08-21-2015, 08:04 PM
به نام خدا
پورتال به جهان دیگر
قسمت پنجم
پورتال به جهان دیگر
قسمت پنجم
گرالت.ین و سیری به کمپ خفاش میرسن اماخبری از بتمن.نایتوینگ.بیگ باس و اسنایپر ولف نبود
گرالت یه قدم جلو میره و ناگهان صدای داریوس پخش میشه
داریوس:سلام.به شبیه ساز من خوش اومدید
گرالت: تو دیگه کدوم خری هستی؟
داریوس:من سازنده ی این شبیه سازم
گرالت:چرا این شبیه ساز رو ساختی؟
داریوس:چون شما روبکشم
گرالت:چرا؟
داریوس:بس کن دیگه من قبلا اینارو به بتمن و رفیقاش توضیح دادم تو میتونی وقتی که مردی اینارو ازشون بپرسی
گرالت:وقتی که مردم؟ینی چی؟
داریوس:اخه اونا تا چند ساعت دیگه میمیرن
اگه میخوای نجانتشون بدی بیا به جنوب اونجا میتونی پیداشون کنی
و صدا قطع میشه
ین:نگو که میخوای بری نجاتشون بدی
گرالت:اتفاقا میخوام برم نجاتشون بدم
ین:نه گرالت این کارو نکن
گرالت:ین ما بهشون نیاز داریم
ما سه نفر بیشتر نیستیم خیلی زور بزنیم جلوی اون ادمای شاخ دار ابی رنگ فقط 1 هفته زنده میمونیم
ولی اگه اونا با ما باشن خیلی قویتر میشیم
ین:اگه بریم اونجا و بمیریم چی
گرالت:ما نمیمیریم
سیری:ین به نظر من بریم نجاتشون بدیم
ین هم با حرکت سره نشون میده که قبول میکنه
اون ها به سمت جنوب حرکت میکنن
خیلی سریع میدون چون میدونن که فقط چن ساعت وقت دارن
و بالاخره میرسن
یه قلعه ی بزرگ
که بالاش حدود 100 تا ویرا با تیرکمون وایسادن
و دم دروازش 10 تا ویرای دیگه
رنگه قلعه مثل رنگ پوست ویرا ها ابیه
گرالت میفهمه که داریوس رنگ ابی رو دوست داره و شاید خودش هم ابی باشه
گرالت:شما سربازای داریوس هستید درسته؟
ویرا ها یک صدا با هم میگن:درسته
یکی از ویرا ها جلو میاد و میگه:اسم ما ویرا ست
ما سرباز های داریوس هستیم
گرالت:رییستون به من گفته بیام اینجا
ویرا:میدونم
و بلند فریاد میزنه:دروازه رو باز کنید
دروازه موقع باز شدن صدای خیلی بلندی ایجاد میکنه
دروازه کامل باز میشه و ویرا میگه
ویرا:برید داخل
اون ها میرن داخل قلعه و با صحنه ای باور نکردنی مواجه میشن
میلیون ها ویرا تو اون قلعه هستن
اون قلعه خیلی بزرگ بود
اون ها شوکه شده بودن که ناگهان سه تا ویرا از پشت با چوب به اونها حمله میکنن و اونارو بیهوش میکنن
گرالت در یه اتاق تاریک به هوش میاد و میبینه که
چهار تا نور روی بتمن و نایتوینگ و بیگ باس و اسنایپر ولف افتاده و بقیه ی اتاق خاموشه
و همینطور دست هاشون رو با زنجیر بستن و از قلاب اویزونشون کردن
صدای داریوس پخش میشه
داریوس:گرالت تو باید از بین این چهار نفر دو نفر رو برای زنده موندن انتخاب کنی
اگه میخوای یکی بمیره باید به سمتش بری و بعد از اینکه نزدیکش رسیدی اون چهارتا چراغ خاموش میشه و اونکه انتخاب کردی سرش از بدنش جدا میشه
صدا قطع میشه
بیگ باس:بیا سمت من پیرمرد
بتمن:نه بیا سمت من
بیگ باس:دهنتو ببند بتمن.بیا سمت من
داریوس:هی اگه بخواید اینجوری کنید هر چهارتاتون میمرید
پس سریع عین ادم یکی رو انتخاب کنید
بیگ باس:من مطمعنم که یه وقت از شر این شبیه ساز خلاص میشیم ولی وقتی خلاص شیم من کاری به جز انتقام گرفتن ندارم ولی تو چی بتمن تو باید بری شهروندای یه شهر رو نجات بدی تو بیشتر بدرد میخوری
پیر مرد بیا سمت من
بتمن هیچی نمیگه
و گرالت یه قدم کوچک به سمت بیگ باس برمیداره
بیگ باس:هی معطل نکن سریع تر بیا
گرالت به سمت بیگ باس میره و چراغ ها خاموش میشه و...
پایان قسمت پنجم
خیلی ممنون که وقت تون رو برای داستان من گذاشتید
لطفا نظراتتون رو با من درمیان بزارید
این داستان حداقل تا یک قسمت دیگر و حداکثر تا دو قسمت دیگر به پایان میرسه