09-05-2015, 02:26 PM
به نام خدا
پورتال به جهان دیگر
فصل دوم|قسمت اول
پورتال به جهان دیگر
فصل دوم|قسمت اول
سخن نویسنده:چند روز پیش فصل اول داستان پورتال به جهان دیگر تمام شد بخاطر همین من شروع به نوشتن داستان جدیدی کردم که اون داستان به نظر خودم هم زیاد جالب نبود و همینطور از نظر بچه های فروم بخاطر همین به سراغ فصل دوم پورتال به جهان دیگر رفتم
ممنون از علی و مبین دو دوست خوبم که به من انگیزه دادن فصل دوم رو شروع کنم
Gotham cityبتمن و نایتوینگ به سراغ ارخام نایت میرن
رابین و ارخام نایت از دیدن بتمن و نایتوینگ شوکه میشن و ارخام نایت بلند میخنده
ارخام نایت:ها ها ها بتمن بالاخره از لونت اومدی بیرون نه؟
همه مردم فهمیدن تو فقط یه ترسویی و دییگه هیچکس از تو نمیترسه
بتمن نمیفهمه ارخام نایت داره از چی حرف میزنه
بتمن سریع به ارخام نایت حمله میکنه ولی ارخام نایت اون رو در یه حرکت به زمین میزنه
بتمن دوباره بلند میشه ولی چند مشت از ارخام نایت میخوره و به سمت رابین پرت میشه
بتمن نمیفهمه چرا نمیتونه با ارخام نایت بجنگه
نایتوینگ برای نجات بتمن به مبارزه با ارخام نایت میره
نایتوینگ هم شکست میخوره و نوبت رابین میشه
رابین به ارخام نایت حمله میکنه و به اون یه مشت میزنه
رابین خیلی بهتر از بتمن و نایتوینگ مبارزه میکنه
بتمن شوکه شده
رابین بالاخره در یک جنگ سخت ارخام نایت رو زمین میزنه
رابین به سمت ارخام نایت میره وارخام نایت پا رابین رو میگیره و میچرخونه و با سر اونرو به زمین میندازه
رابین فریاد میکشه و در همین لحظه ارخام نایت فرار میکنه
بتمن:رابین کارت عالی بود
رابین:شما چه مرگتون شده چرا نمیزدینش؟
نایتوینگ:نمیتونستیم
اون ها به برج ساعت میرن
باربارا با دیدن بتمن و نایتوینگ خیلی خوشحال میشه
باربارا:خدایا شکرت.خیلی خوشحالم که زنده اید
رابین:باربارا یه مشکلی برای بروس و دیک پیش اومده
اونا نمیتونن ارخام نایت رو بزنن
باربارا:من میدونم چرا
رابین بروس اخبار رو میدونه؟
رابین:نه نمیدونه
باربارا:بروس تو این مدتی که نبودید مردم فک کردن شما فرار کردید بخاطر همین همه فک میکنن تو ترسویی
و ارخام نایت دیگه ازت نمیترسه چون فکر میکنه تو ازش میترسی و دلیل برتری تو نسبت به اونا شجاعتته و اینکه اونا ازت میترسن ولی الان اواضاع فرق کرد اونا اعتماد به نفس دارن و فک میکنن چون قوین تو پنهان شده بودی
بروس خیلی ناراحت میشه
باربارا:نیازی به ناراحتی نیست من میدونم باید چیکار کنیم
بروس:چیکار؟
باربارا:من دوربین های اون خیابونی که پورتال توش بود رو میخوام و اگه تو اونارو از بابام بگیری میتونیم به مردم نشون بدیم که تو اون پورتال بودی و فرار نکرده بودی
بروس:خشوحالم که با یه نابغه مثل تو کار میکنم
باربارا میخنده
بتمن کار هایی که باربارا گفته بود رو انجام میده و اون ویدیو رو نشون مردم میدن و دوباره ترس تو دل ارخام نایت و ادماش و بقیه تبهکارا میافته
بتمن هم ماجرای پورتال رو کنار میزاره و به فکر گاتهام میافته و سعی در نجات گاتهام داره
سه سال بعد
گاتهام هنوزم شهر خلافکاراس هنوزم ارخام نایت داره با بتمن میجنگه
دراین میان خلافکاری جدید به میان میاد
دکتر استیفن هالند
دکتر هالند بعد از فهمین قضیه ی پورتال به جای جنگ با بتمن رویه پورتال تمرکز میکنه
و بعد سه سال به نتیجه میرسه
ازمایشگاه هالند
دکتر هالند:هی جان جواب داد بالاخره جواب داد
جان به اتاقی که استیفن توش بوده میره و شوکه میشه
پایان قسمت اول
امیدوارم از این داستان لذت برده باشید
نظراتتون رو با من درمیان بزارید