09-07-2015, 08:41 PM
به نام خدا
پورتال به جهان دیگر
قسمت دومl فصل دوم
پورتال به جهان دیگر
قسمت دومl فصل دوم
جان نمیتونه باور کنه که بالاخره تونستن انجامش بدن.
جان و استیفن سه سال با هم روی این پروژه کار کردن البته بیشتر استیفن زحمت اینکارو کشید.
جان:استیفن بالاخره انجامش دادیم
استیفن:اره جان انجامش دادم
جان:انجامش دادم؟انجامش دادیم!
استیفن:بیشتر کار ها به عهده ی من بود تو فقط داشتی نگاه میکردی و اشکالات رو میگفتی.کار های من کم اشتباه داشت و تو همیشه بیکار بودی
جان:من کمکم رو کردم دیگه به من ربط ...
جان نمیتونه کامل حرفش رو بزنه چون استیفن با تفنگی که تو کتش قایم کرده بود اون رو میکشه
استیفن بالای سره جان میره و گریه میکنه
استیفن:جان من تورو دوست داشتم.تو دوست خوبی واسه من بودی.ولی من نمیتونم بزارم این شهرت به تو برسه.همش واسه خودمه.من باید مشهور شم نه تو
استیفن یک اتاق مخفی توی ازمایشگاه داشت
میره تو اون اتاق و چند تا بمب برمیداره
برمیگرده به اتاقی که جنازه ی جان توش بود
استیفن تونسته بمب های پورتالی بسازه و اون پورتالی که بتمن توش بود رو دوباره به وجود بیاره
استیفن میخواست اون بمب هارو تبدیل به بمب های پورتالی کنه ینی با پرت کردنشون ازش پورتال دربیاد و دشمن هاش رو به دنیا دیگه ای ببره
ایندفعه برنامش این بود بتمن رو به شبیه ساز ببره و اون تو نگهش داره تا راحت بتونه دزدی بکنه
استیفن میره به سمت بانک مرکزی گاتهام و شروع میکنه به پر کردن کیسه ها از پول
استیفن میخواسته بتمن رو بانک بکشونه تا اونجا بفرستتش به
شبیه ساز.
گوردن به بتمن زنگ میزنه و میگه یکی داره بانک رو خالی میکنه یه فرد با لباس دکتری که ازش بمب های زرد رنگ اویزونه
بتمن میره به سمت بانک
استیفن بتمن رو میبینه و میخنده
استیفن:سلام بتمن منتظرت بودم
بتمن:تو دیگه کدوم خری هستی؟
استیفن:من دکتر پورتال هستم
شنیدی که اون پورتال رو دوباره باز کردم؟
بتمن:تو چه غلطی کردی؟چرت و پرت نگو اون پورتال سه سال پیش نابود شد
دکتر پورتال:چرا نمیای بجنگی
بتمن نمیدونه که قدرت های دکتر پورتال چیه بخاطره همین به سرعت میدوه سمتش
دکتر هم سریع یه بمب پورتال رو میندازه زمین و بتمن وارد پورتال میشه
بتمن میبینه که دوباره وارد شبیه ساز شده ولی شبیه ساز اون شکلی که قبلا بود نیس
انگار یکی همه چیز رو بازسازی کرده
ولی با خودش میگه
بتمن:مگه کسی هم اینجا زندس که بتونه اینجا رو باز سازی کنه
بتمن میبینه پورتال که گرالت توش رفت سره جاشه
و همینطور پورتال که خودش ازش اومده
بتمن کنجکاو میشه که کی اینجارو بازسازی کرده بخاطر همین برنمیگرده و میره که دنبال جواب سوالش بگرده
Novigradگرالت در حال کشتن چن تا هیولا که ناگهان میبینه پورتال که ازش اومدن بیرون دوباره درست شده(نزدیک اون محل بوده گرالت)گرالت سریع کار اون هیولا هارو تموم میکنه و میره پیش تریس
تریس خیلی خوشحال میشه که گرالت اومده دیدنش ولی گرالت میگه
گرالت:سلام تریس یه مشکلی هست اون پورتال که ازش بهت تعریف کردم دوباره درست شده
تریس شوکه میشه و میگه
تریس:حالا میخوای چیکار کنی؟
گرالت:یه پورتال به جایی که ین هست برام بساز
تریس:تو که از پورتال متنفر بودی
گرالت:باید ین رو سریع پیدا کنم تا بتونیم وارد اون پورتال شیم که سیری رو نجات بدیم من برای نجات سیری هر کاری میکنم حتی وارد پورتال میشم
اون ها پیش ین میرن
ین مغز گرالت رو میخونه و میگه
ین:چطوری این اتفاق افتاده
گرالت:تو این موضوع هر چقدر دلت میخواد فکرم رو بخون من باید سیری رو نجات بدم
ین هم بدونه هیچ حرفی یه پورتال میسازه و همه میرن داخلش تا به محل پورتال به شبیه ساز برسن
شبیه ساز
بتمن میره بالای یه کوه میره (همونجایی که پورتال گرالت هست) و میبینه دو نفر دارن یه قلعه میسازن
و یه نفر که مثل رییس اونا به نظر میرسه داره همینجوری قدم میزنه
اون افراد برای بتمن اشنا به نظر میرسن
بتمن تو فکر فرو رفته که ناگهان ...
امیدوارم لذت برده باشید
نظرتون رو درمورد داستان با من در میان بزارید تا اگه اشکالی بود در قسمت های بعد رفع بشه
خیلی ممنون