01-14-2016, 01:31 PM
نام : ســـــــجاد
نام خانوادگی : محــــمدی پــــور
عنوان مقاله : حکایت های ناگفته (شماره ی 1)
___________________________________________________________________________________________________________
بنام خدا
گاهی در تنهایی خود نشسته ایم و به مرور خاطرات گذشته می پردازیم . خاطراتی که بند بندِ وجودمان به آنها وابسته است .
در این خاطرات لحظاتِ شاد باهم بودن دیده میشود ، لحظات شادی با دوستانمان ، لحظاتی که مارا به اینجا کِشانید . اینها همان خاطراتی اند که بارها و بارها به امروزمان لعنت میفرستند و در ذهنمان فریاد میزنند که "کجا رفت آن روز های با هم بودن" ... آن روزهایی که دوستی میان ما حرف اول را میزد . اما واقعا چه چیزی مارا به این سمت سوق داده است ؟
__________________خاطراتی که در گذشته ی خود ، درگذشت !! ____________________
حکایت های نا گفته (1) : خود زنی در روز روشن !!!
کنسول چیست ؟ کنسول وسیله ایست برای تفریح و سرگرمی اعضای جامعه در جهت گذراندن اوقات .
همین و بس ...
اما زمانه فرق کرده است . فقط کافیست یک چرخی در فضای مجازی بزنید تا بفهمید که قضیه از چه قرار است . در کمترین زمان برداشت های زیر از کنسول ها میگردد :
1- کنسول ایکس باکس رنگِ سبزش زیادی تو ذوق میزند
2- کنسول پلی استیشن قیافه اش به این حرفا نمی آید (حالا کدوم حرفا بماند)
3- با آمدن Quantum Break به داخل بازار دارندگان کنسول پلی استیشن کتلت گردیده و از صحنه ی روزگار محو میشوند. (جلل خالق)
4- از جهتی گویا قرار است بازی ای به نام Uncharted 4 روانه ی بازار شود که در اینصورت دارندگان کنسول ایکس باکس باید دو دستی بر سر خود بکوبند.حالا چرا و به چه دلیل بعداً میگویم .
5- کنسول ایکس باکس فلان است
6- کنسول پلی استیشن فلان تر است
و این روند آنقدر ادامه دارد که اگر دو اسلحه ی کلاشینکُف به آنها بدهی یکدیگر را به نحوی تار و مار میکنند که کریتوس ، زئوس را نکرد ...
حالا مگر آخرش چیزی ثابت میگردد . هم آری و هم خیر ...
آری... از آن جهت که یکدیگر را کتلت کرده اید و بساط شام ردیف است البته در دیار باقی و خیر ، از آن جهت که کلا بحث ، بحثی است که قضیه اش از غنی کردن اورانیوم نیز پیچیده تر است . خلاصه اگر یک دانشمند هسته ای تصمیم داشت یک بشکه اورانیوم غنی کند ، حداقلش آن بود که تکلیفش با خودش مشخص است . اما وقتی بحث کنسول پیش می آید آدم نمیداند با خودش چند چند است .
از طرفی میگوید Quantum Break خیلی خوب است ... دماغتان بسوزد که ایکس باکس ندارید و همچنین یک جای دیگرتان هم بسوزد (مَدیونید اگر فکر بد کنید) ... از جهت دیگر همین فرد اگر Uncharted را از دو کیلومتری ببیند رو هوا میزند و خلاصه خر کیف میشود .
(حوصله ندارم زیاد بنویسم . همین را قرینه کنید )
اما عمق فاجعه در اینجا رخ میدهد که ...
طرف رفیقشو تو فضای مجازی دیده به جای سلام به رفیقش میگه :
فرد X : از اون کنسول داغونت چه خبر !!؟؟؟؟؟
یعنی طرف به جای اینکه از حال رفیقش جویا بشه ، از حال کنسول جویا میشه ... بعد میگیم آخرالزمان کی اتفاق میفته !!! خب ایناهاش دیگه .
