امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکایت های ناگفته (1) ... (مقاله)
#1
نام : ســـــــجاد
نام خانوادگی : محــــمدی  پــــور
عنوان مقاله : حکایت های ناگفته (شماره ی 1)
___________________________________________________________________________________________________________
                                                      بنام خدا

گاهی در تنهایی خود نشسته ایم و به مرور خاطرات گذشته می پردازیم . خاطراتی که بند بندِ وجودمان به آنها وابسته است .
در این خاطرات لحظاتِ شاد باهم بودن دیده میشود ، لحظات شادی با دوستانمان ، لحظاتی که مارا به اینجا کِشانید . اینها همان خاطراتی اند که بارها و بارها به امروزمان لعنت میفرستند و در ذهنمان فریاد میزنند که "کجا رفت آن روز های با هم بودن" ... آن روزهایی که دوستی میان ما حرف اول را میزد . اما واقعا چه چیزی مارا به این سمت سوق داده است ؟
 
__________________خاطراتی که در گذشته ی خود ، درگذشت !! ____________________
                                                                       حکایت های نا گفته (1) : خود زنی در روز روشن !!!

 کنسول چیست ؟ کنسول وسیله ایست برای تفریح و سرگرمی اعضای جامعه در جهت گذراندن اوقات .
همین و بس ...

اما زمانه فرق کرده است . فقط کافیست یک چرخی در فضای مجازی بزنید تا بفهمید که قضیه از چه قرار است . در کمترین زمان برداشت های زیر از کنسول ها میگردد :

1-  کنسول ایکس باکس رنگِ سبزش زیادی تو ذوق میزند
2-  کنسول پلی استیشن قیافه اش به این حرفا نمی آید (حالا کدوم حرفا بماند)
3-   با آمدن Quantum Break به داخل بازار دارندگان کنسول پلی استیشن کتلت گردیده و از صحنه ی روزگار محو میشوند. (جلل خالق)
4-  از جهتی گویا قرار است بازی ای به نام Uncharted 4 روانه ی بازار شود که در اینصورت دارندگان کنسول ایکس باکس باید دو دستی بر سر خود بکوبند.حالا چرا و به چه دلیل بعداً میگویم .
5-  کنسول ایکس باکس فلان است
6-  کنسول پلی استیشن فلان تر است

و این روند آنقدر ادامه دارد که اگر دو اسلحه ی کلاشینکُف به آنها بدهی یکدیگر را به نحوی تار و مار میکنند که کریتوس ، زئوس را نکرد ...
حالا مگر آخرش چیزی ثابت میگردد . هم آری و هم خیر ...
آری... از آن جهت که یکدیگر را کتلت کرده اید و بساط شام ردیف است البته در دیار باقی و خیر ، از آن جهت که کلا بحث ، بحثی است که قضیه اش از غنی کردن اورانیوم نیز پیچیده تر است . خلاصه اگر یک دانشمند هسته ای تصمیم داشت یک بشکه اورانیوم غنی کند ، حداقلش آن بود که تکلیفش با خودش مشخص است . اما وقتی بحث کنسول پیش می آید آدم نمیداند با خودش چند چند است .

از طرفی میگوید Quantum Break خیلی خوب است ... دماغتان بسوزد که ایکس باکس ندارید و همچنین یک جای دیگرتان هم بسوزد (مَدیونید اگر فکر بد کنید) ... از جهت دیگر همین فرد اگر Uncharted را از دو کیلومتری ببیند رو هوا میزند و خلاصه خر کیف میشود .
(حوصله ندارم زیاد بنویسم . همین را قرینه کنید )


