کابوس یک گیمر‍‍‍ | قسمت اول

[Geralt-Of-Rivia]

بسم الله!!!!

اونوقت علی خودمم؟!
این امید کیه؟!

بله داداش
تو پیش نویس اسم شخصیتا چیز دیگه بوده
و بعد تصمیم گرفتم اسم شخصیتا رو شبیه شما ها کنم

داداش اسم شخصیت ها تناقض داره.
بعضی جاها نوشتی امید بعضی جاها نوشتی احسان.
الان سه نفر بیشتر تو داستان نیستن تو 4 تا اسم آوردی!!!

ویرایش کردم داداش

[Arash-Fire]

تلفن را بر میدارد و به دوستش احسان زنگ میزند و از او میخواهد که به ویلایش بروند.

امید قبول می کند و می گوید که یکی از دوستانش نیز با آن ها میاید.

به احسان زنگ میزنه، بعد امید قبول میکنه!!

[Be the story]

خوب بود بازار بعد از من داغ شد من صبر میکنم تا سرد بشه بعد داستانم که اسمش رستاخیزه رو شروع کنم 
از اسمم که معلومه یعنی داستان باش 
Be the story
ترس ورم داشت یه عکسی از جن دارم امیر الان برات اپلودش میکنم

[Arash-Fire]

ترس ورم داشت یه عکسی از جن دارم امیر الان برات اپلودش میکنم

حواسم نبود!
سعی کن از چند تصویر هم استفاده کنی

[Geralt-Of-Rivia]

ترس ورم داشت یه عکسی از جن دارم امیر الان برات اپلودش میکنم

حواسم نبود!
سعی کن از چند تصویر هم استفاده کنی

چشم

[Arash-Fire]

تلفن را بر میدارد و به دوستش احسان زنگ میزند و از او میخواهد که به ویلایش بروند.

امید قبول می کند و می گوید که یکی از دوستانش نیز با آن ها میاید.

به احسان زنگ میزنه، بعد امید قبول میکنه!!

امیر ویرایش کن!

[Be the story]

ترس ورم داشت یه عکسی از جن دارم امیر الان برات اپلودش میکنم

حواسم نبود!
سعی کن از چند تصویر هم استفاده کنی

چرا نقل قول کردی؟

[Arash-Fire]

ترس ورم داشت یه عکسی از جن دارم امیر الان برات اپلودش میکنم

حواسم نبود!
سعی کن از چند تصویر هم استفاده کنی

چرا نقل قول کردی؟

چرا نقل و قول میکنند؟

[Be the story]

ترس ورم داشت یه عکسی از جن دارم امیر الان برات اپلودش میکنم

حواسم نبود!
سعی کن از چند تصویر هم استفاده کنی

چرا نقل قول کردی؟

چرا نقل و قول میکنند؟

وقتی بخوان یه چیزی رو بگن به کسی نقل قول میکنن
الان نقل قول کردی میگی حواسم نبود

[isapor123]

اقا قضیه چیه امروز همه نویسنده شدن