فرد Y (که کلی ضایع گردیده) میگوید : شیش تایی هاش ...
که البته خودم هم منظورش را از این جمله نفهمیدم اما گویا فرد X حسابی فهمید و جواب داد : شیش تایی تو هستی با آن کنسولت ...
{از اینجا بحث از رفاقت خارج شده و وارد بخش جنگ و جدل میگردد}
فرد Y میگوید : مردَکِ مُزحِک آن موقع که ما داشتیم Crash Bash میزدیم شما کجا بودید ...
فرد X (که همواره جوابی در آستین دارد) میگوید : مُزحک منم یا دسته ی کنسول تو که نه سر دارد و نه ته ...
فرد Y خشمگین شده و میگوید : مردی وایسا زنگ آخر ... (گویا آقایان X و Y در زنگ هندسه مشغول به چت بوده اند)
خلاصه زنگ هندسه به صدا در می آید و از قضا زنگ آخر نیز بوده است ...
دو رفیق که در هنگام کلاس هندسه گروه خود را در دعوای زنگ آخر چیده بودند آماده ی حمله میشوند ...
گروه X : تا حالا صدای دسته ی کنسول ایکس باکس رو بر ملاجت شنیدی
گروه Y : زهی خیال باطل . کنسول ما به خوش دستی در پرتاب شدن معروفه
گروه X پیش قدم شده و اولین ضربه ی خود را که بسیار شبیه به فاتالیتی زدن در مورتال کُمبت است را وارد کرده و دعوا آغاز میگردد.
از اینجا به بعد مخلوطی از فحش های رکیک با کلماتی مانند : زارت ، زورت ، آخ و ... شنیده میشود .
اما خوب است گاهی در زندگی فکر کنیم . برهم زدن رفاقت بر سر چه ؟ یک عمر پشیمانی به چه علت ؟ حالا تمام این ها به کنار ، کنسول پودر شده ی هم را چه کنیم ... الان نه من Quantum Break را میتوانم بازی کنم و نه جناب عالی Uncharted را .
خب نکن دوست من . بخدا زشته ...
آدم گاهی وقت ها وقتی وارد فضای مجازی میشود به یاد استادیوم آزادی
می افتد و خلاصه کلی مطالب از جمله : فحش های آبدار ، انواع توهین ها ، قرتی گردیدن و... را می آموزد . گویا مفهوم کنسول بازی که در ابتدای مقاله عرض نمودم به کلی تغییر کرده و تبدیل شده به وسیله ای برای دعوا که گویا به خوش دست بودن معروف است .
این چَرَندیاتی که در بالا گفتیم ساخته ی ذهن مخدوش نویسنده میباشد و عبدا صحت ندارد ... ماها رفیقیم ، رفاقت و این حرفا.
دوست من ، رفیق گرامی ، عزیزِ دل بنده واقعا دلت راضی میشه که رفیقت بخاطر تجربه نکردن بازی های انحصاری هم دماغش بسوزه و هم یک جای دیگرش . حال بماند اینکه کسایی مثل بنده هستند که هیچ کدام از کنسول هارا نداریم و خلاصه در این میان بوق فرض میگردیم . ای کاش کاری کنیم که وقتی در آینده به گذشته نگاه میکنیم برای چند لحظه لبخند بر لب هایمان بنشیند و روز هایی را بیاد بیاوریم که از بازی کردن لذت ببریم نه از بازی داشتن ...
خصلت آدمی در این است که اگر چیزی را از دست ندهد قدرش را نمی داند . رفیق هم کم گیر میاد برادر، قدرش رو بدون .
خیلی ممنونم از این که اولین قسمت از " حکایت های ناگفته " را منت گذاشته و خواندید . عکس هم نگذاشتیم که فقط عکسهایش را ببینید و بروید...
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست
نویسنده : سجاد محمدی پور
نام خانوادگی : محــــمدی پــــور
عنوان مقاله : حکایت های ناگفته (شماره ی 1)
___________________________________________________________________________________________________________
بنام خدا
گاهی در تنهایی خود نشسته ایم و به مرور خاطرات گذشته می پردازیم . خاطراتی که بند بندِ وجودمان به آنها وابسته است .
در این خاطرات لحظاتِ شاد باهم بودن دیده میشود ، لحظات شادی با دوستانمان ، لحظاتی که مارا به اینجا کِشانید . اینها همان خاطراتی اند که بارها و بارها به امروزمان لعنت میفرستند و در ذهنمان فریاد میزنند که "کجا رفت آن روز های با هم بودن" ... آن روزهایی که دوستی میان ما حرف اول را میزد . اما واقعا چه چیزی مارا به این سمت سوق داده است ؟
__________________خاطراتی که در گذشته ی خود ، درگذشت !! ____________________
حکایت های نا گفته (1) : خود زنی در روز روشن !!!
کنسول چیست ؟ کنسول وسیله ایست برای تفریح و سرگرمی اعضای جامعه در جهت گذراندن اوقات .
همین و بس ...
اما زمانه فرق کرده است . فقط کافیست یک چرخی در فضای مجازی بزنید تا بفهمید که قضیه از چه قرار است . در کمترین زمان برداشت های زیر از کنسول ها میگردد :
1- کنسول ایکس باکس رنگِ سبزش زیادی تو ذوق میزند
2- کنسول پلی استیشن قیافه اش به این حرفا نمی آید (حالا کدوم حرفا بماند)
3- با آمدن Quantum Break به داخل بازار دارندگان کنسول پلی استیشن کتلت گردیده و از صحنه ی روزگار محو میشوند. (جلل خالق)
4- از جهتی گویا قرار است بازی ای به نام Uncharted 4 روانه ی بازار شود که در اینصورت دارندگان کنسول ایکس باکس باید دو دستی بر سر خود بکوبند.حالا چرا و به چه دلیل بعداً میگویم .
5- کنسول ایکس باکس فلان است
6- کنسول پلی استیشن فلان تر است
و این روند آنقدر ادامه دارد که اگر دو اسلحه ی کلاشینکُف به آنها بدهی یکدیگر را به نحوی تار و مار میکنند که کریتوس ، زئوس را نکرد ...
حالا مگر آخرش چیزی ثابت میگردد . هم آری و هم خیر ...
آری... از آن جهت که یکدیگر را کتلت کرده اید و بساط شام ردیف است البته در دیار باقی و خیر ، از آن جهت که کلا بحث ، بحثی است که قضیه اش از غنی کردن اورانیوم نیز پیچیده تر است . خلاصه اگر یک دانشمند هسته ای تصمیم داشت یک بشکه اورانیوم غنی کند ، حداقلش آن بود که تکلیفش با خودش مشخص است . اما وقتی بحث کنسول پیش می آید آدم نمیداند با خودش چند چند است .
از طرفی میگوید Quantum Break خیلی خوب است ... دماغتان بسوزد که ایکس باکس ندارید و همچنین یک جای دیگرتان هم بسوزد (مَدیونید اگر فکر بد کنید) ... از جهت دیگر همین فرد اگر Uncharted را از دو کیلومتری ببیند رو هوا میزند و خلاصه خر کیف میشود .
(حوصله ندارم زیاد بنویسم . همین را قرینه کنید )
اما عمق فاجعه در اینجا رخ میدهد که ...
طرف رفیقشو تو فضای مجازی دیده به جای سلام به رفیقش میگه :
فرد X : از اون کنسول داغونت چه خبر !!؟؟؟؟؟
یعنی طرف به جای اینکه از حال رفیقش جویا بشه ، از حال کنسول جویا میشه ... بعد میگیم آخرالزمان کی اتفاق میفته !!! خب ایناهاش دیگه .