اما عمق فاجعه در اینجا رخ میدهد که ...
طرف رفیقشو تو فضای مجازی دیده به جای سلام به رفیقش میگه :
فرد X : از اون کنسول داغونت چه خبر !!؟؟؟؟؟
یعنی طرف به جای اینکه از حال رفیقش جویا بشه ، از حال کنسول جویا میشه ... بعد میگیم آخرالزمان کی اتفاق میفته !!! خب ایناهاش دیگه .
فرد Y (که کلی ضایع گردیده) میگوید : شیش تایی هاش ...
که البته خودم هم منظورش را از این جمله نفهمیدم اما گویا فرد X حسابی فهمید و جواب داد : شیش تایی تو هستی با آن کنسولت ...
{از اینجا بحث از رفاقت خارج شده و وارد بخش جنگ و جدل میگردد}
فرد Y میگوید : مردَکِ مُزحِک آن موقع که ما داشتیم Crash Bash میزدیم شما کجا بودید ...
فرد X (که همواره جوابی در آستین دارد) میگوید : مُزحک منم یا دسته ی کنسول تو که نه سر دارد و نه ته ...
فرد Y خشمگین شده و میگوید : مردی وایسا زنگ آخر ... (گویا آقایان X  و Y در زنگ هندسه مشغول به چت بوده اند)
خلاصه زنگ هندسه به صدا در می آید و از قضا زنگ آخر نیز بوده است ...
دو رفیق که در هنگام کلاس هندسه گروه خود را در دعوای زنگ آخر چیده بودند آماده ی حمله میشوند ...
گروه X : تا حالا صدای دسته ی کنسول ایکس باکس رو بر ملاجت شنیدی
گروه Y : زهی خیال باطل . کنسول ما به خوش دستی در پرتاب شدن معروفه
گروه X پیش قدم شده و اولین ضربه ی خود را که بسیار شبیه به فاتالیتی زدن در مورتال کُمبت است را وارد کرده و دعوا آغاز میگردد.
از اینجا به بعد مخلوطی از فحش های رکیک با کلماتی مانند : زارت ، زورت ، آخ و ... شنیده میشود .
اما خوب است گاهی در زندگی فکر کنیم . برهم زدن رفاقت بر سر چه ؟ یک عمر پشیمانی به چه علت ؟ حالا تمام این ها به کنار ، کنسول پودر شده ی هم را چه کنیم ... الان نه من Quantum Break را میتوانم بازی کنم و نه جناب عالی Uncharted را .
خب نکن دوست من . بخدا زشته ...
آدم گاهی وقت ها وقتی وارد فضای مجازی میشود به یاد استادیوم آزادی
 می افتد و خلاصه کلی مطالب از جمله : فحش های آبدار ، انواع توهین ها ، قرتی گردیدن و... را می آموزد . گویا مفهوم کنسول بازی که در ابتدای مقاله عرض نمودم به کلی تغییر کرده و تبدیل شده به وسیله ای برای دعوا که گویا به خوش دست بودن معروف است .
این چَرَندیاتی که در بالا گفتیم ساخته ی ذهن مخدوش نویسنده میباشد و عبدا صحت ندارد ... ماها رفیقیم ، رفاقت و این حرفا.
 
دوست من ، رفیق گرامی ، عزیزِ دل بنده واقعا دلت راضی میشه که رفیقت بخاطر تجربه نکردن بازی های انحصاری هم دماغش بسوزه و هم یک جای دیگرش . حال بماند اینکه کسایی مثل بنده هستند که هیچ کدام از کنسول هارا نداریم و خلاصه در این میان بوق فرض میگردیم . ای کاش کاری کنیم که وقتی در آینده به گذشته نگاه میکنیم برای چند لحظه لبخند بر لب هایمان بنشیند و روز هایی را بیاد بیاوریم که از بازی کردن لذت ببریم نه از بازی داشتن ...
خصلت آدمی در این است که اگر چیزی را از دست ندهد قدرش را نمی داند . رفیق هم کم گیر میاد برادر، قدرش رو بدون .
 
خیلی ممنونم از این که اولین قسمت از " حکایت های ناگفته " را منت گذاشته و خواندید . عکس هم نگذاشتیم که فقط عکسهایش را ببینید و بروید...
 
