10-05-2015, 08:51 PM
(آخرین ویرایش: 10-05-2015, 09:07 PM، توسط Rise of Duty.)
ممنون
که دقت به خرج دادید
صد دفعه گفتم که باید قسمت های قبلی و "عاقبت بد اخلاقی" را بخوانید
علی در سن جوانی از مهدی کلی کتک خورده و خاطرات تلخ بدی از آن در ذهنش داشته است و از مواجه مجدد با او به شدت می ترسد.
یک ضرب المثل هست که می گوید:
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.
خب ترس زیاد این شخص از مهدی باعث شد تا توانایی "نه" گفتن را از دست دهد و بگوید "بله"
از طرفی هم تو سن جوانی به خاطر گیم کلی کتک از مهدی خورده بود
پس هر وقت سراغ گیم می رفت مظطرب و پریشان می شد و خاطره ی بد آن موقع در ذهنش ایجاد می شد
اسلحه کشیدن هم بی دلیل نیست
این قسمت را خوب بخوان(خصوصاً قسمت های پایانی را)
البته قسمت سوم جواب همه ی سوالات را کامل و جامع می ده
واضح بود سینا جان
علی به نرگس علاقه مند شد و ...
اصلاح کردم
ممنون
که دقت به خرج دادید
صد دفعه گفتم که باید قسمت های قبلی و "عاقبت بد اخلاقی" را بخوانید
علی در سن جوانی از مهدی کلی کتک خورده و خاطرات تلخ بدی از آن در ذهنش داشته است و از مواجه مجدد با او به شدت می ترسد.
یک ضرب المثل هست که می گوید:
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.
خب ترس زیاد این شخص از مهدی باعث شد تا توانایی "نه" گفتن را از دست دهد و بگوید "بله"
از طرفی هم تو سن جوانی به خاطر گیم کلی کتک از مهدی خورده بود
پس هر وقت سراغ گیم می رفت مظطرب و پریشان می شد و خاطره ی بد آن موقع در ذهنش ایجاد می شد
اسلحه کشیدن هم بی دلیل نیست
این قسمت را خوب بخوان(خصوصاً قسمت های پایانی را)
البته قسمت سوم جواب همه ی سوالات را کامل و جامع می ده
(10-05-2015, 08:19 PM)Sina Assassin نوشته است: داداش خیلی گنگ بود.چی شده؟
راستی علی به مهدی گفت علی.درستش کن.
واضح بود سینا جان
علی به نرگس علاقه مند شد و ...
اصلاح کردم
ممنون