03-06-2013, 03:42 PM
انسان یا شیــــــــــــــــــطان | بیوگـــــــــــــــــــــرافی دانته
سال ها پیش پادشاه شیاطین ، اسپاردا عاشق یک زن زمینی شد و با او ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دوپسر به نام دانته و ورجیل بود ولی خوشبختی اسپاردا زیاد طول نمیکشد و شخصی به نام موندوس او و همسرش را میکشد و دانته و ورجیل از کودکی طعم یتیمی را میچشند .
دانته و ورجیل بزرگ میشوند ولی موندوس باز هم برای ان ها مزاحمت ایجاد میکند ، او ورجیل را تبدیل به نلو انجلو میکند و نیمه ی شیطان اورا بیدار میکند .
دانته عصبانی میشود و برای انتقام گرفتن از موندوس و شیاطین دیگر وارد کار میشود .
در شماره ی اول بازی دانته توسط زنی به نام تریش استخدام میشود . کاراین زن همانند مادر دانته جلوگیری از بازگشت پادشاه ان موقع شیاطین یعنی موندوس است . وظیفه ی دانته گشتن گارد های موندوس است حتی اگر به قیمت جانش تمام شود البته این کار مسیر دانته را برای رسیدن به موندوس و انتقام گرفتن از او هموار میکرد .
دانته در یکی از ماموریت های خود با برادرش ورجیل روبرو شد ، کسی که حالا برای موندوس کار میکرد و قصد کشتن برادرش را داشت برای همین تریش کار اصلی اش را رها کرد و به کمک دانته رفت تا به کمک هم موندوس را در دنیای شیاطین زندانی کنند .
در شماره ی دوم بازی بعد از سال ها دانته دیگر غرور قبلش را نداشت و ارام تر شده بود . حالا وظیفه ی او کمک به شخصی به نام لوسیا است برای مقابله با اریوس یکی از بزرگترین تاجران بین المللی جهان . هدف اریوس تسخیر کردن دنیا با استفاده از قدرت شیاطین بود . در پایان بازی دانته برای شکست دادن اریوس باید وارد دنیای شیاطین میشد و سرکرده ی شیاطین را از فرار متوقف میکرد . او در این راه گیر می افتد و مجبور میشود به عمیق ترین محل دنیای شیاطین برود بعد از کمی تلاش دانته موفق میشود (در پایان بازی فیلمی به نمایش در میاید که لوسیا روی سندلی دانته نشسته و کمی بعد صدای موتور دانته را میشنود و به بیرون میرود )
در شماره ی سوم بازی داستان بیشتر به سمت سری اول سوق پیدا میکند و دانته ی از خود رازی و غرور باز میگردد .
داستان این شماره درباره ی درگیری دانته با برادرش ورجیل است چون ورجیل سعی دارد دنیای شیاطین را به دنیای انسان ها متصل کند . در این بین دانته با زنی به نام لیدی اشنا میشود که تهت تعقیب پدرش ارخام است و البته ارخام کسی است که به ورجیل برای رسیدن به هدفش کمک میکند ولی خودش نقشه هایی جداگانه در سرش دارد . در پایان دانته سهم خود را از شمشیر اسپاردا طلب میکند و ورجیل نیز زندگی ابدی در دنیای شیاطین را انتخاب میکند . از طرفی دیگر لیدی نیز از دست پدرش خلاص میشود و به کمک دانته برای جنگ با شیاطین می پردازد . دانته هم یک اسم زیبا برای مغازه اش انتخاب میکند : devil mar cry یا همان شیطان هم می گرید .
درشماره چهارم بازی بازی کن به طور کامل کنترل شخصیت دانته را دارا نبود و تا مرحله ی 11 کنترل شخصیت نرو و از مرحله ی 11 به بعد به کنترل دانته می پردازد و در مرحله ی اخر بازی دوباره به کنترل کردن نرو می پردازد همچنین شخصیت های جدیدی با نام های کیریه و گلوریا به بازی اضافه میشوند و یکی از شخصیت های قدیمی بازی به نام لیدی در بازی وجود دارد .
در شماره ی پنجم بازی شکل و ظاهر دانته به کلی تغییر کرده . داستان بازی در شهری به نام لیمبو اتفاق می افتد ، جایی که در ان دانته ی جوان به کشتن شیاطین میپردازد . ورجیل هم ماند دانته به کشتن شایطین میپردازد و گروهی را برای همین کار ایجاد کرده است . دانته و ورجیل سالها بود که از هم جدا شده بودند و میداند که برادرش دانته او را فراوموش کرده است . او توسط واسطه ای دانته را فرا میخواند و خود را به او معرفی میکند . او از دانته میخواهد که به گروهش بپیوندد ولی دانته قبول نمیکند . بعد از کمی فکر کردن دانته متوجه میشود که ورجیل هم مانند او با شیاطین میجنگد و تصمیم میگیرد به گروه او بپیوندد . البته بازی دارای گیم پلی یک نواخت و قابل پیش بینی است و لی در کل ما شاهد یک بازی استاندارد و زیبا بودیم .
پـــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــان
نویســـــــــــــــــــنده : پوریــــــــــــــــــــا رســـــــــــــــــــتمی
سال ها پیش پادشاه شیاطین ، اسپاردا عاشق یک زن زمینی شد و با او ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دوپسر به نام دانته و ورجیل بود ولی خوشبختی اسپاردا زیاد طول نمیکشد و شخصی به نام موندوس او و همسرش را میکشد و دانته و ورجیل از کودکی طعم یتیمی را میچشند .
دانته و ورجیل بزرگ میشوند ولی موندوس باز هم برای ان ها مزاحمت ایجاد میکند ، او ورجیل را تبدیل به نلو انجلو میکند و نیمه ی شیطان اورا بیدار میکند .
دانته عصبانی میشود و برای انتقام گرفتن از موندوس و شیاطین دیگر وارد کار میشود .
در شماره ی اول بازی دانته توسط زنی به نام تریش استخدام میشود . کاراین زن همانند مادر دانته جلوگیری از بازگشت پادشاه ان موقع شیاطین یعنی موندوس است . وظیفه ی دانته گشتن گارد های موندوس است حتی اگر به قیمت جانش تمام شود البته این کار مسیر دانته را برای رسیدن به موندوس و انتقام گرفتن از او هموار میکرد .
دانته در یکی از ماموریت های خود با برادرش ورجیل روبرو شد ، کسی که حالا برای موندوس کار میکرد و قصد کشتن برادرش را داشت برای همین تریش کار اصلی اش را رها کرد و به کمک دانته رفت تا به کمک هم موندوس را در دنیای شیاطین زندانی کنند .
در شماره ی دوم بازی بعد از سال ها دانته دیگر غرور قبلش را نداشت و ارام تر شده بود . حالا وظیفه ی او کمک به شخصی به نام لوسیا است برای مقابله با اریوس یکی از بزرگترین تاجران بین المللی جهان . هدف اریوس تسخیر کردن دنیا با استفاده از قدرت شیاطین بود . در پایان بازی دانته برای شکست دادن اریوس باید وارد دنیای شیاطین میشد و سرکرده ی شیاطین را از فرار متوقف میکرد . او در این راه گیر می افتد و مجبور میشود به عمیق ترین محل دنیای شیاطین برود بعد از کمی تلاش دانته موفق میشود (در پایان بازی فیلمی به نمایش در میاید که لوسیا روی سندلی دانته نشسته و کمی بعد صدای موتور دانته را میشنود و به بیرون میرود )
در شماره ی سوم بازی داستان بیشتر به سمت سری اول سوق پیدا میکند و دانته ی از خود رازی و غرور باز میگردد .
داستان این شماره درباره ی درگیری دانته با برادرش ورجیل است چون ورجیل سعی دارد دنیای شیاطین را به دنیای انسان ها متصل کند . در این بین دانته با زنی به نام لیدی اشنا میشود که تهت تعقیب پدرش ارخام است و البته ارخام کسی است که به ورجیل برای رسیدن به هدفش کمک میکند ولی خودش نقشه هایی جداگانه در سرش دارد . در پایان دانته سهم خود را از شمشیر اسپاردا طلب میکند و ورجیل نیز زندگی ابدی در دنیای شیاطین را انتخاب میکند . از طرفی دیگر لیدی نیز از دست پدرش خلاص میشود و به کمک دانته برای جنگ با شیاطین می پردازد . دانته هم یک اسم زیبا برای مغازه اش انتخاب میکند : devil mar cry یا همان شیطان هم می گرید .
درشماره چهارم بازی بازی کن به طور کامل کنترل شخصیت دانته را دارا نبود و تا مرحله ی 11 کنترل شخصیت نرو و از مرحله ی 11 به بعد به کنترل دانته می پردازد و در مرحله ی اخر بازی دوباره به کنترل کردن نرو می پردازد همچنین شخصیت های جدیدی با نام های کیریه و گلوریا به بازی اضافه میشوند و یکی از شخصیت های قدیمی بازی به نام لیدی در بازی وجود دارد .
در شماره ی پنجم بازی شکل و ظاهر دانته به کلی تغییر کرده . داستان بازی در شهری به نام لیمبو اتفاق می افتد ، جایی که در ان دانته ی جوان به کشتن شیاطین میپردازد . ورجیل هم ماند دانته به کشتن شایطین میپردازد و گروهی را برای همین کار ایجاد کرده است . دانته و ورجیل سالها بود که از هم جدا شده بودند و میداند که برادرش دانته او را فراوموش کرده است . او توسط واسطه ای دانته را فرا میخواند و خود را به او معرفی میکند . او از دانته میخواهد که به گروهش بپیوندد ولی دانته قبول نمیکند . بعد از کمی فکر کردن دانته متوجه میشود که ورجیل هم مانند او با شیاطین میجنگد و تصمیم میگیرد به گروه او بپیوندد . البته بازی دارای گیم پلی یک نواخت و قابل پیش بینی است و لی در کل ما شاهد یک بازی استاندارد و زیبا بودیم .
پـــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــان
نویســـــــــــــــــــنده : پوریــــــــــــــــــــا رســـــــــــــــــــتمی