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست
                                                                                            نویسنده : سجاد محمدی پور S0 (24)
 
 
 
پاسخ
#2
مقاله جالبی بود. فقط توی لحن نوشتن مقاله یکم مشکل داره. از لحن ادبی طنز اولش خیلی خوشم اومد. بعد یهو محاوره‌ای شد و قسمت صحبت‌های رفقا اون حس اول متنو که قرار بود طنز باشه نمیداد. خوبه دست به قلم خوبی داری. ادامه بده مطمئنم موفق میشی.
فرهنگ این فن بازی رو نمیدونم و این سنت هنوز هم یکی از سنت‌های قبایل نوبیان است. S0 (2)  البته نه اینکه هرکی فن بازی میکنه نوبه.نه. اما فن بازی داریم تا فن بازی. داریم شخص فقط طرفدار یه بازی یا یه کنسوله و داریم فردی رو که سر فن بازی کل دوستاشو از دست داده. کلا چیز مضخرفیه و نباید عقاید خودمون(نه صرفا فقط بحث بازی) به دیگران تحمیل کنیم.
بازم میگم. مقاله خوبی بود و خیلی ازش خوشم اومد.
به امید دیدن مقالات بیش‌تر از شما. S0 (22)
پاسخ
#3
(01-14-2016, 01:44 PM)Sina Assassin نوشته است: مقاله جالبی بود. فقط توی لحن نوشتن مقاله یکم مشکل داره. از لحن ادبی طنز اولش خیلی خوشم اومد. بعد یهو محاوره‌ای شد و قسمت صحبت‌های رفقا اون حس اول متنو که قرار بود طنز باشه نمیداد. خوبه دست به قلم خوبی داری. ادامه بده مطمئنم موفق میشی.
فرهنگ این فن بازی رو نمیدونم و این سنت هنوز هم یکی از سنت‌های قبایل نوبیان است. S0 (2)  البته نه اینکه هرکی فن بازی میکنه نوبه.نه. اما فن بازی داریم تا فن بازی. داریم شخص فقط طرفدار یه بازی یا یه کنسوله و داریم فردی رو که سر فن بازی کل دوستاشو از دست داده. کلا چیز مضخرفیه و نباید عقاید خودمون(نه صرفا فقط بحث بازی) به دیگران تحمیل کنیم.
بازم میگم. مقاله خوبی بود و خیلی ازش خوشم اومد.
به امید دیدن مقالات بیش‌تر از شما. S0 (22)