فرد Y (که کلی ضایع گردیده) میگوید : شیش تایی هاش ...
که البته خودم هم منظورش را از این جمله نفهمیدم اما گویا فرد X حسابی فهمید و جواب داد : شیش تایی تو هستی با آن کنسولت ...
{از اینجا بحث از رفاقت خارج شده و وارد بخش جنگ و جدل میگردد}
فرد Y میگوید : مردَکِ مُزحِک آن موقع که ما داشتیم Crash Bash میزدیم شما کجا بودید ...
فرد X (که همواره جوابی در آستین دارد) میگوید : مُزحک منم یا دسته ی کنسول تو که نه سر دارد و نه ته ...
فرد Y خشمگین شده و میگوید : مردی وایسا زنگ آخر ... (گویا آقایان X و Y در زنگ هندسه مشغول به چت بوده اند)
خلاصه زنگ هندسه به صدا در می آید و از قضا زنگ آخر نیز بوده است ...
دو رفیق که در هنگام کلاس هندسه گروه خود را در دعوای زنگ آخر چیده بودند آماده ی حمله میشوند ...
گروه X : تا حالا صدای دسته ی کنسول ایکس باکس رو بر ملاجت شنیدی
گروه Y : زهی خیال باطل . کنسول ما به خوش دستی در پرتاب شدن معروفه
گروه X پیش قدم شده و اولین ضربه ی خود را که بسیار شبیه به فاتالیتی زدن در مورتال کُمبت است را وارد کرده و دعوا آغاز میگردد.
از اینجا به بعد مخلوطی از فحش های رکیک با کلماتی مانند : زارت ، زورت ، آخ و ... شنیده میشود .
اما خوب است گاهی در زندگی فکر کنیم . برهم زدن رفاقت بر سر چه ؟ یک عمر پشیمانی به چه علت ؟ حالا تمام این ها به کنار ، کنسول پودر شده ی هم را چه کنیم ... الان نه من Quantum Break را میتوانم بازی کنم و نه جناب عالی Uncharted را .
خب نکن دوست من . بخدا زشته ...
آدم گاهی وقت ها وقتی وارد فضای مجازی میشود به یاد استادیوم آزادی
می افتد و خلاصه کلی مطالب از جمله : فحش های آبدار ، انواع توهین ها ، قرتی گردیدن و... را می آموزد . گویا مفهوم کنسول بازی که در ابتدای مقاله عرض نمودم به کلی تغییر کرده و تبدیل شده به وسیله ای برای دعوا که گویا به خوش دست بودن معروف است .
این چَرَندیاتی که در بالا گفتیم ساخته ی ذهن مخدوش نویسنده میباشد و عبدا صحت ندارد ... ماها رفیقیم ، رفاقت و این حرفا.
دوست من ، رفیق گرامی ، عزیزِ دل بنده واقعا دلت راضی میشه که رفیقت بخاطر تجربه نکردن بازی های انحصاری هم دماغش بسوزه و هم یک جای دیگرش . حال بماند اینکه کسایی مثل بنده هستند که هیچ کدام از کنسول هارا نداریم و خلاصه در این میان بوق فرض میگردیم . ای کاش کاری کنیم که وقتی در آینده به گذشته نگاه میکنیم برای چند لحظه لبخند بر لب هایمان بنشیند و روز هایی را بیاد بیاوریم که از بازی کردن لذت ببریم نه از بازی داشتن ...
خصلت آدمی در این است که اگر چیزی را از دست ندهد قدرش را نمی داند . رفیق هم کم گیر میاد برادر، قدرش رو بدون .
خیلی ممنونم از این که اولین قسمت از " حکایت های ناگفته " را منت گذاشته و خواندید . عکس هم نگذاشتیم که فقط عکسهایش را ببینید و بروید...
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست
نویسنده : سجاد محمدی پور