09-09-2015, 05:03 PM
(آخرین ویرایش: 09-09-2015, 05:04 PM، توسط Be the story.)
به نام خدا
یک گیمر پر دردسر قسمت 2 از فصل 2
اون خبر واقعا شوکه بر انگیز بود همه به مانیتور خیره شده بودن و پلک هم نمیزدند (یک سال بعد) باز هم پلک نمیزدند ناگهان گیمر یک پسگردنی به عقاب مخوف زد و گفت :
هی عمو چرا مثل سنجاب به مانیتور خیره شدی؟
عقاب : اح.مق خنگ کوری ؟ نمیبینی که چه اتفاقی افتاده؟
گیمر : به جان شصد تا بچه های نداشتم اتفاق مهمی نیوفتاده.
یک دفعه علی گفت صبر کنید من یه راه حل دارم ولی یکم درد داره.
عقاب گفت چه راه حلی؟
علی گفت صبر کن اون اسلحه رو بده به من
عقاب مخوف اسلحه رو داد بهش و سریع ماشه رو کشید و سه تا تیر توی سینه عقاب خالی کرد سپس دو تا تیر هم به گیمر زد و تفنگ رو گرفت سمت خودش و...
و یک تیر خالی کرد توی مغز خودش حالا اونا مرحله رو شکست خوردن و به سمت چک پوینت میرفتن که ناگهان اونا در جایی ظاهر شدن که قبلا بودن بله درسته اونادوباره پشت سیستم ظاهر شدن و باز هم صحنه تلخ سر دبیر شدن عیسی پور رو دیدن عقاب گفت فایده نداره باید خودمون رو از این مخمصه نجات بدیم .
گیمر گفت ببین ما میتونیم بریم توی خونه همسایه و مقداری ازش پول بگیریم و سپس ازش سوال کنیم که علم چقدر پیشرفت کرده.
رفتن و زنگ خونه همسایه رو زدن در که باز شد با صحنه عجیبی مواجه شدن اونا عیسی پور رو دیدن عقاب مخوف (برای کسایی که یادشون رفته عقاب مخوف اقای زاهدی هستن) بدون معطلی یقه عیسی رو گرفت و به روی زمین انداختش و با پا به شدت به صورت او ضربه میزد عیسی پور یه جیغ بلند کشید و چند تا ادم هیکلی (گفته شده هرکول نصف اونا نبوده) از خونه بیرون اومدن و تا میتونستن علی و گیمر و عقاب رو کتک زدن.
گیمپد به شدت میلرزید be the story ترسیده بود برای همین منو سوییچ رو اورد و بر روی مایکل سوییچ کرد از شانس خوبشون مایکل نزدیک محل بود وسریع خودشو رسوند وقتی به اونجا رسید دید که اون سه نفر ضخمی و داغون یک گوشه نشستن و عیسی پور داره بهشون میخنده سریع تفنگ خودش رو در ورد و به سمت عیسی پور رفت به چند تا تیر توی سرش خالی کرد اون چند تا هیکلی هم ترسیده بودن و جیغ کشان فرار میکردن مایکل اونا رو نجات داد و برد به خونش وقتی که سوال کرد که چه اتفاقی افتاده و شما اینجا چیکار میکنید با صدای بلند عقاب میخ کوب شد عقاب داد میزد میگفت ما تمام توان خود رو توی این ماموریت گذاشتیم چقدر تلاش کردم تا به درجه کاراگاهی رسیدم الان به خاک سیاه نشستم چقدر پول خرج گیمفا کردم الان اون رو از دست دادم.
در همین وضع گیمر یه فکری به سرش زد و علی و عقاب رو به سمت پنجره اورد و گفت اون مرد رو ببینید
اون یکی از پولدار ترین افراد روی کره زمینه که ما بتونیم 100 میلیون دلار ازش کش بریم میتونیم راحت به هدفی که توی ذهنمه برسیم
صبر کن یه لحظه اون هدف مسخره تو چیه؟
راستی عقاب راست میگه اصلا چطور 100 میلیون دلار از طرف بگیریم؟
گیمر گفت دنبال من بیاین تا بهتون بگم.
توی راه گیمر گفت من یه سیاه پوست رو میشناسنم که بهمون کمک میکنه فقط باید مایکل مارو به سمت اون ببره
باشه من حرفی ندارم سوار ماشین من بشید میرسونمتون
توی ماشین : گیمر : سلام ادی چطوری؟ یه کار برات دارم ما میخوایم از یکی از افراد پولدار 100 میلیون دلار بدزدیم تو هستی؟ خوبه بیا به این ادرسی که برات میفرستم.
خب بچه ها حواستون باشه این طرف یک خر هوش خفنه سرش کلاه نزارید اوکی؟
اوکی
اوکی
اوکی
توی رستوران :
گیمر : صبر کنید الان ادی میرسه اره خودشه هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ادی ما اینجا ییم بیا.
ادی : سلام بچه ها من ادی هستم یک دزد حرفه ای که هیچ پولی نداره فهمیدین سریع میرم سر اصل مطلب نه یه لحظه وایسا اون غذا ها کجان؟
هی گارسون لعنتی بیا چند تا غذا برامون بیار پنج تا شماره 8 بیار با سس اضافه .
مایکل : همون جور که تو گفتی ما هم پولی نداریم چیکار کنیم ؟
ادی : خفه خون بگیر بچه سوسل من خودم یه کاریش میکنم
از اونجا که شما هیچ تجربه ای در دزدی ندارین من ازتون میخوام که .................
چطور بود داستان؟
راضی بودین؟
طنز بود؟
یا هنوز باید بیشتر کار کنم روش؟
نظر بدین خیلی خوشحال میشم راستی :heart: یادتون نره.