بسیار ممنون از اینکه اینجوری به آدم قوت قلب میدی و کلا دگرگون میکنی آدمو ...
نطرتم کاملا محترمه . خیلی هم خوب
پاسخ
#4
نامردا نظر من کوووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟// S0 (43)
گفتم که متلک نیس S0 (5)
خوب ادامه بده افرین عالی بود S0 (29) S0 (29) S0 (29)
منم از این به بعد اصلا انتقاد نمی کنم 113 113 113
فقط میگم افرین ادامه بده خوب بود S0 (62) S0 (62) S0 (62) S0 (62) S0 (62)
هندسه هم درس خوبیه اصلا عالیه Blink Blink Blink Blink Blink Blink Blink
همه جای زندگی هم کاربرد داره Blink Blink Blink Blink
مقاله ی تو هم اصلا چرت نبود S0 (92)
اصلا از ادبی به محاوره نرفت S0 (31) S0 (31) S0 (31)
و حتی داستان سرایی هم نبود S0 (24) S0 (24) S0 (24) S0 (24)
خیلی هم قشنگ بود S0 (34) Blink Blink Blink Blink
ادامه بده 113
من خنگم
پاسخ
#5
«کریتوس ، زئوس را نکرد» :|
عجب :| اینجای متن سوء تفاهم ایجاد میکنه برادر! این معنی دراولین نگاه برداشت میشه که به دلیل جمله‌ی بالا همدیگرو کتلت میکنن :| S0 (45) S0 (45) S0 (45) S0 (45) S0 (45)
باید اینطوری میبود: 
«[font=Arial]اگر دو اسلحه ی کلاشینکُف به آنها بدهی طوری یکدیگر را به نحوی تار و مار میکنند که کریتوس ، زئوس را نکرد ...»[/font]
[font=Arial]ترکیب متن ادبی و عامیانه هم یکم رو مخ بود![/font]
[font=Arial]در کل بسی خندیدیم آفرین![/font]
فروش یک عدد اکانت اوریجین (بتل فیلد 4 و تایتان فال روی یک اکانت) 
پاسخ
#6
(01-19-2016, 09:20 PM)kiankasaei نوشته است: «کریتوس ، زئوس را نکرد» :|
عجب :| اینجای متن سوء تفاهم ایجاد میکنه برادر! این معنی دراولین نگاه برداشت میشه که به دلیل جمله‌ی بالا همدیگرو کتلت میکنن :| S0 (45) S0 (45) S0 (45) S0 (45) S0 (45)
باید اینطوری میبود: 
«[font=Arial]اگر دو اسلحه ی کلاشینکُف به آنها بدهی طوری یکدیگر را به نحوی تار و مار میکنند که کریتوس ، زئوس را نکرد ...»[/font]
[font=Arial]ترکیب متن ادبی و عامیانه هم یکم رو مخ بود![/font]
[font=Arial]در کل بسی خندیدیم آفرین![/font]

دوست عزیز ممنونم بابت نطری که دادی ...

ولی به نظر بنده این جمله هم مشکل داره :

«[font=Arial]اگر دو اسلحه ی کلاشینکُف به آنها بدهی طوری یکدیگر را به نحوی تار و مار میکنند که کریتوس ، زئوس را نکرد ...»
به هر حال آبروی هرچی نویسنده بود بردم با این نوشتنم ... شاد و سربلند باشید.
تو قسمت دوم جبران خواهم کرد
[/font]
پاسخ
#7
خیلی خوب بود  S0 (62) اصلا عالی بود  113 فقط زود تر حکایت بعدی رو اماده کن لطفا  S0 (13)
[تصویر:  ceb35c2332302.jpg]
پاسخ
#8
(01-19-2016, 09:26 PM)white.wolf نوشته است: خیلی خوب بود  S0 (62) اصلا عالی بود  113 فقط زود تر حکایت بعدی رو اماده کن لطفا  S0 (13)

خواهش میکنم دوست عزیز .. مغاله ی بعدی تقریبا آماده شده اما باید از نظر نگارشی بررسی بشه . به محض تکمیل بررسی ، روی انجن قرار میگیره (الان میگن روی انجمن کجاست .. منظورم داخل انجمن بود )
پاسخ
#9
خیلی خوب بود. واقعا لذت بردم امیدوارم باز هم مقاله هاتو ببینم S0 (62)
       
       


[تصویر:  SCREEN_TLOU2_Teaser_05.0.jpeg]

پاسخ
#10
(01-19-2016, 09:38 PM)Y PS نوشته است: خیلی خوب بود. واقعا لذت بردم امیدوارم باز هم مقاله هاتو ببینم S0 (62)
 نظر لطفتونه . فردا شماره ی دوم همین مقاله داخل انجمن قرار میگیره البته با وضعیت نگارشی بهتر و کامل تر.
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حکایت های ناگفته (2) : گیمرِ مادرزاد ! سجاد محمدی پور 14 4,612 02-01-2016, 10:18 AM
آخرین ارسال: nazaninjooni
Thumbs Up راه بدون بازگشت قسمت 1(حکایت گیمر شدن ما) arshia.hidden12 3 1,803 01-19-2016, 11:34 PM
آخرین ارسال: Station
Tongue اندر حکایت گیمران. harry.potter 13 3,613 11-06-2015, 11:15 PM
آخرین ارسال: Geniuss

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان