی مفصله اما توضیح مختصرش این میشه که بعد از جنگ جهانی اول اگه اشتباه نکنم چین و شوروی سابق و آمریکا با هم متحد میشن و نیرو و پول جمع می کنن و کلی هم جمع میشه ! اما بعدا با هم به مشکل می خورن و بیشتر این ثروت می مونه دست شوروی
حالا اِوا می خواد اونارو بدزده ! و با همین نیت با اسنیک همراه میشه.
اسنیک به سمت ولگین حرکت می کنه و در راه با افراد زیادی مبارزه می کنه و اونارو شکست میده و آخرین کسی که باهاش مبارزه می کنه د فوری که شبیه فضانورد و اسلحه ای داره که از اون شعله می زنه بیرون ! اسنیک اون رو هم شکست میده و خودشو سوکلاو می رسونه که ولگین با یه ضربه اون رو بیهوش می کنه.
اسنیک بهوش میاد ولی همه جا سیاه ! رو سر اسنیک کسیه ای کشیدن ، اسنیک صداهایی می شنوه ولگین در حال کتک زدن سوکلاو و در آخر هم اون رو می کشه !
ولگین به باس میگه چشم های اسنیک رو از حدقه در بیاره باس با چاقو نزدیک به اسنیک میشه در همین حین ولگین اونور در حال اعتراف گرفتن از اِوا هست و برای اینکه اونو بترسونه ماشه تفنگش رو می کشه، اسنیک هم برای نجات دادن اِوا دست و پا می زنه که بر خورد می کنه به آسلات که تفنگ آسلات هم که پر بوده شلیک میشه و تیر می خوره به چشم اسنیک و اون رو کور می کنه.
آسلات یه فرستنده روی اسنیک می زاره و بعد باس به پای اسنیک شلیک می کنه و میگه فرار کن اما اسنیک زندانی میشه و در زندان ( توسط قرصی که مرگ رو صحنه سازی می کنه فرار می کنه ) و بعد برای راحت شدن از دست آسلات از روی یک پل با ارتفاع زیاد می پره !
و یه جورایی زیر آب بیهوش میشه و با کسانی که کشته بوده در خواب تجدید فراق می کنه !! و بعد از مدتی به هوش میاد و خودش رو به کنار رودخانه می رسونه ! اسنیک به همراه اِوا به سمت ولگین می ره تا اونو نابود کنه بین اونها و باس و ولگین درگیری ایجاد میشه و در آخر اسنیک موفق میشه شاگوهود و ولگین رو به دَرک بفرسته ! و ولگین به اسنیک میگه هدف اون رسیدن به فیلوسوفرز است.
و در آخر تراژدیک ترین صحنه عمر 25 سالگی متال گیر صحنه رویارویی اسنیک و باس در دشت گلها، که اسنیک او را شکست می دهد ...
باس : فقط یک اسنیک می تواند باشد یا یک باس ...
نتیجه داستان : باس هیچ وقت تلاش نکرد تا اسنیک را بکشد و حتی در ماموریت اول وقتی به همراه ولگین پس از تخریب موسسه تحقیقاتی برای اسنیک دست هم تکان داد ! و همیشه سعی در زنده نگه داشتن اسنیک داشت، اما چرا ؟ چه حقیقتی باعث شد تا اسنیک از ***** و ***** های کثیف اونها دوری کنه ؟باس مامور مخفی آمریکا بود و مامور شده بود تا به ولگین نزدیک شود، باس تنها ماموری بود که می توانست به ولگین نزدیک شود اون برای مطمئن کردن ولگین دو کلاهک هسته ای هم به ولگین داد.
و باید به ولگین نزدیک میشد و فیلوسوفرزرا می دزدید و اون رو به آخرین گروه باقی مونده در آمریکا ( همون میهن پرستای خودمون ! ) تحویل می داد ! اسنیک نقش یک بیننده رو داشت ! و می تونست با گرفتن باس شهرت زیادی پیدا کنه ! اما موقعی کار خراب شد که ولگین یکی از اون دو کلاهک رو به سمت یکی از مراکز تحقیقاتی روسیه شلیک کرد ! و روسیه آمریکا رو تهدید به حمله نظامی کرد ! حالا ماموریت جدید باس کشته شدن توسط اسنیک بود تا از جنگ جلوگیری کنه اون از اول می دونست که قرار توسط اسنیک کشته شه ! و اسنیک این هارو در آخر فهمید ! و فهمید که باس که کار اصلی رو انجام داده به عنوان منفورترین شخص این ماموریت شناخته میشه ( خیلی دردناکه ) ولی باس همیشه اگر هم زنده می موند باز هم برای کشورش خدمت می کرد کاری که بیگ باس نمی تونست انجام بده و از این ***** متنفر بود
باس : وفاداری تا انتها ...
بیگ باس حریف باس نبود و باس خودش خواست تا توسط اسنیک کشته بشه ...
تمام اتفاقات زیر سر آمریکا بوده ولی افتخارش نصیب سران آمریکا و خفتش نصیب باس می شود و اسنیک هم ناخواسته قهرمان ملی میشه ...
اسنیک پس از شکست باس با اِوا به آلاسکا می رود ولی فردایش اِوا فرار می کند و نواری برای اسنیک می گذاره که در اون به این اشاره می کنه که اون هدفش دزدیدن فیلوسوفرز بوده و همه کاری های دیگه فقط برای این هدف بوده ! و شخص وفادار به آمریکا که فراموش شده باس هست و مورد سو استفاده سران *****ی شده ...
خب اِوا به همراه فیلوسوفرزفرار می کنه اما بعدها مشخص میشه که اون فیلوسوفرزجعلی بوده و مامور آدام کسی نبوده جز آسلات !!! و فیلوسوفرز در اختیار آمریکاست ! به لطف اسنیک ! وفاداترین شخص پاتریوت بدون شک باس بزرگ است .
قسمت سوم متال گیر بیگ باس پس از فهمیدن حقیقت ضربه ای سختی می خوره و از ***** ایالت متحده که با باس مثل یک آشغال رفتار کرده بود به شدت ناراحت بود.
بیگ باس در سال 1971 گروه علمیاتی ویژه ای به نام فاکس هاند رو ایجاد کرد که گروهی بود از بهترین ها چه در سلاح چه در نیرو در اواخر دهه 70 بیگ باس خودش رو برای یک شورش بزرگ آماده می کنه و با ثروتی که جمع کرده بود ارتش مستقلی رو در اوتر هیوین در جنگلهای آفریقای جنوبی تشکیل میده. اونجا جایی بود برای سربازانی که نمی خواستند سرنوشتی مانند باس داشته باشند.
ای دهقان فداکارتو در روزگاری زندگی کردی که
مردی برهنه شدتاکودکان وزنان نمیرند.
امّامن درروزگاری زندگی میکنم که زنی
برهنه میشودتاکودکش گرسنه نماند.
مردی برهنه شدتاکودکان وزنان نمیرند.
امّامن درروزگاری زندگی میکنم که زنی
برهنه میشودتاکودکش گرسنه نماند.